• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۱۰-۲۱ - ۰۰:۰۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 1
  • 0

قصه‌های پیک شهادت

«ادبیات جنگ» نه، اما «ادبیات پایداری» ابداع ما ایرانی‌هاست؛ یک گونه‌ نوظهور ادبی که از جنگ می‌گوید اما موضوعش الزاما جنگ و تبعات آن نیست.

قصه‌های پیک شهادت

محمدصالح سلطانی، خبرنگار:«ادبیات جنگ» نه، اما «ادبیات پایداری» ابداع ما ایرانی‌هاست؛ یک گونه‌ نوظهور ادبی که از جنگ می‌گوید اما موضوعش الزاما جنگ و تبعات آن نیست. برای ادبیات پایداری جنگ یک بهانه است؛ بهانه‌ای برای گفتن و نوشتن از «زندگی». شاید تفاوت بزرگ دفاع مقدس ما با جنگ‌های دیگر را بشود در همین یک کلمه پیدا کرد. در زندگی که مثل یک رود، در دل خاکریزها و سنگرها جریان داشت، چون رزمنده‌های ما آمده بودند از خانه، خانواده و اعتقادات‌شان دفاع کنند و آدمی که با این‌ انگیزه‌ها می‌زند به میدان جنگ، نمی‌تواند سرزنده نباشد. با این مقدمه شاید راحت‌تر بشود فهمید چرا بعضی آثار ادبی مرتبط با دفاع مقدس محبوب مخاطبان‌ می‌شوند و برخی دیگر هیچ جایی در حافظه‌ اهالی کتاب و کلمه پیدا نمی‌کنند. آنهایی که موفقند، رگه‌ها و نشانه‌های زندگی را در احوالات رزمنده‌ها و آدم‌های مرتبط با جنگ جست‌وجو می‌کنند و برای همین، هر سوژه و هر کتاب‌شان، رنگ خاص خودش را پیدا می‌کند. کتاب‌های موفق ادبیات پایداری دنبال قالب‌زدن و کلیشه‌ساختن از اهالی دفاع مقدس نیستند، بالا و پایین شخصیت آدم‌ها را باهم می‌بینند و قهرمانان دوران جنگ را نه در شخصیت‌پردازی‌های آسمانی، بلکه روی زمین و در میان آدم‌های معمولی جست‌وجو می‌کنند، با همه‌ ترس‌ها، نگرانی‌ها، تردیدها و خستگی‌هایشان. اصلا شاید عجیب نباشد اگر بنویسم شخصیت‌های کتاب‌های دفاع‌مقدسی هرچه معمولی‌تر و ساده‌تر باشند، بیشتر به دل می‌نشینند و قصه‌هایشان خواندنی‌تر است. شاید برای همین است که کتاب روح‌الله شریفی دلنشین از کار درآمده؛ کتابی که زندگی یک آدم معمولی را تعریف کرده. یک آدم معمولی که جنگ او را با تجربه‌های غریبی مواجه می‌کند.
 
   درام‌ همیشگی
«روزهای پیام‌بری» روایت زندگی غلامحسن حدادزادگان است. یک جوان معمولی معمولی، متولد 1338 که روزهای تولد انقلاب با روزگار جوانی‌اش مماس می‌شود و پسر جوان هم علی‌القاعده یا باید سر درس باشد یا سر کار. حدادزادگان مدتی را در زندان قزوین مشغول به‌کار می‌شود و بعد یک پیشنهاد او را می‌کشانَد به بنیاد شهید استان و کمی بعد یکی از عجیب‌ترین شغل‌های دنیا را عهده‌دار می‌شود. «پیام‌رسان و راننده‌ پیکر شهدا» عنوان رسمی این شغل است و عنوان غیررسمی‌اش می‌شود «پیک شهادت» یا چنین چیزی. و این یعنی حدادزادگان قصه‌ ما مامور می‌شود تا اولین کسی باشد که خبر شهادت رزمندگان قزوینی را به خانواده‌هایشان می‌رساند. همین اولین بودن در رساندن خبر شهادت، مایه‌ دراماتیک خاطره‌هایی است که در «روزهای پیام‌بری» کنار هم قرار گرفته‌اند. حدادزادگان با خبرهای ناگزیرش، بارها و بارها چشم‌های شاد همسری، مادری یا دختری را به غم نشانده، قامت پدری را خم کرده و سهمگینی یتیمی را به پسربچه‌ای یادآوری کرده. انگار شغل غلامحسن حدادزادگان، هرروز و هر لحظه آبستن «درام» بوده. هر خبر شهادت، هر انتقال پیکر شهید به شهر و هر اتفاق روزمره در زندگی کاریِ او، می‌تواند ماده‌خام یک روایت دراماتیک باشد و سوال مهم اینجاست که چرا نویسندگان ادبیات پایداری ما تا امروز سراغ چنین سوژه‌ بکری نرفته بودند؟

  یک تناقض پیشران
روح‌الله شریفی، نویسنده‌ «روزهای پیام‌بری» قدر سوژه‌اش را خوب فهمیده و برای نوشتن از زندگی غلامحسن حدادزادگان، شتاب‌زده دست به قلم نبرده. او کتاب را در چهارفصل و 42 فراز تدوین کرده تا خواندن تکه‌تکه‌ کتاب هم به اندازه‌ خواندن یکپارچه‌اش، امکان‌پذیر و لذت‌بخش باشد. «روزهای پیام‌بری» برخلاف آثار مشابه، بخش مجزایی برای عکس‌ها ندارد و در انتهای هر فراز، تصاویر مرتبط جانمایی شده تا خواندن کتاب از جهتی شبیه مرور یک آلبوم عکس باشد؛ مرور زندگی مردی موسفیدکرده که همراه با ورق‌زدن آلبوم عکس‌ها، خاطراتش را برای خواننده‌ کتاب تعریف می‌کند. مزیت تکنیکی «روزهای پیام‌بری» اما فراتر از این حرف‌هاست. روح‌الله شریفی در خلق یک «لحن» دلنشین برای روایتش به توفیق رسیده. او خاطره‌های حدادزادگان را از کلیشه خالی کرده، به آنها عطر داده و از همه مهم‌تر، برای راوی کتابش شخصیت‌پردازی کرده. این شخصیت‌پردازی خودش را در مواجهه‌ بی‌تعارف کتاب با کابوس‌ها و ترس‌های حدادزادگان به‌خوبی نشان می‌دهد. کسی که از جنازه می‌ترسد و در کودکی مواجهه‌ای وحشتناک با اجساد مردگان داشته، حالا باید روزی چندساعت همنشین پیکر شهدای جنگ باشد. همین موقعیت متناقض، دستمایه‌ نویسنده برای پرورش شخصیت راوی کتاب بوده و همین تضاد است که مثل یک موتور پیشران، می‌تواند مخاطب را تا انتها با «روزهای پیام‌بری» همراه کند.
 
 دوباره سرهنگی
«روزهای پیام‌بری» را مرتضی سرهنگی ننوشته و اسم او در هیچ‌یک از بخش‌های کتاب نیامده. اما این کتاب را باید نتیجه‌ امتداد نگاه سرهنگی دانست؛ نگاهی که تنها نگاه موجود در فضای ادبیات پایداری نیست اما دست‌کم تا امروز موفق‌ترین آثار ادبیات پایداری ما را سرهنگی و شاگردانش خلق کرده‌اند. آثاری ضدکلیشه که به تکنیک اهمیت می‌دهند، دنبال وجود معنوی اغراق‌شده در آدم‌های مرتبط با جنگ نیستند و از همه مهم‌تر «زندگی» را ستایش می‌کنند. بعد از «پاییز آمد» که سال گذشته منتشر شد و در محافل ادبی کشور درخشید، دوباره شاگردان و همراهان مرتضی سرهنگی یک کتاب مهم دیگر به عالَم ادبیات پایداری ما هدیه کرده‌اند. کتابی که خالی از اشکال نیست، می‌توانست مختصرتر باشد و گاهی از ریتم می‌افتد، اما مجموعا اثری قابل دفاع است که وجه تازه‌ای از جنگ و آدم‌های زیسته در سال‌های جنگ را روایت می‌کند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار