«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
هژمونی قدرت در قرن 21، تحولات بسیاری داشته؛ از تلاش ایالات‌متحده برای عادی‌سازی روابط رژیم‌صهیونیستی در منطقه گرفته تا حمله روسیه به اوکراین.
  • ۱۴۰۱-۰۳-۲۹ - ۰۴:۱۰
  • 20
«فرهیختگان» گزارش می‌دهد
ابعاد جبهه‌بندی جدید در منطقه
ابعاد جبهه‌بندی جدید در منطقه

نرگس چهرقانی، خبرنگار گروه سیاست: هژمونی قدرت در قرن 21، تحولات بسیاری داشته؛ از تلاش ایالات‌متحده برای عادی‌سازی روابط رژیم‌صهیونیستی در منطقه گرفته تا حمله روسیه به اوکراین. پیش از حمله روسیه به مرزهای شرقی اوکراین، تحرکات بسیاری باهدف تغییر موازنه قدرت در آسیا انجام شد، اما بسیاری از این تحرکات مانند قرارداد ترانس پاسیفیک به شکست انجامید. با وجود این هنوز برخی از این قراردادها مانند پیمان ابراهیم درحال گسترش هستند. اگرچه متولی پیمان ابراهیم، ایالات‌متحده آمریکا در این قرن نشان داده که اراده عملیاتی برای ایفای نقش هژمونیک در آسیا ندارد اما او برای پر کردن خلأ اراده عملیاتی خود، سناریوی دیگری تدارک دیده است. آغاز این سناریو سال 2004 است، زمانی که ویکتور یانوکوویچ، رئیس‌جمهور اوکراین با کودتایی مخملی قدرت سیاسی خود را در کی‌یف از دست می‌دهد. این کودتای مخملی که با ساماندهی ایالات‌متحده به بار نشسته بود، واکنش مثبت مقامات آمریکایی را نیز به‌دنبال داشت، برای نمونه سناتور مک‌کین در سخنان خود از بزرگ‌ترین عاملان این کودتا پرده برداشت و معتقد بود تمامی این کودتا از طریق اینترنت سازماندهی می‌شده ‌است. همین مساله نقش پررنگ ایالات‌متحده در برکناری یانوکوویچ را نشان می‌دهد و این فرضیه را که ایالات‌متحده آمریکا قصد داشته برای تکمیل پازل دوقطبی‌سازی منطقه، از اراده عملیاتی روسیه استفاده بکند، اثبات می‌کند. بر همین اساس حمله روسیه به اوکراین را می‌توان مکمل پازل دوقطبی‌سازی در منطقه آسیا دانست، به عبارتی اقدام روسیه علیه اوکراین به‌عنوان کاتالیزوری برای گسترش پیمان ابراهیم در منطقه عمل کرده است. از طرفی وضعیت کشورهای منطقه و تحرکات آنها، خبر از بازی آنان در پازلی را می‌دهد که آمریکا طراحی آن را برعهده داشته و هدف خود از آن را گسترش پیمان صلح عنوان کرده است. در ادامه‌ این گزارش به مواضع کشورهای منطقه در دامن زدن به این دوقطبی و راه ‌پیش‌روی ایران در مواجهه با تغییرات ژئوپلیتیک منطقه می‌پردازیم.

بازیگران دوقطبی‌سازی منطقه
شناخته‌شده‌ترین بازیگران نقش مکمل ایجاد دوقطبی در منطقه، امارات متحده عربی و بحرین هستند. دوسال پیش، درپی انعقاد «پیمان ابراهیم»، رژیم‌صهیونیستی به‌همراه امارات متحده عربی بیانیه‌ای مشترک صادر کرد. سپس از این واژه برای اشاره کلی به توافقنامه‌های صلح میان رژیم‌صهیونیستی-امارات و بعد از آن، رژیم‌صهیونیستی-بحرین استفاده شد. طبق این پیمان، امارات و بحرین جهت عادی‌سازی روابط با رژیم‌صهیونیستی، با این رژیم همکاری و روابط دیپلماتیک خواهند داشت. البته بحرین و امارات تنها بازیگران این پیمان نیستند، منتها درحال‌حاضر شرایط منطقه به‌حدی از پیچیدگی رسیده که تشخیص دقیق دیگر بازیگران این پیمان مورد ابهام است اما قابلیت بررسی دارد. برای نمونه قطر، عمان و کویت سه کشوری هستند که سعی کرده‌اند در ارتباط با رژیم‌صهیونیستی رویکردی میانه داشته باشند، به‌طوری‌که هنوز امضایی پای پیمان ابراهیم نزده‌ و روند تطبیع یا همان عادی‌سازی را آغاز نکرده‌اند. درهرحال باید دید در هفته‌های آتی با سفر جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا به منطقه، این سه کشور تغییر رویکرد خواهند داشت یا خیر؛ چراکه اخیرا بایدن تاکید کرده تا زمانی که پیشرفتی در روابط اسرائیل و برخی کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس حاصل نشود، به نشست با سران آنها نمی‌رود. این تهدید بایدن، پیام رویکرد تقابلی ایالات‌متحده با عدم‌عادی‌سازی روابط با رژیم‌صهیونیستی را می‌دهد، هرچند سه کشور نام برده، هنوز اقدامی در این جهت انجام نداده‌اند. به غیر از اینها، یکی دیگر از کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس یعنی عربستان‌سعودی هنوز موضع رسمی خود را مشخص نکرده است. از طرفی دیروز منابع سعودی فاش کردند که پیش از سفر بایدن به منطقه، بیش از پنج جلسه محرمانه در عربستان برگزار شده که در آن مقامات صهیونیست ازجمله افرادی وابسته به وزارت جنگ، امنیت و اطلاعات رژیم‌صهیونیستی با محمدبن‌سلمان، ولیعهد سعودی و مقامات نزدیک به وی ملاقات کرده‌اند. این منابع همچنین تاکید داشتند این دیدارها برای آماده‌سازی گام بعدی انجام شده است و سفر بایدن به عربستان‌سعودی یک سفر عادی نخواهد بود. از جهت دیگر، عربستان‌سعودی درحال گسترش روابط دیپلماتیک خود با ایران است. با وجود این همان‌طور که گفته شد عربستان‌سعودی هنوز موضع رسمی خود در قبال عادی‌سازی روابط با اسرائیل را اعلام نکرده است.
کردستان عراق نیز یکی از مناطقی است که در مقاطعی، تمایلاتی به برقراری روابط رسمی با رژیم‌صهیونیستی نشان داده، هرچند حکومت مرکزی عراق چنین تمایلی ندارد. بخش شمالی عراق، کردستان به‌خاطر شرایط ژئوپلیتیکی خود می‌تواند نقش پررنگی در فعالیت‌های غیررسمی امنیتی، اطلاعاتی و اقتصادی رژیم‌صهیونیستی در این کشور باشد. در همین راستا برخی کارشناسان مسائل منطقه و بین‌الملل معتقدند سخنان اخیر فواد حسین، وزیر امور خارجه عراق در مصاحبه با شبکه الغد مصر، چراغ‌‌سبزی به بایدن برای تکمیل دوقطبی در منطقه بوده است. با این حال هنوز عراق موضع رسمی‌ای در قبال عادی‌سازی روابط با رژیم‌صهیونیستی نگرفته است و باید دید سفر احتمالی بایدن چه میزان کشورهای منطقه را به‌سمت این رژیم سوق می‌دهد.

بلوک ایران، روسیه و چین
اگرچه هدف اصلی ایالات‌متحده آمریکا از دوقطبی کردن منطقه، رسمیت بخشیدن به موجودیت رژیم‌صهیونیستی است، اما نمی‌توان آن را تنها هدف او دانست. تضعیف روسیه، چین و ایران نیز، دیگر هدف ایالات‌متحده از این دوقطبی‌سازی است. تحریک روسیه برای حمله به اوکراین را هم می‌توان در همین پازل تعریف کرد؛ اتفاقی که می‌تواند حتی تسریع‌کننده روند این دوقطبی‌ باشد و آنچه در این بین حائز اهمیت است، قرار گرفتن روسیه، چین و ایران در یک بلوک است؛ چراکه هر سه کشور ایران و روسیه و چین، مشترکا از این دوقطبی متحمل ضررهایی خواهند شد. به‌طوری‌که شاید بتوان این دوقطبی را آغازی بر یک کشمکش چندجانبه در آسیا و منطقه دانست که تبعات متعددی در همه ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی، انرژی و محیط‌زیستی برای این سه کشور به‌دنبال خواهد داشت. اما سوالی جدی‌ که قصد پرداختن به آن را در ادامه گزارش داریم، این است که ایران باید برای حفظ منافع ملی خود در این دوقطبی ساخته‌شده توسط آمریکا، چه رویکردی اتخاذ کند؟

مسیر پیش‌روی ایران در این جنگ ترکیبی
نخستین اقدامی که می‌توان آن را در شرایط فعلی الزامی و البته حیاتی دانست، ترسیم فضای کلی حاکم بر منطقه است. ترسیم فضایی که سعی شد در بخش قبل انجام شود که درنتیجه خود، یک جمع‌بندی مقدماتی اما مهم را به‌دنبال دارد. لازم است این جمع‌بندی مقدماتی، برای تکامل هرچه بیشتر موردتوجه اتاق‌فکرها و مقامات تصمیم‌ساز کشورمان قرار گیرد؛ اتاق‌فکرهایی که وظیفه ترسیم نقشه‌راه برآمده از جمع‌بندی مورداشاره را برعهده دارند. نقشه راهی که درنهایت، چشم‌انداز عملیاتی ایران در مسیر مقابله با جنگ ترکیبی چندمولفه‌ای را که پیش‌تر مورد بررسی قرار گرفت، ترسیم می‌کند؛ چشم‌اندازی که تهدیدزدایی از مرزهای محور مقاومت و همزمان، زیر ضربه‌بردن رژیم‌صهیونیستی و دیگر منافع آمریکا در منطقه را هدف خود می‌داند. اما با توجه به تمامی این موارد و مولفه‌هایی که در بخش قبل مورد تحلیل قرار گرفت، سوال آنجاست که ایران باید برای مقابله با این جنگ ترکیبی پیچیده دست به چه اقداماتی بزند؟ به بیان دیگر، سیاست‌های کلی دولت سیزدهم در چنین شرایطی، باید چه اصولی را محور قرار دهد؟ منظور از سیاست‌های کلی در اینجا، صرفا تاکتیک‌های دفاعی یا استراتژی‌های امنیتی برای مقابله با دشمن خارجی نیست. منظور آن است که علاوه‌بر امر بدیهی اما مهم توجه همه‌جانبه به راهبردهای امنیتی و دفاعی درمقابل دشمنان وجودی ایران، باید سرمایه‌گذاری ویژ‌ه‌ای هم بر کیفیت‌ سیاستگذاری‌ و تصمیم‌گیری‌ها در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کرد؛ تصمیم‌گیری‌های کلانی که اگر بدون درنظر‌گرفتن شرایط جنگی مورد اشاره در بندهای قبل پیگیری شود، نه‌تنها تهدیدها را خنثی نمی‌کند، بلکه خود به تهدیدی علیه سرمایه اجتماعی نظام تبدیل می‌شود. با توجه به مولفه‌های پرتعدادی که در این جنگ ترکیبی، علاوه‌بر امنیت مرزهای کشور، امنیت روانی و اعتماد عمومی اقشار جامعه ایرانی را هدف قرار داده است، می‌توان راه‌ مقابله با آسیب‌های این جنگ را، تقویت ظرفیت سرمایه اجتماعی نظام دانست. به ‌بیان درست‌تر، لازم است به‌موازات حفظ توان منطقه‌ای جمهوری اسلامی و تقویت توان دفاعی-امنیتی کشور، مولفه‌های بحران‌ساز در داخل مرزها را هم به‌درستی شناسایی کرده و اثرگذاری مخرب آنها بر اعتماد و نظم عمومی کشور را هم به حداقل برسانیم. دراین صورت است که می‌توان با اطمینان گفت دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی در این کارزار پیچیده موفق به خنثی‌کردن توطئه‌های دشمنان وجودی ایران شده است. بنابراین می‌توان راه‌حل قطعی ایران برای پشت‌سر گذاشتن این تهدیدهای گسترده و چندوجهی را در یک جمله خلاصه کرد؛ ایران باید ابزارهای قدرتش را گسترش دهد. سوالی که دراینجا پیش می‌آید آن است که ابزارهای قدرت ایران در مواجهه با تهدیدهای متعدد دشمن چیست و چطور می‌توان در جهت گسترش آنها قدم برداشت. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌‌توان به سه زمینه اشاره کرد که درصورت توجه ویژه مقامات کشورمان به این سه حوزه، می‌توانیم شاهد دفع کامل خطرهای کوچک و بزرگ این جنگ هیبریدی علیه ایران باشیم.
1 حوزه دفاعی و امنیتی: زمین بازی پرهزینه‌‌ای که درطول چند سال گذشته وجه امنیتی آن بر بخش نظامی‌اش غلبه پیدا کرده است. اتفاقی که بعد از ناامیدی رژیم‌صهیونیستی و بزرگ‌ترین حامی‌اش، دولت آمریکا از به‌زانو درآوردن ایران با توسل به جنگ سخت رخ داد. توانمندی حداکثری در این حوزه را می‌‌توان با جدیت از مهم‌ترین نقاط‌قوت ایرانِ بعد از هشت سال دفاع مقدس دانست. حوزه‌ای که درحال حاضر نسبت به سه حوزه دیگر، بیشترین میزان توجه مسئولان تصمیم‌گیر را نسبت به خود شاهد است.
2 حوزه نفوذ منطقه‌ای: یکی‌دیگر از مواردی که طی چند دهه گذشته بیش از هرچیز باعث آزار رژیم‌صهیونیستی شده، گسترش نفوذ باور به توان محور مقاومت است. چیزی که مقامات رژیم بارها از آن، با تعبیر رسیدن ایران به مرزهای فلسطین اشغالی یاد کرده‌اند. ترس و ناراحتی مقامات صهیونیستی از گسترش نفوذ منطقه‌ای اصول انقلاب اسلامی بود که این رژیم را به تکاپو انداخت تا با اعمال نفوذ بر برخی حکام عرب، راه عادی‌سازی با رژیم‌صهیونیستی را به‌ضمیمه بسته‌های مالی سنگین پیش پای آنان قرار دهد. این ابزار قدرت اما بیش از هرچیز نیازمند مراقبت و رصد هوشیارانه است. به این معنا که اگر در عرصه میدان نظامی و جنگ سخت نیروهای نظامی دلبسته به انقلاب اسلامی هستند که حرف اول را می‌زنند، باید در عرصه جنگ رسانه‌ای هم این نیروهای بومی دلبسته به محور مقاومت باشند که جریان‌ساز و تعیین‌کننده محسوب شوند. مساله‌ای که در شرایط فعلی، فاصله نسبتا زیادی با وضعیت آرمانی دارد. اهمیت توجه به بازوی رسانه‌ای جریان مقاومت زمانی مشخص می‌شود که می‌بینیم روایت منتشر‌شده از میدان از سوی رسانه‌های وابسته به غرب، عکس آن ‌چیزی است که در واقعیت رخ داده است. روایت تحریف‌شده‌ای که رویکرد غربی‌ها در مواجهه با ایران و دیگر نیروهای مقاومت درمقابل رژیم‌صهیونیستی را نشان می‌دهد؛ رویکردی که هدف خود را در دلسرد کردن مردم کشورهای منطقه نسبت به باورهایشان ازجمله مقاومت دنبال می‌کند. به همین دلیل است که می‌توان جدی‌گرفتن توان و ظرفیت‌ رسانه‌ای مقاومت در حوزه را جزء حیاتی‌ترین اقدامات دانست.
3 حوزه اقتصادی و اجتماعی: اهمیت این دو حوزه که پیوستگی تنگاتنگی با یکدیگر دارند در شرایط فعلی کشور غیرقابل چشم‌پوشی ا‌ست. حوزه اقتصادی و اجتماعی که با نگاهی گذرا به آنچه طی چند دهه اخیر بر آن گذشته است، می‌توان تصمیم‌های تصمیم‌گیران اقتصادی و بی‌توجهی آنان به اثرات اجتماعی تصمیم‌هایشان را، پاشنه‌آشیل جمهوری اسلامی ایران در جنگ شناختی مقابل دشمنان دانست. نقطه‌ضعفی که درصورت عدم‌توجه کافی تصمیم‌گیران به لزوم رفع آن، ضربه‌های جبران‌ناپذیری به سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی خواهد زد. نکته مهم آنکه در شرایط حساس کنونی حاکم بر منطقه، شما زمانی می‌توانید بدون درنگ و با قوت قلب به سوی دشمن هجوم ببرید که خیال‌تان از بابت پشتوانه مردمی راحت باشد.
درنتیجه، زمانی می‌توان از عموم مردم، داشتن دغدغه‌های مترقی ازجمله مقاومت درمقابل رژیم‌صهیونیستی و آمریکا را توقع داشت که آنان تا حدی نسبت به مسائل معیشتی‌ و روزمره‌شان دلگرم باشند. درصورت وجود اعتماد حداکثری میان جامعه و تصمیم‌گیران است که می‌توان ادعا کرد کشور درمقابل توطئه‌های کوچک و بزرگ دشمن نفوذناپذیر و مقاوم خواهد شد.
نکته پایانی آنکه نمی‌توان موارد تحت‌پوشش هرکدام از این سه حوزه را مطلقا منفک از سایر حوزه‌های مورد اشاره دانست. باید به این نکته توجه داشت که مصادیق موجود در هریک از این سه حوزه اصلی، باتوجه به میزان اهمیت خود بر مصادیق سایر حوزه نیز اثرگذاری خواهد داشت. این اثرگذاری هرچقدر هم ناچیز باشد نمی‌توان نسبت به آن و برآیندش بی‌توجه بود. زمانی می‌توان با اطمینان و دستی پر از توانایی نظامی و پشتوانه مردمی به مصاف دشمن رفت که نگرانی‌های هرچند جزئی درباره هریک از این محورها برطرف شده باشد.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

مسائل اقتصادی امنیتی اولویت صف‌بندی شکل‌گرفته در خاورمیانه (لینک)

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰