ریحانه شفیق، پژوهشگر حوزه نوجوان: این متن چکیدهای است از قسمتهای چهارم و پنجم فصل دوم و گزارشی حدودا 200 صفحهای با نام «گفتوگو و فهم مشترک بیننسلی». این گزارش متن پیادهشده اجلاس تخصصی کارگروه سیاستگذاری و ارتقای اجتماعی سازمان ملل متحد و نیز انستیتوی بینالمللی مطالعات حانواده دوحه، با موضوع گفتوگوی بیننسلی در سال 2011 است. اگرچه گذر زمان آمارها و ارقام این گزارش را کماهمیت کرده، اما مبانی نظری آن هنوز میتواند موردتوجه باشد. در این ترجمه آمارها، مثالها و قسمتهای نظریای که منقضی شدهاند یا در زمینه فرهنگی ایران چندان سودمند نیستند حذف شدهاند.
همبستگی بین گروههای مختلف نسلی، عنصری ضروری برای نیل به «جامعه مدنی» تلقی میشود. این همبستگی همانطور که در سطوح خردی همچون خانواده یا محیط کار مطلوب و مهم است، در مقیاسهای ملی یا جهانی نیز ضروری به نظر میرسد. ارتباطات بیننسلی منافع مشترکی را برای همه تامین میکند. نسلهای قبلی با مشارکت در فرآیند آموزش و نیز با پشتیبانیهای مالی، جسمی یا روانی، منافع نسلهای جوانتر را تامین میکنند و در عوض در دوران کهنسالی، از کمکهایی که از مجرای سیستمهای بهزیستی به آنها میرسد سود میبرند. این اما همه ماجرا نیست. ارتباطات بیننسلی هر روز بیشتر از روز قبل تحتفشار تغییرات اقتصادی- اجتماعی قرار میگیرند. فهم مشترک بیننسلها با تغییرات سبک زندگی روزبهروز کمتر میشود. محققان بسیاری به این اشاره میکنند که اگرچه انتظار میرود گسترش برابریهای اقتصادی و اجتماعی (بهویژه در سطح خانوادگی) افراد نسلهای مختلف را به هم نزدیک کند، اما تحقیقات نشاندهنده افزایش شکاف نسلی است. فارغ از عواملی که فاصله بین نسلهای مختلف را به صورت مادی موجب میشوند (مثلا مهاجرتهای شغلی یا تحصیلی) عوامل دیگری همچون گستردگی چشمگیر مراتب تحصیلی، تاثیرپذیریهای متفاوت از رسانه و تفاوتهای فکریای که از این اختلافات ناشی میشوند، شکاف نسلی را عمیق و عمیقتر کرده است. این شکاف از یکسو بر کیفیت رشد نسلهای جوانتر و مواجهه آنها با زندگی سایه انداخته و از سوی دیگر احساس تنهایی و طردشدگی را در نسلهای قبلی ایجاد میکند. اما برای حل این مساله چه میتوان کرد؟
در شرایطی که فضاهای فکری همه اعضای جامعه از طریق رسانههایی که نسل به نسل متفاوتند شکل داده میشوند، استقلال اقتصادی به افراد فرصت کمکردن وابستگی به خانواده را میدهد و آزادیهای اجتماعی فاصله گرفتنهای سریع و کمدردسر را ممکن میسازند، تقویت پیوندهای عاطفی بین اعضای گروههای اجتماعی منطقیترین راهحل به نظر میرسد. جرقههایی همچون وقتگذاری بیشتر خانوادهها با فرزندان یا اختصاص دادن مدتزمانی برای ارتباطات خانوادگی، علاوهبر اینکه ارتباط بیننسلی را افزایش داده و مقدمات گفتوگوی بیننسلی را فراهم میکند، به نوجوانان و جوانان فرصت یافتن نقشهای اجتماعی جدید را نیز میدهد. چنین فعالیتهایی در دل خود یک پیام مهم نیز دارند. اگر همه اعضای خانواده در کنار هم جمع شوند و وقت خود را با هم سپری کنند، به این معناست که برای همه اعضا نقشی برابر در شکلدهی به خانواده و رسیدن به اهداف آن در نظر گرفتهاند. این برابری خود یکی از مهمترین ملزومات رسیدن به شرایط پایدار و سالم گفتوگوی بیننسلی است. همانطور که از سوی مقابل، در جوامعی که روابط بیننسلی در ساختارهای سلسلهمراتبی تعریف میشوند، تحقق ارتباط میاننسلی امری سخت و طاقتفرساست.
اما جایگاه دقیق گفتوگوی بیننسلی کجاست؟ چطور میتوانیم با وجود عواملی همچون خانوادهها، محیطهای آموزشی یا فضاهای شغلی که بر همبستگی بیننسلی موثرند، بهترین و بهصرفهترین راه را برای تحقق گفتوگوی بیننسلی پیدا کنیم؟ یکی از مهمترین نکاتی که باید به آن توجه کرد این است که ارتباطات بیننسلی باید آگاهانه باشند و افراد دخیل را برای گفتوگو آماده کنند. ارتباطاتی که بدون توجه به اهمیتشان و صرفا برای ضرورت یا رفعمشکل شکل میگیرند، نمیتوانند به اعضا احساس همبستگی بدهند. بهعلاوه باید توجه کرد که فراوانی و پیوستگی ارتباطات نیز عاملی مهم و تعیینکننده محسوب میشود. گفتوگوهایی که دیربهدیر و با فواصل قابلتوجه از یکدیگر اتفاق میافتند، تاثیر خود بهعنوان یک محرک ارتباطی را از دست خواهند داد. پس از توجه به نکات فوق و در ذهن داشتن آنها، محققان فضاهای زمینهای ذیل را بهعنوان بستر تحقق گفتوگوی بیننسلی بررسی میکنند.
آموزش
آموزش در معنای کلی خود فضایی را برای نسلهای قدیم و جدید فراهم میکند تا به دانشها و مهارتهایی که برای نقشآفرینی اجتماعی لازم است دست پیدا کنند. در این راستا باید مشخصا به نقش اختصاصی «آموزشهای غیررسمی» در ارتقای ابزارهای گفتوگو و ارتباط بیننسلی اشاره کرد. آموزشهای غیررسمی به مجموعهای از فعالیتهای هدفمند و برنامهریزی شده یادگیری اشاره دارد که در قالب کارگاهها و برنامههایی خارج از ساختار آموزش متوسطه و آموزش عالی، مهارتها و دانش یادگیرنده را ارتقا میدهند. فرآیندهای آموزش غیررسمی معمولا طوری برنامهریزی میشود که مرکزیت آن نه به آموزشدهنده، که با آموزشگیرنده باشد. این فرآیندها البته علیرغم اهمیت بسیار، معمولا توسط ساختارهای رسمی آموزشی، کارفرمایان یا حتی خود جامعه مهم انگاشته نمیشوند و برای اینکه بتوانند نقش خود را به درستی ایفا کنند نیازمند جدی گرفته شدن و حمایت هستند. بهعلاوه یادگیری مادامالعمر، بهعنوان فرآیندی که در آن آموزش در طول زندگی افراد جاری است، میتواند در یک همکاری با آموزش غیررسمی، تمامی اعضای جامعه در تمامی گروههای نسلی را به مشارکت در فرآیندهای یادگیری وادار کند. درمجموع آموزش مادامالعمر و آموزشهای غیررسمی، میتواند بستری جدی برای ارتقای سطح گفتوگوی بیننسلی باشد.
اشتغال
اهمیت اشتغال و فضاهای کاری در گسترش گفتوگوی بیننسلی، در موضوع منتورینگ و آموزشهای مربیگری به ظهور و بروز میرسد. جایی که در آن نسلهای قبلتر شاغلان با ارتباط مداوم و مستمر با کارجویان تازهوارد، تجربیات و مهارتهایی را که در کلاسهای آموزشی دستیافتنی نیست به آنها منتقل میکنند. برنامههای مربیگری معمولا با نگاهی سلسلهمراتبی همراهند که در آن افراد مسنتر، جایگاهی بالاتر از اعضای جوانتر گروه دارند. این رابطه فارغ از اینکه گفتوگوی بیننسلی را محدود کرده و تنها به ارتباط بیننسلی کمک میکند، باعث میشود آوردههایی که نسلهای جدیدتر میتوانند برای فضاهای شغلی داشته باشند -یعنی خلاقیت و نیز روشهای جدیدتر حل مساله- به کناری گذاشته شوند و مسالهها تنها از راههایی که نسلهای قبل به آنها عادت دارند حل شوند. اما اگر این سوءگیری سلسلهمراتبی از ساختارها حذف شود، نسلهای مختلف میتوانند با افزایش میزان گفتوگو، موفق به بازکردن گرههای بیننسلی شوند.
خانواده
اگر بپذیریم که خانواده خطمقدم حمایت از ساختارهای جامعه است، میتوانیم با شناخت دقیق پیچیدگیهای ارتباط خانوادگی و حل آنها، به اعضای پیر یا جوان خانواده در جهت تحقق ارتباط بیننسلی کمک کنیم. ارتباطات بیننسلی در اشکال مختلفی در چارچوب خانواده به چشم میخورند. نوجوانی که با صرفنظر کردن از وقت آزاد خود، در کارهای خانه کمک میکند یا والدی که در فعالیتهای دلخواه فرزندش با او همراه میشود، هردو در حال مستحکم کردن ارتباطات بیننسلی خود هستند. آنها علیرغم اینکه میتوانند این مسئولیتها را نپذیرند و مثلا مسئولیت جابهجا کردن فرزند را به یک راننده شخصی بسپارند، با فدا کردن قسمتی از زمان آزاد خود و اختصاص دادن آن به اعضای خانواده، بستری برای گفتوگوی بیننسلی فراهم میکنند.