محسن اکبرزاده، عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی است و دکترای معماری اسلامی دارد. او رساله دکتری خود را با گرایش نقد مساجد نوشته و برخی طرحهای او جوایزی هم کسب کردهاند. او که مدیر طراحی در حرم و بافت اطراف حرمها در مشهد، نجف و سامرا هم بوده، برایمان از معماری مساجد از آغاز اسلام و بهویژه ایران میگوید تا بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که در طراحی ایرانی چرا مساجد تا این حد آرامبخش قلبهای ما هستند.
نوع معماری مساجد و درواقع خاستگاه این معماری چطور و از چه زمانی به این شکل بوده است؟
طرح پایه و اصلی معماری مساجد، امتداد طرحی مربع است که توسط حضرت رسول(ص) در مسجد مدینه بنیاد گذاشته شد، اما این ترکیب گنبد، ایوان و مناره افزونههایی است که در دوران زمامداری معاویه از کاخهای بیزانس در شام و ترکیه اخذ شد و توسط امویان و عباسیان توسعه پیدا کرد و بعد در هر نقطهای کاخهای آن سرزمین طرح پایه مساجد را تعریف کردند. برای مثال مساجد اولیه ایرانی بهنحوی امتداد کاخ فیروزآباد ساسانیان قلمداد میشوند، حال آنکه مساجدی که پیامبر(ص) یا امیرالمومنین(ع) پایهگذاری کردند، تعمدا طرحهایی سادهتر و کاملا بیتکلف داشتند و اصل را بر سادگی و همگونی با الگوی مسکن مردم قرار داده بودند. بهعبارتی نظر اهل بیت(ع) این بود که مسجد بهعنوان خانه خدا شبیه خانه مردم باشد، ولی خلفای بعدی ترجیح دادند مسجد شبیه خانه متمولان و حاکمان باشد.
پس چرا این معماری آرامبخش است؟ درکل چه المانهایی در ایجاد این فضای آرام در مساجد نقش دارد؟
دقت کنید علیرغم اینکه این تغییرات ایجاد شد، جوهره اصلی مسجد بهعنوان فضای عمومی عبادت آنقدر قدرتمند و تاثیرگذار است که این مداخلات و افزونههای البته جذاب و چشمنواز نتوانند کاملا مانع کارایی حسی و معنایی مسجد شوند، چراکه عناصر اصلی آرامشبخش مسجد چیزهایی نیست که بهچشم میآیند، اتفاقا چیزهایی است که بهچشم نمیآیند. در مسجد خبری از خریدوفروش و معامله نیست و رقابت وجود ندارد. بهطورکلی و معمول کسی مبتنی بر داشتههای مالی و اعتباریاش جایگاه بهتری را کسب نمیکند و ثروتمند و فقیر کنار هم قرار میگیرند. کسی مزاحم کار دیگری نیست و به خلوت و فردیت افراد احترام گذاشته میشود. انسان در مسجد بیمسئولیتترین و بیدغدغهترین لحظات را سپری میکند و همه اینها هنوز جدا از معنای محیط و تجربه معنوی عبادت است، حتی در کنشهای جمعی نیز همراهی با جمع زیادی از افراد حس بسیار امنیتبخشی در پی دارد. حال هرقدر فرد بتواند در عبادت -به همین دلایلی که عرض شد- حضور قلب بالاتری داشته باشد، آرامش بیشتری را احساس میکند.
پس شما نقشی برای ظرایف معماری که در مساجد وجود دارد، قائل نیستید و آن را بیثمر میدانید؟
اینجا نکته مهمی وجود دارد که باید به آن دقت کنیم. اگر زمانی مسجد جامع عباسی اصفهان در تزئینات شبیه کاخ عالیقاپوی میدان نقشجهان بود و بهنوعی تکرار ارائههای قدرت سیاسی قلمداد میشد، امروز در ذهن من و شما بازنمایاننده مفهوم سنت است، لذا ذهن ما بدون یادآوری ثروت و قدرت در مسجد به عبادت مشغول میشود، هرچند حالا مساله جدیدی به اسم سنت دارد که خوبیها و بدیهایی درکنار هم دارد. از این جهت که به شما احساس امتداد تاریخی میدهد، حس معناداری بالایی را به اعمال شما میبخشد و مایه خرسندی است، اما نکتهای که باید به آن توجه کرد ایجاد این سوءتفاهم است که مسجد یک کاربری تاریخی است! اینکه عبادت خداوند به این سبک و سیاق مربوط به قرنها قبل و عادت پدران ما میشود درمورد بخشی از جامعه حس معاصر بودن رابطه با خداوند را دچار چالش میکند. باید دقت کرد که خدا و دین خدا همواره معاصرترین ادراک انسانی بودهاند و خواهند بود و حبس تاریخی آنها اثرات فردی و اجتماعی نامطلوبی دارد، لذا در طراحی مساجد معاصر این اهتمام را داریم که مساجدمان در عین حال که در نگاه مردم مسجد هستند، بناهایی معاصر و امروزین بهنظر برسند.
پس مقرنسها و کاشیکاریهای سبز و آبی مرسوم در مساجد چه تاثیری در احساس ما در مساجد دارند؟
مقرنس یک فرم فوقالعاده پیچیده هنری است. اگر شما فرمی چندین مرتبه سادهتر از یک مقرنس را حتی بدون رنگ در یک گالری هنری مشاهده کنید، ممکن است دقایقی را بهتماشای آن بپردازید، اما در مواجهه با مقرنس حتی اگر به دیده تحسین نگاه کنید، معمولا ظرف چندثانیه از آن عبور خواهید کرد و این همان غلبه روح بیزمان مسجد بر جسم تاریخی آن است. مهمترین کاری که مقرنس برای شما انجام میدهد، شأن نشانگانی آن است، یعنی بهعنوان یک نماد باعث ارتباط برقرار کردن سریعتر شما با همه خاطراتی میشود که در ذهن خود از تجربه فضای عبادی دارید. رنگهای کاشیها نیز چنین کارکردی دارند. اگر بخواهیم درمجموع مساجد حتی تاریخی حساب کنیم، کمتر از 20 درصد سطح مساجد ما کاشیکاری شده و بقیه سطوح معمولا آجری است. اما آنچه بهذهن ما میآید همین کاشیهایی است که بهدلیل طراحی منحصربهفردشان کارکرد نشانگانی دارند و از عنصری معاصر دوران صفویه یا قاجار، به عنصری تاریخی و نمادین در عصر ما تبدیل شدهاند.
با این نگرش طراحی مساجد جدید ما باید چگونه باشند، تاریخی یا مدرن؟
نه تاریخی و نه غیرتاریخی، نه مدرن و نه نامدرن! مساجد معاصر ما باید معاصر خود ما باشند. باید آینه احوالات درونی اجتماعی خود ما باشند. ما از بندر کنگ در جنوب ایران تا نیشابور در شمال شرقی آن، از عراق در غرب ایران تا بنگلادش در شرق نسبتا دور تجربه طراحی مسجد و زیارتگاه داشتهایم؛ در شهرهای کوچک و بزرگ و در حرمهای متعدد ائمه اطهار(ع). در عمده این تجربهها سعی شده با توجه به داشتههای معماری بومی آن ناحیه و با توجه به انتظارات ذهنی مردم طراحی شروع شود و بعد به نقطهای امروزینتر برسد تا بتواند با نسلهای چند دهه بعد از خود نیز -که هنوز به دنیا نیامدهاند- ارتباط برقرار کند.
در مسجد بیتالزهرای نیشابور هم مثل همیشه از گنبد و مناره عبور کردیم، اما بنایی که طراحی شد بهزعم مردم عادی و ساکنان آن منطقه کاملا مسجد قلمداد شد و نه هیچکاربری دیگری. استفاده از آجر، پیچوتابهای کوچهباغهای کاهگلی نیشابور و گرهچینیهای سنتی در قامتی معاصر این امکان را فراهم کرد که پیر و جوان احساسی یکسان، همزمان معاصر و البته تاریخمند داشته باشند.