عضو هیات‌علمی دانشگاه علم و صنعت در گفت‌وگوی تفصیلی با «فرهیختگان»:
قاطع بودن، مدیر بودن، داشتن اشراف کامل روی فضای آموزش عالی، در جریان چالش‌های موجود بودن و... از پیش‌نیازهای هر فردی است که می‌خواهد به‌عنوان وزیر انتخاب شود، اما به‌عنوان فردی که هشت سال در دانشگاه سابقه کاری دارم، ‌باید بگویم که ما با مسائل مختلفی در جامعه آکادمیک روبه‌رو هستیم که برای رفع آنها، وزیر باید در وهله اول این مشکلات را درک کرده و برای حل آنها راهکارهای عملی داشته باشد.
  • ۱۴۰۰-۰۵-۱۱ - ۰۰:۰۵
  • 10
عضو هیات‌علمی دانشگاه علم و صنعت در گفت‌وگوی تفصیلی با «فرهیختگان»:
وزیر علوم آینده باید شجاعت تغییر مسیر آموزش عالی را داشته باشد
وزیر علوم آینده  باید شجاعت تغییر مسیر آموزش عالی را داشته باشد
زهرا رمضانیخبرنگار

زهرا رمضانی، روزنامه‌نگار: نظام آموزش عالی کشور از گذشته با چالش‌های زیادی روبه‌رو بود، مشکلاتی که این روزها کرونا هم به آن اضافه شده و شرایط را هم برای اعضای هیات‌علمی و هم دانشجویان سخت‌تر از قبل کرده است. سیستمی که انتقادات به آن از سال‌ها قبل وجود داشته و حالا نادیده گرفتن این انتقادات باعث شده تا دانشگاه‌های کشور که پول نفت باعث فربه شدن آنها شده است، تا حدی به ماشین چاپ مقاله تبدیل شوند. جالب اینجاست که عموم مسئولان نظام آموزش عالی نه‌تنها از چالش‌ها مطلع بوده و انتقادات فعالان این عرصه را نیز قبول دارند، اما تقریبا هیچ برنامه مشخصی برای برون‌رفت از وضعیت فعلی دانشگاه‌ها اجرایی نکرده‌اند. به نظر می‌رسد مسئولی نمی‌تواند یا بهتر است بگوییم به دلیل دالان‌های پیچ در پیچ مشکلات موجود، مقامی جرات نمی‌کند ریسک ایجاد جراحی بزرگ برای جامعه آکادمیک را به جان بخرد. با این حال کمتر از یک هفته دیگر دولت سیزدهم مستقر می‌شود و به رسم همیشه، انتظارات برای نجات نظام آموزش‌عالی از وزیر آتی از همین امروز شروع شده است. وزیری که با توجه به حال و روز دانشگاه‌های کشور مسیر سخت را پیش رو دارد. در این گزارش به سراغ امید وحیدی، عضو هیات‌علمی دانشگاه علم‌وصنعت رفتیم تا با توجه به حضور چند ساله‌اش در کانادا برای تحصیل در مقطع دکتری، از تفاوت‌های نظام آموزش عالی ایران و خارج از کشور گفته و از اولویت‌های کاری وزیر آینده بگوید. وحیدی که استادیار دانشگاه علم‌وصنعت است، سال 92 از دانشگاه بریتیش کلمبیا در رشته مهندسی شیمی و بیولوژی در مقطع دکتری فارغ‌التحصیل شده است. او در کنار سابقه تدریس، برای 3 سال در فاصله زمانی 84 تا 87 به‌عنوان کارشناس ارشد در واحد تحقیقات و توسعه سازمان انرژی اتمی بوده است. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

  اتکای به نفت، بهره‌وری دانشگاه را تحت‌الشعاع قرار داده است

با روی کار آمدن دولت سیزدهم، وزیر دیگری بر مسند مدیریت وزارت علوم می‌نشیند. در این شرایط بدون شک یکی از مهم‌ترین سوالات ویژگی‌های این فرد است. از نگاه شما وزیر آتی چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا بتواند چالش‌های فعلی آموزش عالی را برطرف کند؟

یعنی اگر وزیر از اقتدار کافی برخوردار نباشد، قطعا معاونینش می‌توانند تصمیمات او را تحت‌الشعاع قرار داده و همین مساله باعث می‌شود تا حتی اگر سیاستگذاری‌های جدیدی هم از سوی این وزارتخانه درنظر گرفته شود، در میدان عمل تحقق پیدا نکند. بعضا شاهد هستیم که در برخی وزارتخانه‌ها، معاونان کارهای اصلی را انجام می‌دهند و وزیر عملا نقش چندانی در پیشبرد برنامه‌ها ندارد، طبیعی است که اگر دوباره شاهد چنین فردی در وزارت علوم باشیم، باز می‌بینیم که در سطوح پایین‌تر اتفاق خاصی نمی‌افتد.

قطعا قاطع بودن، مدیر بودن، داشتن اشراف کامل روی فضای آموزش عالی، در جریان چالش‌های موجود بودن و... از پیش‌نیازهای هر فردی است که می‌خواهد به‌عنوان وزیر انتخاب شود، اما به‌عنوان فردی که هشت سال در دانشگاه سابقه کاری دارم، ‌باید بگویم که ما با مسائل مختلفی در جامعه آکادمیک روبه‌رو هستیم که برای رفع آنها، وزیر باید در وهله اول این مشکلات را درک کرده و برای حل آنها راهکارهای عملی داشته باشد.

  کپی ناقصی از سیستم‌های غربی هستیم!

عمده چالش‌های امروزه نظام آموزش عالی کشور را در چه می‌دانید؟

چالش‌های حوزه دانشگاهی کشور به چند دسته تقسیم می‌شود، یکی آنهایی که در ارتباط با اساتید است، بخش دوم مشکلات مرتبط با دانشجویان و بخش سوم هم ناظر به ساختارهای دانشگاهی است، درباره چالش‌های بخش سوم باید این مهم را درنظر گرفت که ساختار عموم وزارتخانه‌های ما، کپی ناقصی از سیستم‌های غربی است و همین مهم باعث می‌شود تا این ساختارها نتواند بازدهی که این سیستم‌ها در خارج از کشور دارند را برای ما داشته باشد. همین مساله در جامعه دانشگاهی ما هم وجود دارد و دلیل ایجاد بخشی از مشکلات موجود است.

   فاصله زیادی با بهره‌وری دانشگاه‌های خارجی داریم 

شما چند سال در فضای آکادمیک کشور دیگری حضور داشتید، تفاوت‌های میان نظام آموزش عالی کشور با خارج از مرزها را در چه می‌دانید؟

در ساختار دانشگاه‌های خارج از کشور به‌ویژه در آمریکا و کانادا، دانشگاه‌ها عمدتا خصوصی بوده و با درآمدهای خود اداره می‌شوند، درحالی که در کشور ما، دانشگاه‌ها به‌ویژه آنهایی که در تراز اول قرار می‌گیرند، عموما با بودجه دولتی مدیریت می‌شوند. همین مولفه باعث می‌شود تا بهره‌وری دانشگاه‌ها به‌شدت تحت‌الشعاع قرار بگیرد. البته منابع درآمدی دانشگاه‌ها ما با خارج از کشور نیز بسیار متفاوت است؛ چراکه ما ساختارهایی را در قانون اساسی کشور و وزارت علوم داریم که شرایط را متفاوت کرده است. فکر نکنم کسی این مساله را رد کند که امروز دانشگاه‌های ایران با خارج از کشور فاصله زیادی را از حیث بهره‌وری، مدیریتی و دستاوردی دارند.

نکته قابل توجه دیگر بحث رایگان نبودن آموزش عالی برای دانشجویان در خارج از کشور است. آموزش‌عالی در خارج از مرزها به‌ویژه برای دانشجویان مقطع کارشناسی به هیچ عنوان مجانی نبوده و هیچ‌گونه امکاناتی به‌صورت رایگان در دسترس دانشجویان به‌ویژه برای این مقطع قرار نمی‌گیرد؛ از این رو تنها کسانی به دانشگاه می‌روند که هدف‌شان فراتر از کسب مدرک است. یعنی آنها ناظر بر نیاز بازار کشور خود وارد دانشگاه می‌شوند و همین مولفه باعث می‌شود تا در طرف دیگر ماجرا، بازار کار به نسبت ورودی دانشگاه‌ها تنظیم شود. متاسفانه این مساله در کشور ما وجود ندارد و افراد صرفا به‌خاطر اینکه خانواده‌هایشان تمایل به تحصیل در دانشگاه‌ها را دارند، اقدام به دانشجو شدن می‌کنند.

متاسفانه می‌بینیم در قانون اساسی آموزش رایگان آمده است اما این مهم در دانشگاه‌ها اجرایی نمی‌شود. چنین تفاوت‌هایی در جامعه دانشگاهی وجود دارد که خود باعث ایجاد مشکلاتی شده است. از طرف دیگر دانشگاه‌های خارج از کشور، ‌بودجه‌های بیهوده‌ای ندارند که صرفا برای چاپ یک مقاله صرف شود، بلکه حتما باید قراردادهای صنعتی را با بخش صنعت منعقد کرده تا بتوانند براساس آن حقوق اساتید، امکانات موردنیاز و... را تامین کنند. همین تفاوت‌ها باعث شده تا بهره‌وری دانشگاه‌های خارجی با ایران کاملا متفاوت باشد.

  آیین‌نامه ارتقا؛ دلیل اصلی کاهش بهره‌وری اساتید

اشکالات تصمیم‌گیری‌ها در وزارت علوم برای رسیدن به وضعیت فعلی دانشگاه‌ها بیشتر متوجه کدام حیطه فعالیت دانشگاهی است؟

آیین‌نامه ارتقای اساتید یکی از مهم‌ترین دلایل ایجاد مشکلات گوناگون در بستر دانشگاهی کشور است و امروز این آیین‌نامه عمدتا بر مبنای چاپ مقالات ISI است. درحالی که وقتی استاد برای خود پروژه‌ای را تعریف می‌کند که هدف از آن تنها چاپ چنین مقالاتی است، به هیچ عنوان خروجی این مقاله دردی را از کشور دوا نمی‌کند و هیچ بخشی از کشور حاضر نیست برای آن، پولی را هزینه کند. دلیلش هم این است که استاد از همان ابتدا، تنها هدفش را رسیدن به مقاله آن هم برای تداوم فعالیت در دانشگاه گذاشته است. از طرف دیگر نباید این مهم را هم نادیده گرفت که دانشگاه‌ها خود اساتید را به این سمت سوق می‌دهند و عضو هیات‌علمی برای امکان حیات خود در محیط علمی، مجبور به انجام آن می‌شود.

درست است که در طول چند سال اخیر وزن انجام پروژه‌های صنعتی افزایش یافته، اما باز به دلیل اینکه وزن چاپ مقاله در این آیین‌نامه همچنان بالاست، ‌در عمل اتفاقی نمی‌افتد. نگاه کنید در دانشگاه‌های کشور یک عضو هیات‌علمی باید کار پژوهشی انجام دهد، مقاله منتشر کرده، دانشجوی خود را آموزش دهد و...، طبیعی است که در چنین شرایطی استاد نمی‌تواند آن‌طور که باید کارها را به پیش ببرد و به ناچار باعث کاهش بهره‌وری اساتید می‌شود. از این رو باید بگویم که آیین‌نامه ارتقا یک زخم اساسی و کهنه‌ای به‌شمار می‌رود و تا زمانی که آن را اصلاح نکرده و به سمتی نرویم که اساتید بتوانند پروژه‌هایی را تعریف کنند که به خلق یک محصول منجر شود، عملا اتفاق خاصی در دانشگاه‌ها رخ نمی‌دهد.

تصور می‌کنید وزیر علوم دولت سیزدهم می‌تواند این مشکل را برطرف کند؟

قطعا اگر وزیر آینده اعتقادی به این مساله داشته باشد، حتما در تصمیم‌گیری‌های کلان و حتی انتخاب معاونان خود و روسای دانشگاه‌ها این مولفه‌ها را مدنظر قرار می‌دهد. از طرف دیگر‌ تمام آیین‌نامه‌هایی که امروز در دانشگاه‌ها وجود دارند از وزارت علوم نشأت می‌گیرد و تغییر در آنها هم باید از این نقطه انجام شود. انتظار هم این است که وزیر علوم آینده این نکات را مدنظر قرار دهد تا شاهد ایجاد تغییراتی در دانشگاه‌های کشور باشیم. البته زخم‌های کهنه‌ای در دانشگاه‌ها داریم که برای ترمیم آنها باید اقدامات مختلفی را از سوی وزارت علوم بعدی شاهد باشیم.

دانشگاه‌های خارج از کشور عموما با درآمد خود اداره می‌شوند، این مهم چقدر در رشد این مراکز اثرگذار بوده است؟

در وهله اول برای پاسخ به این سوال باید بگویم که ساختارهای دانشگاه‌های خارج از کشور در مقطع کارشناسی با تحصیلات تکمیلی با یکدیگر متفاوت است. به‌طوری که دانشجویان در کشوری مانند کانادا و آمریکا هزینه‌های سنگینی را برای تحصیل در مقطع کارشناسی به‌ویژه در دانشگاه‌های مطرح می‌پردازند و هر دانشجویی که از این مقطع فارغ‌التحصیل می‌شود، ‌مبالغ زیادی را به دانشگاه‌ها به دلیل وام‌های دریافتی، بدهکار می‌شوند. درحالی‌که در مقطع کارشناسی‌ارشد و دکتری، ‌دانشجو مابه‌ازای پژوهشی که انجام می‌دهد از دانشگاه حقوق می‌گیرد، اما ما می‌بینیم این روند در دانشگاه‌های ما برعکس است.

از طرف دیگر صنعت در خارج از کشور هم حاضر نیست بودجه خود را هدر دهد، از این رو تنها در مواردی سرمایه‌گذاری می‌کند که بتواند از خروجی آن استفاده کند، به همین دلیل اساتید نیز پروژه‌هایی را تعریف می‌کنند که بتوانند دردی را از صنعت‌شان دوا کند. همچنین برای تعریف پروژه‌ها، ‌اساتید باید به نیروی انسانی موردنیاز خود را هم که همان دانشجویان هستند، پول بپردازند. درست است که حقوق پرداختی هم زیاد نیست و تنها کف زندگی دانشجویی را تامین می‌کند، اما در هر حال وضعیت دانشجویان دکتری در خارج از کشور به نسبت ایران کاملا متفاوت است. مساله مهم دیگر هم اینکه اساتید چون مستقیما با صنعت کار می‌کنند، عملا خیلی نمی‌توانند از کیفیت انجام پروژه‌ها بزنند؛ چراکه با این کار بعد از مدتی دیگر پروژه‌ای برای کار کردن نخواهند داشت، البته آنجا هم اساتید و دانشجویانی را داریم که چندان توجهی به این مساله نداشته باشند، اما سیستم کلی دانشگاه‌هایشان بر این مبنا کار می‌کند.

  دانشجوی تحصیلات تکمیلی ما اصلا حق زیست در دانشگاه ندارند!

وضعیت در دانشگاه‌های کشور برعکس است و دانشجوی تحصیلات تکمیلی موظف به پرداخت شهریه می‌شود.

‌متاسفانه همین‌طور است. در کشور ما دانشجویان دکتری که به سن 28 سالگی و بیشتر رسیده‌اند، دیگر نمی‌توانند از خانواده‌هایشان پول توجیبی بگیرند، از طرف دیگر آنها هم حق زندگی داشته و طبیعی است که بخواهند ازدواج کنند، اما می‌بینیم نه‌تنها حقوقی به آنها پرداخت نمی‌شود، بلکه اگر دانشجوی مقطع کارشناسی‌ارشد و دکتری بتواند به‌صورت دولتی وارد دانشگاه‌ها شود، تنها شهریه پرداخت نمی‌کنند و اگر به‌صورت مجازی یا از طریق پردیس‌ها پذیرش شوند، ‌باید شهریه هم بپردازند. متاسفانه دانشجوی تحصیلات‌تکمیلی اصلا حق زیست در دانشگاه‌های کشور را ندارند درحالی که در خارج از کشور اصلا چنین وضعیتی نیست. همچنین دانشگاه‌ها به دانشجویان مجازی و پردیس به‌عنوان منبع درآمد نگاه می‌کنند و این نگاه اشتباهی است.

  وزیر علوم باید قدرت تغییر مسیر فعلی را داشته باشد

نکته قابل‌توجه این است که عمدتا همه مسئولان و فعالان آموزش عالی، مشکلات فعلی را قبول دارند، اما چاره‌ای برای رفع آنها اندیشیده نمی‌شود.

بله، درست است. نظام آموزش عالی کشور با اشکالات جدی روبه‌رو است که تغییر آنها هزینه‌های زیادی هم به همراه خواهد داشت. اگر عنوان شود که دانشجویان مقطع کارشناسی باید شهریه پرداخته و دانشجویانی که نمی‌توانند هزینه‌ها را تامین کنند، وام دریافت می‌کنند؛ اولین اتفاقی که می‌افتد این است که تشکل‌های دانشجویی به سرعت نسبت به این مساله موضع‌گیری می‌کنند و آن را اشتباه می‌دانند. به عبارت دیگر ما با یک ملغمه‌ای از مشکلات روبه‌رو هستیم که حل آنها به راحتی ممکن نیست. البته همه فعالان این عرصه پذیرفته‌اند که دانشجوی مقاطع تحصیلات تکمیلی شرایط خوبی را در دانشگاه‌های کشور ندارند و به همین دلیل یا باید همچنان از خانواده پول بگیرند یا اینکه به دانشگاه تنها به‌عنوان جایی برای گرفتن مدرک نگاه کنند.

یکی از مباحث مهم مرتبط با تحصیلات تکمیلی، بی‌اثر بودن فعالیت‌های پژوهشی صورت‌گرفته در دانشگاه‌هاست، دلیل این مساله را چه می‌دانید؟

مشکلات عنوان‌شده در مقطع تحصیلات تکمیلی در دانشگاه‌های کشور باعث شده فعالیت‌های پژوهشی انجام شده، بهر‌ه‌وری بسیار کمی را داشته باشند. البته استنثائاتی را هم داشته‌ایم که دانشجوی دکتری با وجود همه چالش‌ها، توانسته پروژه خوبی را تعریف کرده و از دانشگاه فارغ‌التحصیل شود، اما آنچه در سیستم کلی مرتبط با این مقطع در دانشگاه‌ها حاکم است که از آیین‌نامه ارتقا گرفته تا عدم پرداخت حقوق به دانشجویان، عدم اخذ شهریه از دانشجویان کارشناسی باعث شده وضعیت امروز دانشگاه‌ها را شاهد باشیم، قطعا رفع آنها نیز نیازمند فردی در وزارت علوم است که در وهله اول این مشکلات را درک و بعد قدرت اصلاح این مسیر را هم داشته باشد.

  مقاله ISI در دانشگاه‌های خارجی محصول اصلی نیست

چندسالی می‌شود که مقوله دانشگاه‌های نسل جدید و رسیدن به دانشگاه کارآفرین مطرح شده، اما تا امروز آن‌طور که باید این مهم محقق نشده است، گره کار کجاست؟

دلیل عدم حرکت مراکز علمی به این سمت را می‌توان در همان آیین‌نامه ارتقا دانست. قطعا تا زمانی که نظام آموزش عالی از اساتید مقالات ISI می‌خواهند، نمی‌توان انتظار داشت که استاد این مهم را انجام دهد و درکنار آن کارآفرینی را هم دنبال کند. انتظاراتی که وجود دارد با آنچه در آیین‌نامه‌ها درنظر گرفته شده تفاوت دارد. درحالی‌که مقاله ISI در دانشگاه‌های خارج از کشور به‌عنوان یک محصول جانبی درنظر گرفته می‌شود و محصول اصلی تلقی نمی‌شود. به‌خاطر دارم که برای الزام برای ارائه مقاله ISI برای دانشجوی دکتری در آنجا وجود نداشت، هرچند بدون ارائه این مقاله هم نمی‌توان فارغ‌التحصیل شد.

زمانی که بنده می‌خواستم فارغ‌التحصیل شوم، دو مقاله ISI داشتم، اما این به آن معنی نبود که از سمت استادم فشاری را تحمل می‌کردم، یعنی اگر خروجی پروژه‌ام پتنت خوبی بود، دیگر نیازی به ارائه مقاله نبود؛ چراکه وضعیت ثبت پتنت با چاپ مقاله متفاوت است و اگر گسی بخواهد از پنتت شما استفاده کند، حتما باید حق ایجاد آن دانش فنی را بپردازد، اما ما چنین وضعیتی را در دانشگاه‌های کشورمان نداریم و دانشجو ملزم به ارائه مقاله است.

شاید بد نباشد در اینجا به این مساله هم اشاره کنم که در خارج از کشور به دانشجو برای ارائه مقاله ISI فشار نمی‌آورند، اما دانشجو نیز باید خروجی مورد نظر استاد را در یک پروژه تامین کند، یعنی اگر این اتفاق رخ ندهد، دانشجو نمی‌تواند دفاع کند. مساله دیگر این است که تعداد سنوات برای دانشجو مطرح نیست و از این حیث دانشجو نگرانی‌ای ندارد؛ چراکه ممکن است مثلا پروژه‌ای 7 سال زمان می‌برد و استاد هم می‌توانست صنعت را قانع کند که این پروژه زمان زیادی را می‌طلبد، البته معمولا پروژه‌ها در بازه زمانی 4 یا نهایتا 5 سال تمام می‌شود اما قوانین سفت و سختی که حتما دانشجو باید آن مقطع را 4 ساله تمام کند، وجود ندارد.

یکی از نکات مهم درباره دانشگاه‌های خارجی مانند کانادا این است که چون آنها خصوصی هستند، حتی دانشکده‌های یک دانشگاه هم به‌صورت مجزا برای خود تصمیم می‌گیرند که چه مولفه‌هایی برای پیشبرد برنامه‌هایشان مفید است و روی آن مانور می‌دهند. جالب اینجاست که رضا امیرخانی در کتاب «نفحات نفت» هم اشاره می‌کند که پول نفت، بلاهای زیادی را بر سر دانشگاه‌ها و در کل تمام سیستم‌های کشور آورده و واقعا همین‌طور است.

معتقدید دانشگاه‌های خارج از ایران توانسته‌اند مرزبندی درستی برای ارتباط‌گیری با بخش‌های مختلف ازجمله صنعت تعیین کنند؟

در دانشگاه‌های خارجی به واقعیات بیشتر توجه می‌شود و همین مساله و تمرکز روی پروژه به‌جای ارائه مقاله باعث می‌شود دانشگاه‌ها بتوانند به‌سمت نسل‌های جدیدتر خود مانند کارآفرینی حرکت کنند، از این رو تا زمانی که آیین‌نامه ارتقا در کشور ما اصلاح نشود و حق زیست برای دانشجوی تحصیلات تکمیلی قائل نشویم، تصور نمی‌کنم اتفاق مهمی رخ دهد. قطعا وقتی دانشجوی ما با دغدغه معیشتی روبه‌رو و از طرف دیگر استاد نیز نگران چاپ مقاله است، اصلا امکان ندارد بتوان مسیر را به‌سمت کارآفرینی اساتید سوق داد.

به‌عبارت دیگر از آنجا که دانشگاه‌های خارجی تلاش می‌کنند پروژه‌های واقعی را انجام دهند، سیستم کاری‌شان به فضای واقعی صنعت‌شان نزدیک‌تر است، درحالی‌که سیستم آموزشی ما در رشته‌هایی مانند مهندسی یا رشته‌ای مانند شیمی، به‌گونه‌ای است که اگر فردی بخواهد در وزارت نفت استخدام شود، بسیار مناسب است، اما در کل رشته شیمی تنها به این حوزه محدود نمی‌شود و فردی که مهندسی شیمی دارد، باید بتواند یک پالایشگاه را طراحی کند. اتفاقی که به‌دلیل عدم آموزش مباحث مورد نیاز برای ورود به چنین حوزه‌هایی توسط دانشگاه به دانشجو، عملا فرد فارغ‌التحصیل جز استخدام در ارگانی، نمی‌تواند آنها را اجرایی کند. درمجموع هر شغلی، پیش‌نیازهایی دارد که دانشگاه‌های ما اصلا آنها را آموزش نمی‌دهند.

یکی از مشکلات امروز ما به کیفیت خروجی دانشگاه‌ها بازمی‌گردد. بخشی از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی نمی‌توانند وارد بازار کار شوند، درباره چرایی این مساله و مقایسه آن با آنچه در خارج از کشور وجود دارد، صحبت کنید.

البته این مهم تا حدی به تراز ورودی دانشگاه‌ها و وضعیت بازار کار برمی‌گردد و باید در سطح کلان برای آن تصمیم‌گیری شود، یعنی باید مشخص شود که قرار است دانشگاه‌ها و مدرک‌گرایی به‌گونه‌ای طراحی شوند که دانشجو 4 سال یا 6 سال دیرتر به بازار کار برسد؟ اگر این مهم مدنظر قرار بگیرد ما شاهد ورودی‌های بی‌شمار به دانشگاه‌ها هستیم، همان اتفاقی که تا چندسال پیش در کشور ما وجود داشت. البته امروز به‌دلیل کاهش جمعیت دانشجویی تصور می‌کنم وضعیت بازار کار حداقل برای نسل‌های آینده بهتر خواهد شد اما مساله اصلی این است که باید ورودی به دانشگاه را با آنچه بازار کار نیاز دارد، هماهنگ کرد.

وزارت علوم برای تنظیم کردن میزان ورودی دانشجویان به دانشگاه‌ها هم نمی‌تواند به‌تنهایی کاری از پیش ببرد؛ چراکه باید با دستگاه‌هایی مانند وزارت آموزش‌وپرورش، ارشاد و صداوسیما برای ایجاد فرهنگ‌سازی همکاری کند تا شاهد از بین رفتن تب مدرک‌گرایی در کشور باشیم. مساله مهم این است که در واقعیت هم مدرک آن‌طور که تصور می‌شود، اهمیت ندارد، زیرا اگر فردی با مدرک دیپلم هم برای خود درآمدزایی دارد، لزوما از لحاظ شخصیت انسانی از فردی که دکتری دارد، کمتر نیست. از طرف دیگر هرکدام ما افراد زیادی را می‌شناسیم که با مدرک‌های کارشناسی‌ارشد و دکتری مشاغلی متفاوت از مدرک‌شان دارند. به‌عنوان کسی که در همین سیستم آموزشی کشور تا مقطع دکتری تحصیل کرده‌ام، می‌گویم اصلا نیازی نیست همه افراد جامعه به دانشگاه بروند، البته برای نهادینه کردن این مساله نیاز است در سطح کلان برای آن تصمیم‌گیری شود.
از سوی دیگر نبود مهارت لازم در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌های کشور نیز به همان بهره‌وری دانشگاه‌ها باز می‌گردد و نکته جالب درباره دانشگاه‌های خارجی این است که در مقطع کارشناسی، دانشجویان خارج از کشور مباحث کمتری را نسبت به دانشجویان ایرانی فرا می‌گیرند و بیشتر هم تلاش می‌کنند مولفه‌هایی را به دانشجو آموزش دهند که به دردشان می‌خورد. نظام آموزشی در مقطع لیسانس تا حدی که بنده در جریان هستم بیشتر روی پروژه‌محوری تکیه می‌کند و دانشجویان باید براساس دوره‌هایی که برایشان تعیین می‌شد، در آزمایشگاه‌ها مشغول به فعالیت می‌شدند، همان کاری که ما به آن کارورزی می‌گوییم، اما در آنجا این مساله به‌شدت دنبال می‌شود و به دانشجو حقوق هم می‌دهند، اما ما به کارورز حقوقی پرداخت نمی‌کنیم.

  قدیمی بودن ساختار آموزشی و تزریق پول نفت دلایل ایجاد چالش‌های فعلی

امروز دنیا به‌سمت رشته‌های میان‌رشته‌ای حرکت کرده، وضعیت این رشته‌ها را در دانشگاه‌های کشور چطور ارزیابی می‌کنید؟

یکی از مهم‌ترین مشکلات نظام آموزش عالی این است که پایه دروسی که امروز در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شوند؛ همان پایه‌ای است که بنده 23 سال قبل در مقطع لیسانس آن را خوانده‌ام. قطعا در این بازه زمانی مولفه‌های زیادی در دنیا تغییر کرده، از این رو طبیعی است که یک سیستم ثابت آموزشی نتواند به نیازهای بازار کار پاسخ دهد. البته مقصر این مساله تنها وزارت علوم نیست، بلکه آموزش‌وپرورش هم در این زمینه اثرگذر است؛ چراکه اصلا قرار نیست همه افراد دکتر یا مهندس شوند، بلکه بخشی از جامعه هم می‌خواهد برق کار، مکانیک و... شود، متاسفانه در مقطع پیش از دانشگاه هم ما آموزش‌هایمان متناسب با هدف نهایی افراد نیست.

به‌طورکلی ساختار آموزشی ما در دانشگاه‌ها قدیمی است و تا امروز متناسب با بازار کار به‌روز نشده است، از سوی دیگر هر بازار کاری اقتضائات خاص به خودش را دارد اما می‌بینیم که یک سیستم کلی برای همه حوزه‌ها در دانشگاه‌های ما وجود دارد، از این رو دانشجو بعد از فارغ‌التحصیلی مجبور به گذراندن دوره‌های متفاوتی است تا بتواند مهارت لازم را کسب کند. مشکل اصلی ما این است که چون سیستم آموزش عالی با پول نفت اداره می‌شود، تنها روزمره‌ها را طی می‌کنیم و باید بگویم پول نفت مشکل اساسی دانشگاه‌های کشور است.

یکی از مسائل مهمی که در خارج از کشور وجود دارد، این است که اگر فردی دانشجوی دکتری باشد، مهم نیست که به‌عنوان یک صندوقدار در جایی کار کند. جالب‌تر اینکه حتی دانش‌آموزان هم می‌دانند که باید برای خود کاری پیدا کنند. این مساله باعث می‌شود فرد از همان دوران پیش از ورود به دانشگاه بداند که باید برای خود درآمد داشته و از طرف دیگر به‌ازای هرکاری هم قرار نیست به او حقوق بپردازند و تنها باید کار باارزش ارائه کند. به‌عبارت دیگر این فرهنگ در آنجا نهادینه ‌شده که به کسی پول مفت نمی‌پردازند، اما ما این مساله را در کشورمان نداریم و همه عنوان می‌کنند که چون کشور ما از منابع نفت بهره‌مند است، باید به افراد پول بدهند، درحالی‌که این فرهنگ اشتباه است و اصلا نباید نفت‌مان را خام‌فروشی کنیم.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰