زهرا رمضانی روزنامهنگار: دانشگاهها در تمام جوامع یکی از اصلیترین مولفهها برای شروع فرآیند تغییر در بخشهای مختلف به شمار میروند، اما این بدان معنی نیست که خودشان نیازی به تغییر ندارند. به همان میزان که دانشگاهها با پیشرفتهای علمی باعث رشد جوامع میشوند، خودشان نیز باید بتوانند با بهروزرسانیهای دائمی، همیشه در قامت سردمداران جامعه باقی بمانند. امروز این مساله با عنوان نیاز به تحول در نظام آموزش عالی کشور مطرح شده و بارها فعالان این حوزه درباره الزام به تحقق هرچه سریعتر این مهم در راستای حفظ حیات دانشگاهها صحبت کردهاند. حقیقت آن است که قهر جامعه برای ورود به دانشگاهها از یکسو و عدمبرآورده کردن نیازهای بخشهای مختلف جامعه ازجمله صنعت از سمت دیگر باعث شده زنگ خطر برای دانشگاههای کشور حتی مراکزی که شهره جهانی دارند، به صدا درآید. شرایط فعلی نظام آموزش عالی ایران بهگونهای است که دانشگاهها باید هرچه سریعتر فرآیند تغییر نسل خود را کامل کرده و شاهد فعالیت دانشگاههای نسل سوم و چهارم باشیم. علیرغم اینکه این روزها برخی شرکتهای دانشبنیان در اطراف دانشگاهها رشد کرده و اقدامات قابلتوجهی هم انجام دادهاند، اما مساله اصلی این است که صرفا حرکات دانشگاهها به سمت شرکتداری، یعنی تغییر نسل در دانشگاهها رفته است. این مساله درکنار مولفههای تغییر نسل، نحوه ارزیابی اساتید بهعنوان پیشرانههای اصلی تحقق این مساله، مسیر پیش روی وزارت علوم و... باعث شد تا به سراغ علیرضا بازارگان، استادی که تحصیلاتش را 6 سال پیش در کشورهایی چون آلمان، فرانسه، هنگکنگ و انگلستان به اتمام رسانده و حالا بهعنوان عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران مشغول کار است، برویم. متن کامل این مصاحبه را در ادامه میخوانید.
چند سالی میشود صحبت از تغییر نسل دانشگاهها و رسیدن به دانشگاه نسل سوم در ادبیات آموزش عالی قوت گرفته، با توجه به اقداماتی که در این حوزه شاهد هستیم، میتوانیم بگوییم نسل سوم دانشگاه در کشور ما متولد شده است؟ فاکتورهای تغییر نسل جدید دانشگاهها چیست؟
عبارتهایی مانند نسل اول و دوم و سوم دانشگاه عبارتهای تخصصی هستند که جامعهشناسها و افرادی که فلسفه علم خواندهاند و البته متخصصان آموزش و پرورش با آن سروکار دارند. به نظرم بهتر است مصاحبه به سمت اینگونه عبارتهای تخصصی نرود و اگر اجازه دهید با زبان سادهتر تجربه و نظرم را درباره آموزش عالی اعلام کنم. به نظرم به جای استفاده از عبارتهای ناملموس تخصصی، صمیمانه مباحث را باز کنیم بهتر است. ولی برای آن دسته از علاقهمندان که ممکن است ویژگیهای نسلهای مختلف دانشگاه برای آنها جالب باشد، میتوانم این جدول را ارائه دهم که توسط ویسما در سال 2009 در کتابی بهعنوان «حرکت به سمت نسل سوم دانشگاهها» مطرح شده است. درخصوص ویژگیهای نسلهای جدید دانشگاهها اختلافنظرهایی وجود دارد، ولی مهمترین ویژگی دانشگاه نسل سوم ارتباط آن با صنعت است و تولید دانشی است که در دنیای واقعی مورداستفاده قرار گیرد. یعنی اینطور نباشد که مباحث مطرحشده در دانشگاه فقط به درد چاپ کردن مقالات و قرار دادن در قفسه بخورد.
همکاری طولانیمدت صنعت با دانشگاهها در ایران امر نادری است
امروز شاهد راهاندازی شرکتهای مختلف در اطراف دانشگاهها هستیم، این مهم چقدر در رسیدن به دانشگاه کارآفرین اثرگذار خواهد بود؟ به نظر شما وضعیت در دانشگاههای آینده چه تغییراتی نسبت به نسلهای قبل باید داشته باشد؟ چقدر تا رسیدن به این نقطه فاصله داریم؟
پیوند اساتید و دانشگاهیان ما با محیط صنعت یک سابقه بحثبرانگیز دارد. از طرفی افراد دانشگاهی و پژوهشگران اعتقاد دارند صنعت ما بسیار از لبه دانش عقب است. مثلا فرض بفرمایید مطالبی که بهعنوان پایاننامه یا برای چاپ مقاله پژوهشی در دانشگاه به آن پرداخته میشود ممکن است دو، سه دهه جلوتر از صنعت ما باشد و بیشتر جوابگوی نیازهای کشورهای مدرن باشد تا صنایع کشور خودمان. از طرفی افرادی که در صنعت هستند اعتقاد دارند دانشگاهیان درک صحیحی از دنیای واقعی ندارند و علمشان فقط به درد کتابها و پایاننامهها میخورد و دردی از کسی دوا نمیکند. من بهعنوان یک عضو هیاتعلمی که در صنعت هم فعالیت دارد، میگویم واقعیت این است که هردو گروه تا حدودی حق دارند! دانشآموختگان و استادان دانشگاه ممکن است تا بهحال اجزای یک کارخانه را از نزدیک و با دقت ندیده باشند چه برسد به اینکه بخواهند چارهای برای مشکلات صنعت بیندیشند. از طرفی صنایع ما آنقدر مشکلات کلاسیک دارند که اگر یک پژوهشگر بخواهد به آنها بپردازد دیگر یافتههایش از نظر علمی در کنفرانسها و ژورنالها جایگاه خاصی نخواهد داشت زیرا از مسائل روز علمی فاصله خواهد داشت. اینجا یک دوگانگی ایجاد میشود؛ پژوهشگر برای ارتقای علمی نمیتواند به صنعتی که چند دهه از تحقیقات روز عقب است اکتفا کند و صنعت هم نمیتواند کار را دست کسی بدهد که تسلط بر نیازها و مشکلاتش ندارد.
البته آن دسته از صنایع که بتوانند با دانشگاهیان ارتباط معنیدار برقرار کنند برنده خواهند بود زیرا میتوانند در مقایسه با شرکتهای دیگر یک مزیت رقابتی ایجاد کنند و محصولات و خدماتی ایجاد کنند که دیگران قادر به ارائه آن نیستند. از طرفی آن دسته از دانشگاهیان که بتوانند نیازهای دنیای واقعی را درک کنند و حرف صنعت را درک کنند نیز میتوانند از حمایتهای صنعت، بهویژه حمایت مادی از پژوهشها برخوردار شوند. البته در کشور ما آن صنعتی که به صورت بلندمدت به دانشگاه اعتماد کند و بخواهد روی آن هزینه کند و وقت بگذارد نادر است. شاید برای صنایع راحتتر باشد که محصول موردنیازشان را از یک شرکت خارجی خریداری کنند تا اینکه خون دل بخورند و روی پژوهشگرانی سرمایهگذاری کنند که شاید نتوانند از پس کار بربیایند. بالاخره تحقیق و توسعه همیشه موفق نیست و صنعتی که پا به این عرصه میگذارد باید درکی از این حقیقت داشته باشد. تحقیق و توسعه یک کار طولانی و پرزحمت است که باید افراد برای موفقیت در این راه کفش آهنین داشته باشند؛ چه پژوهشگران چه حامیان مادی و معنوی آنها.
صنایع کشورهای پیشرفته برای رفتن به سراغ دانشگاهها احساس نیاز میکنند
وضعیت امروز دانشگاههای کشور را در ارتباط با صنعت کشور چطور ارزیابی میکنید؟
دانشگاهیان در رشتههای فنی ما هم لزوما نمیتوانند ارتباط خوبی با صنعت داشته باشند. یک خاطره از زندگی خودم برای شما تعریف میکنم تا ببینید ارتباط با صنعت مسائل و جزئیات مهمی دارد که نمیتوان به سادگی از آنها عبور کرد. خاطره برمیگردد به آن زمانی که در دانشگاه کمبریج انگلستان بخشی از دوره دکترای خودم را میگذراندم. همانطور که میدانید دانشگاه کمبریج یکی از بهترین دانشگاههای دنیاست. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و مشاهیر علم در آنجا درس خوانده و تدریس کردهاند. روزی در آزمایشگاه بودم که یکی از دانشجویان دوره دکتری را دیدم که داشت یک ظرف مانند قابلمه را بهشدت با ابر و سیم ظرفشویی میشست. از او سوال کردم که چه میکند؟ گفت رساله دکترای او درباره رفع چربی درون لولههای یکی از کارخانههاست که در شرایط سرد زمستان دچار گرفتگی میشود و میلیونها دلار به شرکت صدمه میزند. به همین دلیل آن شرکت به دانشگاه مراجعه کرده و تقبل کرده است که همه هزینههای یک دانشجوی دکتری را بدهد که به این موضوع بپردازد که شاید بتواند راهحلی پیدا کند. به همین دلیل رساله ایشان در این موضوع تعریف شده بود. این دانشجو هم درحال بازسازی شرایط چربی درون لوله در محیط آزمایشگاهی بود و درنهایت هر روز باید به جان این ظروف میافتاد تا چربی را پاک کند برای آزمایشهای فردا. از این خاطره و خاطرات مشابه دیگر که ای کاش وقتش بود برای شما تعریف کنم میتوان درسهای زیادی گرفت.
درس اول اینکه انجام پژوهشهای بهاصطلاح بیکلاس در بهترین دانشگاههای دنیا توسط بهترین استادان و دانشجویان دنیا عار نیست! کسی نمیگوید اینکه آپولو هواکردن نیست پس ما انجامش نمیدهیم! کسی خجالت نمیکشد از اینکه کار تحقیقاتی که میکند دهان پرکن نباشد. مهم این است که این تحقیقات مفید است و به درد خواهد خورد. درس دوم اینکه صنایع در کشورهای پیشرفته در خودشان این نیاز را میبینند که به دانشگاه مراجعه کنند و دست یاری طلب کنند. صنعت حاضر است هزینههای سنگین پژوهش را پرداخت کند به امید اینکه به نتیجه برسد. در یک جامعه سالم، شرکتها نمیتوانند با دلالی پول پارو کنند. اگر صنعت نوآوری نکند، عقب خواهد ماند و در رقابت با بازارهای جهانی دچار مشکل خواهد شد.
درس سوم اینکه اینطور نیست که آن صنعت هزار و یک مشکل دیگر مانند نوسان قیمت دلار و تورم و گیرکردن جنس در گمرک و... داشته باشد که نتواند روی نوآوری و ارتباط با دانشگاه تمرکز کند. صنایع در ایران در بسیاری از مواقع آنقدر مشکلات متنوع دارند که نمیتوانند به تحقیق و توسعه درست و حسابی بپردازند و برای آنها تحقیق و توسعه یک مساله جانبی است.
درس چهارم اینکه با وجود حمایتهای مادی صنعت، آن دانشجو نه دیگر دغدغه هزینههای شخصی خودش و نه هزینه انجام تحقیقات را دارد زیرا کاملا توسط صنعت پوشش داده میشود. علاوهبر آن او نگران چیزهایی مثل سربازی نیست و اینطور نیست که برای فرار از نظاموظیفه به درس خواندن رو آورده باشد. در این دوره او میتواند به درستی روی کار تحقیقاتیاش تمرکز کند. درس پنجم اینکه استادان آنجا نیز از نظر مالی تامین هستند و اینطور نیست که وقتشان را برای فعالیتهای متفرقه جهت کسب درآمد صرف کنند. درواقع استاد میتواند روی دانشجو و پژوهش و کار تخصصی خودش تمرکز کند و دلمشغولیهایی ندارد که حواسش را پرت کند. استادانی که با صنعت ارتباط دارند به کاسب بودن و دانشمند نبودن و این حرفها متهم نمیشوند. ارتباط گرفتن با صنعت و کارآفرینی برای آنها یک امتیاز است. درس ششم اینکه منابع و حمایتهای زیادی برای دانشگاهیان وجود دارد که به نوآوری و صنعت بپردازند. مثلا یک تیم حقوقی خوب درکنار استادان هست که بتوانند کارهای خودشان را پتنت کنند و در بسیاری از موارد هزینههای پتنت را دانشگاه پرداخت میکند و در اختراعات سهیم میشود. دانشگاه یک بخش ارتباط با صنعت قوی دارد که هر ساله برای شرکتهای مختلف برنامه میگذارد و آنها را به محیط دانشگاه میآورد و زمینه انعقاد قرارداد و همکاریهای آتی را برقرار میکند. هرساله جشنوارههایی هست که شرکتها به دانشگاه میآیند و به هر یک غرفهای داده میشود تا دانشجوهای خوب را بهعنوان کارآموز و محقق جذب کنند.
شما کافی است به نکات بالا و خیلی از نکات بزرگ و کوچک دیگر توجه بفرمایید تا متوجه شوید ارتباط با صنعت در رشتههای فنی هم جزئیات زیادی دارد که دانشگاههای ما باید روی آن کار کنند. البته این قضیه ابعاد زیادی دارد که از دست دانشگاه خارج است مانند ثبات سیاسی و وضعیت کلی اقتصادی جامعه و بحث مشوقهای مالیاتی و خیلی مباحث دیگر.
در دانشگاههای دنیا نیمنگاهی به سمت کاربردی بودن علوم وجود دارد
در صحبتهایتان عنوان کردید انجام پژوهشهای بهاصطلاح بیکلاس در دانشگاههای خارجی عار نیست. این مساله مربوط به آییننامههای داخلی دانشگاههاست یا در ایران مشکل از خارج دانشگاه نشات میگیرد و مباحث فرهنگی مانع حرکت به این سمت است؟
ببینید در همان دانشگاههای برتر دنیا هم، پژوهشهایی که کاربرد مشخصی درحال حاضر ندارند هم انجام میشود. مثلا فرض بفرمایید روی ذرات بنیادین کار میشود یا اخترشناسی یا بسیاری از رشتههای دیگر. ولی در دانشگاههای دنیا همیشه نیمنگاهی به سمت کاربرد آن علم وجود دارد. مثلا ممکن است الان پایههای یک علم ساخته شود که 10 یا 20 یا حتی 40 سال بعد از آن علم بهصورت عملی استفاده شود. مثالهای این موضوع زیاد است. مثلا اولین لیزر در دهه 60 میلادی در آمریکا ساخته شد. طبیعتا در همان اول کاربرد زیادی برای آن وجود نداشت ولی الان در صنایع نظامی و پزشکی و ارتباطات و تولید محصولات و هزار و یک جای دیگر کاربرد دارد. یعنی همان حرکتی که در لبه دانش هم میشود، هدف نهاییاش این است که یک روز به درد بخورد. یک مثال جالب دیگر هم از علوم انسانی برای شما میزنم. یکی از آشناهای ما در آمریکا فلسفه خوانده است و تخصص ایشان فلسفه اخلاق و بهویژه اخلاق در جنگ است. جالب است بدانید در همان زمان که آمریکا به عراق و افغانسان حمله کرده بود و افراد بیگناهی هم در این حملات کشته بود، این آشنای ما فعالیت بسیار زیادی داشت. یعنی به تدوین و توضیح و تشریح مباحث و ابعاد مختلف حقوق و وظایف نظامیان آمریکا بهعنوان یک نیروی اشغالگر میپرداخت. شاید ما تصوری که از یک فیلسوف داریم این است که درکنار شومینه قهوه بخورد و حرفهای قلمبه بزند که کسی نمیفهمد ولی آنها در نظام دانشگاهی برای فلسفه هم یک نقش کاربردی در نظر دارند.
حالا برگردیم به سوال شما. اینکه دانشگاهیان ما علاقه دارند با علم روز همراه باشند لزوما چیز بدی نیست. دانشگاهیان ما در یک رقابت جهانی هستند. در یک رقابت کسی دوست ندارد عقب بیفتد. اساتید مایل هستند مقالات خود را در بهترین ژورنالها چاپ کنند تا از این طریق اعتبار کسب کنند. کار کردن روی یک مبحث قدیمی احتمال چاپ شدن مقالات را کاهش میدهد. اگر یک پروپوزال پژوهشی که نیاز صنعت یا جامعه ماست در دانشگاه مطرح شود ممکن است با مخالفت روبهرو شود، که چرا از مرزهای دانش عقب است؟ از طرفی در دانشگاههای برتر کشور ما، مثلا در دانشگاه شریف و تهران، خیلی از دانشجویان به این فکر هستند به واسطه کار علمی که انجام میدهند از کشور مهاجرت کنند. دانشگاه برای آنها نوعی سکوی پرتاب عرضه خودشان به کشورهای غربی است. به همین دلیل دانشجویان ترجیح میدهند روی مباحث روز دنیا کار کنند و نه مباحثی که دنیا 10 سال پیش از آنها عبور کرده است ولی هنوز نیاز صنعت و جامعه ما هستند.
باید برای قراردادهای صنعتی در نظام ارزیابی اساتید ارزش بیشتری قائل شد
یکی از مباحث مهم درباره نظام آموزش عالی، نظام ارزیابی اساتید است؛ وضعیتی که امروز در این حوزه در ایران وجود دارد چه تفاوتهایی با دنیا دارد؟ این نظام تا چه اندازه میتواند در ترغیب اساتید برای حرکت به سمت پژوهشهای بروندانشگاهی موثر باشد؟
نظام ارزیابی اساتید در هر کشور با کشور دیگر فرق دارد که نمیتوان بهطور کلی در مورد آن صحبت کرد. ارزیابی در ایران نیز نکات قوت و ضعف خودش را دارد و سالهاست درحال تغییر و تحول است. در این میان به نظر بنده ارزش بیشتری برای قراردادهای صنعتی باید در نظر گرفته شود. مثلا دو سال پیش بنده یک قرارداد با صنعت بستم و کار خوبی هم انجام دادیم ولی بعدا که به پروندهام مراجعه کردم دیدم امتیازی که برای آن کار برای بنده لحاظ شده بود کمتر از امتیاز مقالاتم بود. بهعبارت دیگر اگر مقالهای میدادم که هیچ نفعی برای صنعت کشورم نداشت، بیشتر امتیاز میگرفتم تا اینکه این کار صنعتی را انجام دهم.
البته فقط بحث بر سر نظام ارزیابی نیست، بحث سر دشواری کار هم هست. بهعنوان یک استاد برای بنده خیلی راحتتر است که یک کار تئوریک تعریف کنم و یک دانشجو هم بیاید و انجام دهد و برود تا اینکه خودم را به دردسر بیندازم و برای گرفتن قرارداد از صنعت به هر دری بزنم و زحمت کار آزمایشگاهی را تقبل کنم و.... منظورم این است که کار غیرآزمایشگاهی و غیرصنعتی کردن خیلی راحتتر است و چالشهای بسیار کمتری دارد. کشور ما مثل کشورهای اروپایی و آمریکایی نیست که پول برای تحقیق و توسعه در شرکتها به میزان کافی موجود باشد و بتوان با یک تلاش متوسط آن را جذب دانشگاه کرد. بلکه باید خیلی برای جذب یک پروژه زحمت کشید که در بسیاری از موارد ممکن است اساتید عطایش را به لقایش ببخشند.
یعنی یک مساله که اگر اهمیتش بیشتر از همه مسائل دیگر نباشد کمتر نیست، مساله مالی است. ما در کشوری زندگی میکنیم که تورم در آن دورقمی است. شما بهعنوان یک صنعتگر اگر بخواهی پولی را به تحقیق و توسعه اختصاص دهی و فرآیند طولانی تحقیق آزمایشگاهی، انجام پایلوت و درنهایت پیادهسازی صنعتی را پیش بگیری، این کار سالها طول خواهد کشید و با توجه به نرخ وحشتناک تورم، آن پولی که به تحقیق و توسعه اختصاص دادهای شاید هرگز جبران نشود. یک مثال جالب میزنم تا متوجه شوید منظورم چیست. روزی با یکی از شرکتهای ایرانی جلسهای داشتیم که در آن متوجه شدم هنگام احداث کارخانه زمینهای اطراف کارخانه را هم خریداری کردهاند. سوال کردم چرا این پول را برای بهبود خطوط کارخانه و ارتقای تکنولوژی به کار نبردید؟ گفتند همین زمینهایی که در کنار کارخانه خریدهایم به دلیل ساخت کارخانه افزایش قیمت خواهد داشت و سود این زمینها چهبسا بیشتر از خود کارخانه باشد. حرفشان از نظر سود و زیان شرکت منطقی بود، ولی آیا چنین حقیقتی نباید برای دلسوزان زنگ خطر باشد؟ کار به جایی رسیده است که صنعت و تولید در مقایسه با کاشت ناخن و هایلایت مو هم صرف ندارد. حالا شما میخواهید این صنعتگر را متقاعد کنید که برای تحقیق و توسعه در پروژههای دانشگاهی سرمایه بیاورد؟ من در کار استارتاپی در ایران هم بهعنوان منتور و داور و... فعالیتهایی داشتهام. در ایران اگر مثلا فردی یک پروژه دانشبنیان مطرح کند که بازگشت سرمایه آن 20 درصد باشد، با استقبال روبهرو نخواهد شد، چون همه نسبت به آینده نگران هستند و نمیخواهند چند سال صبر کنند تا بازگشت سرمایه طول بکشد. اگر پروژه شما نتواند در یکی، دو سال بازگشت سرمایه داشته باشد جذابیتش را از دست میدهد.
تجهیزات آزمایشگاهی در ایران از آنچه در دنیا وجود دارد، بهشدت عقب است
یکی از مباحث مهم در انجام فعالیتهای پژوهشی، بسترها و تجهیزات آزمایشگاهی هستند، وضعیت این حوزه را در تحقق اهداف چطور ارزیابی میکنید؟
اینکه وضعیت تجهیزات آزمایشگاهی در ایران بهشدت عقبتر از وضعیت در خارج از کشور است برکسی پوشیده نیست. در دورانی که بنده در خارج از کشور بودم یادم نمیآید برای آزمایشهایم هیچ وقت لنگ دستگاه یا مواد شیمیایی بوده باشم. بیشتر بحث سر این بود که چطور میتوان یک پروژه علمی را به نحو احسن پیش برد، نه اینکه آیا فلان دستگاه یا ماده را داریم یا نداریم. در این زمینهها آنقدر فاصله عظیم است که بهتر است مقایسه نکنیم. البته با توجه به مشکلات دیگری که عرض کردم، شما اگر بهترین دستگاه را هم به دانشگاه ما بدهید، اگر دیگر جوانب کار با صنعت مناسب نباشد، همان دستگاه پیشرفته هم بهجای درمان کردن درد کشور، برای تولید مقاله بیفایده مورد استفاده قرار خواهد گرفت. داشتن تجهیزات خوب یکی از پیشنیازها و شروط لازم برای انجام کار علمی مفید است، ولی شرط کافی نیست.
تحقق تغییر نسل در دانشگاهها در یک یا دو دولت محقق نمیشود
ریلگذاری وزارت علوم در سالهای آینده برای تحقق تغییر نسل دانشگاهها چگونه باید باشد؟ آیا امکان تحقق این مساله در بازه زمانی کوتاه مانند چهار یا هشت سال آینده وجود دارد؟
چند سالی هست بحث شتابدهندهها و شرکتهای دانشبنیان و... در ایران داغ شده است. مثلا 20 سال پیش، چنین بحثهایی اصلا وجود نداشت. مشخص است که در دهه اخیر کارهای خوبی در این زمینه شده است و بهاصطلاح رونق ایجاد شده است. باید از مسئولان و دلسوزانی که این رونق را ایجاد کردهاند صمیمانه تشکر کرد. البته یک آفتی هم که وجود دارد این است که اکوسیستم استارتاپهای ایران حبابهای زیادی دارد. بعضی از ارگانها فقط به خاطر مُد و تب روز یا مسائل غیرحرفهای دیگر وارد این قضیه شدهاند و یکی پس از دیگری شکست خوردند و خواهند خورد. بعضی از مراکز هم به منابع مالی زیادی وصل هستند که نسبت به آن دلسوز نیستند و به همین دلیل در این راه ریختوپاشهای بیمورد هم شده است. بالاخره با وجود این آفتها در این مسیر کارهای خوب و امیدوارکننده و مثبی انجام شده است و انشاءالله ادامه هم خواهد داشت. ولی این چیزی نیست که در یک یا دو دولت بهطور کلی حل شود. یک مسیر طولانی با ابعاد مختلف است.
ایجاد پیوند معنادار و مفید بین صنعت و دانشگاه در ایران غیرممکن نیست
تصور میکنید شرایطی که امروز در دانشگاهها وجود دارد و راهاندازی برخی شرکتهای دانشبنیان، میتواند نظام آموزش عالی ایران را از وضعیت فعلی نجات دهد یا با توجه به آماده نبودن بسترهای دیگر در آینده شاهد بیشتر شدن چالشهای این زمینه هستیم؟
من درکل انسان خوشبین و مثبتاندیشی هستم. به شرکتهای دانشبنیان هم بسیار امیدوارم. یکی از دوستان بنده بهجای اینکه مثل من در دوری دکتری ادامه تحصیل دهد، بعد از تحصیل در دانشگاه شریف یک شرکت تاسیس کرد و امروز یکی از موفقترین شرکتهای دانشبنیان در بحث تصفیه و ضدعفونی کردن آب است. یکی دیگر از دوستان بنده هم بهجای اینکه مثل ما به خارج از کشور برود و ادامه تحصیل بدهد یک شرکت در زمینه مهندسی برق زد که کارهای بسیار خوبی در کشور انجام دادهاند. این افراد گرچه در دوره دکتری ادامه تحصیل ندادهاند ولی همیشه ارتباط خودشان را با دانشگاه حفظ کردهاند و پروژههای تحقیق و توسعه در همکاری با دانشگاه انجام دادهاند. یکیدیگر از مثالهای خوب یکی از همکاران ما در دانشگاه تهران است که از نظر بنده یکی از برجستهترین اساتید از نظر اخلاقی و علمی است و من ایشان را خیلی قبول دارم. ایشان ضمن انجام کارهای دانشگاهی در بالاترین سطح، یک شرکت نیز تاسیس کردهاند که کیتهای تشخیص شیمیایی و حتی ویالهای اندازهگیریCOD را هم خودشان تولید میکنند که واقعا خوشحالکننده است. یکیدیگر از اساتید دانشکده ما نیز در زمینه تاسیس آزمایشگاه برای آنالیز کیفیت هوا شرکت زده که آن هم درخور تشویق است. آدم این افراد را که میبیند امیدوار میشود. یعنی افرادی که هم دانشگاه را درک میکنند و هم صنعت را. خلاصه اینکه پیوند معنادار و مفید بین صنعت و دانشگاه در ایران دشوار است، ولی غیرممکن نیست.