فاطمه صحرانشین، نماینده نشریات دانشجویی عصر روز سهشنبه در دیدار رمضانیه سال ۱۴۰۰ دانشجویان با رهبر انقلاب، که به صورت مجازی برگزار شد، به سخنرانی پرداخت.
متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:
امروز ما با یک انقلاب عظیم رسانهای مواجه هستیم که باعث تقلیل جایگاه مراجع اصلی آگاهیبخش شده است. آقایان حتی نمیخواهند این حقیقت آشکار را بپذیرند همین که امروز بهجای ارائه ادبیات مردمی ازسوی رسانههای منتسب به حاکمیت شاهد قشریگری در رسانه شدهایم و همچنان شاهد تخصیص بودجههای هنگفت به بخشهای عریض و طویل بیاثر و منفعل هستیم، نشان از این دارد که حکمرانی رسانهای در جمهوری اسلامی دچار ضعف جدی است. حضور مردم در فضای مجازی فرصتی است تهدیدآمیز که باید آن را با تدبیر درست غنیمت شمرد، بمباران اخبار جعلی و شبههافکنی عدهای معلومالحال علیه منافع ملی اراده مردم را نشانه رفته و میدان را برای یک جنگ تمامعیار مهیا کرده است. حال وقت آن رسیده که آقایان در شورایعالی فضای مجازی سند سواد رسانهای را تنظیم کنند که از امنیت فکری مردم صیانت شود. حضور جریانساز مردم برای ظهور اتحاد امت مسلمان در عرصه بینالملل فرصتی بیبدیل است که در زندان آزادی بیان غربی اسیر شده، حتی نمیتواند چهره واقعی مرد میدان را بهدرستی به جهانیان که هیچ به وزارت امور خارجه خود عرضه کند. آقایان بنا به مصلحت یکشبه تصمیم به فیلتر کردن فلان شبکه میگیرند، اما روز بعد شاهد حضور مسئولان حکومتی در همین رسانه فیلترشده هستیم، آیا نمیدانند پانسمان مقطعی چون فیلترینگ باعث عفونتی عمیق بر دمل چرکین شبکه مذکور میشود که با تجویز درمان اشتباه به تشدید درد دامن میزنند؟
و اما مشارکت؛ رکن اصلی مردمسالاری دینی. اصلی که غفلت آن را به بحران تبدیل میکند و بحران مشارکت، بحران مشروعیت نظام مردمسالار را رقم میزند. درحالی به استقبال سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری میرویم که ایرادات قانون انتخابات ریاستجمهوری این جلوه مشارکت مردمی را با چالش مواجه کرده است. برای مثال فشردگی زمانی فرآیند انتخابات یکی از این اشکالات است؛ مدت محدود نامزدهای انتخاباتی را به باتلاق عوامفریبی میکشاند تا در کوتاهترین زمان به بیشترین نتیجه برسند. عملا این قانون مردم را درون زودپز انتخابات قرار میدهد. نکته تلخ آنجاست که آقایان از مردم انتظار دارند در کمترین زمان ممکن مشارکت حداکثری را رقم بزنند. فشردگی زمان انتخابات بهجای آگاهیبخشی به القای هیجانات میانجامد؛ انتخاباتی که قرار بود نشاندهنده شعور ملی باشد به نمایش شور ملی تقلیل پیدا میکند. حال متوجه میشویم برخی مسئولان از مشارکت سیاسی مردم بهعنوان سوپاپ اطمینان نظام یاد میکنند و این حداقلیترین و مشمئزانهترین نگاه به ابزارهای مردمسالاری دینی است.
و اشکال دیگر این قانون پولهای هنگفت بیحساب و کتابی است که سر هر انتخابات ازسمت سرمایهداران و حتی بیتالمال بهسمت ستادهای انتخابات جاری و ساری میشود. متاسفانه با شفاف نبودن ساختارهای مالی شرکتهای دولتی و هلدینگهای خصولتی بعضا اخبار تزریق وقت بیوقت بیتالمال به ستادهای انتخاباتی به گوش میرسد. البته ادعا شده راهکارهایی برای شفافیتهای مالی پولهای انتخاباتی پیشبینی شده، لیکن با ظهور فضای مجازی این راهکارها اثربخشی خود را از دست داده و بیفایده شده است. ما این مساله را ناشیاز یک عدم شفافیت کلی شرکتهای دولتی میدانیم که متاسفانه بالغبر دوسوم بودجه کشور را شامل میشود.
تمام اینها باعث شده انتخابات ما بهجای سالبهسال نزدیک شدن به مردمسالاری دینی به لیبرالیسم غربی بدل شود و عملا در آن اصحاب ثروت برنده باشند. آگاهیبخشی صادقانه بذری است که نهال اعتماد عمومی را پرورش میدهد و اعتماد عمومی بستر مشارکت مردمی است. جامعه اگر به دریافت اطلاعات صادقانه از حاکمیت امید نداشته باشد، دلیلی هم برای حضور در پای صندوقهای رای ندارد. مثلا نحوه سقوط هواپیمای اوکراینی در دیماه 98 قلب اعتماد عمومی را نشانه گرفت یا حتی سردرگمی از نحوه و زمان اطلاعرسانی کشف موارد اولیه کرونا در کشور و همچنین شفاف نبودن وضعیت افراد معترض به گرانی بنزین در آبان 98 بر پیکر اعتماد عمومی جریحه وارد کرد. حال آنکه سیاست آقایان این است که ما نگوییم شنیده نمیشود، اما با ظهور رسانههای فراگیر و فضای مجازی اگر ما نگوییم، با تفسیر خصمانه از دشمنان شنیده میشود.
مساله بعد بحران جمعیت است. همانطور که مستحضرید، نرخ رشد جمعیت در سال 99 به 0.7 رسیده و بیش از 10 درصد جمعیت کشور در رده سنی سالمندی قرار دارد. کشور در آستانه سونامی عظیم سالمندی است که فقط یکی از آثار مخرب آن افزایش بیش از چهار برابری نیاز به خدمات سلامت در سالمندان نسبتبه جوانان است. یقینا نظام سلامت آمادگی مدیریت این سونامی را نخواهد داشت، از همینرو تهیه سند راهبردی سالمندی فعال یک ضرورت است.
امروز شاهد بیتفاوتی سوالبرانگیز مجموعههای تصمیمساز و تصمیمگیر نسبتبه حل معضلات جمعیتی هستیم. مثال واضح این کوتاهی و چشمپوشی مسئولان، آمار وحشتناک سقط جنین جنایی و غیرقانونی است، بهطور میانگین روزانه بیش از هزار مورد سقط جنین! فاجعهای با عوارض جسمی و روانی متعدد برای مادران که بهدلیل عدم آگاهیبخشی توسط متخصصان امر و عدم برخورد قضایی با عاملان این جنایت درحال تشدید است. و یا معضل ناباروری که بیش از 20 درصد زوجین را درگیر کرده، آماری که به شکل قابلتوجهی از میانگین جهانی بالاتر است. در مساله درمان ناباروری بهرغم اینکه علم درمان در کشور وجود دارد، بهدلیل کمتوجهی مسئولان وزارت بهداشت، زیرساخت الزام برای درمان در کشور ایجاد نشده و ازطرفی حمایت مالی از پروسه درمان این زوجین نیز با واژه تقریبا هیچ قابلتوصیف است.
آقاجان! با بیعملی نمیتوان به جنگ این تهدید بزرگ و این چالش جدی رفت. چطور است که برای مبارزه با یک ویروس منحوس گذرا ستاد مرکزی تشکیل میدهیم، اما برای ویروس مهلکتری که همانند گرداب آینده کشور عزیزمان را در خود فرومیکشد اینچنین بیتوجهیم. باید شعار فرزند کمتر، زندگی بهتر را قاطعانه از پرده اذهان عمومی فروکشیم و آن را با فرزند کمتر زندگی سختتر که بسیار منطقیتر، مستدلتر و استوارتر هست، جایگزین کنیم.
ما راهحل این کلان معضل را در اجماع مسئولان مربوطه ذیل یک قرارگاه ملی میدانیم که در وهله اول بهخوبی اهمیت موضوع را دریابد، نخبگان را اقناع کند، در آگاهیبخشی گسترده به جامعه بکوشد، تسهیلات واقعی مادی و معنوی جهت امر ازدواج و فرزندآوری فراهم کند و جامعه را با تغییر انگارههای ذهنی از عواقب خطرناک پیرسال جمعیت برحذر دارد.