ندا اظهری، مترجم: تا سالها پیش دانشگاههای جهان تمام تمرکز خود را روی تحقیق و پژوهش گذاشته بودند تا وضعیت علمی به مرحله پیشرفت برسد. ابداعات و اختراعات حجم کمتری از موفقیتهای دانشگاهی را تشکیل میداد و محققان و دانشمندان در آزمایشگاهها به بررسی و مطالعه درباره حوزههای مختلف میپرداختند. نسل اول دانشگاهها آموزشمحور بودند؛ بعد از مدتی مراکز آموزشی وارد نسل دوم و پژوهشی شدند اما آموزش و پژوهش زمانی بهکار میآمد که دانشجویان و محققان بتوانند از آنها در زمینههای کاری و رفع نیاز جامعه استفاده کنند. برای خارج شدن از رکود، دولتها تصمیم گرفتند تغییراتی در سیستم آموزش عالی کشورها ایجاد کنند. این تحول از کشورهای آمریکایی و اروپایی آغاز شد و پس از سالها دانشگاهها وارد نسل سوم و کارآفرینی شدند. از نسل سوم به بعد، پویایی دانشگاهها زیاد شد. دانشجویان درکنار استادان و محققان دانشگاهی به پژوهش و تحقیق و در کنار آن فعالیتهای عملی میپرداختند که زمینه را برای ورود به بازار کار مهیا میکرد. ورود به نسل سوم دانشگاهها در کشورهای پیشرفته سالهاست آغاز شده اما کشورهای درحال توسعه هنوز درگیر نسل اول و دوم دانشگاهها هستند و راه زیادی تا ورود به نسلهای سوم و چهارم دارند. حالا چند سالی است که کشورهای توسعهیافته نسل سوم را هم پشتسر گذاشتهاند و برای پیشبرد علمی کشور، وارد نسل چهارم شدهاند که بهعبارتی همکاری صنعت و دانشگاه است و بهطور مستقیم در راستای رفع نیاز جامعه قدم برداشتهاند. در نگاه اول این تغییر بسیار موثر بود و توانست مسیر رشد و توسعه را در کشورهای پیشرفته چندبرابر کند اما آنچه کارشناسان به آن اذعان دارند این است که برنامههای کلاسهای آموزشی دانشگاهها بهگونهای طراحی شدهاند که تمرکز کمتری باید روی اشتغالزایی فارغالتحصیلان و دانشجویان گذاشته شود و درعوض، تمرکز بیشتری روی یادگیری عمیق معطوف شود. بدونشک دانشگاه تاثیرگذارترین برهه زندگی هر فردی است که علاوهبر اطلاعات و دانشی که به دست میآورد، درکنار آن با روابطی که با دیگر دانشجویان و افراد برقرار میکند، میتواند آینده متفاوتی را برای خود رقم بزند. درواقع، تجربیات دانشگاهی با نگاه به گذشته، نقطهعطفی را ایجاد میکنند که هر فردی تجربه متفاوتی از آن را در ذهن دارد و از آن در آینده خود استفاده میکند. کلاسهای دانشگاه معمولا با کمترین عناصر دگرگونکننده مواجه هستند و بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این کلاسها میتوانند پرمحتواتر باشند تا تاثیری که روی زندگی و آینده دانشجویان بهجا میگذارد، عمیقتر باشد.
در راستای عمیق و پرمحتواتر کردن مفاهیم دانشگاهی
به گزارشtimeshighereducation ، دانشگاهها جایی هستند که در آنجا دانشجویان چگونه زندگی کردن را میآموزند و بهعنوان یک انسان شکوفا میشوند. متاسفانه دانشگاهها بهویژه در سالهای اخیر با حرکت بهسمت نسل چهارم و صنعتیشدن و برقراری پلی بین دانشگاه و صنعت، تمام تمرکز خود را روی ایجاد اشتغال و اشتغالزایی برای دانشجویان و فارغالتحصیلان گذاشته و از توسعه و پیشرفت فردی دانشجویان غافل ماندهاند. در این میان، والدین و دانشجویان بهطور یکسان اخبار مربوط به دورهها و دانشگاهها را برای بررسی دانشگاههایی با بالاترین ارزش، از نزدیک زیرنظر دارند. باوجوداین، افزایش تمرکز روی اهداف اشتغال، دانشگاهها را از هدف اساسی خود دور میکند و کارشناسان بر این باورند که یادگیری عمیق و پرمحتوا میتواند به دانشجویان در بازیابی مطالب کمک کند. درواقع، شیوه یادگیری عمیق فراتر از آموزش سطحی پیش میرود و به اعماق پتانسیل و تواناییهای انسانی در همه زمینههای زندگی نفوذ میکند. یادگیری به بهانه اشتغال و درآمدزایی با یادگیری برای داشتن یک زندگی خوب منافاتی ندارند و درمقابل هم قرار نمیگیرند بلکه باید مکمل یکدیگر باشند. اما اگر امروز دانشجویان زمان زیادی را در پردیسهای دانشگاهی بگذرانند، آنچه برای آنها حاصل میشود، پیشرفت در زمینه اشتغال و حرفهای شدن است که به قیمت توسعه پیشرفت انسانی به دست میآید. اما کارشناسان بر این باورند که برای توسعه در بخش اشتغال و حوزه انسانی، باید تعادل بیشتری بین این دو برقرار باشد، بنابراین دانشگاهها باید از نسخهپیچیهای محدود و حرفهایمحور فاصله بگیرند تا بتوانند محدودیتهای پیشروی آموزش عالی را پشتسر بگذارند.
ویژگیهای یادگیری عمیق
یادگیری عمیق و پرمحتوا یک حوزه نوظهور در آموزش عالی است که به فراگیران و دانشجویان شیوههای خاصی مانند کاوش مداوم، رد پاسخهای واحد، شکلگیری عادت از طریق ساختار، ایجاد ارتباط با جامعه و گسترش یادگیری فراتر از دانشگاه را میآموزد. نمونههایی از این شیوه آموزشی طیف گستردهای را دربرمیگیرد که از کنترل دانشجو بر محیطهای یادگیری گرفته تا گروههای یادگیری مشارکتی (نه کار گروهی) و از تاکید بر رشد ذهنیتها گرفته تا برجسته کردن ماهیت یادگیری درازمدت را شامل میشود. تجربه یادگیری عمیق و پرمحتوا میتواند احساسی و مخرب باشد و از برخوردهای آزاد و غافلگیرکننده استقبال میکند. یادگیری عمیق همچنین میتواند مثبت یا منفی باشد اما مبتنیبر تجربیات واقعی و معتبر است. یادگیری عمیق یک مدل توانمندسازی یادگیری است که یادگیری دانشجویان را به اوج میرساند و با استفاده از مدل سنتی آموزش عصر صنعتی، «فرماندهی و کنترل» قابل دستیابی نیست. این امر ثابت شده که اگر اجازه کنترل و مسئولیت یادگیری به دانشجویان داده شود، این کار باعث افزایش انگیزه و اثربخشی در این فرآیند خواهد شد. همراه با برتری تحصیلی بالا، مدل یادگیری عمیق دانشجویان را برای آینده خود با تمرکز بر نوآوری و خلاقیت آماده میکند. آکادمی و کالج کارشناسیارشد در کانادا که در سال1997 تاسیس شد، نمونه اولیه مدرسهای است که در آن، آموزش و یادگیری عمیق و پرمحتوا درحال توسعه است. این آکادمی بهدلیل تبدیل شدن به یکی از مدارس برتر در آمریکای شمالی، با اجرای الگوی یادگیری عمیق آموزشی، شهرت بینالمللی به دست آورده است. مدل یادگیری عمیق فراتر از آمادگی تحصیلی و سیستم سنتی آموزش است. چارچوب یادگیری ازسوی آموزش خیالی ایجاد شده است. این اکوسیستم جامع را میتوان در جهان بازآفرینی کرد. مدل یادگیری عمیق درواقع اصول آموزش را به چالش میکشد. بهمنظور ایجاد سیستمی که زمان یادگیری آن شخصیسازی شده و کیفیت یادگیری محدودی داشته باشد، سیستمهای جدیدی ابداع شدهاند که از طریق آنها میتوان یادگیری را مدیریت کرد. آنچه در مدل یادگیری عمیق حائز اهمیت است، تمرکز روی دانشجو یا فراگیر و چگونگی یادگیری مفاهیم است. علاوهبر این، معمولا دانشجو انتخاب میکند چه مفاهیمی را بیاموزد و بهعبارتی دانشجو مسئولیت یادگیری دروس را برعهده میگیرد. ارزیابیهای این سیستم هم بهصورت خودارزیابی است که دانشجویان از خود دارند. این شیوه یادگیری در درجه اول مبتنیبر کشف است و یادگیری در آن بهصورت فعال پیش میرود و استاد مانند همکار در کنار دانشجویان قرار میگیرد که تعامل بین آنها را افزایش دهد. این شیوه یادگیری بر ارزشیابی سازنده تمرکز میکند. با این روش یادگیری، تمام دانشجویان قادر خواهند بود به درجه عالی آموزشی دست یابند و یادگیری برحسب نیاز دانشجویان پیش میرود. هدف نهایی از یادگیری عمیق نزدیک کردن شکافها در یادگیری است. بهعبارت دیگر، یادگیری عمیق نوعی سیستم آموزشی است که در آن انگیزه دانشجویان با یادگیری حین درگیر شدن در تجربیات یادگیری معنیدار، افزایش مییابد. در این سیستم، دانشجویان با مهارتهای ضروری برای ورود به دنیا آماده میشوند. یادگیری عمیق بهعنوان یک الگوی آموزشی را میتوان یک کیک سهلایه با مالکیت دانشجو درنظر گرفت که دانشجو بهعنوان لایه پایه درنظر گرفته میشود و بهدنبال آن، تسلط و نوآوری دیده میشود. لایه چهارم هم که بر توسعه مهارتهای آمادگی برای زندگی آینده متمرکز است، لایه یخی بالایی را تشکیل میدهد و بین سه لایه دیگر هم جریان دارد.
موفقیت در آموزش یادگیری عمیق
شیوه تدریس یادگیری عمیق و پرمحتوا در کلاسهای درس دانشگاهی باید بر تلاش برای شناخت عمیق فردی و اهداف خود متمرکز شود. کلاسها باید با الگوبرداری از رقابت میان دانشجویان، کنجکاری را بین آنها برانگیزد و از آنها بخواهد پرسشهای خود را مطرح کنند. در این سیستم آموزشی باید سوالاتی را پوشش داد که برای دانشجویان از اهمیت برخوردار است و آنها را بر پوشش محتوا اولویت داد. در قالب این شیوه یادگیری باید به فراگیران اجازه داد تا بهعنوان مربی، والد و مدیر در بحثهای عمیق، امن و قابل اعتماد درمورد چیزهایی که واقعا برای آنها اهمیت دارد، درگیر شوند. برای ایجاد کلاس درسی که با شیوه یادگیری عمیق اداره میشود، باید «پاسخ»ها را کنار گذاشت و به فراگیران و دانشجویان اجازه داد تا درک و شناخت خود را عمیقتر کرده و درعوض جستوجوی درست و غلط، سوالات خود را دنبال کنند. گمانهزنیها حاکی از آن است که این نوع برنامه درسی در بیشتر پردیسهای دانشگاهی به شکلی متفاوت ارائه میشود. آمادگی برای اشتغال سودمند نه از طریق هزینههای لازم بلکه از طریق یادگیری عمیق انجام میشود. دانشگاه «دیتون» شروع یک نقشه راه در راستای کسب تجربه یادگیری عمیق در زبان حرفهای را در دستورکار خود قرار داده است. کلاسهای یادگیری عمیق دانشگاه به دانشجویان کمک میکند هدف، حرفه و شغل آینده خود را کشف کنند. در این شیوه یادگیری باید به دانشجویان آموزش داد که اهمیت ارتباط با یک جامعه بزرگتر را نه صرفا از طریق فعالیتهای خدماتی بلکه عمیقتر از طریق کاوش در انتخابهای شغلی درک کنند و اینکه چگونه با این کار میتواند به جامعه خدمت کند. دورههای یادگیری عمیق نشان میدهند که دانشجویان چگونه میتوانند معنا و ارتباط را به زندگی عاطفی، فیزیکی و معنوی خود بیفزایند. استادانی که بهدنبال کسب تجربه آموزش یادگیری عمیق در کلاسهای دانشگاهی هستند، میتوانند با پرسش از دانشجویان درباره موضوعی که دوست دارند فرا بگیرند، آنها را درباره موضوع یادگیری کنجکاو کنند. استادان باید از دانشجویان درباره راههای خلق پروژه آموزشی براساس علایق شخصی آنها سوال کنند. زمینهسازی چنین سوالاتی در اهداف بزرگتر یادگیری ضروری است. بهعنوان مثال، اگر هدف از یادگیری عمیق، آمادهسازی شغلی عمیق باشد، استادان میتوانند چنین پرسشهایی را در کلاس درس مطرح کنند: این شغل چگونه میتواند به شما کمک کند تا در یک مکان، فضا و جامعه قرار بگیرید؟ این اشتیاق شما چگونه میتواند به نیازهای جامعه کمک کند یا مشکلات بزرگتر بشریت را حل کند؟ این ایده یا فعالیت چه ارتباطی با تعریف شما از زندگی خوب دارد؟ هدایت دانشجویان به داشتن چنین تفکرات عمیقی دشوار است و داشتن انتظارات بالا از تواناییهای آنها برای درگیر شدن با چنین سوالاتی ارزشمند است. اصلاحات برنامههای درسی مقطع کارشناسی در دانشگاهها اغلب بهطور محدود بر مشارکت با صنعت برای افزایش آمادگی شغلی، ارائه گزینههای یادگیری آنلاین یا مدرنسازی استفادههای علمی و آماده کار از فناوری متمرکز است. در کلاسهایی که به شیوه یادگیری عمیق هدایت میشوند، زمان صرف گفتوگوهای اجتماعی بهمنظور ایجاد تغییر در زندگی فردی میشود.
فراخوان برای ایجاد تغییر
مهمترین هدفی که دانشگاهها درپیش دارند، این است که ابزارهایی را در اختیار دانشجویان قرار دهند تا انسانهای خوبی باشند، پرسشهای جدیدی مطرح کنند و درنهایت به دنیایی بهتر خدمت کنند. کلاسهای درس دانشگاهی باید دانشجویان را به متفکران عمیقتری تبدیل کند که فراتر از حد تصور بیندیشند و در مقایسه با زمان ورود به دانشگاه، تفکر عمیقتری پیدا کنند. چنانچه کلاسهای درس دانشگاهی نتوانند به مکانی تبدیل شوند که دانشجویان در آن به شکوفایی برسند، این شکوفایی باید در کجا اتفاق بیفتد؟