سیدمهدی موسوی تبار، روزنامهنگار: چند سالی میشود که سالروز درگذشت استاد شهریار بهعنوان روز ملی شعر و ادب فارسی انتخاب شده است. سال 81 بود که علیاصغر شعردوست یکی از نمایندگان وقت مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی، خبر تصویب ثبت روز درگذشت محمدحسین بهجتتبریزی(شهریار) را در 27 شهریورماه بهعنوان روز بزرگداشت استاد سیدمحمدحسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی در تقویم رسمی کشور به رسانهها اعلام کرد. فارغ از موافقان و مخالفان این تصمیمگیری، شخصیت و جایگاه شهریار در شعر معاصر ایران برجسته است. حتی مخالفان انتخاب این روز هم، منکر قدرت شاعری و تاثیرگذاری وی بر شاعران همدوره و پس از خودش نیستند. شهریاری که به تعبیر شفیعی کدکنی از مادر رمانتیک زاده شده بود و نیازی به خواندن بیانیه مکتب رمانتیسم نداشت. او که به گفته کدکنی، همه عمر در «خیال» زیست و با «تخیل» شاعرانه خویش، ما را به فضاهایی برد که دیگر شاعران همعصر او، با آن فضاها غالبا بیگانه بودند. جوهر همه هنرها «خیال» است و شعر بنابر بعضی تعریفها چیزی جز «صور خیال» نیست؛ اما خیال رمانتیک چیزی است که با خیال دیگر شاعران قدری متفاوت است. شهریار را اهل شعر به خوبی میشناسند و به واسطه پخش سریالش، عموم مردم با زندگی و زمانه وی هم تا حدودی آشنا هستند. در همان سریالی که البته منتقدانی هم داشت ارتباط شهریار با شاعران همدورهاش را دیدیم و علاقه و ارادتی که به شعر و شخصیت او داشتند. یکی از این شخصیتها ملک الشعرای بهار بود که درباره شهریار گفته است: «من، شعر شهریار را میخوانم و زیاد میخوانم، شعر او برای تشحیذ ذهن و برانگیختن طبع و احساس شاعرانه، کمال تاثیر را دارد. شهریار، نهتنها افتخار ایران، بلکه افتخار عالم شرق است. شهریار شاعری است شیوا سخن و حد شاعری او را غزلیاتش گواهی است. او در هر غزلی به معنای تازهای پیبرده و ترکیبات شیرینی فراهم آورده است.» برای شناخت شهریاری که نیست باید یا به اشعارش مراجعه کنیم یا برویم سراغ نقلقولهای بزرگان درباره او و شعرهایش. جایی که استاد محمدعلی جمالزاده، پدر داستاننویسی ایران، در ژنو و در دهه 40 درباره شعر شهریار اینطور گفت: «از 117 بیت قطعه سرتاپا لطف و ذوق و وجد شهریار، هیچیک را سست و ضعیف نیافتم، بلکه هر یک را از دیگری بهتر، شیواتر، وزینتر و پرمعناتر دیدم و بر طبع این شاعــر تبریزی کـه مایه افتخار زبان فارسی شده، از جان و دل آفرین خواندم و وجود چنین شاعر و شاعرهایی را بهترین وسیله ترویج زبان فارسی و روح ایرانی در داخل و خارج تشخیص دادم.»
اگر شعر شهریار در دوران جوانی وی و به دلایلی که مهمترینش حسادت و ناآگاهی بود مخالفانی داشت اما گذشت زمان نشان داد که ارزش شعرها نه مبتنیبر احساسات زودگذر جوانانه است و نه تلاش رسانههای آن زمان و افسانههایی که درباره شهریار ساخته میشد. شعرا و چهرههای مختلفی درباره شهریار و شعرهایش اظهارنظر کردهاند و کسان زیادی هم ادعای شاگردی وی را ولو به مدت یک روز و یک هفته مطرح کردهاند. از شهریار یا چهرهای کاملا مذهبی تصویر کردهاند یا تصویری صرفا عاشقپیشه و مخدوش که هیچ نسبتی با شاعر «علی ای همای رحمت» ندارد و القای اینکه صرفا آن غزل یک اتفاق بوده است.
کدام شاعر را سراغ دارید که نخستین دفتر شعرش در 23 سالگی و با مقدمه بزرگان شعر و ادب فارسی، مانند ملکالشعرای بهار، استاد سعید نفیسی و پژمان بختیاری چاپ شده باشد. اجازه بدهید برای شناخت جایگاه شهریار در عصر خودش به این جمله ابتهاج بسنده کنیم: «اگر روزنامه و جریدهای در آستانه ورشکستگی و افلاس واقع میشد، تنها چاره را در چاپ غزلی از شهریار یا خبری درباره شهریار مییافت و از بحران به در میرفت.»
شــاعـر همه
«برای همه سلایق»، «همه فهم»، «عامه پسند» و... از این صفات به اشعار شهریار در چند دهه اخیر زیاد دادهاند. گاه در قامت مدح و گاه در لباس طعنه. با این همه بر کسی پوشیده نیست که اشعار مشهور شهریار، خاصه به کمک موسیقی در سالهای اخیر، بیشتر شنیده شده و در این وضعیت فاصله زیاد بین نسلها، توانسته ارتباط خوبی با ردههای سنی مختلف برقرار کند. شهریار توسط چاوشی، اصفهانی، حبیبیان و همایون شجریان خوانده میشود و عجیب اینکه در هر ژانری شیندنی و جذاب است.
اجازه بدهید برای شناخت جامع و دقیق اشعار شهریار که ابتهاج دربارهاش در کتاب «پیر پرنیان اندیش» عنوان شاعر جهانی را میدهد سراغ استاد شفیعی کدکنی برویم؛ جایی که سرزمین شعرهای شهریار را از شعرهایی که در حوزههای بیکران محافل عرفانی و دینی در کنار سخنان امثال مولوی و عطار ورد زبانهاست(مانند «علی ای همای رحمت...» و مثنوی «شب و علی») میداند تا غزلهای عاشقانهای که از فرط شهرت حقا به صورت امثال سایره زبان فارسی درآمده است(مانند «آمدی جانم به قربانت، ولی حالا چرا» و «تا هستم ای رفیق، ندانی که کیستم» و «امشب ای ماه به درددل من تسکینی» و «یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم») تا منظومههای درخشانی از نوع «هذیان دل» و «دو مرغ بهشتی» و «افسانه شب» که بیشتر نظر ناقدان ادب و نکتهسنجان تاریخ تحول شعر فارسی را جلب میکند و سپس تاکید استاد که نمیتوان دگرگونیهای شعر 100 سال اخیر را بیتجزیه و تحلیل اینگونه شعرها، به درستی، مورد بررسی قرار داد تا شعرهای کاملا «نو» از نوع «ای وای مادرم» و «نقاش.» زبان و اندیشه جذاب و عمیق شهریار هماندازه و هموزن با یکدیگر رشد کردند و همین ویژگی اشعار اوست. اندیشهای که زبان را به حرکت میاندازد و زبانی که در راستا و در خدمت اندیشه است تا بشود آنچه در دیوان شهریار شاهدش هستیم. نکته جالب توجه درباره زبان او که اصالتا آذری است، این است که کمتر از 20 درصد اشعارش را به زبان مادری سروده است و بیتردید مشهورترینش«حیدر بابا» است. منظومهای که نشان داده ترجمهاش به زبانهای مختلف نتوانسته حق مطلبش را ادا کند و این هم سند دیگر است بر قدرت زبان و کلام شهریار.
مفتون امینی درباره زبان و اندیشه شهریار گفته که مردم کسی را میخواستند که با زبان تهرانی ایرج و فکر آسمانی حافظ شعر بگوید و بعد اضافه کرده که خوشبختانه انتظار چشم به راهان طولی نکشید و چنین شاعری که مولود نیاز اجتماع و یک پدیده زنده زمان بود، به وجود آمده و نام شهریار و غزلهای شورانگیز او در محیط ادب و حتی کوچه و بازار طنینانداز شد.
به تعبیر مفتون، شهریار، تنها شاعری بوده که در هر شیوه شعر سروده و نهتنها توفیق یافته، بلکه گوی سبقت را ربوده است و عقیده عموم صاحبنظران منصف بر این است که روی هم رفته، و با ملاحظه تمام جوانب، او شاعر بزرگ عصر ماست. مفتون معتقد بود که تاکنون دیده نشده است که گویندهای در دوره حیات خود تا این حد مورد استقبال مطبوعات و طبقات مختلف مردم قرار گیرد. ظاهرا علاوهبر مقام ادبی بلامنازع، شأن روحانی او هم روزافزون بوده است.
حالا و با این تعاریف و نقلقولها میشود بهتر فهمید که شهریار شاعر همه مردم و تفکرات گوناگون بوده است. محدود کردن اشعارش به طبقه خاص یا گروهی ویژه، ظلم به ادبیات و شعر ایران است و ظلم بیشتر البته به شعر شهریار است.
معلمان شهریار؟
گفته میشود شهریار به چهار زبان شعر گفته است اما آنچه که از او بهجا مانده است دوزبانه بودنش را نشان میدهند. اطرافیان و شاگردانش گفتهاند که اشعاری با زبان عربی و حتی یکی دو بیت فرانسوی از او به جا مانده است. شهریار دوران کودکی و مکتب را در تبریز و با شاگردی در محضر اسماعیل امیرخیزی گذرانده است که گفته میشود یکی از اولین مشوقان او در شاعری بوده است. به علت همسایگی تبریز با آذربایجان شوروی که همان جمهوری آذربایجان فعلی است و کشور عثمانی که همان ترکیه است، شهریار پیش از آشنایی با هر ادبیاتی با ادبیات روس و فرانسه آشنا شد. با توجه به اینکه ابوالقاسم لاهوتی و جعفر خامنهای از اولین پیشگامان شعر نو در تبریز بودند و بعدها تقی رفعت و حبیب ساهر، نخستین انجمن ادبی شعر نو را در تبریز تاسیس کردند، شهریار هم متاثر از این دو نفر، به شعر ترکی علاقهمند شد. همچنین گفته میشود که شهریار در سرودن اشعارش از صابر(شاعر طنزپرداز ترک)، صراف تبریزی و سیدذوالفقار شروانی تاثیر پذیرفته است.
جدا از حافظ و ایرج میرزا، شهریار علاقه عجیبی به نظامی داشته است. بسیاری از تکنیکهای اشعار شهریار و بهطور خاص در غزلیاتش از نازک خیالیها و تصویرآفرینیهای نظامی گرفته شده است. جالب اینکه در کتاب «پیر پرنیان اندیش» سایه نقل میکند که شهریار کتاب اندکی داشت که ازجمله آنها خمسه نظامی بود که به من سپرد تا صحافی کنم. یعنی از بس این کتاب را خوانده بوده صفحاتش جدا شده بودند و نیاز به صحافی داشتند و با توجه به ویژگیهایی که سایه از بیتفاوتیهای شهریار میگوید تصور کنید خمسه نظامی چقدر پریشان و خراب بوده که جناب شهریار پذیرفتهاند که باید صحافی شود.
حافظ و ایرج میرزا از دیگر شاعرانی هستند که شهریار تحت تاثیر آنها شعر سروده است، اما نکته قابل توجه اینکه شهریار با تاثیرپذیری از حافظ، هرگز از سبک شعری خود فاصله نگرفته و این هنر شهریار است. شفیعی کدکنی در کتاب «با چراغ و آینه» درباره الگوها یا شاعران محبوب شهریار اینطور نوشته است: «شهریار دو شاعر ایدهآل یا دو prototype بیشتر نداشت: از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا. فردوسی و نظامی و سعدی و خیام را هم بیش و کم خوانده بود و میپسندید و نمیدانم چقدر مولانا را و از معاصران بهار و نیما را. البته اغلب شعرهای خیلی معروف را هم خوانده بود؛ ولی حافظ و ایرج میرزا برای او، هرکدام در عالم خودش، مَثَل اعلای نوعی از شاعری بود. اگر حمل بر اغراق نکنید، میخواهم بگویم در قلمرو زبان شعر، بیش از آنکه از حافظ تاثیر گرفته باشد، از ایرج الهام گرفته بود؛ آنجا که در غزل فارسی، شهریار، شهریار میشود، یعنی در جایی میایستد که ما از پذیرفتن او ناگزیریم، در آنجا به زبان ایرج نزدیکتر است.»
یکی از ویژگیهای اشعار شهریار عموما طولانی بودن و ابیات زیاد بوده است و این نکته را اطرافیان شهریار هم چندین بار به وی تذکر دادهاند. یکی از آنها ابتهاج بوده که از شهریار میخواهد برای هر قافیهای که به ذهنش میرسد بیتی نسازد و آشکارا انتقاد کرده که شهریار! چه اصراری داری که هیچ قافیهای را بینصیب نگذاری؟ حیف نیست در فلان غزل با آن ابیات بلند و پرشکوه، چنان ابیات نامناسبی را وارد کردهای؟ آنها را حذف کن تا جمال غزل، با کاستن آنها کمال گیرد و از شهریار پاسخ شنیده که بگذار این کار را مردم بکنند. آیندگان خواهند کرد.
شهـریـاری که ابتهاج مـیگوید
تا پیش از انتشار کتاب «پیر پرنیان اندیش» علاقهمندان به شعر و ابتهاج و شهریار از رابطه عمیق این دو خبردار بودند. انتشار این کتاب و بخش طولانی و جداگانهای تحت عنوان «با شهریار» و خاطرات دست اول در این کتاب نشان داد که رابطه این دو آنطور که ابتهاج گفته از جنس عشق بوده است. هرچند ابتهاج، شهریار مذهبی را نقد میکند اما عشق و علاقه دو طرفه در این خاطرات به وضوح دیده میشود و البته در کتاب، ابتهاج اصرار دارد که حتی در یک مصرع هم با شهریار تعارف نداشته و برای همین است که این جملاتش درباره شعر شهریار در «پیر پرنیان اندیش» را باید جدی گرفت و پذیرفت: «از یک طرف غزل شهریار آنقدر تنوع و ناهمواری دارد که قابل وصف نیست، حالا ما قسمت خوب غزل شهریار را درنظر داریم. به گمان من در سرتاسر تاریخ غزل ما غزل شهریار بینظیر است، این فوران عاطفی که در غزل شهریار و در شعر او هست، اصلا حتی در سعدی هم سراغ نداریم. مضمون شاید در دیوان دیگران باشد، اما عاطفه نیست، من نمیدانم او با این کلمات چه کار میکند که اینطور عاطفی میشود؟»
و بعد در همان کتاب و با حسرت دربارهاش میگوید: «شهریار شاعر خیلی بزرگی بود، حیف! مصاحب ناجور داشت، آدمهای بیمایه و زمانه ناجور که آدم را به پایین میکشد، وگرنه شهریار از پابلو نرودا و ناظم حکمت و فلان و فلان هیچ کم نداشت و میتوانست یک شاعر جهانی باشد.» در این کتاب، پر است از خاطرات خوش، تلخ و حتی کمارزش از ابتهاج و شهریار. اما از دل همین خاطرات میتوان درباره شخصیت و سبک زندگی شهریار، اطلاعات زیاد و مفیدی به دست آورد.