شخصیت اصلی این کتاب سالار است؛ کسی که از خانه و کاشانه‌اش طرد و گذشته‌اش نابود شده، اما این‌بار می‌خواهد آینده‌ زندگی‌اش را همراه با فرزندانش بسازد.
  • ۱۴۰۱-۰۱-۲۱ - ۰۷:۱۷
  • 00
«جا مانده از پسر» روایتی تاریخی در بستر
«جا مانده از پسر»  روایتی تاریخی در بستر

یک استکان چای بود و چند حبه قند و یک رنگ خاکستری مات. جلد کتابی که در دست گرفتم و بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای شروع به خواندن کردم. یک کتاب 235صفحه‌ای که انتشارات سوره مهر در سال1399 چاپ و منتشر کرده بود، رمانی تاریخی به‌نام «جامانده از پسر».
شخصیت اصلی این کتاب سالار است؛ کسی که از خانه و کاشانه‌اش طرد و گذشته‌اش نابود شده، اما این‌بار می‌خواهد آینده‌ زندگی‌اش را همراه با فرزندانش بسازد. سالار ناخواسته و بدون اینکه از دلیل حرکت مردم مطلع باشد، با نیروهای امنیتی و برای رسیدن به پول همکاری می‌کند و در گندم‌زار به کشاورزان و کارگران، بازاریان و کسبه‌ای که در مسیر تهران بودند، حمله می‌کند. غافل از اینکه فرزندش هم همراه با همان مردم است.
داستان این‌رمان که در سال۱۳۴۲ جریان دارد، به قیام مردم پیشوا و ورامین می‌پردازد؛ قیامی تاریخی که در آن هزاران نفر از مردم با شنیدن خبر دستگیری حضرت‌امام با بر تن کردن کفن، به‌سمت تهران حرکت کردند. در این قیام که مردم بدون هیچ اسلحه‌ای و دست‌خالی تنها با مشت‌هایی گره‌کرده به حمایت از مرجعیت برخاسته بودند، هفت‌نفر از جوانان ورامینی به خاک و خون کشیده شدند.
مرضیه نفری، نویسنده کتاب، سالاری را به تصویر می‌کشد که بی‌اعتنا به سیاست، تنها به فکر درآمد بیشتر است و یکی از راه‌های کسب درآمد را همراهی با اسماعیل هفت‌خط می‌داند، اما زندگی آن‌طور که می‌خواهد پیش نمی‌رود و او را وارد معرکه‌ای می‌کند که از آن هیچ نمی‌دانسته است: «گروهبان رستمی به سر بی‌مویش دست کشید و سمت میز چرخید. سیگاری برداشت و گیراند. همه بودن؛ آژان، ژاندارمری، ارتش، نوچه‌ها و لاشخورهایی مثل سالار که اومده بودن از این لش یه چیزی بکنن، یه قبایی بدوزن. البت پولش رو گرفتن. میگن نفری پونصد تومن گرفتن.» مرضیه نفری در این کتاب پیرامون اتفاقات سال42 پیشوا و ورامین، رمانی اجتماعی را به رشته تحریر درآورده که با زخمی شدن فرزند توسط پدر، ذهن مخاطب را به ماجرای رستم و سهراب می‌برد.
سالار، همان رستم است که نادانسته زخمی کاری به فرزند می‌زند، فرزندی که سهراب نام دارد. اما سالار پس از دانستن ماجرا درصدد جبران برمی‌آید، جبرانی که باید پنهانی صورت بگیرد. اما آذر، مادری که سال‌هاست فرزندانش را به‌تنهایی رشد داده، سالار را خارج از ماجرا می‌داند و حتی در گم‌شدن سهراب مقصر: «آذر انگشت‌های دستش را کشید. لبش را گاز گرفت. -آقادایی، من بگم غلط کردم تموم میشه؟ شما از من ناراحتی! من غلط کردم. تو رو به جون بچه‌‌هات سالار رو پیدا کنید. من یه زن کجا دنبال سهراب بگردم! شاید خودش قایمش کرده.»
نویسنده در این کتاب، مفهوم انقلاب را نه‌تنها در قیام مردم که در حالات روحی سالار و آذر نیز نشان می‌دهد. مانند قیام مردم، گندمزارهای اطراف ورامین شروع انقلاب درونی سالار است و گم‌شدن سهراب، آذر را به تغییر وامی‌دارد. آذری که تا پیش از آن، سالار برای او تنها یک نام در شناسنامه است، بعد از نبود سهراب، منتظر سالار است که سهراب را پیدا کند. سالار و آذر که هر دو در ویرانه‌شدن گذشته‌شان نقش داشته‌اند، این‌بار هم هر دو می‌خواهند بسازند.
نویسنده در این کتاب پدری را برایمان به تصویر می‌کشد که از قیام مردم و همراهی فرزندش جا مانده، اما خود با انقلابی درونی متحول می‌شود: «سالار هزاربار آرزو کرده بود کاش آن شب پایش را از گندمزار بیرون گذاشته بود و سراغ آقادایی رفته بود! کاش قبل از اینکه روی مردم تیزی می‌کشید می‌پرسید کجا می‌روند؟ برای چه می‌روند؟ سالار این حرف‌ها را بعدا شنیده بود که خمینی جنم دارد و جرات حرف زدن. کار هر کسی نیست که برود بالای منبر و داد بزند، به شاه مملکت بگوید بدبخت بیچاره تو 45 سال از عمرت گذشته، یک کم فکر کن، عبرت بگیر.» و مادری را نشان می‌دهد که دوام و بقای زندگی‌اش فرزندانش هستند.
کتاب «جامانده از پسر» روایتی تاریخی در بستر رمان است که با قلمی روان، مخاطب را با خود با سال‌های پیش از انقلاب و سال42 می‌برد و ظلم و کشتار شاه و ایادی‌اش را به تصویر می‌کشد. کتاب‌های اینچنینی، برای بسیاری از نوجوانان‌وجوانان که خاطرات‌شان از آن سال‌ها تنها به چند عکس و گاه سریال‌های تلویزیونی برمی‌گردد، می‌تواند راه شناخت بیشتر تاریخ باشد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰