توقف خشونت در افغانستان و روی کار آمدن حکومت طالبان به‌تنهایی سرمایه‌گذاری بیشتر چین را تضمین نمی‌کند. دو موضوع پیچیده‌ وجود دارد: اول، ارتباط طالبان با سازمان‌هایی که امنیت داخلی چین را تهدید می‌کنند، و دوم، پیامدهای پیروزی طالبان در افغانستان بر پاکستان.
  • ۱۴۰۰-۰۸-۲۴ - ۰۱:۲۳
  • 00
منافع اقتصادی پکن و تهران در ثبات افغانستان

توحید ورستان، دانشجوی دکتری اقتصاد نفت : 15 آگوست، در پی خروج نظامی آمریکا از افغانستان، طالبان به پایتخت کابل حمله کرده و کنترل دولت را به دست گرفت. تسلط سریع این گروه موجی را در سراسر منطقه ایجاد کرد و پکن را وادار به ارزیابی مجدد در رویکرد خود نسبت به این کشور ناآرام کرد و به نوعی از همان ابتدا درمورد همکاری اقتصادی و به رسمیت شناختن سریع طالبان از سوی پکن گمانه‌زنی‌های متعددی صورت گرفت.

منافع امنیتی و اقتصادی چین در افغانستان

پکن به‌دلیل امنیت و منافع اقتصادی همیشه خواهان صلح در افغانستان است. درمورد امنیت باید توجه داشت افغانستان با استان سین‌کیانگ چین مرز مشترک دارد و جمعیت عمدتا مسلمان آن مدت‌هاست که از سوی مقامات پکن با سوءظن نگریسته می‌شوند. در سال‌های اخیر، دولت چین با توجه به نیاز به سرکوب جدایی‌طلبی منطقه‌ای و عناصر جهادی داخلی مانند جنبش اسلامی ترکستان شرقی (ETIM)، مسلمانان اویغور استان را سرکوب کرده و آنها را به زندان انداخته است. از سوی دیگر در کشور تاجیکستان، چین رزمایش‌های مشترک ضد تروریسم را انجام داده و شایعات فراوانی مبنی‌بر میزبانی دولت تاجیکستان از نیروهای شبه‌نظامی چین به گوش می‌رسد. چین همچنین سربازان افغانستانی را برای گشت‌زنی در کریدور واخان در نزدیکی مرز سین‌کیانگ آموزش داده و بارها میانجی مذاکرات دولت افغانستان بوده است.

 اما درمورد ملاحظات اقتصادی؛ موقعیت جغرافیایی کلیدی افغانستان بین طرح ابتکار کمربند و جاده (BRI) و همچنین ثروت معدنی دست‌نخورده آن به ارزش یک تریلیون دلار، موردتوجه پکن قرار دارد. شرکت‌های چینی قراردادهایی را برای استخراج موادمعدنی موردنیاز منعقد کرده و تمایل خود را برای ادغام افغانستان در پروژه شاخص BRI و کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) نشان داده‌اند که درواقع ارتباط تجاری منطقه‌ای چین را افزایش می‌دهد. با وجود این انگیزه‌ها، بی‌ثباتی و جنگ مداوم در افغانستان مدت‌هاست که مانع از هرگونه تعامل جدی اقتصادی شده و سرمایه‌گذاری چین را به‌ویژه در مقایسه با همسایگانش در سطوح متوسط نگه داشته است.

بااین‌حال، پیروزی طالبان ممکن است باعث ایجاد ثبات در کشور شود که برای افزایش مشارکت اقتصادی چین در افغانستان مفیدتر است. پکن قبلا پیشنهاد سرمایه‌گذاری در مناطق تحت‌کنترل طالبان را داده و از همین روی احتمالا دولت طالبان را به رسمیت خواهد شناخت. به نوبه خود، طالبان اکنون که عملا دولت جدید افغانستان است، باید اقتصاد را فعال نگه دارد و توجه ویژه‌ای به معاش خانوارها داشته باشد. بنابراین، طالبان قبلا به‌طور علنی از سرمایه‌گذاری بالقوه چین استقبال کرده و وعده امنیت برای پروژه‌های چینی را داده است.

موانع همکاری اقتصادی چین و افغانستان

بااین‌حال، توقف خشونت در افغانستان و روی کار آمدن حکومت طالبان به‌تنهایی سرمایه‌گذاری بیشتر چین را تضمین نمی‌کند. دو موضوع پیچیده‌ وجود دارد: اول، ارتباط طالبان با سازمان‌هایی که امنیت داخلی چین را تهدید می‌کنند، و دوم، پیامدهای پیروزی طالبان در افغانستان بر پاکستان.

درمورد اول، اخیرا مقامات چینی طالبان را ترغیب می‌کنند که از همه سازمان‌های تروریستی جدا شود. به نظر می‌رسد رهبران طالبان مشتاق فرونشاندن نگرانی‌های جامعه بین‌المللی درمورد گروه‌های تروریستی متعدد ساکن در افغانستان هستند و تاکید می‌کنند که این کشور نقطه شروع حملات تروریستی علیه هیچ کشوری ازجمله چین نخواهد بود. بااین‌حال، مشخص نیست که آنها چقدر مایل به قطع حمایت از ETIM و دیگر شبه‌نظامیان اویغور هستند. حتی اگر تصور کنیم رهبری سازمان مایل است حمایت خود از افراط‌گرایان اویغور را در ازای حمایت اقتصادی چین قربانی کند، فرماندهان و سربازان مختلف طالبان احتمالا چندان مشتاق این چشم‌انداز نباشند.

درمورد موضوع دوم، پاکستان؛ ایجاد امارت اسلامی در همسایگی احتمالا عناصر جهادی در داخل پاکستان را خواهد برانگیخت. رادیکال‌هایی که هدف اعلام‌شده آنها سرنگونی دولت در اسلام‌آباد بوده، ممکن است با پیروزی طالبان جسورتر شوند. علاوه‌بر این، تحت رژیم جدید در کابل نیروهای افراطی مستقر در پاکستان می‌توانند آزادانه‌تر توسط عناصر دلسوز در افغانستان کمک شوند. چنین تهدیدی برای ثبات پاکستان به‌شدت برای پکن نگران‌کننده است؛ باید توجه داشت که چین تاکنون بیش از 60 میلیارد دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کرده و امنیت فوری پروژه‌های BRI چین در پاکستان نیز زیرسوال است، زیرا اتباع چینی روی پروژه‌هایی کار می‌کنند که در ماه جولای با حملات گروه‌های تروریستی مستقر در پاکستان مواجه شدند.

اگر رهبران طالبان از قطع روابط با شبه‌نظامیان رادیکال که منافع مستقیم چین را تهدید می‌کنند، امتناع کنند، یا اگر نتوانند افغانستان را به ثبات برسانند، پکن نقش نظارتی خود را با تمرکز بر امنیت مناطق مرزی و سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای حفظ خواهد کرد. چین احتمالا برای امنیت منطقه‌ای سرمایه‌گذاری بیشتری خواهد کرد و کشورهای همسایه را برای اطمینان از ایمنی پروژه‌های BRI تحت فشار قرار خواهد داد. در ماه جولای، زمانی که طالبان به‌سرعت افغانستان را تحت‌کنترل خود درآوردند، وانگ یی، وزیر امورخارجه چین برای گفت‌وگو با کشورهای آسیای مرکزی از تاجیکستان بازدید کرد و برای آنها بر لزوم همکاری در زمینه دفاع از مرزها و امنیت تاکید کرد. هنوز زود است که بگوییم پیروزی طالبان و ثبات بالقوه افغانستان، در همکاری بیشتر بین چین و افغانستان را باز خواهد کرد یا خیر. بااین‌حال، چین خط‌قرمز خود را نشان داده و روشن کرده که حمایتش مشروط به تمایل طالبان برای سرکوب شبه‌نظامیان ضد چین است. طالبان ممکن است چین را «دوست» خطاب کند، اما روابط نزدیک‌تر به این بستگی دارد که آیا طالبان مایل به تن دادن به خواسته‌های پکن است یا خیر.

تاثیر همکاری کابل- پکن بر منافع اقتصادی ایران

روابط باثبات چین و طالبان می‌تواند بر ایران که رابطه نزدیکی با چین دارد و از سویی منافع خود را در امنیت و ثبات افغانستان می‌داند، تاثیرگذار باشد. این موضوع را می‌توان از جنبه‌های مختلف بررسی کرد اما به نمونه‌ای از منافع اقتصادی اشاره می‌شود.

ایران نیز جزء کشورهای ثروتمند معدنی محسوب می‌شود، می‌توان از این اشتراک نهایت استفاده را برد و در حوزه استخراج معادن به این کشور کمک کرد. برای نمونه توسعه معادن افغانستان بر اقتصاد ایران تاثیر دارد و ما می‌توانیم از منابع معدنی آن برای مثال درمورد سنگ‌آهن که برای آن دچار کمبود هستیم، استفاده کنیم. بنابراین اگر ما بتوانیم تامین خوراک معادن خود را از افغانستان انجام دهیم یا ایران بتواند از طریق شرکت‌های پیمانکاری متخصص در حوزه اکتشاف، استخراج و فرآوری، پروژه‌هایی را در افغانستان بگیرد این موضوع باعث توسعه و اشتغال‌زایی هم در افغانستان و هم در ایران می‌شود.

در بحث ترانزیت، براساس برخی پیش‌بینی‌ها حجم تجارت‌ کالایی جهان قرار است فقط ظرف ده سال از ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ به بیش از دوبرابر افزایش یابد، این موضوع نیز می‌تواند برای ایران یا هر کشور دیگر تهدیدات و فرصت‌های خاصی داشته باشد و اگر زمینه و بستر آن، که مشارکت در راه‌ها و کریدورهای جهانی و منطقه‌ای است، فراهم نباشد می‌تواند فرصت‌ها را به تهدید تبدیل کند. بنابراین لازم و ضروری است که ایران و افغانستان در موضوع راه‌آهن و مشارکت در پروژه‌های راهی نقش پررنگی داشته باشند. هرچند درحال‌حاضر احداث راه‌آهن خواف-هرات یک موفقیت برای ایران محسوب می‌شود که درصورت تداوم و ادامه آن می‌تواند نقش ایران در تجارت جهانی آینده را پررنگ کند. چون اولا این راه‌آهن می‌تواند جزء اصلی و ابتدایی پروژه ۲ میلیارد دلاری «کریدور خط‌آهن پنج کشور» باشد؛ کریدوری که درصورت احداث با عبور از چین، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و ایران به ترکیه خواهد رسید و به نوعی شرق را به غرب متصل می‌کند. یا ایران می‌تواند درصورت توافق با دولت جدید افغانستان و اطمینان از مسائل امنیتی، خطوط گاز خود را پس از عبور از افغانستان و تاجیکستان به چین که خواهان آن است، برساند و افغانستان نیز می‌تواند علاوه‌بر تامین انرژی خود از این خط لوله، از طریق ترانزیت درآمدزایی کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰