درباره انتخاب «جنگ جهانی سوم» برای معرفی به اسکار
«جنگ جهانی سوم»، فیلمی که حتی در بخش مسابقه جشنواره پذیرفته نشد و به یک قسمت فرعی رفت، به‌عنوان نماینده ایران برای ارسال به اسکار انتخاب شد.
  • ۱۴۰۱-۰۶-۳۰ - ۰۲:۳۵
  • 00
درباره انتخاب «جنگ جهانی سوم» برای معرفی به اسکار
تحقیر سیستماتیک مخاطب ایرانی
تحقیر سیستماتیک مخاطب ایرانی
میلاد جلیل زادهخبرنگار

میلاد جلیل زاده، خبرنگار:این تحقیر سیستماتیک مخاطبان ایرانی است که اگرچه در دولت قبل آغاز شد و شمایلی منسجم و ساختارمند پیدا کرد، اما در دولت فعلی همچنان ادامه پیدا کرده و نمود اعلای آن نماینده‌ای است که از طرف ایران برای ارسال به مراسم اسکار انتخاب شد. فیلم‌ها قبل از اینکه برای حتی یک ایرانی در داخل کشور نمایش داده شوند، اولین نمایش خودشان را در جشنواره‌های خارجی انجام می‌دهند و اولین و جهت‌دهنده‌ترین نظرات و قضاوت‌ها درباره‌شان از آنجا صادر می‌شود. همین است که سینمای ایران را با مردم ایران فرسنگ‌ها فاصله داده است.
با اینکه شرط اصلی ارسال یک اثر به اسکار، نمایش عمومی آن در کشور مبدأست و به‌عبارتی اساس این مراسم با مخاطبان سینمای هر کشور و اکران عمومی و داخلی آن مرتبط است، به‌شکل حیرت‌انگیزی حتی اینجا هم مثل جشنواره‌های خارجی رفتار می‌شود. احتمالا فیلم برای اینکه بتواند شروط اسکار را رعایت کند، تا آذرماه در ایران اکران خواهد شد اما نکته قابل‌تامل این است که پیش از اینکه به نمایش دربیاید، برای ارسال به جشن آکادمی انتخاب شده است. این دیگر حتی ارسال خودسرانه یک فیلم از طرف تهیه‌کننده‌اش به جشنواره‌ای خارجی نیست که هر توجیهی برایش محل طرح و البته رد شدن داشته باشد. اینجا دولت جمهوری اسلامی ایران است که یک فیلم را به مهم‌ترین مراسم سینمایی ایالات‌متحده آمریکا می‌فرستد. بعد از چهاردهه گزاره‌هایی مثل هیات انتخاب مستقل و نفی کامل تاثیرگذاری بر تصمیمات آنها هم توجیهاتی هستند نخ‌نماتر و پوسیده‌تر از اینکه حتی توسط ساده‌ترین افراد موردقبول واقع شوند.
 بالاخره در اولین سال روی کار آمدن دولت جدید و به‌تبع آن مدیران جدید سازمان سینمایی و بنیاد فارابی، اولین‌باری که آنها باید فیلمی را برای ارسال به مراسم اسکار انتخاب می‌کردند، فرا رسید. سینمای ایران را در حدود چهاردهه پیش تیم به‌خصوصی از مدیران فرهنگی معماری کردند که با وجود تغییر نگرش و ایدئولوژی‌ها بین خودشان، همچنان توانستند نفوذشان را بر جریان فیلمسازی کشور حفظ کنند و مسیر ریل‌ها را مطابق با دیدگاه و البته منافع خودشان نگه دارند. یکی از خروجی‌های این سیستم سینمای جشنواره‌ای ایران بود. چنین جا انداخته بودند که تنها راه جهانی شدن سینمای ایران از مسیر جشنواره‌های خارجی می‌گذرد که هیچ مسیر دیگری پیش رو باقی نماند و بقیه اندام سینمای ما فلج شد. 
این مسیر البته نوعی فیلمسازی را در ایران تقویت می‌کرد که کاملا غیرصنعتی و به‌لحاظ تاثیرگذاری بر توده مخاطبان سینما کاملا از کار افتاده بود. هرچه جلوتر آمدیم، رویکرد این فستیوال‌ها که عمدتا در غرب اروپا قرار داشتند، سیاسی‌تر شدند اما حتی اعتراف دبیر بعضی از این جشنواره‌ها و رفتارهای واضحی که به‌هیچ‌وجه توجیه‌پذیر نبودند، نتوانست هسته سخت آخرین مدافعان چنین جریانی را بشکافد. 
مراسم اسکار داستان موازی دیگری بود که درکنار این راه افتاد و به‌جز دو فیلمساز ایرانی، مجید مجیدی و اصغر فرهادی، پرافتخارترین سینماگران جشنواره‌ای ایران هم نتوانستند تا فهرست 10 فیلم نهایی اسکار بالا بیایند. اینها اما باعث نشد که یک کلیشه دوخطی به‌عنوان معیار انتخاب آثاری که به کار می‌روند، تغییر کند؛ «فیلمی که در جشنواره‌های اروپا شرکت کرده، پخش‌کننده جهانی بهتری دارد و برای دیده شدن در اسکار باید چنین آثاری را ارسال کنیم.» اصرار مجدانه و سیستماتیک روی چنین گزاره‌ای که در عمل هیچ‌وقت نتیجه نداده است کار را به‌جایی رسانده بود که از ایران فیلم‌های کیارستمی یا حتی بهمن قبادی به اسکار بروند و ما همچنان مجبور باشیم باور کنیم که آنها نسبت به آثاری که چون در جشنواره‌ای اروپایی نبودند، پخش‌کننده‌ای آنچنانی نداشته‌اند، انتخاب‌های بهتری هستند و شانس‌های بیشتری دارند. ‌اگر روند جشنواره‌های اروپایی با همین سرعت سیاسی‌تر شود و شیوه انتخاب آثار ایرانی برای اسکار همین‌طور بماند و هزارسال دیگر پیش برویم و باز هم هیچ نتیجه‌ای نگیریم، ظاهرا قرار نیست از این رویه دست برداشته شود. این رویه همچنان به‌صورت ثابت باقی خواهد ماند، اگرچه ضررهای ساختاری‌اش به سینمای ایران درحال عمیق‌تر شدن است و الگوهایی به‌لحاظ فنی ضعیف و به‌لحاظ محتوایی غیرسینمایی را در ایران جا می‌اندازد. این رویه باقی می‌ماند، چون منافع عده‌ای به‌خصوص را حفظ می‌کند و نقش‌آفرینی و حضور آنها را در سینما توجیه‌پذیر می‌کند.
این به همان معماری سینمای ایران در چهاردهه پیش برمی‌گردد که کمترین توقع از مدیران جدید سینمایی، بر هم زدن ساختار آن بود؛ چراکه در غیر این‌صورت، آخرین امید به احیای سینمای ایران از بین می‌رفت. بالاخره این لحظه فرا رسید و اولین فیلم ارسالی از ایران به اسکار در دولت جدید مشخص شد؛ جنگ جهانی سوم به کارگردانی هومن سیدی، فیلمی که هنوز در ایران اکران نشده و اگر کسانی هم آن را دیده‌اند، یا خارجی بودند یا در معدودی از موارد، ایرانیانی که توانستند خودشان را به فستیوال ونیز برسانند. حالا فیلمی که حتی در بخش مسابقه جشنواره پذیرفته نشد و به یک قسمت فرعی رفت، به‌عنوان نماینده ایران برای ارسال به اسکار انتخاب شد؛ باز هم با همان توجیه نخ‌نمای قدیمی که غلط درآمدن آن در عالم واقع و تکرار تجربه بی‌ثمر بودنش هیچ تغییری در رویه‌ها ایجاد نمی‌کرد؛ فیلم به فستیوالی در اروپا رفته و پخش‌کننده جهانی دارد! می‌توان این جرأت را به خرج داد و این پیش‌بینی را تضمین کرد که «جنگ جهانی سوم» هم به جمع نامزدهای اسکار راه پیدا نمی‌کند. روی اینکه چنین تصمیم درستی یا لااقل ناگزیرترین تصمیم، درست‌ترین تصمیم بوده، هیچ‌جوره نمی‌شود ایستاد، اما اگر قرار است ما تحت هر شرایطی، چه در بهترین سال‌های تولید سینمایمان و چه در بدترین مواقع، حتما به اسکار نماینده‌ای بفرستیم، یک فریضه به‌حساب می‌آید که ترک آن لایغفر است و اگر قرار نباشد در روز اعلام نامزدها و پس از آن در مراسم اختتامیه و اهدای جوایز توفیقی داشته باشیم، چرا باید با تاکید روی این فرمول سه مرحله‌ای «شرکت در جشنواره‌ای اروپایی، پیدا کردن پخش‌کننده‌ای جهانی (غربی) و ارسال فیلم به مراسم اسکار» ادامه بدهیم؟ دلیل اصلی فقط منافع ذی‌نفعان این جریان است؛ بازنشستگان ورشکسته‌ای که تداوم حضورشان هر روز بازگشت‌پذیری شرایط سینمای ایران به حالت نرمال را دشوارتر می‌کند. 
ما قرار است برویم و جایزه نگیریم و حتی نامزد نشویم و برگردیم. چرا لااقل فیلمی از سینمای ایران را نفرستیم که در شرایط عادی محال یا بعید است چشم غربی‌ها به آن بیفتد. اسکار مثل فستیوال‌های غرب اروپا نیست که هیات انتخاب داشته باشد و فیلمی را که با سیاست‌هایش همخوانی ندارد به خود راه ندهد. ما اما به‌جای اینکه نبودن این سد را به‌عنوان یک فرصت ببینیم، برای خودمان مجددا همان قید و مانع را قرار داده‌ایم و هر فیلم قبل از اسکار باید از فیلتر هیات انتخاب جشنواره‌ای اروپایی رد شده باشد تا ما قبول کنیم که پخش‌کننده جهانی دارد و مناسب حضور در اسکار است.
 وقتی در جشنواره فجر، به فیلمی جایزه می‌دهیم، چرا اعتمادبه‌نفس آن را نداریم که پای انتخاب‌مان بایستیم و آن را که بهترین اثر می‌دانستیم، به اسکار هم بفرستیم. ما اثر پذیرفته‌شده در بخش جنبی یک جشنواره دیگر را به بهترین اثری که از بخش اصلی جشنواره خودمان جایزه گرفته، ترجیح می‌دهیم. حتی انتخاب فیلم برگزیده مخاطبان فجر گزینه معقول‌تری نسبت به این بود که صرفا انتخاب برای نمایش در یک بخش فرعی جشنواره اروپایی معیار قرار بگیرد و همان بهانه همیشگی و نخ‌نما در خصوص پخش‌کننده جهانی مطرح شود. 
این انتخاب‌ها به‌نوعی باج‌دهی هم‌زمان با تشویق است و درخصوص عده‌ای از فیلمسازان اعمال می‌شود. همین که فیلم هومن سیدی به‌لحاظ سیاسی کم‌خطرتر از بعضی فیلم‌های دیگر باشد، کافی است تا بخواهند ارسال آن به اسکار را به‌عنوان تشویقی در نظر بگیرند که باقی سینماگران را هم شرطی‌سازی کند، اما شرطی‌سازی اصلی درخصوص حضور در فستیوال‌های غربی، به‌خصوص نمایش فیلم‌ها برای مخاطبان خارجی قبل از مخاطبان ایرانی است. به‌علاوه فیلمسازان به‌راحتی می‌توانند بعد از چند بار جلب اعتماد و حضور در چنین رویدادهایی، وقتی نامی برآوردند و بعضی از کانال‌های ارتباطی برایشان ایجاد شد، دیگر مسیر خود را بروند که این اتفاق بارها هم رخ داده است.
حالا این اولین فیلم سیدی است که به اسکار می‌رود اما در دولت قبل، یعنی دولتی که سیدی حامی سرسخت آن بود و جایزه‌اش را در فجر به رئیس آن تقدیم کرد، در مورد ارسال اثر چنین فیلمسازی به جشنواره‌های خارجی احتیاط ویژه‌ای داشت. برای فیلم‌های سابق او هیچ‌وقت این اتفاق رخ نداد اما در دولت جدید و استفاده از خلأهای موجود مدیریتی چنین چیزی را رقم زد. سیدی تا قبل از جنگ جهانی سوم، تمام فیلم‌های قبلی‌اش را با سرمایه مفسدان اقتصادی ساخته بود که با توجه به تغییر دولت‌ها، اینها هم تغییر می‌کردند. فیلم اول که در دولت احمدی‌نژاد ساخته شد، با پول بابک زنجانی و فیلم‌های بعدی‌اش هم در دولت روحانی با پول محمد امامی اختلاسگر صندوق ذخیره فرهنگیان و بانک سرمایه.
حالا در نبود چنین پول‌ها و چنین افرادی در صحنه و حساس شدن جامعه و رسانه‌ها به چنین سرمایه‌هایی، این فیلم با پلتفرم نماوا ساخته شده و گفته می‌شود که اولین فیلم سینمایی نماواست. او آموزشگاه فیلمسازی ۸ میلی‌متری را هم دارد که به تربیت فیلمسازان جوان می‌پردازد و نگاهی به خروجی کلی آثار این آموزشگاه هم نشان خواهد داد که با ارسال فیلم سیدی به اسکار، کدام جناح و جریان فیلمسازی ایران تقویت خواهد شد. موضوعاتی مثل ال‌جی‌بی‌تی و خودکشی کودکان و به پایان رسیدن امید در دنیا، دال مرکزی و محور اصلی در داستان فیلم‌های کوتاه این  آموزشگاه هستند. فیلم‌های که گران هستند؛  از حرکت‌های دوربین گرفته که مشخص است با تجهیزات گرانقیمت انجام شده‌اند تا لوکیشن‌های گران و عوامل حرفه‌ای. اینها اما نشانه‌ای از خلاقیت نیست، بلکه رقابت بین سازندگان فیلم کوتاه را به زمین ناعادلانه‌ای می‌برد که در آن پول حرف آخر را خواهد زد. ارسال فیلم کسی مثل هومن سیدی به اسکار آثار درازمدتی بر سینمای ایران دارد که در آینده بیشتر مشخص خواهد شد اما وقتی از همین امروز هم می‌توان بعضی از این نتایج را به‌وضوح پیش‌بینی کرد و تشخیص داد، عاقلانه نبود که حتی اگر برگزیدگان فجر توسط هیات‌داوران یا مخاطبان را نداشتیم، لزوما امسال فیلمی به اسکار بفرستیم. این روند سال‌هاست ادامه دارد و هرسال مشکلات جدیدی بر سینمای ایران اضافه می‌کند که اثرشان به این زودی پاک نمی‌شود. این درحالی است که ما به‌جای اضافه کردن مشکلات ساختاری جدید به برداشته شدن بعضی از این بارها از دوش سینمای ایران و کمک به تصحیح روندهای آن نیاز داشتیم.

متن بیانیه کمیته انتخاب نماینده ایران به اسکار 2023
کمیته معرفی نماینده سینمای ایران به مراسم اسکار از بین پنج نامزد نهایی، فیلم «جنگ جهانی سوم» را به‌عنوان نماینده سینمای ایران برای معرفی به اسکار ۲۰۲۳ انتخاب کرد.  متن بیانیه کمیته انتخاب نماینده ایران به اسکار ۲۰۲۳ به شرح ذیل است:
 «به نام خدا ضمن عرض سلام و احترام به اعضای خانواده سینمای ایران به‌عنوان اعضای کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران برای اسکار ۲۰۲۳ گزارشی از فعالیت این کمیته را به عرض می‌رسانیم: کمیته انتخاب در پی جلسات متعدد و بررسی ۵۷ فیلم حائز شرایط در مرحله اول، ۱۷ فیلم را جهت بازبینی انتخاب و پس از بررسی‌های مجدد پنج فیلم را به‌عنوان نامزد نهایی به شرح ذیل برگزید: «موقعیت مهدی»، «پسر دلفینی»، «بدون قرار قبلی»، «تفریق» و «جنگ جهانی سوم.» 
اعضای کمیته انتخاب ضمن احترام و ارج نهادن به آثار راه‌یافته، به اتفاق آراء فیلم «جنگ جهانی سوم» را به‌عنوان نماینده سینمای ایران برای آکادمی اسکار ۲۰۲۳ انتخاب کرد.  با آرزوی موفقیت‌های روزافزون هنرمندان کشور عزیزمان ایران. 
مریلا زارعی، محمد داوودی، رسول صدرعاملی، مهدی سجاده‌چی، سیدمحمد حسینی، حامد شکیبانیا، محمدحسین حقیقی و پرویز شیخ طادی.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰