سپهر خلجی، عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان»:
گروه اول؛ دروغ‌پردازان هستند که بعضی از این افراد شناخته‌شده و به‌صورت رسمی فعالند و برخی نیز در قالب کانال‌ها و صفحه‌های محفلی و جریانی که از منابع خاص تغذیه اطلاعاتی می‌شوند، فعالیت دارند که اخیرا با تعدادی از آنها برخورد شد.
  • ۱۴۰۱-۰۴-۱۵ - ۰۱:۲۰
  • 00
سپهر خلجی، عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان»:
برخورد با کانال های محفلی اگر به شناسایی آمران منتهی نشود، ثمری ندارد
برخورد با کانال های محفلی  اگر به شناسایی آمران منتهی نشود، ثمری ندارد

چگونه امنیت روانی جامعه به هم می‌ریزد؟ برای رسیدن به پاسخ این سوال، سراغ یکی از چهره‌های رسانه‌ای و علمی کشور رفتیم و با او به گفت‌وگو پرداختیم. پاسخ‌های سپهر خلجی، عضو شورای اطلاع‌رسانی دولت به این مساله را در ادامه می‌خوانیم.

رهبر معظم انقلاب در دیدار مسئولان قضایی نسبت به ضرورت تامین امنیت روانی جامعه تاکید و مسئولان قضایی را موظف کردند که با دروغ‌پراکنان و هراس‌افکنان برخورد کنند. زمینه‌های این به‌هم‌ریختگی امنیت روانی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
عصر حاضر عصر انسان رسانه است. یعنی انسان‌ محور روایت‌سازی است و رسانه‌های خُرد جای رسانه‌های بزرگ را گرفته‌اند. در این دوره با پدیده‌ای تحت‌عنوان «ارتباط جمعیِ شخصی» مواجهیم. هر فرد به عنوان یک کنشگر ارتباطی، به‌مثابه یک رسانه عمل می‌کند. در این دوره نقش دروازه‌بان خبری و اطلاعاتی به میزان قابل‌توجهی کمرنگ شده و در این شرایط هرکس می‌‌‌تواند نقش رسانه را ایفا کند. این مساله اگرچه از جهاتی یک فرصت بی‌بدیل برای اطلاع‌رسانی است اما می‌تواند تهدیدی برای تولید محتوای مناسب نیز باشد. زیست مجازی (برخلاف زیست واقعی)، تسریع در برقراری خط ارتباط و سرعت روایت‌سازی و روایت‌گزینی و عطش و سرعت بسیار بالا برای تولید محتوا، دامنه‌ تولید روایت‌های مجعول و مخدوش را که بعضا از سوی افراد ناآگاه یا مغرض انجام می‌شود تا میزان زیادی توسعه داده است. درکنار سایر مولفه‌های تامین‌کننده امنیت اجتماعی، یقینا رسانه به‌عنوان یک مولفه اثرگذار عمل می‌کند. احساس امید به آینده یا ناامیدی از شرایط، احساس نشاط یا غلبه یأس و سرخوردگی، احساس غرور و عزت یا سرافکندگی و شرمساری اجتماعی و... به میزان زیادی ناشی از شکل‌گیری ادراک عمومی از تصویری است که رسانه به افکار عمومی منتقل می‌کند یا در برابر دیدگان جامعه قرار می‌دهد. تغییر نگرش در جامعه‌ هدف، اختلال و خطا در دستگاه محاسباتی تصمیم‌گیران، ایجاد گسست عاطفی-ادراکی بین توده‌ها و نخبگان با حاکمیت و نهایتا تضعیف و زوال سرمایه اجتماعی صرفا بخشی از کارویژه‌هایی است که رسانه را در تراز یک ابزار قوی و اثرگذار قرار داده است. همین درجه از اهمیت است که موجب شده دشمنان جمهوری اسلامی درکنار قابلیت‌های نظامی و اقتصادی به‌صورت ویژه بر رسانه متمرکز شوند. شکل‌گیری هزاران کانال ارتباطی در فضای مجازی و سرمایه‌گذاری‌های کلان برای راه‌اندازی و اداره شبکه‌های تلویزیونی و خبری ازقبیل ایران‌اینترنشنال، بی‌بی‌سی فارسی و... همه به دلیل درک اهمیت رسانه و نقش آن در شکل‌دهی افکار عمومی است. یعنی آن رویارویی را که به سختی می‌توانند در سایر عرصه‌ها در برخی کشورهای هدف به پیش ببرند با دستکاری افکار عمومی به شکل بسیار کم‌هزینه‌تر و درعین‌حال اثرگذار و پایدارتر دنبال می‌کنند. در این نگاه، هدف‌گذاری رسانه عملا معطوف به مشروعیت‌زدایی، اعتبارزدایی، اعتمادزدایی، ناامیدسازی و ناکارآمدنمایی با هدف رویگردانی اجتماعی و تقلیل سرمایه اجتماعی است.
طبیعی است در این شرایط رسانه کارکرد خود را که آگاهی‌دهی و بصیرت‌افزایی است از دست داده و به ابزاری برای نفوذ به ذهن افراد برای دستکاری‌های ذهنی، تغییر نگرش، تغییر و تسلط بر مدل تحلیل اطلاعات در افراد، اثرگذاری بر تصمیم‌گیری و اقدامات افراد، مدیریت هیجان‌ها و احساسات و حب و بغض‌ها تبدیل می‌شود. در چنین وضعیتی بدیهی است که جنس مقابله با چنین جریانی حتما باید از جنس خود رسانه باشد. البته درکنار تدابیر رسانه‌ای، بخشی از جریان مقابله حتما به ابزارهای مدیریتی مرتبط خواهد بود. اینکه عملکرد مدیران، تصمیم‌گیری‌ها و تدابیر آنان در موضوعات مختلف و در بحران‌ها، تنگناها و فشارها چگونه است؟ هرجا با خطای مدیریتی در تصمیم و اقدام روبه‌رو شویم، همانجا یقینا به رسانه معارض فرصت داده‌ایم تا سوار بر افکار عمومی حجم تخریب را پُرفشارتر کند. در این حالت رسانه و عملکرد مدیریتی مانند دو لبه یک قیچی عمل می‌کنند که نتیجه برهم آمدن این دو لبه، قطع رشته و پیوند اعتماد عمومی با امید و کارآمدی و درنتیجه ناامیدی مخاطبان و ریزش سرمایه اجتماعی است.

با این توضیحات چه کسانی امنیت روانی جامعه را به هم می‌زنند؟
امنیت روانی جامعه محصول عوامل و شرایط متعددی است اما یقینا یکی از بسترهای مهم تامین آن، رسانه است. رسانه در عین حال‌که قابلیت تبیین، جریان‌سازی، برجسته‌سازی و اطمینان‌بخشی دارد اما می‌تواند در خدمت التهاب‌آفرینی، شبهه‌افکنی و دروغ‌پردازی نیز قرار گیرد. این بخش دقیقا همان نقطه‌ کانونی است. برای این منظور با تخریب زیرساخت‌های فکری و اعتقادی، مخاطبان را در مسائل مختلف با تردید روبه‌رو کرده و سرمایه‌های اجتماعی و معنوی یک ملت را دچار فرسایش می‌کنند. در این مسیر هم طبیعی است که همه جریان‌های معارض (از معارضان خارجی و داخلی و زخم‌خوردگان و تجدیدنظرطلبان تا فرصت‌طلبان و پشیمان‌شده‌ها) در این نقطه به اشتراک رسیده و هر یک به نسبت توان و ظرفیت خود سهمی در فضای تخریب، ناامیدسازی و به‌هم زدن امنیت روانی جامعه ایرانی با استفاده از ظرفیتی که رسانه برای آنان فراهم کرده، به عهده دارند.
به‌طور مثال در آستانه یک‌سالگی دولت سیزدهم به روشنی می‌بینید که یک خط رسانه‌ای هماهنگ در داخل و خارج برای «بی‌اعتبارسازی دولت» به‌ویژه در زمینه اقتصادی درحال اجراست. این خط رسانه‌ای به‌طرز عجیبی با بیرون همپوشانی دارد. کافی است خط خبری روزنامه‌های همین امروز (دوشنبه ۱۳ تیر) را مرور کنید؛ یکی از روزنامه‌ها در گزارش و تیتر اول خود با متهم‌سازی دولت به تداوم سیاست‌های ضدتولید (واردات بی‌رویه، حضور کارگران خارجی، افزایش تورم و رانت) مدعی شده درطول 9 ماه گذشته و برخلاف وعده رئیس‌جمهور، بر تعداد بنگاه‌های ورشکسته افزوده و جامعه کارگری فقیرتر شده‌اند. روزنامه دیگر از همان جریان در گزارشی با تیتر «رکورد کاهش محبوبیت رئیسی» برنامه‌‌های اقتصادی دولت را شکست‌خورده می‌خواند و مدعی است نارضایتی‌ها از عملکرد دولت کاملا اوج گرفته است. روزنامه دیگر منسوب به همان جریان با متهم‌کردن دولت به «شعاردرمانی» صحبت‌های مدیران دولتی را «فرار رو به جلو» توصیف می‌کند. این درحالی است که دولت در همین مدت نسبتا کوتاه توانسته دستاوردهای مهمی خلق کند؛ مثلا ارتباط قطع‌شده مدیران دولت با بدنه مردم را وصل کند و در بالاترین سطح، حضور مسئولان ارشد دولت را در اعماق کشور امتداد دهد. هیچ حادثه کوچک و بزرگی در اقصی‌نقاط کشور را نمی‌توانید پیدا کنید که یک یا چند مقام ارشد دولت ازجمله شخص وزیر کشور تنها به فاصله چند ساعت از حادثه آنجا حاضر نباشند. حضوری که علاوه بر دلگرمی برای آسیب‌دیدگان باعث بسیج همه امکانات کشور برای امدادرسانی می‌شود. سال‌ها بود که کشور چنین صحنه‌هایی را به خود ندیده بود. کشور گرفتار مدیرانی شده بود که حال بلند شدن از روی صندلی خود را نداشتند و در این اواخر هم امور کشور را از طریق ویدئوکنفرانس و ارتباط مجازی رتق و فتق می‌کردند! حالا در رسانه همین ارتباط وثیق و افتخارآمیز با آحاد مردم را به‌عنوان نقطه آسیب و ضعف بازنمایی می‌کنند.
نمونه دیگر مذاکرات رفع‌تحریم است. ببینید چگونه مذاکره‌کنندگان ارشد را که به نمایندگی از ملت به‌دنبال احیای حقوق ازدست‌رفته و واگذارشده مردم هستند، تخریب می‌کنند. از ایراد‌گرفتن از پوشش و ظاهر و لباس گرفته تا شیوه مذاکره و مصاحبه کردن و درمقابل بازنمایی موفقیت‌آمیز از مذاکرات دولت قبل درحالی‌که خود همان جریان هم به دستاورد تقریبا هیچ مذاکرات و کلاه‌رفتن بر سر مذاکره‌کنندگان بارها اعتراف کرده‌ است.
الان در عرصه رسانه چند طیف درحال برهم‌زدن امنیت روانی جامعه ایرانی هستند:
گروه اول: دروغ‌پردازان هستند که طیفی از فعالان رسانه در داخل و عمدتا در خارج و در بستر فضای مجازی‌اند که روزانه بلکه به‌صورت شبانه‌روز با طرح ادعاهای دروغ به‌دنبال ایجاد التهاب و مساله‌سازی پی‌درپی برای افکار عمومی هستند. بعضی از این افراد شناخته‌شده و به‌صورت رسمی فعالند و برخی نیز در قالب کانال‌ها و صفحه‌های محفلی و جریانی که از منابع خاص تغذیه اطلاعاتی می‌شوند، فعالیت دارند که اخیرا با تعدادی از آنها برخورد شد. اگرچه این برخورد اگر منتهی به شناسایی و مجازات آمران و هادیان پشت‌صحنه نشود اساسا ثمری نخواهد داشت. عملیات این طیف نمونه‌های فراوانی دارد؛ انتشار اخبار دروغ از مجموعه‌های مدیریتی که کارکرد آن مختل کردن نظام فکری و عملی مدیران آنهاست، ازجمله اقدامات این طیف است. یا انتشار اخبار دروغ که نشان‌دهنده ازهم‌گسیختگی اجتماعی است؛ مثلا چندی قبل فردی که خود را جامعه‌شناس معرفی می‌کرد آمار عجیب و غیرواقعی از میزان روزانه سقط جنین یا قراردادن نوزادان در معابر و سطل‌های زباله بیان کرد.
گروه دوم: هراس‌افکنان هستند که تلاش دارند با ایجاد هراس دائمی در جامعه به‌ویژه در زمینه مسائل اقتصادی و اجتماعی آحاد جامعه را نسبت به آینده خود و کفایت کارگزاران و مدیران نظام دچار تشویش و نگرانی کنند. این گروه بعضا از نتایج نظرسنجی‌ها و منابع آماری نهادهای رسمی یا حتی مجهول نیز برای ادعای خود بهره‌ گرفته و جامعه را نسبت به وضعیت موجود و چشم‌انداز آینده دچار ترس و تردید می‌کنند. هراس‌افکنی درمورد آینده سیاه کشور در همه حوزه‌ها ازجمله آینده سیاه اقتصادی با القای مطالبی همچون شکل‌گیری ابرتورم، تشدید تحریم‌ها،‌ ونزوئلایی شدن ایران یا آینده سیاه امنیتی همچون احتمال بروز جنگ یا آینده سیاه فرهنگی همچون برجسته‌سازی برخی تفاوت‌ها در سبک زندگی به‌ویژه تفاوت‌های نسل جوان ازجمله تاکتیک‌های این طیف است.
گروه سوم: این گروه را شاید بتوان تنگ‌نظران و بهانه‌جویان نامید که به‌رغم مشاهده پیشرفت‌ها در برخی حوزه‌ها سعی در کمرنگ‌نمایی و طرح بهانه‌های واهی برای نادیده‌انگاری دستاوردهای کسب‌شده دارند. دستاوردها را کوچک‌نمایی و مشکلات و نارسایی‌ها را بزرگ‌نمایی می‌کنند. افتخارات کسب‌شده در زمینه‌های سیاسی و دیپلماتیک و حتی اقتصادی را به حاشیه می‌رانند و نارسایی‌ها را به متن تبدیل می‌کنند. این طیف که مشخصه جدی آنها کوته‌بینی و نداشتن نگاه جامع و بلندمدت است، حتی از افتخارات و نقاط‌قوت کشور (همچون نفوذ و قدرت منطقه‌ای، توان دفاعی و بازدارندگی، توان علمی در بخش‌های مختلف مانند فضایی و هسته‌ای) ضعیف‌نمایی می‌کنند و از این نقاط‌قوت به‌عنوان عوامل عقب‌ماندگی در سایر بخش‌های کلیدی به‌ویژه اقتصاد تصویرسازی می‌کنند.
گروه چهارم: معاندان و غرض‌ورزان هستند که اساسا بنای دشمنی و تخریب دارند. تلاش دارند با درگیر کردن ظرفیت‌های کشور مانع پیشرفت و امیدواری مردم شوند. عناصر این طیف هماهنگ با جریان بیرونی و بعضا در نقش پیاده‌نظام آنان در داخل نقش‌آفرینی می‌کنند.
گروه پنجم: که می‌توانیم از آنان با‌عنوان «عقده‌گشایان» نام ببریم در هیچ یک از دسته‌بندی‌های قبلی قرار ندارند اما تا حدودی نتیجه عمل آنان با گروه‌های قبل مشابه و در مواردی تقاطع دارد. این دسته عموما شهوت دیده‌شدن دارند. اگر تخریب می‌کنند، اگر بهانه‌جویی می‌کنند یا اگر برای شایعه بستر پهن می‌کنند تلاش دارند تا دیده شوند یا اصطلاحا لایک شده و فالوور جمع کنند. این اتفاق محصول تکثر در فضای مجازی است و همراه شدن آن با کمبودهای شخصیتی و ناآرامی‌های روحی و اختلالات هویتی افراد است.

در برابر چنین شرایطی چه باید کرد؟
نتیجه خروجی پنج طیفی که نام برده شد به‌طور طبیعی ذهن هر جامعه و افکار عمومی آن را دچار ناهنجاری و آنومی کرده و روان اجتماعی را از تعادل خارج می‌کند. به این شکل جامعه به‌طور مرتب درگیر حواشی می‌شود و هنوز از یک مساله فارغ نشده به مساله بعدی وارد می‌شود، در شرایطی که روح و ذهن جامعه هنوز درگیر مساله قبلی است. به مرور حافظه اجتماعی با تلنباری از مسائل منفی، حل نشده و دارای ابهام مواجه می‌شود که هاضمه اجتماعی قادر به تحمل آنان نیست. نوعی بمباران روان اجتماعی و مین‌گذاری در بستر افکار عمومی که نتیجه استمرار این وضعیت کاهش توان سیستم ایمنی افکار عمومی و کاهش تاب‌آوری اجتماعی است. در این وضعیت هر حادثه و پدیده‌ای از توان تشدید‌کردن کارکردهای پنج طیف گفته‌شده برخوردار است؛ از حادثه هواپیمای اوکراین و کرونا گرفته تا قیمت اجناس، کمبود آب و آلودگی هوا و مسابقه فوتبال.
البته طبیعی است دشمن هم بیکار نیست و در این وضعیت آشفته ماموریت خود را دنبال می‌کند. دشمن در این به‌هم‌ریختگی رسانه‌ای سه نقطه را آماج اصلی قرار داده و اهداف خود را با ابزار رسانه پی می‌گیرد:
اولین نقطه: ایده اصلی نظام. یعنی هسته اصلی و مرکزی گفتمان انقلاب اسلامی.
دومین نقطه: ساختار نظام. یعنی مجموعه‌ نهادها، ارکان و دستگاه‌های برآمده از آن ایده اصلی.
سومین نقطه: کارکردهای نظام. یعنی به‌عبارتی نتایج حاصله از عملکرد اجزای ساختار نظام که درواقع نمایشگر خروجی ساختار بوده و کارآمدی یا ناکارآمدی را نشان می‌دهد.
به مدد رسانه بر تغییر باورها امید دارند. باور به اسلام، باور به کارآمدی و توان حل مشکلات، هدف ضربه‌های مخرب قرار می‌گیرند و با بهره‌گیری از فرصت رسانه درصدد برمی‌آیند حتی دوستان انقلاب را نسبت به آینده ناامید و مایوس کنند.
خب در قبال این وضعیت علاوه بر سازمان رسانه و فعالان این حوزه، هر یک از بخش‌های مختلف ازجمله دستگاه قضایی، دستگاه اطلاعاتی و نظام مدیریتی کشور مسئولیت دارند.
وقتی با ابزار رسانه به منبع ادراک اجتماعی حمله می‌شود راهکار مقابله با آن دفاع از منبع ادراک به کمک ابزار رسانه است. در چنین وضعیتی باید مانع شکل‌گیری مارپیچ سکوت شویم. سکوت نمی‌تواند به حل مسائل و مشکلات کمک کند؛ بلکه اصل متقاعدسازی و اقناع مخاطبان باید در دستورکار قرار گیرد. طراحان عملیات حمله به ادراک اجتماعی درصددند تا شناخت افراد از گزاره‌ها، به‌خصوص گزاره‌های قدرت آفرین فرد، جامعه یا کشور هدف را همسو با اهداف خود تغییر دهند تا در نهایت فرد و جامعه‌ هدف آنچنان بیندیشند که او می‌خواهد و ادراک‌شان از وضعیت خود و محیط پیرامون چنان باشد که او برنامه‌ریزی کرده و به شناختی برسند که او می‌خواهد. در چنین حالتی فرد و جامعه‌ هدف آنگونه عمل می‌کند که طراحان عملیات روانی مدنظر دارند. سازمان رسانه‌ای کشور که مهم‌ترین رکن آن صدا‌وسیماست باید فعال‌تر از گذشته میدان‌داری کند و به شدت باید مراقبت کند که خود به زمینه‌ای برای برهم‌زدن امنیت روانی مردم تبدیل نشود. باید در این توفان متلاطم خبر و تحلیل و تفسیر نقش آن فانوس روشنایی‌بخش را داشته باشد که سایر رسانه‌ها و فعالان رسانه بتوانند جهت درست را تشخیص دهند و بفهمند جبهه خودی و جبهه دشمن کجاست. اگرچه در شرایط حاضر رسانه ملی تا ایفای چنین نقشی فاصله زیادی دارد. سازمان رسانه‌ای کشور اعم از رسانه ملی و سایر رسانه‌ها باید از حالت پدافندی فاصله بگیرند و تا حدودی نقش آفندی خود را برای حمله به نقاط آسیب جریان رقیب که کم هم نیست، بیابند. علاوه بر آن باید دروازه‌بانی خبر با هدف کنترل و مقابله با بمباران اخبار منفی را جدی بگیرند. به عنوان نمونه شما ببینید همین یک ماه قبل در یکی از ایالت‌های آمریکا یک فرد مسلح به مدرسه‌ای حمله کرد و بیش از ۲۰ تن از دانش‌آموزان و مربیان مدرسه را به قتل رساند اما حتی یک فریم عکس هم از صحنه کشتار یا جنازه مقتولان منتشر نشد. این یعنی حتی در آمریکا که مدعی آزادی رسانه است در برابر اخباری که روان اجتماعی را تحت‌تاثیر قرار دهد، حساسیت دارند و به‌شدت دروازه‌بانی می‌کنند. نباید از اعمال دروازه‌بانی بیم داشته باشیم و باید نهادهای متولی با قدرت و به منظور تامین امنیت روانی جامعه به این وظیفه خود عمل کنند.
به موازات آن جریان فعال تزریق امید باید راه بیفتد. درمقابل این موج سازمان‌یافته ضد امید، در گوشه‌گوشه کشور باید نشانه‌های امید برجسته شود و درمقابل چشم مردم گذاشته شود. یکی از ویژگی‌های جامعه شبکه‌ای این است که کاربران آنچه شبکه‌های اجتماعی به آنها نشان می‌دهند (با الگوریتم‌های هدفمند) به‌عنوان تجربه‌های زیسته و تعمیم‌یافته خود تلقی می‌کنند. راه شکستن این فضا، شناسایی و برجسته کردن مسائلی است که اساسا وارد این چرخه نمی‌شوند.
علاوه بر موضوع قبل مدیران نظام حکمرانی هم وظیفه دارند در سخت‌ترین شرایط بهترین تصمیم‌ها را اتخاذ کنند. برای هر تصمیمی‌ که می‌گیرند ادله منطقی و قابل‌قبول داشته باشند. هر شبهه‌ای را در کمترین زمان ممکن رفع و با بهره‌گیری از شبکه بزرگ روابط‌عمومی‌ها و واحدهای اطلاع‌رسانی از دروغ و هراس‌افکنی رفع‌اثر کنند. در بیان مطالب و موضع‌گیری‌ها کمال دقت را داشته باشند و این نکته مهم را متوجه باشند که رسانه درعین‌حال که یک فرصت بی بدیل برای تبیین مواضع، خدمات و دستاوردهاست اما اگر توجه لازم را به ابعاد و الزامات آن نداشته باشند همین رسانه به عاملی برای تخریب و حاشیه و به‌هم‌زدن امنیت روانی جامعه تبدیل می‌شود. دقیقا مثل یک تیغ دو دم عمل می‌کند.
همه مدیران اجرایی و رسانه‌ای باید متوجه باشند که جمهوری اسلامی درمعرض جنگ ترکیبی و شناختی جبهه‌ معارض قرار دارد که یک پایه‌ ثابت آن رسانه و با هدف مدیریت ادراک است. نبردی نامرئی و چند‌لایه با بی‌نهایت سناریو که ویژگی برجسته این نبرد به نداشتن احساس جنگ در جامعه موردهدف است که طی آن اعتقادات، نگرش‌ها و رفتار نخبگان و عامه جامعه هدف قرار می‌گیرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰