توحید اسماعیلپور، پژوهشگر: مبانی معرفتی در قضاوت در باب مطلوب و نامطلوب بودن جنس پیشرفت کشورها موثر است. زیستجهان فرهنگی هر جامعهای که متکی بر مبانی معرفتی، فلسفی و اخلاقی خاص خود است، زیرساخت و میدان یک نوع تعالی و پیشرفت خاصی است. لذا ممکن است یک مدل پیشرفت با توجه به مقتضیات یک کشور، مدل مطلوبی باشد؛ اما همان مدل برای کشور دیگری نامطلوب باشد، زیرا شرایط بومی و تاریخی آن کشور، با کشور دیگر متفاوت است. برای مثال در جـهانبینی اسلامی، دین برای هردو بعد جسمی و روحی به رسمیت شناختهشده انسان برنامه دارد و زندگی را نیز فراگیر میداند. هدف نیز هدایت و رستگاری همهجانبه انسان است. درحالی که انسان توسعهای، انسان اقتصادی طبیعت-غایت است؛ حتی در نظر گرفتن شاخصهایی مثل آموزش و بهداشت برای توسعه انسانی درنهایت سطح تحلیل و مداقه اقتصاددانها را از حوزه اقتصادی صرف به حوزه اقتصادی- اجتماعی تغییر میدهد. البته یکسان بودن فضای معرفتی و ایدئولوژیک برخی کشورها میتواند برای آنها الگوی متشابهی از پیشرفت را ایجاب کند. لذا هم برای ایران و هم برای کشورهای مسلمان باید الگوی متناسبی که مختصات معرفتی بومی-اسلامی آنها رعایت شده باشد، ترسیم شود.
توسعه در ادبیات مدرن از اساسیترین مسائل و دغدغههای ذهنی اندیشمندان و متفکران بوده است. برخی اندیشمندان توسعه را تغییرات کیفی در خواستههای اقتصادی، نوع تولید، انگیزهها و سازمان تولید میدانند، درحالیکه برخی دیگر آن را نوعی تکامل فرهنگی جامعه ارزیابی میکنند. به اعتقاد آمارتیاسن دو برداشت از توسعه وجود دارد؛ برداشتی که توسعه را فرآیند «وحشی و خشونتبار» میبیند و برداشتی که آن را فرآیندی «دوستانه» در نظر میگیرد. آمارتیا سن رویکرد دوم را مرجح میداند. (سن، 1381: 56 و 57) در برداشت اول توسعه بهصورت مکانیکی دنبال میشود اما در برداشت دوم توسعه همراه با توجه به اجتماع و حمایت از مردم است. نظریات جدید توسعه بیشتر به برداشت دوم نزدیکترند. به هرحال به نظر میرسد پس از دهه 70 میلادی اجماع نسبی درمورد معنای توسعه به وجود آمده که تـوسـعـه، فرآیند تحول درجـهـت ایـجـاد تـغییرات زیربنایی در سیستم اجـتـمـاعـی اسـت و صرفا شامل افزایش رشد اقتصادی نمیشود. توسعه جریانی چندبعدی است و در عرصههای مختلف زندگی انسان – و نهفقط در عرصه اقتصاد- ظاهر میشود. توسعه مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تـلقـّی، بـاورهـای عـامـه مـردم و نـهـادهـای مـلی و نـیـز تـسـریـع رشـد اقـتـصادی، کاهش نـابـرابـریهـا و ریشهکنکردن فقر مطلق است. بهعبارت دیگر، توسعه بهمعنای ارتـقـای مـسـتـمـر کل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی مدرنتر است.
انقلاب اسلامی به روایت بیانیه گام دوم، مسیر جدید تمدنی و نقطه اتوپیایی متناسب خود را دنبال میکند. رقمزدن جامعه اسلامی مبتنی بر مبانی و اصول اسلامی درکنار بهرهبردن از تجربیات تکنیکال جدید و هضم تجربه انسانی جدید درصورت معنایی بلند خود طور دیگری از ساحت پیشرفت را میطلبد. این انقلاب و تمدن با مبدا و معادی فرهنگی، فرهنگ را هسته اصلی معنایی و نهادی خود در پیشرفت دانسته و بسط و توسعه زندگی انسانی را در نسبتسنجی با سایر ساحات زیستبشری تعریف میکند.
مسیر برنامهریزی کشور و مدلها و الگوهای فرهنگی متناسب با این هدف نیازمند بازتعریف و بازسازی خودآگاهانه است. دقت در تجربه برنامهریزی کلان پس از انقلاب در قالب برنامههای ششگانه توسعه نشاندهنده عدمتوجه به این اصول مهم و پایهای درجهت مدل رشد انسان ایرانی است. برنامه توسعه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی عملا برنامهای اقتصادی است با حواشی از سایر حوزهها شامل فرهنگ. برنامهها نظم هارمونیک غایتمند ندارند و فرهنگ نهتنها بخشی بلکه جزئی دیده شده است. این بخشی از ماجرا در حوزه برنامهها و اسناد بالادستی است. ضمن اینکه توجه به ساختارهای کلان حکمرانی کشور و بازسازی آنها ذیل این ایده و مختصات آن نیز از ضروریات است.