وحید کرمی، روزنامهنگار: آمریکایلاتین اولین تجربه امپریالیستی ایالاتمتحده و بهقول توماس جفرسون، زمین تمرینی برای ایجاد یک «امپراتوری آزادی» و همچنین آزمودن سیاستهای بیثباتکننده و حکومتبرانداز بود. دیوید واین، استاد «دانشگاه آمریکا» در کتاب «ایالاتمتحده جنگ» مینویسد: «از اواخر قرن نوزدهم یعنی دورانی که ایالاتمتحده بیشترین تسلط اقتصادی را بر آمریکایلاتین داشت، هندوراس هشتبار مورد اشغال قرار گرفته است. کشورهای دیگر مانند نیکاراگوئه، گواتمالا، کاستاریکا و السالوادور به همین منوال مورد تجاوز و اشغال آمریکا واقع شدهاند. البته این موارد به غیر از پایگاهسازیهای پرشمار و حدود 6هزار مرتبه ورود کشتیهای جنگی ایالاتمتحده به بندرهای منطقه بین سالهای میانی قرن نوزدهم تا سال1930 است.» ازسوی دیگر سیاست «جنگ علیه موادمخدر» که در سال1971 توسط ریچارد نیکسون آغاز شد، (دقیقا مشابه «جنگ علیه ترور» جورج بوش در سال2001) سالها استفاده از نیروی نظامی در منطقه آمریکایلاتین را توجیه میکرد و برد حضور نظامی آمریکا را به آمریکایجنوبی میرساند. درحقیقت آمریکایلاتین قربانی سیاستهای مداخلهجویانه مکرر ایالاتمتحده شده بود، بهشکلی که این مداخلات نظم سیاسی و امنیت اجتماعی را دچار اختلال و زوال کرده و به فضای ناامنی دامن زده بود. ایالاتمتحده مستقیما یا بنابر ادعای گرِگ گراندین در کتاب «کارگاه امپراتوری»، با استفاده از نیروهای نیابتی محلی سیاستهای مداخلهجویانه خود را در این منطقه دنبال میکرد که این اقدامات منجر به ضعف شدید دولتها و درنتیجه ناامنی ساختاری در این کشورها میشد و مردم برای فرار از وضعیت خود به کشوری که آن را باعث و بانی این مشکلات میدانستند، یعنی ایالاتمتحده پناهنده میشدند. اوجگیری این مشکل در دهههای اخیر منجر به این شد که ایالاتمتحده برای مقابله با این بحران دست به اتخاذ سیاستهای متنوعی برای کنترل آن بزند.
این شدت مهاجرت باعث شد جامعه آمریکا با مشکلات عدیدهای از جانب این افراد مواجه شود و این عامل، چالشهای اجتماعی ناشی از حضور آنان را برجستهتر کرد. مخالفان این مهاجرتها که اغلب سفیدپوستان راست افراطی بودند، در دوران ترامپ فضا را برای طرح جدی مخالفت خود با حضور مهاجران غنیمت شمرده و تلاش کردند با دست زدن به آزارهای نژادی و اتخاذ رفتارهای اجتماعی، تنشهای ضدمهاجرتی را بیشتر کنند تا زمینههای سختگیری بیشتر در روند مهاجرت را فراهم سازند که این اقدامات در دوران ریاستجمهوری ترامپ با موفقیت مواجه شد.
یکی از سختترین مواضع در ایالاتمتحده را دونالد ترامپ درقبال مهاجران اتخاذ کرد که واکنشهای زیادی را در پی داشت. بعد از افول ستاره اقبال دونالد ترامپ در آمریکا و برجستهشدن محبوبیت نسبی دوباره دموکراتها در پی نظرسنجیهای انتخاباتی در آمریکا، بخت با جو بایدن همراه شد و توانست بیشترین شانس را برای کسب کرسی ریاستجمهوری به دست آورد و خود را نامزد منتخب حزب دموکرات معرفی کند. یکی از دلایل موفقیت بایدن، وعدههای عامهپسند وی بود که نوید ورود به عرصه پیروزی را به وی میداد و این وعدهها بود که باعث محبوبیت بیشتر او نزد جوانان و ربودن گوی و میدان از سایر کاندیداها شد. وعده بخشش وام دانشجویی، کاهش هزینه درمان، اصلاح سیستم مهاجرپذیری و قول آغاز روند اصلاح رویه نژادپرستانه پلیس ایالاتمتحده ازجمله وعدههایی بود که توسط بایدن در کارزار انتخاباتی عنوان میشد. شاید نتوان باور کرد که بایدن –با تجربه 52ساله در ساختار سیاسی آمریکا- از پیامدهای این وعدهها ناآگاه است چون او برای تحقق بخشیدن وعدههای خود باید درمقابل شرکتهای بزرگ و حزب جمهوریخواه میایستاد اما در عمل خواست یا توان کافی را برای این کار نداشت.
نظرسنجیهای ماه سپتامبر نشان میدهد مردم بهتدریج به این نتیجه رسیدهاند که جو بایدن چندانکه بهنظر میرسید قابل اعتماد نیست. البته درطول یکسال کمپین انتخاباتی، ویدئوهایی بسیاری درباره تناقض موضعگیریهای امروز او با آنچه بهعنوان سناتور قبول داشت دستبهدست میچرخید و حتی گاهی خبر از خلقیات سوء و زوال عقل وی میداد، اما ماشین تبلیغاتی حزب دموکرات بهخوبی توانست افکارعمومی را قانع کند که این تبلیغات سوء، حربه انتخاباتی جمهوریخواهان و مخالفان است و کسی جز بایدن توان ترمیم تفرقه ناشی از دوران ترامپ را ندارد.
با این حال باید دانست که «ترامپ نبودن» بایدن برگبرنده اول او و در وهله دوم وعدههای مورد علاقه اکثریت مردم آمریکا بود که راه را برای پیروزی او هموار کرد.
در این دوران رفتارهای ضدحقوق بشری ترامپ علیه مهاجران زمانی به اوج خود رسید که در یکی از این اقدامات ماموران «اداره گمرک و حفاظت مرزی ایالاتمتحده آمریکا» شمار زیادی از کودکان مهاجر را از والدین خود جدا کرده و در کانکسها و محوطههای قفسمانند در مرز محبوس میکردند که تبعات آن هنوز هم پابرجاست بهطوری که بسیاری از این کودکان که اکثرا زیر 10سال داشتند، هنوز والدین خود را نیافتهاند.
در دوران مبارزات انتخاباتی، بایدن توانست با وعده اصلاح وضعیت نابسامان مرزها، نظر رایدهندگان را به خود جلب کند، اما مدت کوتاهی بعد از پیروزی در انتخابات، برخلاف وعدههای داده شده معاون وی در اولین سفر رسمی به کشورهای مهاجرفرست آمریکایلاتین ازجمله گواتمالا طی یک سخنرانی اعلام کرد: «دیگر به مرزهای ما نیایید چون در غیر این صورت برگردانده میشوید.» اما تنها اقدام دولت بایدن بازگرداندن مهاجران نبود. بدتر از آن، وی کمپهای نگهداری کودکان دوران ترامپ را نیز حفظ کرد. دولت بایدن تا ماه ژوئن تنها توانست 52کودک را به خانوادههای خود بازگرداند. علیرغم این، کماکان حدود 1000کودک مدتهاست که والدین خود را ندیدهاند. برخی از این کودکان حتی چهره والدین خود را فراموش کردهاند که این مساله روند بازگردانی آنها را دشوار کرده است.
بایدن در تایید سیاست «اسکان در مکزیک» ترامپ، ادامه آن را در راستای مقابله با مهاجرت مناسب دانسته و آن را ادامه داد که بر اساس آن تا زمانی که مقدمات قانونی ورود مهاجران فراهم میشود، متقاضیان باید با هزینه دولت مکزیک در شهرهای مرزی مکزیک بمانند که این مساله پیامدهای ناگواری را برای افراد متقاضی بهدنبال داشته است. هدف حمله واقعشدن توسط باندهای خلافکار و کارتلهای موادمخدر ازجمله آنهاست که تاکنون موارد بسیاری از جنایت در این منطقه را رقم زدهاند. بیشک آمریکا نمیتواند از تبعات بحران مهاجرت بهدور بماند حتی اگر مستقیما در شکلگیری آن دخالتی نداشته باشد. دیوید واین، استاد دانشگاه آمریکا در واشنگتن، معتقد است که اقدام ایالاتمتحده در برخورد و بازگرداندن مهاجرانی که وارد این کشور میشوند نمیتواند خالی از مسئولیت باشد، چراکه هرچند علت تامه هر اتفاقی که در آمریکایلاتین افتاده است جنگهای آمریکا در این منطقه نیست؛ با این حال دخالتهای غیرمستقیم این کشور درقالب ایجاد پایگاههای نظامی در آمریکایلاتین بهشکلی در بیثباتسازی آن کشورها نقش داشته است. لذا آمریکا نمیتواند خود را از این معضل مبرا کند. بنابراین در بحران مهاجرت مسئولیت این کشور مسجل است و پذیرش بیشتر مهاجران ازسوی ایالاتمتحده میتواند کمک زیادی به حل این بحران کند.