تهران با تمرکز بر «بازدارندگی علمی - ملی» نقطه‌‌ای بالاتر از کسب توانایی ساخت سلاح هسته ‌ای را دنبال می‌‌کند
فارغ از تبلیغات و تصورات غرب درباره نگاه تهران به «بازدارندگی هسته‌ای»، تهران خواهان رسیدن به جایگاه به‌مراتب بالاتری است. دستیابی به فناوری‌های نوین ازجمله انرژی هسته‌ای برای ایران مساله‌ای بالاتر و مهم‌تر از کسب بازدارندگی هسته‌ای با اشکال متفاوتش است.
  • ۱۴۰۰-۰۹-۲۷ - ۰۰:۴۵
  • 00
تهران با تمرکز بر «بازدارندگی علمی - ملی» نقطه‌‌ای بالاتر از کسب توانایی ساخت سلاح هسته ‌ای را دنبال می‌‌کند
دست خالی در برابر ایران
دست خالی در برابر ایران

فرهیختگان 15 سال پیش اعلام «تکمیل چرخه سوخت هسته‌ای» در ایران، یک جمله مبالغه‌آمیز تصویر می‌شد. کشورهای غربی باور نمی‌کردند با وجود تمام محدودیت‌ها، ایران بتواند به چرخه سوخت هسته‌ای که در انحصار چند کشور بود، دست پیدا کند. پس از آن رسیدن ایران به این مرحله، تلاش‌ها برای تعلیق غنی‌سازی در ایران شدت گرفت. تهران به دلیل قابلیت‌های دانش هسته‌ای که در همه عرصه‌های علم تاثیرگذار بود، حاضر به توقف غنی‌سازی نشد. این رویکرد باعث شد تا طرف‌های غربی با ابزار تحریم به مقابله با برنامه هسته‌ای ایران و به‌ویژه غنی‌سازی برخیزند. دستیابی ایران به توانمندی‌های دفاعی و تبعات اقدام علیه ایران، عملا ابزار حمله نظامی را از دست طرف غربی درآورده بود تا آنها بر یگانه راه ممکن یعنی تحریم‌ها تمرکز کنند. اگرچه تحریم‌ها فشار سنگینی را بر ایران تحمیل کرد اما هیچ‌گاه نتوانست هدفی را که غرب به دنبال آن بود، محقق کند. کند شدن آخرین ابزار غربی‌ها در برابر ایران باعث شد تا درنهایت در تیرماه سال 94، ایران و 1+5 به یک توافق دست پیدا کنند؛ توافقی که در آن ایران با وجود پذیرش محدودیت‌ها، همچنان یک کشور دارای چرخه غنی‌سازی هسته‌ای به‌شمار می‌رفت. برخلاف تصور رایج در آمریکا برای خروج از برجام، تهران برنامه هسته‌ای خود را چند گام ارتقا داد تا پیش از آنکه جو بایدن، رئیس‌جمهور جدید آمریکا بخواهد زیرکانه از استراتژی دونالد ترامپ استفاده کند، در شوک گام‌های جدید ایران و غنی‌سازی 60 درصدی گرفتار شود. حالا در وین، با وجود جا انداخته شدن مساله «گریز هسته‌ای» توسط غرب که به‌زعم آنها نشانگر نزدیک شدن ایران به قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای است، از نگاه تهران این موضوع چندان مهم نیست بلکه ایران شتابان خواستار دستیابی به «گریزهای علمی» است. به نظر می‌رسد سرنوشت 2 دهه تقابل با برنامه هسته‌ای مشخص شده ولی آمریکا و متحدانش به کمی زمان نیاز دارند تا خود را برای زندگی در دنیایی با ایران هسته‌ای آماده کنند. این اتفاقی است که در مواجهه غرب با هند و پاکستان نیز رقم خورد.

 ایران به دنبال قدرت نهفته هسته‌ای؟

مطالب منتشرشده توسط تعدادی از کارشناسان برجسته اندیشکده‌ها، رسانه‌ها و دانشگاه‌های غربی نشان می‌دهد آنچه آنها درباره اهداف برنامه هسته‌ای ایران بر آن تاکید دارند و سقف تحلیل‌های خود قرار می‌دهند، ابعاد «بازدارندگی هسته‌ای» این برنامه است. گزاره‌های اعلامی توسط آنها -که احتمال دارد با برداشت‌های دقیق فکری‌شان به شکل هوشمندانه‌ای قدری متفاوت باشد- بر این مساله تاکید دارد که ایران به‌دنبال بازدارندگی هسته‌ای از نوع «کسب توانایی ساخت سلاح هسته‌ای» است و قصد «ساخت سلاح اتمی» ندارد.

اریک برووِر(ERIC BREWER)، عضو ارشد و معاون مرکز واکاوی‌های راهبردی و بین‌المللی که پیش‌تر در شورای امنیت ملی و شورای اطلاعات ملی آمریکا نیز فعالیت کرده است، اواسط ماه اکتبر سال‌جاری با چاپ مقاله‌ای در فارین‌افرز تاکید کرد: «از سال 2007، همه ارزیابی‌های اطلاعاتی آمریکا بر این مبنا ارائه شده‌اند که ایران خواهان «گزینه بمب» است و نه «خود بمب» و حتی در آینده نیز تهران برای بالفعل‌سازی توانایی‌های بالقوه هسته‌ای خود و ساخت تسلیحات هسته‌ای همچنان دست به محاسبه خواهد زد.»

برووِر که مقاله خود را در نقد نظرات کارشناسانی مانند «ری‌تکیه» که بر تصمیم تهران برای ساخت سلاح اتمی اصرار دارند، به نگارش درآورده است، در ادامه مطلب خود می‌گوید براساس شواهد موجود ایران اراده‌ای برای ساخت بمب هسته‌ای ندارد، ولی درمقابل قصد دارد توانایی ساخت سلاح اتمی را برای زمانی که ضرورت پیش می‌آید، حفظ کند.

پیش از وی نیز «مایومی فوکوشیما» که متخصص امنیت هسته‌ای در موسسه رند (RAND) است، 26 ژوئن گذشته (6 تیر) در مقاله‌ای برای نشنال‌اینترست به این نکات اشاره کرده بود. فوکوشیما که پیش‌تر جزء دیپلمات‌های ژاپنی بوده، در مقاله خود بر این نکته متمرکز است که کشورهایی مانند ایران دارای «برنامه هسته‌ای نهفته» (داشتن ظرفیت تولید سوخت هسته‌ای بدون حرکت قابل‌توجه به‌سمت تولید تسلیحات) هستند و تمایل چندانی برای ساخت سلاح هسته‌ای ندارند. این کارشناس هسته‌ای می‌گوید ایران به دلایل مختلفی خواهان ساخت سلاح هسته‌ای نیست، زیرا ازنظر سیاسی کارآمدی آنها اثبات نشده است و چنین سلاح‌هایی تنها درصورتی‌که تهدیدات امنیتی شدیدی بروز کنند، کارآیی دارند. ازسوی دیگر نیز هزینه ساخت و نگهداری سلاح‌های هسته‌ای به‌شدت زیاد است و درضمن داشتن این سلاح‌ها به هیچ عنوان باعث نمی‌شود شما از توسعه بخش‌های متعارف نظامی بی‌نیاز شوید، بلکه حتی باوجود مسلح بودن به بمب اتمی همچنان باید پهپاد، جنگنده و زیردریایی بخرید. از نگاه فوکوشیما سلاح‌های هسته‌ای ازنظر راهبردی به‌خودی‌خود دارای اهمیت نیستند، بلکه باید وسایلی را ساخت تا بتوانند سلاح‌های هسته‌ای را با اطمینان به مراکز ارزشمند دشمن برسانند.

مروان بشاره، کارشناس برجسته سیاست خارجی ایالات‌متحده، خاورمیانه و امور استراتژیک بین‌المللی که پیش از این استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه آمریکایی پاریس بوده است نیز نظری مشابه دو متخصص قبلی دارد. او 29 نوامبر گذشته (8 آذر) در مطلبی با عنوان «چرا ایران ممکن است به یک کشور هسته‌ای نهفته تبدیل شود» که در سایت الجزیره انگلیسی منتشر شد، آورده است: «برای روشن شدن [موضوع باید دانست]، یک کشور هسته‌ای نهفته، یک قدرت هسته‌ای نیست (سلاح هسته‌ای ندارد). چنین کشوری دارای دانش و منابع لازم برای تبدیل شدن سریع به یک قدرت هسته‌ای است؛ بسیار شبیه ژاپن که مانند ایران یکی از امضاکنندگان معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) است. برخلاف رژیم صهیونیستی که عضو NPT نبوده و یک قدرت هسته‌ای (دارای تسلیحات اتمی)‌ است.» بشاره تاکید دارد «نهفتگی» تفاوت اساسی وین ۲۰۲۱ و ۲۰۱۵ است، زیرا در دوره پیشین ایران به‌دنبال انباشت مواد هسته‌ای بود که ابزارهای کمی به‌حساب می‌آمدند، اما درحال حاضر تهران به‌دنبال انباشت این مواد نیست، بلکه درحال رقم زدن پیشرفت‌های کیفی در برنامه هسته‌ای خود است.

نظرات این سه کارشناس که در موسسات علمی غربی به‌کار مشغول بوده‌اند، خلاصه‌ای از تصوری است که این موسسات درباره برنامه هسته‌ای ایران دارند؛ البته در نگاهی بدبینانه می‌توان گفت این نظرات تصوری است که آنها درحال تزریق آن به محل‌های اثرگذاری‌اند. با این‌حال راهبرد ایران در حوزه توسعه دانش هسته‌ای چیزی ورای دستیابی به سلاح هسته‌ای، قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای یا هر مورد دیگری است که موسسات پژوهشی غربی درحال تئوریزه کردن آن در مباحث موجود پیرامون قضیه هسته‌ای ایران هستند.

 ایران به‌دنبال «بازدارندگی علمی- ملی»

برخلاف آنچه محققان و پژوهشگران غربی درباره سقف اهداف برنامه هسته‌ای ایران می‌گویند و می‌نویسند، هدف تهران در این مسیر کسب جایگاه بالاتر از آن‌چیزی است که آنها آن را «کسب جایگاه هسته‌ای نهفته» فرض می‌کنند. طبیعتا اگر تهران به‌دنبال چنین جایگاهی بود، از فرصت خروج آمریکا از برجام در سال 2018 نهایت استفاده را می‌برد و بسیار زودتر از آنکه جو بایدن بر سر کار بیاید، آن را اعلام می‌کرد. تهران از دریچه کره شمالی، پاکستان و حتی رژیم‌صهیونیستی به موضوع هسته‌ای نگاه نمی‌کند و به‌جای دیدن بمب هسته‌ای به‌عنوان ابزار بازدارندگی، دانش بومی هسته‌ای را به‌عنوان سطحی از «بازدارندگی علمی- ملی» تلقی می‌کند. ساده‌ترین و دردسترس‌ترین مصداق برای نمایش سطح این بازدارندگی، در برنامه هسته‌ای کشورمان نهفته است. اصلی‌ترین دلیلی که کشورهای غربی حاضر به تست و ارزیابی حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیستند و رژیم‌صهیونیستی را از ماجراجویی در این زمینه برحذر می‌دارند، بی‌معنا بودن این حملات است؛ چراکه باتوجه به دانش بومی هسته‌ای ایران، در خوشبینانه‌ترین حالت، این حملات کمی از سرعت برنامه هسته‌ای ایران می‌کاهد. همین مساله نیز باعث شده تا برخلاف سوریه و عراق، حمله نظامی به تاسیسات هسته‌ای ایران از دستورکار خارج شود.

یک مرحله پایین‌تر از این سطح، رخدادهای پس از فروپاشی شوروی است که روس‌ها را از تبدیل شدن به کشور درجه سه دنیا نجات داد و آلمان را پس از دو جنگ‌جهانی، قطب اقتصادی اروپا کرد. بازدارندگی علمی باعث شد روس‌ها باوجود روبه‌رو شدن با فروپاشی امپراتوری بزرگ خود که درقالب اتحاد جماهیر شوروی، از نابودی تمامی دستاوردهای خود پیشگیری کنند. شوروی در سال 1991 به‌طور رسمی فروپاشید، اما به‌رغم درگیری‌های گسترده داخلی و همچنین مشکلات اقتصادی و سیاسی، موفق به بازیابی جایگاه خود در جهان شد و ققنوس‌گونه از خاکستر شوروی، روسیه کنونی برخاست. تمام این دستاوردها درحالی بود که نظم سرزمین‌های تحت تسلط روس‌ها از هرسو ازهم گسیخته بود. تنها در سال آخر حیات شوروی ۶ هزار نفر از نظامیان آن بر اثر درگیری‌های داخلی کشته شدند و عملا این اتحاد به یک جنگ داخلی محدود دچار بود؛ به همین دلیل گورباچف در پاسخ به انتقادات علیه خود به‌دلیل نقشش در فروپاشی شوروی می‌گوید در غیر این‌صورت جنگ داخلی فراگیری در سرزمین‌های شوروی درمی‌گرفت. روس‌ها پس از فروپاشی شوروی نیز سال‌ها با جنگ داخلی روبه‌رو بودند، تاحدی‌که جنگ چچن به‌شکلی موثر در سال ۱۹۹۸ یعنی ۸ سال پس از فروپاشی به اتمام رسید.

از نگاه تئوری‌پردازان و دولتمردان غربی باوجود فروپاشی شوروی، روسیه همچنان بزرگ بود و باید برای اطمینان نسبت‌به آینده آنچنان کوچک می‌شد تا روس‌ها دیگر تهدیدی علیه غرب نباشند. مشکل غربی‌ها برای این سناریو، دانش علمی گسترده‌ای بود که در روسیه وجود داشت. غرب نمی‌توانست کشوری را که چند میلیون متخصص هسته‌ای و مهندسانی در حوزه هوافضا داشت، مغلوب خود کند. اگر روس‌ها موفق به تربیت و سازماندهی علمی‌ای در سطحی برتر شده بودند، پس قادر به مواجهه با وضعیت‌های دشوار نیز بودند؛ در حال حاضر نگاه به جایگاه روسیه نشان می‌دهد آنها تا چه اندازه در حفظ جایگاه جهانی خود موفق عمل کرده‌اند.
آلمان یک نمونه شاخص دیگر در بین کشورهایی است که دارای «بازدارندگی علمی-ملی» بوده‌اند. آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول (1918-1914) شاهد فروپاشی نظامی سیاسی، ساختار اقتصادی، جداسازی خاک، انحلال قوای نظامی قدرتمند خود و همچنین سرکوب شدید آلمانی‌تباران در کشورهای امروزی چک و لهستان بود. به‌رغم این مسائل اما آنها تنها درطول 21 سال به چنان توانی دست یافتند که با اتکا به تکنولوژی، نیروی انسانی و توانایی مدیریتی خود جنگ جهانی دوم را راه انداخته و طی سه‌ماه 12 پایتخت اروپایی را به اشغال خود درآورند. آلمان‌ها گرچه از جنگ جهانی دوم در سال 1945 باردیگر شکست خورده از جنگ خارج شدند، اما باز به مدد «بازدارندگی علمی-ملی» به‌سرعت به قدرتی تبدیل شدند که هم‌اکنون اقتصادشان نجات‌بخش قاره سبز شده است.

درکنار روسیه و آلمان، فرانسه نیز در تاریخ خود با وضعیت‌هایی روبه‌رو شده است که می‌توانست جایگاه جهانی این کشور را با خطر روبه‌رو سازد، اما درنهایت این مساله رخ نداد. فرانسه در سال 1940 با هجوم ارتش آلمان به اشغال نیروهای هیتلر درآمد و تا سال 1944 در تصرف آنها باقی ماند. آزادی آنها نیز زمانی حاصل شد که قوای مشترک آمریکا- بریتانیا طی عملیات نورماندی از سمت شمال فرانسه وارد این کشور شده و آن را از دست ارتش آلمان آزاد ساختند. با این‌حال زندگی تحت اشغال دشمن [آلمان] و سپس آزادسازی توسط رقبا [آمریکا و بریتانیا] باعث نشد فرانسه پس از پایان جنگ جهانی دوم جایگاه جهانی خود را از دست بدهد.

ژاپن هم یک نمونه دیگر از این سطح از بازدارندگی است. ژاپن در زمانی که با بمب هسته‌ای مورد هدف قرار گرفت، هیچ سطحی در بازدارندگی هسته‌ای نداشت و بدتر از آن هنگامی که اشغال شد، حاکمیت داخلی خود را نیز از دست داد. با این‌حال ژاپن در دهه‌های پیشین و پس از آغاز اصلاحات موسوم به «اصلاحات میجی» موفق شده بود سنت‌های علمی را در جامعه خود ریشه‌دار کند. این تجربه اما تنها مختص به ژاپن نیست.

فارغ از تبلیغات و تصورات غرب درباره نگاه تهران به «بازدارندگی هسته‌ای»، تهران خواهان رسیدن به جایگاه به‌مراتب بالاتری است. دستیابی به فناوری‌های نوین ازجمله انرژی هسته‌ای برای ایران مساله‌ای بالاتر و مهم‌تر از کسب بازدارندگی هسته‌ای با اشکال متفاوتش است.

 مرغ از قفس پرید

غربی‌ها قصد داشتند با فشارهای سیاسی و تهدید به تحریم، برنامه هسته‌ای ایران را که دو دهه پیش در حد و اندازه‌های یک کار آزمایشگاهی کوچک بود، متوقف کنند. دستیابی به چرخه سوخت هسته‌ای خط قرمزی بود که کشورهای دارای سلاح هسته‌ای، برای سایر کشورها ترسیم کرده بودند و به آسانی اجازه چنین کاری را به کشورهای دیگر و حتی متحدان‌شان نمی‌دادند. ایران پیش از انقلاب برای ورود به عرصه چرخه سوخت، گام‌هایی برداشته بود، اما آمریکا با دستیابی ایران به این سطح از دانش مخالفت و تهران را ناچار به سرمایه‌گذاری در کارخانه تولید سوخت هسته‌ای در فرانسه کرد. به‌دلیل تکنولوژی بسیار پیچیده، تقریبا هیچ کشوری نتوانسته به روش معمول به چرخه هسته‌ای دست پیدا کند. به همین دلیل بسیاری از کشورها با وجود دارا بودن ثروت، امکانات و علاقه به قدرت، امکان ورود به این میدان را نداشته‌اند؛ چراکه از یک‌سو با فقدان دانش و در سوی دیگر با ممانعت کشورهای دارای سلاح هسته‌ای مواجه می‌شدند. یکی از آن کشورها ایران بود که دو دهه پیش درنهایت 3 کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در چند دور مذاکره تهران را مجبور به «تعلیق مونتاژ و آزمایش سانتریفیوژها، تعلیق ساخت داخلی قطعات سانتریفیوژ، اعمال تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی نسبت به تمامی تاسیسات موجود در ایران» در کنار اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی کردند. طرف اروپایی قرار بود مانع از تصویب قطعنامه علیه ایران در شورای حکام شود، اما نه‌تنها به تعهداتش عمل نکرد که چند قطعنامه شدیداللحن علیه تهران صادر کرد و پس از تولید دوباره سانتریفیوژ در نطنز در واکنش به خلف‌وعده اروپا، ایران را تهدید به ارجاع پرونده‌‌اش به شورای امنیت کرد. در آن روزگار، طرف‌های غربی برای تهران ضرب‌الاجل هم تعیین می‌کردند که اگر ظرف 3 ماه همه فعالیت‌های غنی‌سازی را تعلیق نکند، پرونده ایران را به شورای امنیت می‌برند. درنهایت در تابستان سال 1384، تهران فعالیت‌های هسته‌ای خود را از سر گرفت. در بهمن همان سال ایران به آژانس اعلام کرد که اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و دیگر رویه‌های بازرسی غیرالزام‌آور قانونی را متوقف خواهد کرد. 2 ماه بعد در فروردین سال 1385 ایران اعلام کرد که برای اولین‌بار اورانیوم 5/3 درصد را در کارخانه آزمایشی غنی‌سازی نطنز تولید کرده است. در همان زمان «جوزف سیرینسیونه»، مدیر وقت برنامه منع گسترش تسلیحات هسته‌ای در بنیاد صلح کارنگی، برای بی‌ارزش نشان دادن این سطح از غنی‌سازی به رادیو فردا گفته بود که «تا به حال ندیده بودم که دولتی مردم را با موسیقی و رقص، آن هم به‌خاطر کاری در مقیاس آزمایشگاهی به خیابان‌ها بیاورد. برای تولید سوخت هسته‌ای، باید 50 تن اورانیوم با غنای پایین و برای تولید بمب باید ۲۵ کیلوگرم اورانیوم بسیار غنی‌شده تولید کرد. ایران راه درازی تا آنجا در پیش دارد.» شاید برای جوزف سیرینسیونه این شادی عجیب بود، اما پیام آن خیلی زود به 1+5 رسید و آنها در 16خرداد 1386 یک توافق چارچوبی را به ایران پیشنهاد کردند که تا در ازای «مشوق‌هایی»، برنامه غنی‌سازی خود را برای مدت نامحدود متوقف کند. کمتر از 2 ماه بعد در مردادماه، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1696 را تصویب کرد و درخواست‌های آژانس از ایران برای تعلیق فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفرآوری را برای اولین‌بار از نظر قانونی الزام‌آور کرد. در همان ماه، ایران الزام به تعلیق غنی‌سازی را رد کرد، اما اعلام کرد که این بسته حاوی «عناصری است که ممکن است برای یک رویکرد سازنده مفید باشد.» ایران دیگر قصد توقف غنی‌سازی را نداشت و قصدش ادامه این مسیر با سرعت بیشتر برای تثبیت چرخه سوخت هسته‌ای بود. این همان خط قرمزی بود که کشورهای غربی حداقل به ایران اجازه نزدیک شدن به آن را نمی‌دادند. در دهم دی‌ماه 1385 شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه 1737 را تصویب کرد که تحریم‌هایی را علیه ایران به‌دلیل کوتاهی در تعلیق فعالیت‌های مرتبط با غنی‌سازی اعمال کرد. تحریم‌ها متمرکز بر این بودند که کشورها را از انتقال «فناوری حساس هسته‌ای و موشکی به ایران منع» و دارایی‌های 10 سازمان و 12 فرد ایرانی را به‌دلیل مشارکت در برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران مسدود کنند. هدف تحریم‌ها فقط یک چیز بود؛ خاموش شدن سانتریفیوژها و پایان غنی‌سازی. اما تهران تصمیمش را گرفته بود و همین باعث شد تا در آذر 1387، شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه 1803 را تصویب و تحریم‌های بیشتری را علیه ایران اعمال کند. تا پیش از فروردین سال 88 آمریکا حاضر به حضور مستقیم در مذاکرات هسته‌ای با ایران نبود و این حضور را مشروط به برآورده‌سازی خواسته‌های سازمان ملل از سوی ایران می‌خواند، اما خبر پیشرفت‌های هسته‌ای و پرتاب ماهواره به فضا باعث شد تا ایالات‌متحده اعلام کند که به‌طور کامل در مذاکرات 1+5 با ایران شرکت خواهد کرد. چندماه بعد ساخت دومین تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم در فردو اعلام شد و کمی بعد در بهمن 1388، ایران روند تولید اورانیوم 20 درصد غنی‌شده را آغاز کرد. در مقابل شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1929 را تصویب کرد. بعد از این مرحله اتحادیه اروپا نیز تحریم‌هایی علیه ایران اعمال کرد.

از نگاه غربی‌ها کارکرد تحریم‌ها ممانعت از پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران بود. اما با وجود تمام فشارها، اقدامات خرابکارانه همچون ساخت ویروس استاکس‌نت، ترور دانشمندان و... برنامه هسته‌ای ایران متوقف نشد و به غنی‌سازی تا 60 درصد هم رسید. اگر ایران بتواند فشار تحریم‌ها را مدیریت کند و آن را کاهش دهد، عملا طرف غربی هیچ ابزار دیگری برای مواجهه با این برنامه و پذیرش زندگی با ایران هسته‌ای ندارد.

واقعیت این است که ایران از قید و بندی که طرف غربی با آن قصد داشت، تهران را مهار کند با زیرکی عبور کرد و خود را به‌عنوان یک کشور دارای چرخه کامل سوخت هسته‌ای و دانش بومی آن تبدیل کرد. این را طرف آمریکایی هم به‌خوبی می‌داند و بر همین اساس نیز باراک اوباما، رئیس‌جمهور وقت آمریکا آذرماه سال 92 و پس از توافق موقت در ژنو در یک سخنرانی صراحتا گفته بود: «اگر گزینه‌ای وجود داشت که این امکان را به‌وجود بیاوریم که تک‌تک پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته‌ای ایران را کلا از بین ببریم تا درنتیجه قابلیت‌های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می‌کردم.» اکنون واقعیت‌ها این را می‌گوید که تحریم‌ها در متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران ناتوان بوده‌اند و طرف غربی برخلاف خواسته‌اش ناچار است در وین با یک کشور هسته‌ای مذاکره کند. در این مذاکرات نیز در خوشبینانه‌ترین حالت آنها خواهند توانست ایران را چندگامی از آنچه به آن دست یافته است عقب برانند، اما این به‌معنای از دست دادن دانش هسته‌ای نیست. تمام تحریم‌هایی که در دو دهه اخیر علیه ایران اعمال شدند برای نرسیدن به این نقطه بود. در مذاکرات طرف غربی تنها قصد دارد حداقل حیثیت را برای خود حفظ کند و سایر کشورها را از ورود به میدان هسته‌ای شدن منصرف کند. حالا تهران به پایان خطی رسیده که قرار نبود هیچ‌گاه به آن برسد. تهران در هسته‌ای و دفاعی خود را به نقطه‌ای رسانده که طرف غربی برای تصمیم درباره آن باید محاسبات همه‌جانبه‌ای را انجام دهد. تهران برمبنای سیاست‌خارجی واقع‌گرا، بال‌هایش را در منطقه باز کرد و به‌جای اشغال نظامی یا استقرار نیروهایش در منطقه، با ساماندهی عناصر انقلابی و ضدآمریکایی، جغرافیایی چندبرابر ایران دربرابر آمریکا و همپیمانانش ایجاد کرده است. اکنون هر اقدامی علیه تهران در جغرافیای یک میلیون و 648 هزار کیلومتر مربع، در جغرافیایی به وسعت غرب‌آسیا پاسخ دریافت خواهد کرد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰