مهدی محمدزاده، روزنامهنگار: اخیرا قرار گرفتن سریال «دودکش ۲» به کارگردانی برزو نیکنژاد و تهیهکنندگی زینب تقوایی در زمره پربینندهترین تولیدات اخیر تلویزیون، آن هم تنها با گذشت کمتر از نیمی از مجموعه، نشان از مطالبه و نیاز وافر مخاطبان به کمدی و طنز دارد. بینندگان در پیوند با ظرفیتهای کمدی چنین سریالهایی که موفق شدهاند ارتباط گرمی با تماشاگر برقرار کنند، خود را مواجه با اجتماعی در درسترس میبینند که از منظر کمدی به آن نگریسته شده است. اخلاقیات، معاشرتها، مناسبات و مراودههای فردی و اجتماعی در «دودکش ۲» در لفافهای از کمدی عرضه میشود. بستری که از قِبَل آن میتوان حتی گزندهترین نقدها را در ساحتهای مختلف مطرح کرد و ضمن اثرگذاری، بعضا از معرض ممیزی و چالشها و موانع غیرمترقبه نیز در امان ماند.
«دودکش ۲» همانطور که آسیبشناسی فانتزی خود را از ثروتهای مشکوک و گاه بادآورده انجام میدهد و به آن ایراد میگیرد، بدون افتادن به ورطه شعار، در مدح قناعت هم پیام میدهد. فیروز مشتاق(با بازی هومن برقنورد) در عین مجادلههای مداوم کلامی، بهعنوان لیدر و سرپرست خانواده با همان لحن شوخ و پرنوسان خود، سرعتگیر خرابکاریها و گافهای برادر کوچکترش بهروز(امیرحسین رستمی) است و در مقابل عادتهای نامتناسب فرزندانش کوتاه نمیآید. حال آنکه خود نیز در همین مسیر نیازمند برخوردها و توصیههای همسرش عفت(سیما تیرانداز) گاه ناچار به عقبنشینی یا تجدیدنظر میشود. تمام اینها نیز بدون طعنههای گزنده و لطمه زننده صورت میگیرند و قوام مییابند.
رجوع به منطق مفاهمه و مکالمه در سریال «دودکش ۲»، همان حلقه مفقوده امروز جامعه ماست که با اهرم کمدی، به مخاطب ارائه میشود. مخاطب عصبی و فرسوده از ناملایمات روزمره، در مواجهه با این شیوه در خانواده مشتاق، ضمن اینکه نیاز خود در سرگرم شدن را برطرف میکند، به نرمی شاهد این شکل از رفتارهایی است که خشونت را نیز با تزریق دُز قابل توجهی از شوخی و فکاهه به تصویر میکشد و از دافعه و مخاطرات همراه آن میکاهد. یک فرمول ساده برای بهرهبرداری از پتانسیلهای سازنده و چشمگیر کمدی که در لایههای زیرین «دودکش ۲» جانمایی شده است کلکسیونی از منشهای فردی و اجتماعی که در راستای قصه و به موازات ورود و رویارویی کاراکترها، صیقل میخورند و با هر اصطحکاک و چالش، نو میشوند.
ارسطو در کتاب «فن شعر» اعتقاد داشته: «کمدی تقلیدی از اطوار و اخلاق زشت است؛ البته نه اینکه توصیف و تقلید بدترین صفات انسان باشد؛ بلکه فقط تقلید و توصیف اعمال و اطوار شرمآوری است که موجب ریشخند و استهزا میشود. آنچه موجب ریشخند و استهزا میشود امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما آزار و گزندی از آن به کسی نمیرسد.»
بر همین اساس، «دودکش ۲» نیز با تکیه بر کمدی و شاخصههایش، اصلاح و نوسازی رفتاری را در دستور کار دارد. «اطوار و اخلاق زشت» را در آینه خود جای میدهد و سپس، با ترفندهایی آن را به دست ریشخند و بلافاصله و ناگزیر، به اصلاح میسپارد. نیکنژاد در مقام کارگردان نیز تلاش داشته تا این فرمولاسیون به ظاهر ساده را با استفاده از دکوپاژ و میزانسنی بدون ادا و سرراست، در مقابل دوربین به نمایش بگذارد تا در مسیر اثربخشیاش، خدشهای به آن وارد نشود، غلوآمیز به چشم نیاید و همچون لقمهای حاضر و آماده و لذیذ، به آنتن برسد. سرخوشیهایی گاه کودکانه در «دودکش ۲»، حتی از آدمهای پا به سن گذاشته که برای مخاطب بزرگسال نیز شاید حکم شالودهشکنی را داشته باشند؛ جذاب و دلپذیر جلوه میکنند.
هرچند در لحظاتی نیز شاهد هستیم که سازندگان در این روند به مسیر تکرار میافتند و از بعضی الگوها و ظرایف به افراط بهره میبرند که طراوت آن زایل میشود. آسیبی که متاسفانه عمده سریالهای تلویزیونی به دلیل شرایط تولید و پخش، معمولا از آن بینصیب نیستند. با این وجود «دودکش ۲» را میتوان در مجموع، تلاشی کامروا برای توسل به برندها در تلویزیون ارزیابی کرد که بیتردید برای تکامل و سرپا ماندن در سریهای احتمالی بعدی، باید روی اجزای مختلفش، بهویژه فیلمنامه و طراحی شوخیها، تأمل بیشتری نیز صورت بگیرد تا همچنان برندی محبوب و مردمپسند باقی بماند.