کیانا تصدیق مقدم، خبرنگار:حوالی ساعت ۱۷ بود که به برج میلاد رسیدم. «سینمایش ۴۱۰» قرار بود ساعت ۱۹ و در پارکینگ شماره ۳ برج میلاد اجرا شود. گروه پشتصحنه مشغول آمادهسازی صحنه بودند. یک صحنه بزرگ مقابل صندلی تماشاگران بود که با یک نگاه نمیشد آن را دید. آنطور که میگفتند صحنه نمایش ۱۰۰ متر بود. جلوی صحنه آکواریوم معروفی بود که این روزها عوامل سینمایش زیاد راجعبه آن صحبت میکنند. حق هم داشتند ایده جدیدی بود. دکور صحنه تقریبا ساده بود و حسوحال جنگ را منتقل میکرد. ساعت به ۱۸ نزدیک می شد و روند آمادهسازی تندتر از قبل شده بود.
تعداد زیادی لباس رزم و عدهای دیگر لباس غواصی پوشیده بودند. بازیگران نقش اصلی بالاخره رسیدند و به اتاق گریم رفتند. انوش معظمی را دیدم که مشغول گریم شدن بود و خوشحال از اینکه قرار است نقش صدام را بازی کند. ابوالفضل همراه که بازیگر اصلی بود، قرار است نقش سردار سلیمانی را بازی کند.
ساعت ۱۹ را نشان میداد و تماشاگران کمکم داشتند جمع میشدند. فضای باز باعث شده بود که هوا سرد باشد و برای همین جمعیت آنطور که انتظار میرفت نبود. اما حضور نوجوانان در بین تماشاگران چشمگیر بود.
نمایش شروع شد. داستانش درباره والفجر ۸ و کربلای ۴ بود. قرار بود تا روایت این نمایش را پرده پرده ببینیم و مخاطب در هرکدام از روایتها، داستان متفاوتی را میدید. یک موضوع جالب توجه در این تئاتر، تعداد زیاد بازیگران روی صحنه بود و همین کار را سخت میکرد، فضاسازی نمایش خوب بود و گاهی هم خنده به لب تماشاگران میآورد.
۹۰ دقیقه اجرای نمایش تمام شد و طبق قرار قبلی میخواستم با بازیگران صحبت کنم. نفر اولی که دیدم انوش معظمی بود. او در این نمایش نقش صدام را بازی میکرد. سراغش رفتم و درباره نقشش پرسیدم، شروع به توضیح دادن کرد و گفت: «نقش صدام از طرف آقای کوروش زارعی به من انتقال داده شد و نظرم را راجعبه آن پرسیدند. من هم فارغ از اینکه نقش مثبت باشد یا منفی به این موضوع نگاه کردم و دیدم این نقش بسیار خوب است و جای کار دارد و یک فرمانده روانپریش است و نسبت به ایرانیها عقده بسیار زیادی دارد و این را در دو صحنه نمایش میبینیم که به طور فاجعهبار فرمان قتل ایرانیها را میدهد. این نقش با اینکه سه صحنه بیشتر نبود اما برایم جذابیت داشت و فرصتی شد تا ادای دین کنیم به شهدای جنگ تحمیلی به ویژه شهدای دو عملیات والفجر ۸ و کربلای ۴ و بتوانیم به اندازه توان خودمان قطرهای از اقیانوس بیانتهای این عزیزان را منعکس کنیم.»
باید به تئاتر دفاع مقدس بها داده شود
این بازیگر در ادامه صحبتهایش در مورد علاقهاش به تئاتر دفاع مقدس گفت: «به تئاتر دفاع مقدس علاقهمندم به شرط آنکه به صورت حرفهای نوشته و کار شود. البته که راجعبه دفاع مقدس قائل به این هستم که باارزش است. اما به عنوان بازیگری که نگاهم حرفهای است، دوست دارم به این کارها بها داده شود و آبرومندانه باشد. خودم ته دلم با کارهای هیاتی-تئاتری که بخواهد کیفیت و شأن را پایین بیاورد موافق نیستم.»
معظمی در پاسخ به سوالم در رابطه با اینکه چطور به نقش صدام نزدیک شده است، گفت: «وزیر امورخارجه عراق به اسم طارق عزیز یک آدم دیوانهای در اوایل جنگ بود. این آدم حتی در دیدارهای دیپلماتیکاش عینک دودی میزد و سیگار برگ میکشید و اسلحهاش را باز نمیکرد. من از شخصیت نیمهدیوانه این آدم الگوی فیزیکی و ظاهری گرفتم. با نویسنده و کارگردان هم صحبت کردم و از آنها مشورت گرفتم و مجموعش شد این چیزی که الان میبینید. سه صحنه است و من باید جوانب مختلف را در نظر میگرفتم تا در همین فرصت کم بتوانم حس و حال شخصیت را انتقال دهم. من کلا شاید هفت دقیقه روی صحنه باشم و باید تمام تلاشم را کنم تا فرمانده را طوری که مورد قبول بینندگان باشد معرفی کنم.»
این بازیگر تئاتر در ادامه راجعبه تاثیر تئاتر روی فعالیت سینماییاش گفت: «سینما و تصویر برای یک بازیگر جذابتر است اما در تئاتر هم گزارهها و فاکتورهایی وجود دارد که شیریناش میکند. شما وقتی به طور زنده و نفسبهنفس در کنار تماشاگر باشی به لحاظ تاثیرگذاری با یک کار تصویری متفاوت است. در طول تمرین دوست پیدا میکنی و مثل یک خانواده میشوی. اصلا مناسبات پشت صحنه تئاتر با سینما زمین تا آسمان فرق میکند. مضاف بر اینها، ما بازیگرها تئاتر را یک مدل بدنسازی برای کار در سینما میدانیم. ما یک تئاتر کار میکنیم و خودمان را برای گرفتن یک کار تصویری آماده میکنیم. ما معمولا بیشتر تمرینها و بیشتر آمادگی جسمانی و روحیمان در تئاتر اتفاق میافتد و ما در سینما تصویر خرجش میکنیم. اگر در یک جمله بخواهم بگویم، حسی که به تئاتر دارم قابل توصیف نیست.»
معظمی درباره رضایت تماشاگران این تئاتر گفت: «با بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتیم و با رصد و آماری که داریم متوجه شدیم تئاترمان دیده شده و مورد استقبال قرار گرفته است. ما اینجا در یک شب ۴۰۰۰ بیننده هم داشتیم و همین موضوع نشان میدهد یک تئاتر میتواند آنقدر جذاب باشد که با وجود مشکلاتی که در کشور هست و با وضعیت آبوهوایی که داریم، مخاطب برای تماشا بیاید. همین امشب توفان است و تعداد زیادی تماشاگر از یک ساعت قبل اینجا نشستند تا تئاتر شروع شود.»
معظمی در پایان با اشاره به فعالیتهای هنریاش گفت: «به تازگی یک فیلم سینمایی را تمام کردم و یک سریالی را هم به نام «ماه چراغ» برای شبکه ۵ کار کردم. دو پیشنهاد دیگر هم از تلویزیون دارم منتهی هنوز قطعی نشده است. چند فیلم توقیفی هم دارم. من از آن بازیگرانی هستم که بالای ۵ فیلم توقیفی دارم و بنا به دلایلی قابل اکران نیست. البته خیلی اوقات هم زمانی اکران میشود که دیگر آن تازگی را که باید ندارد. اقبال من هم اینطوری بود که فیلمهایم توقیف شود.»
هر نقشی باشد بازی میکنم چون من بازیگرم
بعد از صحبت کردن با انوش معظمی وارد اتاقی شدم که محل استراحت بازیگران بود، در آنجا مالک حدپور سراج را دیدم، با وجود فعالیتهای زیادی که روی صحنه داشت هنوز پرانرژی بود. سراغش رفتم و درباره همکاریاش با این سینمایش پرسیدم. او گفت: «در فعالیتهای هنریام نقش برایم مهم نیست. کار باید خوب باشد. هر نقشی را بازی میکنم چون من بازیگر هستم. این نقش را آقای شاهکرم برای من نوشتند و با شناختی که از من داشت یک مقدار هالیوودی عمل کرد. در اصل من خیلی زحمتی نکشیدم و نویسنده نقش را نوشت و من فقط پرورشش دادم. در جنگ همه نوع آدمی حضور داشت. ما هشت برادر بودیم که پنج نفرمان به جبهه رفتیم. از این پنج نفر فقط من نماز میخواندم. یعنی جنگ را فقط من پیش نبردم، چهار برادر دیگرم هم بودند. بنابراین بخش عظیمی از جامعه ما آدمهایی بودند که انگیزه دینی نداشتند. امام میگفتند: «حفظ کشور از نماز واجبتر است.» یعنی مهم نیست تو نماز بخوانی یا نه یکجا باید باشد که بتوانی در آن نماز بخوانی. منظور همان خاک کشور است. اینکه آدمهایی بودند در جنگ و نماز نمیخوانند چه سهمی دارند و چه کسی باید راجعبه آنها بگوید؟ من این ویژگی را در این تئاتر دوست داشتم و در این نمایش کاراکتر جلیل این نقش را نشان میدهد.»
سراج در پاسخ به اینکه چرا در تلویزیون کم کار است گفت: «برای اینکه سابقه من به جنگ برمیگردد خیلیها به من پیشنهاد بازی در کارهای دفاع مقدسی را میدهند. من هم اولویتم این است که اگر نقش خوب باشد و مضمون نمایش هم دفاع مقدس باشد کار را انجام دهم. دلیلش هم این است که در برابر بچههای جنگ احساس مسئولیت میکنم و دوستشان دارم. برای آدمهایی مثل من در تلویزیون نقش زیادی وجود ندارد. این موضوع میتواند هزار دلیل داشته باشد. من جذابیت کافی را ندارم که اگر داشتم الان سرکار بودم. من خیلی تئاتری نیستم و تصویر را بیشتر دوست دارم. اگر تئاتر خوب باشد کار میکنم. شما وقتی در تلویزیون و در یک سریال کار میکنی در یک زمان ۵۰ میلیون نفر شما را تماشا میکنند. اما تئاتر این تعداد مخاطب را ندارد. تلویزیون و تصویر روابط خودش را دارد و برای آدمی مثل من در این روابط جای زیادی نیست و من این را میپذیرم. گذشتهام خیلی مهم است برای کسانی که قرار است همکاری کنیم. من از گذشتهام خجالت نمیکشم و پنهانش نمیکنم و فقط این را میدانم که کسانی که با من کار نمیکنند ضرر میکنند.»
این بازیگر در رابطه با اینکه عدهای معتقدند باید بیشتر تئاترهای کمدی روی صحنه برود گفت: «موقعیت کمدی را ما در این تئاتر فراهم کردیم. من یک کاراکتر مفرح دارم و لبخند روی لب مخاطب میآورم. ما میتوانیم تئاتر کمدی بسازیم بدون اینکه به یکدیگر بد و بیراه بگوییم و کتک کاری کنیم. تئاتر کمدی جای خودش و تئاتر دفاع مقدس هم جای خودش را دارد و هیچکدام بد نیست و هرکدام از این نوع تئاترها موضوعات و جذابیتهای خودشان را دارند. شبی ۳۰۰۰ نفر به اینجا میآیند، خب اینها هم مخاطب هستند و ما نباید درها را به رویشان ببندیم و بگوییم همه باید از در ما وارد شوند.»
سراج در پایان درباره تئاتر با موضوع دفاع مقدس گفت: «من نقش جلیل را بسیار دوست دارم. این جنس کارها برایم جذاب است به شرطی که داستانش خوب باشد و چهارچوب داشته باشد. این سینمایش خوب بود اما ایدهآل نیست و قصهپردازی متوسطی دارد. اگر ضعیف بود من کار نمیکردم به دلیل اینکه هم به خودم ظلم میکنم و هم به اینکه برای کاری که نباید به صحنه برود هزینه میشود. «سینمایش ۴۱۰» در ظرف خودش خوب است. من در والفجر ۸ تصویربردار بودم و با بچههای غواص شب عملیات مصاحبه کردم. من این بچهها را از نزدیک دیدم و لمسشان کردم. با آنها خندیدم و گریه کردم. بنابراین تصویر کردن اینها برای من اولویت است و عاشقانه این کار را میکنم و مهم نیست دیگران چه میگویند. امیدوارم تا روزی که زنده هستم همین کار را کنم و روزی هم که قرار است بمیرم روی همین صحنه و با این بچهها بمیرم.»
برای اولینبار نقش شهید سلیمانی روی صحنه تئاتر رفت
از مالک سراج خداحافظی کردم. نگاهم را بین عوامل پشت صحنه میچرخاندم تا بازیگر نقش اصلی را پیدا کنم، بعد از سوال و جواب از عوامل بالاخره متوجه شدم کجاست. روی یک صندلی نشسته بود و داشت استراحت میکرد. ابوالفضل همراه را میگویم. او در این نمایش نقش سردار سلیمانی را بازی میکرد. با وجود خستگیاش راضی شد تا گفتوگوی کوتاهی داشته باشیم. در ابتدای صحبتهایش دلیل اینکه این نقش را قبول کرد را گفت: «مهمترین ویژگی که نقش من داشت شخصیت قهرمان در تاریخ ایران زمین بود که همه قشر و تفکری قبولش دارند و حتی دشمنان هم به عنوان شخصی قوی و کاردان از او یاد میکنند و برای همین است که وقتی شهید شدند در تشییع پیکرش جمعیتی میلیونی را شاهد بودیم. این شخصیت ویژگیهای زیادی دارد و این برای من افتخار بزرگی است که برای اولین بار نقش شهید سلیمانی را روی صحنه تئاتر میبرم و نهایت سعیام را هم کردم که به این شخصیت نزدیک شوم و برای مخاطبین باورپذیر باشم.»
وی ادامه داد: «زمانی که میخواستم این نقش را بازی کنم ترسیدم و هنوز هم که دارم روی صحنه میروم استرس دارم برای اینکه آیا میتوانم حق مطلب را ادا کنم یا خیر. البته که قطعا هم اینطور نیست و نمیتوانم این کار را کنم اما همه تلاشم را به کار گرفتم. اما سخت است که بتوانی چنین شخصیتی که مابهازای بیرونی دارد و همه مردم آن را میشناسند و با رفتار و گفتارشان آشنا هستند، را روایت کنی اما من از خودشان کمک گرفتم و از خودشان خواستم این توان و نیرو و انرژی را به من بدهند که بتوانم گوشهای از شخصیتش را به نمایش بگذارم.»
همراه در ادامه درباره بازخورد تماشاگران گفت: «بازخوردی که از مخاطبان میگیرم مثبت است و همین که وقتی نمایش تمام میشود در مسیر پشت صحنه میبینم خیلیها منتظر من هستند و این برایم تکاندهنده است. درواقع منتظر من نیستند منتظر نقشی هستند که روی صحنه دیدند، من که کسی نیستم. بازی در نقش سردار سلیمانی یکی از افتخارات زندگی من است.»
وی در ادامه در پاسخ به اینکه آیا بیشتر دوست دارید در آثار دفاع مقدس حضور داشته باشید یا خیر گفت: «ترجیح میدهم بیشتر کارهای دفاع مقدسی را بازی کنم و یکی از افتخاراتم این است که اولین تئاتری که در زندگی و در هشتسالگیام بازی کردم با موضوع دفاع مقدس بوده است. فکر میکنم چون شروع کارم در اینجا بوده مثل آن کفتر جلدی که هرجا برود به خانه اولش بازمیگردد من هم همینطور هستم. در این سالها کارهای مختلفی انجام دادم که هیچکدام به اندازه کارهای دفاع مقدس برایم شیرین نیست. یکسری میگویند کار کلیشهای میکنم اما من اسمش را کار دل میگذارم.»
این بازیگر در پایان در رابطه با فاصلهاش از فعالیتهای بازیگری گفت: «مدتی است که مسئولیت یک مجموعه فرهنگی را قبول کردم و سعی میکنم در آنجا و در حوزه فرهنگی هنری فعالیت کنم. یکی از دغدغههای من آموزش به قشر نوجوان است و دوست دارم آنچه را که در این سالها آموختم به نسل جدید منتقل کنم. تقریبا یک سال است که در فرهنگسرای نیاوران رئیس هستم و در آنجا تلاشم را میکنم که یک کار مثبت فرهنگی انجام دهم. البته بین اینها پروژههایی هم قبول کردم که تعدادی پخش شدند و بعضی دیگر در نوبت پخش هستند. دغدغه من دیگر بازیگری نیست و اگر هم باشد نقشهایی است که بتواند شخصیتی مناسب را ارائه دهد.»