عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: «شرح درد اشتیاق» کتاب جدیدی است که انتشارات سوره مهر منتشر کرده است؛ کتابی که شامل مجموعهخاطرات محمدرضا ظفرقندی پزشک تیم اضطراری جنگ، استاد و مدیرگروه جراحی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس اسبق سازمان نظامپزشکی کشور است. ظفرقندی از معدود پزشکانی است که در نزدیکترین نقطه به خط دشمن رفته و به امدادرسانی پرداخته است. این کتاب به سبک خاطرهنگاری خاطرات پزشکان تیم اضطراری جنگ را از زاویه نگاه ظفرقندی و به قلم راحله صبوری روایت میکند.
«شرح درد اشتیاق» به قلم راحله صبوری توسط دفتر ادبیات مقاومت در انتشارات سوره مهر با شمارگان 1250 و در 368 صفحه به چاپ رسیده است. به سراغ ظفرقندی رفتیم تا برایمان از این خاطرات و چرایی نوشتنش بگوید.
از انگیزه ثبت خاطراتتان بگویید و اینکه چه اتفاقی افتاد که به این نتیجه رسیدید این خاطرات را ثبت کنید؟
این امر بیش از هرچیز به درخواست دوستان در حوزه هنری باز میگردد. بسیاری از دوستانی که در حوزه هنری در زمینه ثبت خاطرات دفاع مقدس کار میکنند و بخشی از آنها هم از شاگردان من در دوران تحصیل بودند، از من خواستند که خاطرات خود را ثبت کرده و دراختیار مخاطبان قرار بدهم، من هم قبول کردم؛ زیرا فکر میکنم ما باید خاطرات مربوط به فداکاریها و ایثارگریهای دوران دفاع مقدس و خاطرات افرادی که جانشان را برای حفظ این مملکت دادند برای نسلهای جدید ثبت کنیم؛ چراکه فرهنگ و تمدن هر کشور براساس این تاریخ و گذشته ثبت و استوار میشود. جوانهایی که در نسلهای بعدی میآیند باید بدانند این خیمهای که برپا شده براساس ستونی است که گذشتگان با ایثار جان خودشان بنا کردهاند. جامعه پزشکی که به نحو اکمل در خطمقدم با رزمندگان و ایثارگران همراه بوده است، خاطرات و فرهنگی متفاوت به جا گذاشتهاند که باید این امر ثبت شود. من در کتاب هم عرض کردهام که هاشمیرفسنجانی بهعنوان مسئول جنگ میگفت ما در زمان جنگ هیچ دغدغهای در حوزه پزشکی نداشتیم. طبیعتا این نقلقولها و ثبتخاطرات میتواند الگویی برای نسلهای بعدی باشد.
به نظر شما چه رابطهای بین پزشکی و حضور در میدانهای فرهنگی و سیاسی وجود دارد؟
دو رابطه مستقیم و بارز وجود دارد؛ یکی اینکه اولا هر پزشکی انسان است و از بزرگان دین یاد گرفتیم: «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ». هر مسلمانی باید درجهت حل مشکلات مسلمانان تلاش کند. طبیعتا پزشکان مسلمان هم درجهت این امر تلاش میکنند. مطلب دوم اینکه در زمینه سلامت و پزشکی ما درمقابل مردم با یک پدیده چندوجهی مواجه هستیم؛ اینکه پزشکی فقط درمان یکسری از بیماریها نیست. بسیاری از بیماریها رابطه مستقیم دارد با فقر، مشکلات و آسیبهای اجتماعی، آسیبهای روانی، خشونتها و حتی مسائل اقتصادی و عمومی ازقبیل ترافیک و تصادفات جادهای، همه اینها در حوزه پزشکی مدنظر هستند و تحتتاثیر قرار میدهند.
بهداشت عمومی، آب، برق و... همه در حوزه سلامت مهم هستند. بنابراین اگر یک پزشک بخواهد بهخوبی به مسئولیت خود عمل کند نباید اینگونه باشد که فقط هر بیماری را که به او مراجعه میکند مدنظر قرار دهد، بلکه همچنین باید زمینههای آسیب به سلامت جسمی و اجتماعی و روانی او را هم مدنظر قرار دهد و درجهت رفع آن اهتمام کند.
آنگونه که از خاطرات شما برمیآید و مشخص است شما در عرصههای بسیار مهمی از وقایع سیاسی و اجتماعی حضور داشتهاید. خود شما کدام عرصه را مهمتر از دیگر دورههای زندگیتان میدانید و بر آن تاکید میکنید؟
به نظرم آن عرصه از فعالیت مهم است که بتواند تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد. فکر میکنم مقاطعی که درجهت زیست بهتر برای مردم ایران و کمک به همنوع خدماتی داشتم، در ذهنم ماندگارتر شده است؛ چه زمانی که مسئول دانشگاه بودم و چه زمانی که بهعنوان یک معلم در دانشگاه خدمت میکردم و توانستم شیوههای تدریس جدیدی را ارائه کنم یا شاگردانی تربیت کنم که در استانهای مختلف کشور امروز منشأ اثر و خدمت هستند و توانستهاند به درمان مردم کمک کنند. فکر میکنم آن مواردی که به مردم خدمت شده برای خود من ماندگارتر است.
چرا عنوان کتاب شرح درد اشتیاق نامگذاری شده است؟
حقیقتا من خیلی فکر کردم که چه عنوانی را برای کتاب انتخاب کنم که به بخش عمده کتاب که مربوط به دفاع مقدس است، بیارتباط نباشد. به یاد شعر مولانا افتادم که میگوید سینه خواهم شرحهشرحه از فراق... تا بگویم شرح درد اشتیاق. حقیقتا آن چیزی را که شایسته نام کتاب است همین است؛ چراکه ما آن چیزی را که در صحنههای مختلف جنگ و دفاع مقدس مشاهده میکردیم دردی بود که مجروحان ما به همراه شوق و اشتیاق و عشق داشتند به مردم، اسلام و مملکت و این چیزی نیست که فقط با حرف باشد بلکه افرادی را که ما درمان میکردیم بهعنوان مجروح علیرغم اینکه درد داشتند ولی اشتیاقشان این بود که مملکت را حفظ کنند و بر عقیدهشان بودند و میخواستند خدمت موثر و مفیدی داشته باشند.
یعنی ایثار، اشتیاق و عشق به همراه درد مجروحیت چیزی بود که من مشاهده کردم. من در کتاب گفتهام یکی از فرماندهان لشکر اصفهان درحالیکه دستش قطع شده بود و جوانترها با گریه میخواستند که ما ایشان را درمان کنیم، دیدم ایشان تا بعد از کنترل خونریزی و یک مقدار بهتر شدن وضعیت آن درد را فراموش کرده و اشتیاق او این بود که از احوال جبهه و رزمندگان بپرسد و مدام میگفت بچههای من کجا هستند و میخواست به خطمقدم بازگردد. من اسم دیگری به جز درد اشتیاق مناسب این وضعیت نمیدانم.
کتاب خاطرات شما پر از وقایع مربوط به مسائل جنگ و جبهه است. شما بهعنوان یک پزشک زمانی که با اتفاقات سخت آنجا روبهرو میشدید چه حسی داشتید؟
ما در زمان عملیات وقتی با خیل عظیمی از مجروحان مواجه میشدیم کارمان بسیار سخت و پیچیده بود. فرق مجروحان جنگی با دیگر بیماران این است که زخمها و جراحتهایشان متعدد است. مثلا کسی که خمپاره میخورد ممکن است پنج یا 6 عدد ترکش به بدنش بخورد. بنابراین شرایط سخت و ویژهای است که نیاز به علم و آگاهی بالایی دارد. باید سعی کنیم در مواجهه با مجروحان دچار احساس نشویم و بیشتر جنبه علمی موضوع را در نظر بگیریم. هرچند طبیعی است وقتی میدیدیم که جوانان این مرزوبوم مجروح یا شهید میشوند از ته دل و قلب متاثر میشدیم. اگر بخواهم احساس واقعیام را روایت کنم بهخصوص در عملیاتهایی که تعداد مجروحان بیشتر میشد، مثل عملیات کربلای 4، احساس قلبی ما این بود که این مشکلات و ظلمهایی که از جانب کشورهای مختلف دنیا بر ما تحمیل میشود کی به اتمام میرسد؟ و با هر مجروحی که مواجه میشدم فکر میکردم این مجروح خانوادهای دارد که چشمانتظار او هستند، به همین جهت تمام تلاش ما این بود که این جوان بتواند زنده بماند و امیدش ناامید نشود.
بسیاری قصد دارند تا کمبود امکانات پزشکی در دوران جنگ را پررنگ کنند. شما نظرتان چیست؟ به نظر شما کمبود امکانات پزشکی در آن زمان میتوانست پزشکان را از کار درمانی بازدارد؟
من بهعنوان یک شاهد از وضعیت پزشکی آن زمان صریحا اعلام میکنم که بالاخره شرایط جنگ شرایط سختی است ولی ما با کمبودی که قابلتوجه باشد در این دوران مواجه نبودیم، امکاناتی را که میخواستیم برای درمان مجروحان به نحو اکمل برآورده میشد که تلاشی بود از سوی مسئولان پزشکی جنگ و دولت وقت که واقعا بهترین امکانات را در بیمارستانهای صحرایی در اختیار داشتیم و در مقایسه با بیمارستانهای شهر، واقعا با امکاناتی که در آنجا وجود داشت من کمبودی احساس نمیکردم.
کمی از احساستان بعد از چاپ کتاب بگویید و توصیه شما به مخاطبی که کتاب را میخواند، چیست؟
اولا تشکر میکنم از همه دستاندرکارانی که کمک کردند برای ثبت و ضبط این کتاب، بهخصوص خانم صبوری و حوزه هنری. امیدوارم این کتاب قطرهای باشد در دریای بزرگ خدمات و جانفشانیهای مردم ایران که باعث شد این کشور از خطر مصون بماند. امیدوارم برای نسلهای جوان منشأ اثری باشد برای اینکه بدانند در گذشته برای حفظ این آب و خاک چه جانفشانیهایی انجام شده و همچنین برای حوزه پزشکی سرمشقی باشد تا بدانند جامعه پزشکی در چه عرصههایی حضور داشته است تا در آینده هم جامعه پزشکی بتواند در قبال مردم و بحرانها به خوبی عمل کند.