• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۰۸-۰۴ - ۲۳:۲۹
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
یادداشتی بر کتاب «امپراتوری توهم» نوشته کریس هجز با ترجمه شیما عالی

۵ پرده از توهم فریبنده جامعه آمریکا

چاپ اول (1401) کتاب «امپراتوری توهم» نوشته کریس هجز با ترجمه شیما عالی به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری تهیه و در 306 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 120 هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

۵ پرده از توهم فریبنده جامعه آمریکا

علی الله سلیمی، نویسنده:ما اسیر سایه‌های رقصان فرهنگ شهرتیم؛ صحنه‌های تماشایی ورزشگاه‌ها و رسانه‌ها، دروغ‌های تبلیغات، درام‌های شخصی بی‌شماری که بسیاری از آنها ساختگی است و به خوراکی برای اخبار تبدیل شده است؛ شایعات مربوط به چهره‌های مشهور، عرفان گذشته‌گرا، و روان‌شناسی عامه‌پسند. این نگرش انتقادی به زندگی آمریکایی، گوشه‌ای از نگاه کریس هِجِز، روزنا‌مه‌نگار و دگراندیش آمریکایی در کتاب «امپراتوری توهم» است که اخیرا با ترجمه شیما عالی منتشر شده است. هجز کتاب خود را در پنج فصل؛ توهم سواد، توهم عشق، توهم خرد، توهم خوشبختی و توهم آمریکایی تنظیم کرده و در هر فصل به زاویه‌ای متفاوت از گسترش سایه توهم بر زندگی جامعه آمریکا نگاه کرده است. او در بخشی از فصل «توهم سواد» که به موضوع صنعت سرگرمی و سلبریتیسم اختصاص یافته است، به نقل از دنیل بورستن در کتاب «تصویر: رهنمای شبه‌رویدادها در آمریکا» می‌نویسد در فرهنگ معاصر، امر جعلی و نمایشی جای امر واقعی، اصلی و خودانگیخته را گرفته، تا جایی که خود واقعیت به هنر نمایش تبدیل شده است. او می‌نویسد آمریکایی‌ها به‌طرز فزاینده‌ای در جهانی زندگی می‌کنند که در آن «خیال واقعی‌تر از واقعیت است.» او در ادامه به هشدار بورستن اشاره می‌کند و می‌گوید: «ما اولین مردم تاریخ هستیم که توهمات‌شان را چنان زنده، چنان قانع‌کننده، و چنان «واقع‌گرایانه» ساخته‌اند که قادرند در آن زندگی کنند؛ ما این خطر را می‌پذیریم. ما توهم‌زده‌ترین مردم روی زمینیم. ما تاکنون جرات نکرده‌ایم این توهم‌ها را بزداییم؛ چراکه توهمات ما خانه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم؛ این توهم‌ها اخبار ما، قهرمان‌های ما، ماجراجویی‌های ما، شکل‌های هنری ما، و بسیاری از تجربه‌های ما هستند.» کریس هجز در کتاب «امپراتوری توهم» با قاطعیت می‌گوید کسانی که سایه‌های مسلط بر زندگی‌های ما را دستکاری می‌کنند دلال‌ها، تبلیغاتچی‌ها، بخش‌های بازاریابی، برگزارکنندگان مسابقات، فیلمنامه‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان، تهیه‌کنندگان سینما و تلویزیون، آگهی‌دهنده‌ها، متخصصان دنیای تصویر، عکاسان، محافظان شخصی (بادیگاردها)، مشاوران خصوصی، مربیان تناسب‌اندام، ماموران سنجش افکار عمومی، گویندگان رسانه‌ای و چهره‌های خبری تلویزیونند؛ کسانی که برای توهم صحنه پهناوری می‌آفرینند. اینها گردانندگان خیمه‌شب‌بازی‌اند. بدون این ارتش واسطه‌های فرهنگی هیچ‌کس به‌منزلت شهرت نمی‌رسد و هیچ توهمی دربست به‌جای واقعیت پذیرفته نمی‌شود. به اعتقاد این روزنا‌مه‌نگار و دگراندیش آمریکایی، موضوع فقط جلب‌توجه مخاطبان و راضی کردن اوست. هِجِز دوباره به حرف‌های بورستن استناد می‌کند. آنجا که می‌گوید این تکنیک‌های عالم نمایش به سیاست، مذهب، آموزش‌وپرورش، ادبیات، اخبار، تجارت، جنگ و جرم و جنایت نیز کشیده شده است. درام‌های کثیفی که در رینگ‌ها برای تماشاگران مسابقات کشتی کج اجرا می‌شود با درام‌های دنباله‌دار عالم تلویزیون و سینما و اخبار هماهنگ است. داستان‌های «زندگی واقعی» به‌ویژه آنها که درباره چهره‌های مشهورند گزارش‌های خبری را به مینی‌درام‌های کامل با ستاره، شخصیت شرور، هنرپیشه نقش مکمل، مجری زیبا و پایان معرکه اگرچه اغلب غیرمنتظره تبدیل می‌کنند. کریس هجز در بخش دیگری از کتاب خود معتقد است رسانه‌ها و پرورش‌دهندگان چهره‌های مشهور برای پرداخت غرامت زندگی به‌طرز فزاینده‌ای تحقیرشده و تحت‌کنترلی که اغلب ما در یک فرهنگ مبتنی بر کالا مجبور به تحملش هستیم، ماهرانه چهره‌های مشهور را به‌خدمت می‌گیرند. چهره‌های مشهور به ما می‌گویند قادریم انتقام بگیریم. ما پیروز می‌شویم، ما بالاخره روزی می‌توانیم انتقام خود را از جهانی که تحقیرمان کرده و از ما سوءاستفاده کرده است، بگیریم. این انتقام در رینگ رخ می‌دهد، در تلویزیون، در سینما، در روایت مسیحیان دست‌راستی، در پورنوگرافی، در مجلات خودیاری و در برنامه‌های تلویزیونی واقعی اتفاق می‌افتد، اما تقریبا هرگز در واقعیت رخ نمی‌دهد. به اعتقاد این روزنامه‌نگار آمریکایی شهرت ‌ابزاری است که جامعه شرکت‌محور از آن استفاده می‌کند تا این کالاهای مارک‌دار را که بیشترشان موردنیاز ما نیستند، به ما بفروشد. چهره‌های مشهور به کالاهای تجاری شخصیت انسانی می‌بخشند. آنها چهره دوستانه و تسلی‌بخش دولت شرکت‌محور (دولتی که از منافع صاحبان صنایع و شرکت‌های چندملیتی دفاع می‌کند و همدست این شرکت‌هاست) را نمایش می‌دهند. هجز در فصل «توهم عشق» هم صنعت پورنوگرافی در جامعه آمریکا را به باد انتقاد می‌گیرد و به نقل از «جان» یک فعال سابق در صنعت پورنوگرافی جامعه آمریکا می‌نویسد: «هرچه جامعه تماس خود با واقعیت رو بیشتر از دست می‌ده، به‌ویژه در مورد روابط عاشقانه و جنسی، و مردم نمی‌دونن که رابطه چطور باید باشه و چطور باید با دیگران رفتار کنن بیشتر و بیشتر به پورنوگرافی رو میارن. مردم به این تخیلات نگاه می‌کنن و باور می‌کنن واقعیت زندگی‌شون باید همین باشه. اونا بیشتر و بیشتر در توهمات خودشون فرو می‌رن؛ چراکه پورن هیچ‌وقت نمی‌تونه واقعی باشه. پورن در زندگی واقعی نتیجه‌بخش نیست. پورن یه بیماریه.» کریس هجز در فصل «توهم خِرد» هم نظام آموزشی جامعه آمریکا را زیر ذره‌بین می‌گذارد و به دانشکده‌های طراز اول این کشور می‌تازد و می‌گوید احترام گذاردن برده‌وار این دانشکده‌های طراز اول به ثروتمندان، علی‌رغم زبان‌بازی‌های فخیم درباره خدمات عمومی، برای دانشجویان روشن است. موضوع پول درآوردن است. این موسسات اشتهای سیری‌ناپذیری برای کمک‌های مالی اهدایی و فعالیت‌های مداوم مربوط به افزایش بودجه دارند تا درآمدهای موقوفه چندین میلیارد دلاری را تقویت کنند. روسای دانشکده‌ها باید بتوانند شرایطی را فراهم کنند که فارغ‌التحصیلان ثروتمند در اختیار داشته باشند تا از این طریق نیاز مداوم دانشگاه به کسب درآمد را مرتفع کنند. نگاه او در فصل «توهم آمریکا» که به ‌نظام سیاسی این کشور اختصاص یافته به این نکته معطوف شده که حکومت آمریکا، عاری از هرگونه اقتدار واقعی، تنها برای طبقه ممتاز و شرکت‌های فاقد قیدوبند اخلاقی و فارغ از مفهوم خیر همگان متخصصان فنی تولید می‌کند. به نظر هجز، آمریکا به نمایی ظاهری تبدیل شده است. در فرهنگی سرشار از توهم، آمریکا به بزرگ‌ترین توهم‌ها تبدیل شده است. آمریکا قدرت و نظام اخلاقی نداشته‌ای را نمایش می‌دهد و می‌کوشد با قرض ‌گرفتن تریلیون‌ها دلار پولی که هرگز قادر به بازپرداختش نیست رفاه را زنده نگه دارد. او معتقد است از میان تمام حقه‌های اخیری که به شهروندان آمریکایی تحمیل شده است، رفتار حماقت‌بار پول قرض کردن برای بیرون رفتن از بدترین فروپاشی اقتصادی پس از سال 1930 ظالمانه‌ترین آنهاست. هجز دراین‌باره می‌نویسد ما همچنان به اقتصاد موهوم، که ویژگی‌اش کلاهبرداری و دروغ است، ایمان داریم. اقتصادی که 10 درصد ثروتمندترین افراد جامعه و وال‌استریت و بانک‌های ورشکسته را سرپا نگه می‌دارد. نویسنده کتاب «امپراتوری توهم» می‌نویسد تشویق به بدهکار شدن ایجاد ثروت نیست. ما بیهوده می‌کوشیم اقتصادی حباب‌گونه را بازگردانیم، اقتصادی که روزگاری به‌جای آنکه با واقعیت ناگزیر پیش‌رو مقابله کند توهم ثروت را به ما عرصه کرد.

کریس هجز، متولد ۱۸ سپتامبر ۱۹۵۶، گزارشگر و دگراندیش آمریکایی است که نزدیک به دودهه را به‌عنوان گزارشگر خارجی در آمریکای مرکزی، خاورمیانه، آفریقا و بالکان سپری کرده است. او فارغ‌التحصیل «هاروارد» و خبرنگار نیویورک‌تایمز بوده و برنده جایزه‌ پولیتز شده است. در کارنامه‌ هجز، نگارش 11 کتاب وجود دارد، ازجمله‌ کتاب‌های او که در لیست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز هم قرار گرفته، عبارتند از «جنگ قدرتی است که به ما معنا می‌بخشد»، «فاشیسم آمریکایی» و «روزهای ویرانی، روزهای قیام». او در دانشگاه‌های پرینتسون، کلمبیا، نیویورک و تورنتو تدریس کرده و همچنین در زندان‌های نیوجرسی واحدهایی برای دریافت مدرک دانشگاهی از طریق دانشگاه راتجرز، ارائه کرده است. او ستونی هفتگی برای وب‌سایت تروث دیگ نیز می‌نویسد و در شبکه آرتی آمریکا مجری برنامه آن کانتکت است که نامزد جایزه امی شده است.
چاپ اول (1401) کتاب «امپراتوری توهم» نوشته کریس هجز با ترجمه شیما عالی به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی حوزه هنری تهیه و در 306 صفحه، شمارگان 500 نسخه و قیمت 120 هزار تومان از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار