محمد منصورنژاد، استاد دانشگاه: در این یادداشت کوتاه ابتدا چند نکته مقدماتی طرح و سپس اصل ایده «عبدالکریم سروش» در باب وحی، تحتعنوان «محمد؛ راوی رویاهای رسولانه» مورد نقد و بررسی قرار میگیرد:
اول: مدخل بحث
الف) در باب وحی دیدگاههای موجود و عمده در میان اندیشمندان جهان اسلام را به سه دسته میتوان فروکاست:
1. برداشت سنتی: (نگاه غالب حوزویان)؛ در گفتمان ادیان توحیدی، وحی به معنای پیام رمزی، در دو قسم متفاوت قابلبحث است: «وحی عام»: شامل غیرانسان و غیرانبیا هم میشود؛ و دیگر «وحی خاص»: که ویژه پیامبران بود.
2. برداشت عرفانی (مثل نگاه محیالدین عربی در فصوص)؛ آنچه نبی دریافت میکند از نفس و جان خود اوست ولی چون بین خدا و نبی هیچفاصلهای نیست، صدای پیامبر در اصل صدای خداست.
3. برداشت از منظر کلام جدید (برداشت مثل مجتهد شبستری): که از یک طرف روایت انسانی و زمینی از وحی بدهند و از طرف دیگر آن را «تاریخی» (یعنی متناسب با نیازها و اتفاقات) تفسیر کنند.
4. اما دیدگاه عبدالکریم سروش درباره وحی، گرچه میتواند خاستگاه عرفانی داشته باشد (که خود سروش چنین ارجاعی نمیدهد)، اما چون مسالهمحور است و میخواهد به پرسشهای عصر پاسخ دهد و دین را کارآمد سازد، رنگوبوی برداشت سوم (کلام جدید) به خود میگیرد. با این حال با روایتهای موجود یادشده سازگار نمیافتد و از آنها فراتر میرود و وحی را در قالب رویا طرح میکند.
ب) دیدگاهها در باب متن قرآن
برای جلوگیری از اطناب کلام عصاره دیدگاههای مختلف در باب متن بودن یا نبودن قرآن حین زمان نزول وحی در جدول بازتاب یافته است.
ج) تطور اندیشه سروش در وحی
سروش 1 (دهه 70 شمسی): نص دینی ثابت و معرفت دینی درحال تغییر است؛ کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت: این نظریه با وحی در نگاه سنتی میتوانست تعارض اساسی نداشته باشد.
سروش 2 (دهه 80 شمسی): در اسلام «ذاتیات و عرضیات» داریم. ذاتیات، فراتاریخی و ثابتاند و اما عرضیات تاریخی و در حال تغییرند (مقاله ذاتی و عرضی در دین سال 1377، مجله کیان شماره 42).1 این مدعا بخشی از وحی را که عرضیات بود کماهمیت و غیرثابت تلقی میکرد.
سروش 3 (دهه 90 شمسی): ایده رویای رسولانه: نص اصلا آسمانی نیست و بشری است، پس ثابت و مقدس و... نیست، در بشری بودن هم محصول فضای واقعی و بیداری نیست، بلکه محصول رویاست! کتاب صراطهای مستقیم، تجربه نبوی و رویاهای رسولانه. در این نگاه نهتنها روایت سنتی از وحی زیرسوال میرود، بلکه با هیچیک از روایتهای سنتی، عرفانی و مدرن از وحی هم قابل جمع نیست.
نتیجه
سروش درطول چند دهه در بحث وحی اندیشه ثابتی نداشت و مدعیات بعدی با باورهای پیشینش نیز سازگار نیست.
دوم: نقد و نظری بر ایده رویای رسولانه
الف) سه رکن رکین رویای رسولانه
1. ماهیت وحی عینا آن چیزهایی بوده که پیامبر در خواب دیده است. وحدت وجود/ توحید افعالی و... سبب میشود که خواب پیامبر با خواسته و پیام الهی تطابق داشته باشد. دلیل پریشانگویی (مثلا سوره مائده)2 و نیز تکرار برخی مسائل در قرآن، به همین رویا بودن بازمیگردد وگر نه فرد در حالت هشیاری و بیداری، هم منسجمتر سخن میکند و هم از تکرار مطلب -مثلا 300 بار ارجاع به حضرت موسی(ع)- خودداری میورزد.
2. در خواب هم مطالب گزارشی نبوده که طابق النعل بالنعل با واقعیت تطبیق داشته باشد، بلکه روایتگری از رویاست، یعنی برداشت پیامبر(ص) از خواب و پیشفرضهایش در بیان مطالبی که در رویا دیده است، دخالت دارد. از این رو حالات پیامبر و ویژگیهای شخصی و اجتماعی پیامبر و محیطش بر روایت اثر میگذاشت.
3. خوابها نیاز به «تعبیر»دارند و «مُعبِّر» میخواهند. معلوم نیست محمد هر آنچه که در رویا دیده است، مراد باشد پس باید تعبیر و تاویل شود تا مقصود اصلی از مجموعه پیام استخراج شود.
ب) نقد ایده رویاهای رسولانه
1. شک نیست که برخی آیات از طریق رویاست، همانگونه که سایر پیامبران هم از این طریق دریافت پیام داشتند. (مثلا حضرت ابراهیم(ع) و ذبح اسماعیل/ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّویا إِنَّا کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنِین/ صافات/105یا آنچه درباره سرنوشت حضرت یوسف(ع) در سوره یوسف آمد)، ولی خود قرآن میگوید که طریق دریافت پیام غیر از خواب، سهگونه دیگر است: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ آن یکلِّمَه اللَّه إِلَّا وَحْیا أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا فَیوحِی بِإِذْنِه ما یشاءُ (شورى، آیه 51)، یعنی و هیچبشرى را یاراى آن نباشد که خدا با او سخن گوید مگر به وحى (و الهام خدا) یا از پس پرده غیب عالم (و حجاب ملکوت جهان) یا رسولى (از فرشتگان عالم بالا) فرستد تا به امر خدا هر چه او خواهد وحى کند، که او خداى بلندمرتبه حکیم است. (51)
2. کار عالمانه خوب مفهومبندی و مقولهبندی میشود، اما در ایده سروش، فرق میان رویا، مکاشفه، خیال منفصل و ارض ملکوت که بین آنها تمایز بسیار است، روشن نبوده و مفهومبندی این ایده دقیق نیست. میگوید: از روی ناچاری برای تعبیری قابل فهمتر، رویا به کار رفت! میدانیم در باب رویا روانشناسان مفصل بحث کردهاند. در خواب است که محتوای رویا قابل گزارش کردن است و حال آنکه وحی، در حالت بیداری هم بهدست میآمد. با توضیحاتی که او میدهد معلوم است میخواهد بگوید که پیامبر در بیداری رویا میدید. یعنی حتی مفهوم رویا را هم در کارکرد اصلیاش، بهکار نمیگیرد.
3. از اینکه دیگران نتوانستند اختلافها، پارادوکسها و بلکه تناقضهای آیات قرآنی (با فرض اینکه واقعا چنین است) را حل کنند، دلیل نمیشود که نمیتوان چنین کاری را کرد و باید به رویاانگاری روی آورد. اینکه قرآن مجید ما را به تدبر میخواند (مثلا قرآن میگوید: أَفَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَام عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»: سوره محمد/24)، آیا معنایش آن است که بهجای نگاهی مدبرانه و عقلایی برای فهم، به تعبیر خواب روی آوریم که همواره محل مناقشه است؟ آیا براساس تعبیر خواب (که با ذهنیتهایی نیز گره خورده و...)، رسول خدا میتوانست بهعنوان «اسوه حسنه» باشد؟
4. ما از کجا میدانیم پیامبر صادق است؟ در نگاه سنتی، سند گفتارش وحی بود که دیگران را به تحدی هم میخواند، مثلا در این کتاب خدا آمده: انکنتم فی ریب مما نزلنا علی عبده فاتو بسوره من مثله (بقره/23)، یعنی اگر شما را شکى است در قرآنى که بر بنده خود -محمد (ص)- فرستادیم، پس بیاورید یک سوره مانند آن، و گواهان خود را بخوانید به جز خدا، اگر راست مىگویید.
اما سروش میخواهد از پیامبر به وحی برسیم، یعنی راه منطقی برای وثاقت و صداقت نبوت را میبندند و حال آنکه میخواهد از موضوع (وحی) تقریر قانعکنندهتر از پیشینیان ارائه نماید3 که البته ناموفق است!
5. سروش میپذیرد که ایدهاش ابطالپذیر نیست، اما پاسخ میدهد که سایر نظریهها هم ابطالپذیر نیست. نتیجه این سخن آن میشود که هم دیدگاه سابقین و هم دیدگاه سروش غیرعلمی است! (با فرض اینکه ابطالپذیری ملاک علمیت است.) از نظر نگارنده دلیل ابطالناپذیری بحث سروش، دقیق نبودن مفهومبندی و مقولهبندی این ایده است. وقتی معلوم نیست یافته پیامبر رویاست یا مکاشفه و... مشکل پیش میآید. حال آنکه اندیشه سروش به نحله فکری «آنگلوساکسون» تعلق دارد که در آنجا «فلسفه تحلیلی زبان» محوریت دارد و مقولهبندی درست از امتیازات آنهاست و تلاش بسیار دارند تا از اشتباه مقولی (category mistake) بگریزند.
6. سروش میگفت: از همان سوره حمد معلوم است که سخنگو خدا نیست و پیامبر است که میگوید: بهنام خداوند بخشنده مهربان و... ؛ در پاسخ میتوان گفت: اولا: آیات یکدست نیست. برخی امر به پیامبر است: «یا ایهاالرسول» یا «قم فانذر» و بهویژه «قُل»، که پیامبر فرمان دارد که بگوید. ثانیا: پاسخ سروش برای مواردی که قم و... آمده، تمسک به اشعاری است:
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز» یا «حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار» و نتیجه میگیرد، گاه فرد به خودش خطاب میکند؛ در این زمینه در پاسخ نیز میتوان گفت: اینکه با شعر نظریهپردازی میشود هم پاسخش قانعکننده نیست زیرا مقدمه و مواد شعر، مثلا خیال است؛ حال آنکه مقدمه برهان، یقینیات و بدیهیاتند. اما دنیای شعر دنیای دیگری است و دربارهاش حتی گفتهاند: «احسنها اکذبها» هرچه دروغ در شعر بیشتر زیباتر و قرآن تصریح دارد که شعر نیست و به اکثر شعرا میتازد (شعراء، آیه 224 الى 226). اضافه شود که در قرآن گاه پیامبر از سوی خداوند سخت تهدید شده است، مثلا در سوره الحاقه آیه 44 به بعد آمده است: وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَینا بَعْضَ الْأَقاوِیلِ (44) و اگر افترا کند پیغمبر، و دروغ بندد بر ما، لَأَخَذْنا مِنْه بِالْیمِینِ (45)، هرآینه بگیریم او را دست راست او را. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْه الْوَتِینَ (46)، پس قطع کنیم از او، رگ دل را که متصل است به گردن، یعنى دست راست او را بگیریم و رگ گردن او را از پیش قطع کنیم و... . محتوای این آیات با اینکه سخن از پیامبر است نمیخواند!
7. تجربه وحی سابقین اگر میگفتند، سمعی بود، این نظریه میگوید بصری بود و حتی حواس دیگر نقش داشت. این مدعا اولا: میتواند به سایر نظریهها هم تعمیم داده شود. (پیامبر نه در رویا که در دریافت وحی به تعبیر سنتی و رایج، مثلا جبرئیل را میدید و حس میکرد و...)، ثانیا: از این نکته جور دیگر میتوان برداشت نمود، چون امکان دارد که پیامبر بهصورت تصویری ببیند که متنی را دریافت کرد و تعارضی با متن و ابلاغی بودن وحی ندارد.
8. از نظر سلبی، این نکته درست است که زبان وحی، زبان بیداری نیست و نیز این حرف هم درست است که تفاسیر ارائهشده از وحی تاکنون از جامعیت لازم برخوردار نیست. دلیل آن این است که وحی ریشه در کلام الهی دارد و ما از کلام الهی، تصویر اثباتی نمیتوانیم داشته باشیم. میدانیم که
نه مرکب بود و شی نه مرئی نه محل لاشریک است معانی تو غنیدان خالق؛
اما اثباتا نمیتوانیم از اسما و صفاتالهی تقریری جامع ارائه کنیم، اما با نظریه رویاانگاری وحی همانگونه که اشاره شد و میشود، نهتنها بسیاری از مشکلات پیشین همچنان وجود دارد، چند اشکال دیگر هم بدان افزوده میشود.
9. در نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت سروش، نص ثابت بود و فهم متغیر؛ در بسط تجربه نبوی، نص جوهر و عرض دارد. نص جوهری ثابت دارد، اما در رویای رسولانه، نص، روایت و تعبیر رویایی است که پیامبر تجربه کرد. در ایدههای سابق سروش، نص «آسمانی» بود و در این نظریه «زمینی» شد، زیرا اگر قرآن کلام محمد است، او گفت: «انا بشر مثلکم: کهف/110» و امتیاز اصلیاش همان وحی بود (یوحیالی) که در این نظریهپردازی، حذف شد!
10. سروش میگوید با این ایده، 12 مشکل مرتبط با وحی را حل کرد: پاسخهای «کدیور» به هریک از این موارد نشان داد که این مدعا درست نیست؛ جدای از اینکه مشکلی حلکردن نگاهی کارکردی به دین است، ولی دلیل نمیشود نظریه درست است. مثلا تا قبل از نیوتن، «زمین» مرکز حساب میشد و خورشید بهدور آن میگشت. اما با همین نظریه غلط، خسوف و کسوف درست محاسبه میشد. نظریه غلط، کارکرد درست هم میتواند داشته باشد. (با فرض اینکه این کارکردها درست باشد و بیاشکال) پس از جهت نظری مدعایی است بدون دلیل یا ادله ناموجه.
11. اگر تفسیر قرآن تعبیر به «رویا» باشد، این دانشی شخصی است و مثلا افرادی مثل «ابنسیرین» هم داشتند. این تعبیر را چگونه میشود اثبات یا ابطال کرد یا حتی اعتماد کرد؟ از کجا خوابگذار یافتهها را بهنفع کسی یا خودش تعبیر نمیکند. صداقت پیامبر با چه ملاکی در این نظریه سنجیده میشود؟
12. چون قرآن، قلبِ اسلام است، از اینرو برخی زمینی کردن قرآن را به فرقهسازی و دینسازی تعبیر کردند. برخی نیز سروش را به دلیل این نظریه و (نیز ایدههای دیگر) به «تجدیدنظرطلبی» در دین متهم ساختند. زیرا بالاخره برای دین استخوانبندی لازم است تا براساس آن به تاویل و تفسیر و تعبیر رسید. اما سروش به سراغ اسالاساس دین رفته و اینها را مخدوش میکند. نگارنده اما فکر میکند دستکم این شیوه تحلیل از وحی، طریق مومنانهای برای دفاع از دین نیست و آسیبش بیش از فوایدش است.
13. در این ایده رویا استعارهای از حقیقت است یا معنای عرفی رویا؟ باید بین رویای صادقه با رویای قدسی فرق گذاشت: هر رویای صادقه، مقدس نیست؛ رویای صادقه میتواند حق یا باطل باشد. (نشانه حقانیت نیست)؛ رویا اقسامی دارد4 و... . با این وصف فهم قرآن نه کار مفسران، بلکه به تعبیر سروش کار روانشناسان و فرهنگشناسان است؛ با این وصف، کسانی که معلوم نیست اصلا به چنین پیامی ایمان داشته باشند، معبر و مفسر قرآنند! آیا نظریه رویاانگاری وحی با این نگاه به دین یاری میرساند؟ فراموش نکنیم که «زبان علم» با «زبان دین» (ایمان) با هم متفاوتند و به تعبیر «ویتگنشتاینی»، دو «بازی» با قواعد خاص خودند. از اینرو با مراجعه به روانشناسان که با زبان علم سخن میکنند، نمیتوان به جوهره پیام ادیان رسید.
14. رویا سهرکن دارد: مُعبّر رویا (که کار ماما را میکند)؛ کودکی که بهدنیا میآید (معنای رویا) و عنصر سوم پیام است. در این صورت هیچکس نمیتواند پس از پیامبر معبر قرآن باشد، چون «ماما»، حین بهدنیا آمدن کودک کمک میکند. دیگران که نه این رویا را دیدند و نه پس از رحلت او میتوانند آن تجربه را داشته باشند. پس اصلا مکانیسم تعبیر رویا، راه فهم دینی پس از پیامبر را میبندد. وقتی فردی رویایی را برای تعبیرکنندهای میگوید، او بلافاصله پاسخ نمیدهد. از حالش میپرسد، از خوابهای قبلیاش، از عکسالعملش. چطور میتوان پس از پیامبر با نقل چند جمله به حاق رویای پیامبر پی برد و از کجا که مسیر طیشده برای تعبیر درست است؟ گفتوگوی عمیق بین معبر و بیننده رویا در این داستان پس از رحلت پیامبر اصلا ممکن نیست. زیرا به تعبیر روانشناسان تعبیر رویا کاری مشترک است: رویابین و معبر با هم. کلمات باقیمانده از پیامبر بهعنوان قرآن و حدیث تنها بخشی از مواد تعبیر رویا هستند و نه همه آنها. پس جدای از اینکه ممکن است پیامبر موفق نشده باشد همه نکات مربوط به رویایش را بگوید، پس از پیامبر اسلامشناسی از طریق قرآن مطابق این نظریه بسته میشود.
15. اگر دیگران نتوانستند مساله وحی را حل کنند، دستکم آنها ورود داشتند و نتوانستند. سروش اصلا صورتمساله را پاک کرد. چون به جای خدا و جبرئیل، تمرکز بحث را بر پیامبر کشاند و از اینرو در این نظریه هیچ یک از سوالات مربوط به وحی پاسخ داده نمیشود.
16. درباره جایگاه فقه میتوان با سروش همدل بود که فربهشدنش آسیب است، اما در مقابل اصلا ندیدن جوهره نکات فقهی هم تفریط درمقابل آن افراط است؛ چون یکدوازدهم قرآن، «آیاتالاحکام» است. سروش در پاسخ میگوید خواب درجاتی دارد: عمیق که نیاز به تعبیر دارد (مثل متشابهات) تا سطحی که به حالت بیداری نزدیک است. احکام فقهی جزء خوابهای سطحی هستند.
اشکال: آیا به بهانه پاسخ به شبهات، میتوان قرآن را خنثی کرد؟ مسائل فقهی با فرض اینکه به رویاهای سطحی مربوطند، امروزه از بلاتکلیفترین موضوعات دینیاند که نظریه رویاانگاری، هیچ کمکی به حل آن نمیکند. پیامبر از روز اول که وارد مدینه شد احکام فردی و جمعی (خانوادگی، مدنی و سیاسی) داشت. برخی مثلا گفتند اصلا پیامبر رسالت سیاسی نداشت تا اینکه برعکس کسانی گفتند فقه برای همه اعمال ما تکلیف دارد. براساس مقدماتی که رویاانگاری وحی میدهد به کدام یک از این نتایج میتوان تن داد؟ این نظریه برای هیچ یک پاسخی ندارد.
17. مهمترین دلیل ارائه نظریه رویاانگاری وحی آن است که نظریههای پیشین پاسخگو و کارآمد نیستند و در اصل این ایده میخواهد دین را کارآمدتر سازد. در بند قبلی گفته شد در اعمال جوارحی و بیرونی، این نظریه کمکی به یک مومن نمیکند. در اینجا اضافه میشود در عمل درونی و جوانحی نیز این ایده نهتنها کمکی نمیکند، بلکه شبهنظریه رویای رسولانه، به ایمان مومنان لطمه میزند و دین را ناموجهتر و نامعقولتر میسازد. مهمترین کارکرد ادیان بُعد فردی فرد است که به مومن آرامش، یقین، بهجت و نشاط معنوی میدهد، چرا؟ به این دلیل که فردی زمینی فکر میکند به قدرتی آسمانی وصل میشود، پیام الهی میشنود، با خدا میتواند سخن بگوید و سخنان خدا را بشنود.
اما نظریه رویاانگاری با ایجاد تردید در اینکه آیا این آیات از سوی خداست (خواب پیامبر با مداخلات برداشتهای زمینی)، اطمینان و ایقان دینی را آسیب میزند. به عبارت دیگر برخی دین را حداقلی (در سطح فردی)؛ برخی معتدل و برخی حداکثری (امور فردی و جمعی) تفسیر میکنند. سروش در نگاههای بهویژه متاخرش گرایش به دین حداقلی دارد. در دین حداقلی، مهم رابطه ایمانی فرد با خداست. نظریه رویاانگاری حتی این ارتباط فردی با خدا را نیز با تردید در الهی بودن پیام قرآن، مخدوش میسازد.
امروزه گاه گفته میشود نباید نگاه ماهوی به دین داشت که آیا فلان گزاره دینی درست است یا غلط، بلکه باید نگاه کارکردی و کاربردی داشت: با این وصف کارکرد دین برای عمل ظاهری و باطنی- جوارحی و جوانحی مهم میشود. نظریه رویاانگاری وحی از منظر کارکردی، «بدکارکرد» است.
پینوشت
1- بحث جوهر و عرض که سروش در مرحله دوم فکریاش میگوید، در جهان اسلام سابقه حدود هزار ساله دارد و امام محمد غزالی، چنین سخنی را در کتابی تحتعنوان «جواهر القرآن»، مطرح کرده است. (سروش هم میگوید که در این بحث از غزالی و شاه ولیالله دهنوی متاثر است.)
2- البته «رابینسون» در مقاله دستان باز، با بررسی حتی لغوی و ادبی قرآن نشان داد که سوره مائده 10 قسمت ابتدایی و 10 قسمت انتهایی دارد و اولین قسمت بخش نخست با اولین قسمت بخش دوم تطابق دارد و پس پریشانگویی نیست ولی قرآن، نظم متفاوت از نظم یک متن پژوهشی دارد. مشهور آن است که پراکندهترین سوره قرآن مائده است و در دلیلش برخی گفتند برای همه آیات تعیین جایگاه شد و آیات باقیمانده در سورهای به نام مائده تجمیع شد. اما مقاله یادشده نظم عجیب سوره را نشان میدهد. نیز «میشل کویپرس» در نظریه «نظم متقارن» و نیز «نظریه حلقوی» در تایید این مدعا که بر قرآن نظم و ترتیبی شگرف حاکم است، قابل مراجعه است.
3- مگر اینکه بگوید چون این نظریه فقط شامل اسلام نیست و همه پیامبران را پوشش می دهد و نیز اکثریت قریب به اتفاق پیامبران نبی بودند (نه رسول و امام)، درنتیجه به رویای خود برابر برداشت خود و احیانا خانواده بهصورت شخصی عمل میکردند. اصلا قرار نبود وحی مثل قرآن، معجزه ای برای پیامبر باشد. این اشکال درباره قرآن که پیامبر ما رسول است، اولا و قرآن و کتاب معجزهاش میباشد، وارد است، نه همه انبیا.
4- برای ملاحظه چهار قسم خواب (جبرانی و تسکیندهنده/ تعدیلکننده/ پیشگو و طرح اهداف والا) دستکم ببینید کتاب: رویا و تعبیر رویا از دیدگاه روانشناسی یونگ، اثر ارنست اپلی با ترجمه دلآرا قهرمان (نشر میترا).