نگاهی به بازنمایی سینمایی سرزمین شرقی
رسانه و به‌طور مشخص سینما و تلویزیون در تمام این سال‌ها یا بلوچ را نادیده گرفته است یا اگر هم به سراغش رفته، در ناخودآگاه اجتماعی ما برای آینده این قوم، یک فوبیا ایجاد کرده است.
  • ۱۴۰۱-۰۷-۱۰ - ۰۴:۰۰
  • 10
نگاهی به بازنمایی سینمایی سرزمین شرقی
سیستان‌وبلوچستان کجای سینمای ایران است؟
سیستان‌وبلوچستان کجای سینمای ایران است؟

اگر بر کیفیات جغرافیایی استان سیستان‌وبلوچستان نظر کنیم، متوجه می‌شویم که وجود چنین منطقه‌ای می‌تواند منبع عظیم سرمایه برای هر جامعه یا حکومتی باشد که آن را در اختیار دارد. دسترسی این استان به اقیانوس با توجه به کشورهای پرجمعیت و چند میلیارد نفری حاشیه اقیانوس هند و همچنین کشورهای چند صد میلیون نفری آسیای میانه، تنها یکی از ویژگی‌های سواحل جنوب شرق ایران است؛ یا 1200 کیلومتر مرز خاکی با دو کشور پاکستان و افغانستان که نیازمند تعامل اقتصادی گسترده هستند، می‌تواند به‌طور جدی مورد توجه هر سرمایه‌گذاری قرار گیرد. منطقه‌ای با چنین کیفیت جغرافیایی و البته کیفیات طبیعی، همچون جزیره گنجی است که قادر است ساکنانش را به حداکثر رفاه و امنیت اقتصادی برساند. 
اما چه می‌شود که سیستان‌وبلوچستان در معادلات اقتصادی و اجتماعی، گرفتار همان سیاست‌های قدیمی مرکز پیرامون شده و به حاشیه رانده می‌شود. بخش بزرگی از تصوری که مرکز ایران، چه حاکمیت و چه مردمی که در مناطق مرکزی کشور زندگی می‌کنند، نسبت به حاشیه کشور دارند، به جای اینکه مبتنی‌بر واقعیت باشــد، محصول تصویرسـازی‌هایی است که از طریق رسانه‌ها یا شبکه‌های مختلفی که در عرصه گفتمان‌ســازی دخیلند، شکل گرفته است. برای درک مسائل این منطقه باید به این سوال پاسخ داد که آیا در تمام این سال‌ها بازنمایی رایج از این خطه جغرافیایی و مردمانش، واقعی و متعهدانه است یا خیر؟
رسانه و به‌طور مشخص سینما و تلویزیون در تمام این سال‌ها یا بلوچ را نادیده گرفته است یا اگر هم به سراغش رفته، در ناخودآگاه اجتماعی ما برای آینده این قوم، یک فوبیا ایجاد کرده است. هراسی اجتماعی که در ذهنیت عمومی از تمام این سال‌ها باقی مانده است و خلاف و بلوچ را در یک موقعیت تیپیک به هم پیوند داده است. کلان روایتی که از دل رسانه برای انسان بلوچ ارائه شد به فضای اجتماعی رسوخ کرده به‌گونه‌ای که حزم و احتیاط را در مراوده با او ایجاد می‌کرد. 
چهره‌ای که در سینما و تلویزیون ایران از سیستان و مردم این استان نشان داده شده است، تصویر مطلوبی نیست. عمده این تصویرگری‌ها، چهره زمخت و خشنی از مردم و شرایط جغرافیایی این استان را نشان می‌دهد که در نتیجه هم‌جواری با چند کشور ناامن، این واقعه را به مرزهای این استان و بعضا آدم‌های آن تسری داده است و به همین دلیل، در اکثر فیلم‌هایی که در سیستان‌وبلوچستان یا راجع به این استان ساخته شده، نقش قاچاق، شرارت و ناامنی بسیار پررنگ است؛ اتفاقی که طبیعتا نمی‌تواند از ساحت این استان انکار شود، اما اینکه بیشترین توجه سینمایی به این مقولات باشد، برای مردم این استان و همچنین ظرفیت‌های موجود فرهنگی و جغرافیایی آن، ناکافی و نامطلوب است. در ادامه، برای تشریح بیشتر این مهم، به چند اثر مهم خواهیم پرداخت که یا در سیستان و بلوچستان ساخته شده‌اند یا راجع به این استان:
تاراج
یکی از اولین فیلم‌هایی است که پس از انقلاب در سیستان ساخته شد و مفاهیمی چون قاچاق، اعتیاد، هروئین و تریاک را در رابطه با این استان در سینما جا انداخت؛ هم میان سینمایی‌ها و هم میان مردم؛ چون «تاراج» علی‌رغم تمامی محدودیت‌هایی که برای کارگردان آن (ایرج قادری) به وجود آمده بود، به فروش بسیار خوبی دست پیدا کرد. در این فیلم، استفاده بسیار خوبی از اکوسیستم محیطی بیابان و فرآیند قاچاق و قاچاقچی شده بود. اغراق دراماتیک اندکی داشت و قهرمان‌محور بود. در واقع، خاک سیستان و موقعیت مرزی این استان، در قاموس قهرمانی بود که در آن بستر، دیگر قهرمانان و جریانات شکل می‌گرفت و آموزه‌های اخلاقی که بعد فردی داشت، در پس این جریانات خلق می‌شد. 

جدال در تاسوکی
نخستین فیلمی که فرامرز قریبیان کارگردانی کرد و آن را با فیلمنامه‌ای از همسرش (مینا خیامی) جلوی دوربین برد. در همان سالی که تاراج ساخته شد، «جدال در تاسوکی»، با دو قطبی کردن داستان، بهره‌برداری دراماتیک‌تری از فضای سیستان به عمل آورد. به هر حال، در آن زمان نیز سیستان جزء استان‌های محروم با درصد مردم کم‌سواد و بی‌سواد بسیاری بود. قریبیان مقوله سوادآموزی بچه‌های سیستان را در برابر شرارت‌های بزرگان قاچاق این استان قلمداد کرد و آنها را سدی در برابر پیشرفت علمی این استان دانست. فیلم ضمن بهره‌گرفتن از اقلیم محیطی بیابان‌های تاسوکی، تشنگی مردم و خانواده‌های سیستانی را در حفظ و باور کردن حریم خانواده به لحاظ علاقه‌مندی به باسوادشدن (که در آن موقع چندان در کشور عرف نبود)، به‌خوبی به تصویر کشید. ضمن آنکه فیلم توانست استفاده‌های خوبی از موقعیت‌های اکشن و پر زدوخورد مربوط به آن ناحیه از کشور به عمل آورده و در اکران نیز با استقبال بسیار خوبی مواجه شود. 

بدوک
نوع نگاه به سیستان‌وبلوچستان در نخستین فیلم سینمایی مجید مجیدی تغییر می‌کند. مجیدی در این فیلم، باز هم به مقوله قاچاق می‌پردازد، اما قاچاق انسان و حقیقتی که آنقدر سلیس و حقیقی عنوان شد که مخالفان بسیاری پیدا کرد و درنهایت، با وساطت رهبری و علم به حقیقی‌بودن این جریان، انقلابی در این حوزه در سیستان رخ داد و جلوی چنین اتفاق غیرانسانی به میزان بسیاری گرفته شد. «بدوک» از دل موضوع قاچاق انسان، به انگاره‌های انسانی و قومی مردم سیستان نیز نقب زد و نشان داد که درصد بسیاری از معلوم‌الحال‌های این ناحیه، مبادرت به امر قاچاق می‌کنند. امیدواری‌های قهرمان داستان و فضای انسانی که فحوای فیلم در میان این تجارت کثیف به تصویر کشیده می‌شد، غیرقابل انکار بود و مسیر جدیدی در روایت‌گری از اقلیم سیستان‌وبلوچستان را به نسبت فیلم‌های قبلی خود و حتی تا امروز، که چهره چندان حقیقی از سیستان به تصویر کشیده نشده است، ترسیم کرد. 

عقرب
با همان شاکله تاراج ساخته شد و قهرمان اصلی آن هم با این فیلم مشترک بود (جمشید هاشم‌پور). کلیدواژه‌های این فیلم نیز همان‌هایی بودند که در تاراج استفاده شده بود، اما این بار گروه سازنده نتوانستند آن‌طور که فیلم قادری جواب داده بود، به نتیجه برسند، چون تا حدودی ژانر این‌گونه فیلم‌ها در میانه دهه 70 که سینمای ایران علاقه شدیدی به ملودرام‌های خانوادگی پیدا کرده بود، پرمخاطب نبود و فیلم هم چیز جدیدی برای مخاطبش نداشت و روزهای محبوبیت ستاره‌اش هم رو به پایان بود. به هر حال، «عقرب» هم جزء فیلم‌هایی است که از خاک سیستان‌وبلوچستان و شرایط اقلیمی آن برای پیشبرد داستان خود بهره برد. 

از بهشت شرقی
طی سالیان اخیر، آیدا پناهنده به چهره شناخته‌شده‌ای در سینمای داستانی تبدیل شده است. اما جالب‌تر آن که پناهنده در سال 91 تله‌فیلمی تحت عنوان «از بهشت شرقی» ساخت که همه آن در استان سیستان‌وبلوچستان و با محوریت دو نوجوان بلوچی به تصویر کشیده شد. سوژه بسیار خوبی که تا آن زمان در استان‌های محروم بسیاری کلید زده شده بود، با این تله‌فیلم، در سیستان‌وبلوچستان نیز اتفاق افتاد. به هر حال، محدودیت‌های بسیاری در این استان وجود دارد که تله‌فیلم، با بیانی حقیقی و با نگاه از زاویه دو نوجوان، به هر یک از آنها اشاره کرده ‌است که فارغ از جنس دراماتیک کار، تحلیل اجتماعی شرایط موجود سیستان و سبک زندگی خانواده‌های سیستانی به تصویر کشیده شده و به یک اثر آبرودار و دغدغه‌مند تبدیل شده است. 

خاک و آتش
همواره نمایندگان استان سیستان‌وبلوچستان در مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادها، به این موضوع اعتراض کردند که چرا در آثار سینمایی، فقط به دشواری‌ها و مضیقه‌های این استان پرداخته شده است و از تاریخ غنی و رشادت‌های تاریخی آن، حرفی به میان نمی‌آید. مهدی صباغ‌زاده، با «خاک و آتش» که پیش‌تر «روباه و بلوچ» نام داشت، به عبارتی، بهترین اثر را در مدح و ستایش مردم سیستان تا به امروز ساخته است. سریالی ساخت که از دل آن، یک فیلم سینمایی بیرون آمد و موضوعش، مبارزات مردم سیستان‌وبلوچستان در برابر استعمار انگلیس طی سال‌های جنگ جهانی اول است که چگونه مهره‌های انگلیسی قصد برهم‌زدن آرامش این منطقه حساس را داشتند و چگونه مردم و قهرمانان آن، اجازه چنین سوء‌استفاده‌ای را به آنها ندادند. خاک و آتش، به مدد بهره‌مندی از سبک زندگی غیورانه بلوچ‌ها و عدم پذیرش زور توسط آنها همچنین روحیه مبارزاتی آنها، به‌خوبی توانست برشی از تاریخ حقیقی این مملکت را به تصویر بکشد. ضمن اینکه در کنار این استفاده عمیق فرهنگی، فیلم توانست بهره‌مندی‌های درستی از موقعیت مرزی این استان و ناهنجاری‌هایی که می‌تواند در آن شکل بگیرد را به تصویر بکشد. به عبارت دقیق‌تر، خاک و آتش همه تلاش‌های سینمایی که از سال 65 در سیستان‌وبلوچستان شکل گرفته بود را به‌یک‌باره در خود منعکس کرد؛ هم به شرارت‌های محیطی و سوء‌استفاده‌های کلان از آن می‌پردازد و هم معضلات و شاخصه‌های فرهنگی و تاریخی امروز این خطه استراتژیک را در خود منعکس کرده است. یک تصویر درست از یک بلوچ واقعی که به‌شدت در فضای مجازی مورد تحسین واقع شده است و به نظر می‌رسد به یک فیلم کالت و خاطره‌ساز از سیستان، مردم و قهرمانانش تبدیل شده است. 

شعله‌ور
محمدرضا شفیعی تهیه‌کننده تلویزیون و سینما درباره این فیلم گفته است: «سیستان‌وبلوچستان با محرومیت‌های زیادی مواجه است، اما ما در فیلم شعله‌ور نمای دیگری از این استان را به تصویر کشیدیم.» با این حال نمایش این فیلم با واکنش‌های اعتراضی زاهدانی‌ها مواجه شد. حسین مسگرانی مدیرکل فرهنگ‌وارشاد اسلامی سیستان‌وبلوچستان افزود: «اکران این فیلم در ششمین جشنواره فیلم فجر زاهدان باعث اعتراض بسیاری از هنرمندان و مردم عزیز سیستان‌وبلوچستان شد. اینجانب بلافاصله در تماس با بنیاد سینمایی فارابی، سازمان سینمایی و عوامل و سازندگان فیلم «شعله‌ور» اعتراض مردم فهیم و فرهنگ‌مدار استان را اعلام و این موضوع را به‌جد پیگیری خواهم کرد. همچنین به نشانه اعتراض به این فیلم اعلام می‌کنم که فیلم «شعله‌ور» دیگر بار در زاهدان اکران نخواهد شد.» 
اگرچه شفیعی این انتقادات را نپذیرفت و گفت: «ممکن است برای برخی مدیران استانی سوالاتی پیش آمده باشد که اگر فیلم درست و بدون هیچ گونه سوءظنی دیده شود سوالات نیز برطرف خواهد شد. ما در هیچ قسمت از این فیلم به استان یا قومیت آنها کاری نداشتیم بلکه داستان به این صورت است که شخصیت‌های منفی به این استان می‌رسند و بعد همه به شخصیت مثبت داستان تبدیل می‌شوند. لذا بنده مطرح‌شدن اعتراض را جدی نمی‌دانم.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰