• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۳-۰۳ - ۱۲:۴۶
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

برای دوستانم در ساختمان شماره 168

اگرچه این پیام فقط مختص ساکنان ساختمان شماره 168 نبود و دل همه بروبچه‌های فعال در حوزه ادبیات جبهه فرهنگی انقلاب را شاد کرد. نگاه ریزبینانه حضرت آیت‌الله، البته بیشتر از شادی، مسئولیت‌ تک‌تک‌مان را هم سنگین‌تر کرد.

برای دوستانم در ساختمان شماره 168

میثم رشیدی مهرآبادی، نویسنده و روزنامه‌نگار در یادداشتی که برای «فرهیختگان» نگاشته است، به چند نکته برای پیشبرد کار موسسه شهرستان ادب توجه کرده و می‌نویسد: «حالا را نبینید؛ دهه70 و 80 پر بود از کوته‌نظری‌ها و کم‌لطفی‌های جماعت ادبیات به استعدادهایی که در گوشه و کنار کشور همچون شمع‌هایی کم‌فروغ روشن می‌شدند؛ عده‌ای انگار وظیفه داشتند تمام حجم ریه‌‌شان را پرکرده و با غنچه‌کردن لب، این شمع‌های تازه روشن‌شده را پف کنند؛ غافل از اینکه...

هر آن شمعی که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد

جوانی با همه شور و اشتیاقش شعر می‌گفت و بار و بساطش را جمع می‌کرد و می‌آمد به تهران تا مثلا در فلان انجمن ادبی بتواند یکی از شعرهایش را بخواند. جماعت ادیب مرکزنشین، نه‌تنها تشویقش نمی‌کردند که حتی برایشان مهم نبود بنده خدا چندصد کیلومتر را با اتوبوس بنز بی‌کولر، زیر تیغ آفتابی که گرمایش بعد از شیشه، چندبرابر می‌شود، کوبیده و آمده برای خواندن همین چند بیت و مصرع.

چاپ داستان و روایت از غیرتهرانی‌ها هم تقریبا محال بود. اگر هم قدرت قلم و توان داستان‌گویی آقا یا خانم نویسنده بالا بود و ناشر را مجاب می‌کرد برای جیب خودش، دست به قرارداد بشود، شرایط را آن‌قدر ناعادلانه می‌نوشت که بعد از مدتی جوهر قلم نویسنده و شاعر خشک می‌شد!» او صحبت‌هایش را با تولد شهرستان ادب ادامه می‌دهد و می‌گوید: «از منظر نگارنده، «شهرستان ادب» در چنین فضایی به صحنه‌ آمد تا حق تضییع‌شده نخبگان شهرستانی و روستایی در عرصه ادبیات را احیا کند. در چندسال اخیر که به ساختمان روبه‌روی سینما صحرا رفت‌وآمد داشتم و وقتی پله‌هایش را بالا می‌‌رفتم،‌ بیش از هرچیز دلم برای برادر مؤدب می‌سوخت که مجبور بود این پله‌های تند و تیز را بالا و پایین کند تا امروز که آسانسور، بالاخره خودش را در سازه قدیمی ساختمان جا داده، هیچگاه پیش نیامد که این نظریه را برای دوستان این موسسه مطرح کنم و نظر آنها را بدانم، اما غالب دوستانم در آنجا، زاده‌ جایی غیر از پایتخت بودند که این نظریه را در ذهنم قوت می‌بخشید. از «علی‌محمد مؤدب» که از اهالی خراسان بزرگ و زاده خاک زرخیز «تربت جام» است تا «علی‌اصغر عزتی‌پاک» که هنوز هم به زادگاهش «همدان» حساسیت و علاقه دارد و اتمسفر داستان‌هایش را تا جایی که می‌تواند به دامنه‌های الوند می‌برد و «میلاد عرفان‌پور» که صفای «شیراز»ی‌ از چشم‌ها و ابروهایش می‌‌ریزد به نگاه هر بیننده.»

رشیدی توجه به استعدادهای موجود در شهرستان‌ها را توسط این موسسه مهم می‌داند و می‌گوید: «شهرستان ادب اگر در همه فعالیت‌های 10‌ساله‌اش همین اتفاق مبارک را رقم زده باشد، برای هفت پشت گردانندگانش کافی است؛ اینکه نویسنده و شاعر شهرستانی وقتی با خستگی از فرودگاه و ترمینال و میدان راه‌آهن خودش را به تقاطع «آیت‌الله طالقانی» و «دکتر شریعتی» می‌رساند، جایی باشد که با چای تلخ و لبخند شیرین از او پذیرایی کنند و نوشته‌هایش را نه از سر رفع تکلیف که با امید کشف یک استعداد جدید در ادبیات ایران‌زمین ببینند و بخوانند. دیروز 10‌سالگی این موسسه بابرکت در حالی برگزار شد که خیلی‌ از میهمانان، خودشان را در ترافیک صبحگاهی تهران به انتهای کوچه «شهید صیرفی‌پور» رساندند تا زودتر از بقیه، پیام رهبر فرزانه انقلاب برای شهرستان ادب را بشنوند و ببینند. اگرچه این پیام فقط مختص ساکنان ساختمان شماره 168 نبود و دل همه بروبچه‌های فعال در حوزه ادبیات جبهه فرهنگی انقلاب را شاد کرد. نگاه ریزبینانه حضرت آیت‌الله، البته بیشتر از شادی، مسئولیت‌ تک‌تک‌مان را هم سنگین‌تر کرد که: «درکنار گسترش کمّی، حواس‌مان به اعتلای کیفی کارهایمان باشد» و «تمام تلاش‌مان را برای باطل کردن سعی شیطانی عاملان واگرایی هنر و هنرمندان از مفاهیم انقلاب اسلامی به‌کار بگیریم» و درآخر «مدافعان و مهاجمان خوبی برای جبهه ادبیات و هنر انقلاب اسلامی باشیم.» ان‌شاءالله.»

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

روزنامه فرهیختگاننظرسنجی

مناظره‌های دور دوم، چقدر شما و اطرافیانتان را به مشارکت در انتخابات ترغیب کرده است؟



مشاهده نتایج

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟