سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار: در دهههای شصت و هفتاد تعداد تهیهکنندگان تلویزیون چندان زیاد نبود و با توجه به محدود بودن شبکههای تلویزیونی و شرایط خاص جامعه، طبیعتا تعداد تولیدات هم مثل امروز نبود. یکی از تهیهکنندگانی که در این دو دهه و بعد از آن فعال بوده، حسین فردرو است. تهیهکننده و کارگردان تلویزیونی که نزدیک به 450 عنوان اثر از او در تلویزیون و پس از انقلاب ثبت شده است؛ از تلهتئاترهای مشهوری مانند «سوزنبانان» و «باجناقها» گرفته تا سریالهایی مثل «محله بروبیا» و «محله بهداشت» و مسابقات تلویزیونی مشهوری چون «نامها و نشانهها» و «مسابقه بزرگ» و مسابقات فوتبال مقدماتی جامجهانی دهه نود میلادی و مناظرات انتخاباتی، آثاری است که در آنها فردرو بهعنوان تهیهکننده یا کارگردان و کارگردان تلویزیونی حضور داشته است. مقایسه کارکردن در وضعیت کرونایی و دوره دفاع مقدس، توجه به تغییرات برنامهسازی در سالهای اخیر و همچنین نبود سریالهای جذاب و همچنین برجسته شدن حضور مسابقات تلویزیونی و از آنسو کمرنگ شدن تلهتئاترها و نمایشهای تلویزیونی بهانههایی بودند که سراغ او رفتیم و حول همین موضوعات با وی همصحبت شدیم. مشروح این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
کرونا و دفاع مقدس
بسیاری اعتقاد دارند از این جهت که شرایط بحرانی است، وضعیت کرونا در سال گذشته و امسال شبیه به دوران جنگ است. شما این مقایسه را قبول دارید؟ و چرا در دوران جنگ کارهای خوبی ساخته میشد ولی الان در این یک سال و چندماه کار خوب کمتری تولید شد؟
به نظر من در بحرانی بودن این دو دوره شکی نیست اما فرق زمان جنگ با الان در این است که الان کرونا بهانهای شده که ما کار خوب نسازیم اما در زمان جنگ، آن شرایط مانند دفاع، انگیزهبخش بود ولی الان بهانهای شده که به هر دلیل یک کار نشود یا کاری خوب ساخته نشود.
اوایل دهه 60 کارهای خوبی ساخته شد و تعدد شبکهها هم نبود و یک برنامه ساخته میشد که هنوز بعد از گذشت 30 سال دیده میشود و هنوز با نسلهای جدید ارتباط برقرار میکند. همه اینها در آن فضا و بدون بهانهجویی و با انگیزههای زیاد ساخته شدند. چه اتفاقی میافتد که برنامهسازان الان به بهانهجویی رسیدهاند؟
زمان جنگ، هم کار میشد و هم سعی میکردند در هر جبههای که هستند درست کار کنند، حال در جبهه فرهنگی، در جبهه اقتصادی، در جبهه واقعی جنگ و... باشد. الان کرونا بهانهای شده که کار نکنند. الان برنامهسازان خیلی کمکار شدهاند. کسانی که باید سرمایهگذاری کنند اگر پول نداشته باشند کرونا را بهانه میکنند. من فکر میکنم دلیل چنین وضعیتی به خاطر این است که صداوسیما بیشتر محیط کارآفرینی پیدا کرده تا اینکه بخواهد محیطی تاثیرگذار باشد.
کارآفرینی به معنای منفی منظورتان است؟
بله. محیطی شده تا حقوقی را به عدهای پرداخت کند و آنها معیشت خود را تامین کنند و برای تاثیر روی مردم تلاشی نمیکند. به نوعی تسلیم در برابر شرایطی که ظاهرا کرونا به ما تحمیل کرده ولی اینچنین نیست. هر چیزی را در شکل نابجای خود استفاده میکنیم. مثلا پدیده استفاده از ماسک؛ در صداوسیما برای اینکه مفهوم ماسک جا بیفتد تحت هر شرایطی مدعوین برنامهها و مجریان برنامهها ماسک دارند تا برای مردم پدیدهای عادی شود درحالی که از زیبایی بصری کم میکند. اگر این را بهعنوان مثال بپذیریم در بخشهای دیگر هم کرونا بهانهای برای کمکاریها، عدمتواناییها، نداشتن پول و... شده است. اگر در دوران جنگ، برنامهای ساخته میشد میخواستند مردم را سرگرم کنند که جنگ و شرایط سخت جنگ را تحمل کنند و اگر قرار بود برنامه کمدی باشد با جان و دل دنبال این میرفتند و اگر برنامه گفتوگو و گزارشی بود با جان و دل و صادقانه انجام میشد. درنتیجه اگر بخواهیم این دو دوره را با هم مقایسه کنیم دو نمودار در دو شرایط کاملا برعکس همدیگر هستند. هیچ تشابهی از نظر موفقیت آن زمان و شرایطی که الان داریم شاهد نیستیم.
سرمایهسوزی در صداوسیما؟
الان یکی از مسائل و نقدهایی که به صداوسیما وارد است، موضوع سرمایهسوزی است. اینکه زیاد به سرمایههای قدیمی و قبلی توجه ندارد. این بخشنامه شده یا سلیقه مدیران هر بخش است؟ مثلا خودتان مشغول کار هستید؟
از نظر اداری من بازنشسته شدهام. از نظر شرایط سازمانی، نکته این است که بازنشستهها برای باز کردن فضا برای جوانان زیاد نباید فعالیت کنند که جا برای دیگران باز شود.
این قانون مصوب است یا نانوشته؟
من هم در جریان کلی کشور قرار گرفتم؛ اینکه حرکتی شروع شد تا بازنشستهها قطع رابطه و فعالیت کنند و فضا برای جوانها باز شود اما واقعیت این است که در محیط هنری قضیه کمی فرق دارد. فرضا در شهرداری و ادارات که تخصصی هستند نیروی جوان وارد میشود و فردی که بازنشسته شده استراحت میکند ولی در کارهای هنری اگر یک نقش خاص داشته باشید که سبک و برند آن برای خود جا باز کرده باشد حیف است که آن را کنار بگذارند. البته اگر الان دوستان قدیمی همکاری کمتری با تلویزیون دارند به این معنا نیست که به آنها گفته شده باشد کار نکنید چون بسیاری هستند که الان کار میکنند بلکه 70درصد از افرادی که قبلا زیاد کار میکردند و الان کم کار میکنند خودشان دوست ندارند با صداوسیما کار کنند، نه اینکه صداوسیما برای آنها تصمیم بگیرد. محتوای برنامهها طوری شده که خستگی در بدن برنامهسازان؛ از طراح صحنه تا گریم و کارگردانی و... باقی میماند. در صداوسیما 720 رده شغلی تعریف شده است، درحالی که مطابق مصوبه سازمان استخدامی کشوری حدود 450 شغل تعریف شده داریم. در تلویزیون شغلهای خاص زیاد است.
این اعداد درباره شغلهای سازمان صدا و سیما عجیب و جالب هستند.
یکبار برنامهای درباره سازمان استخدامی کار میکردم که مسئولان آنجا به من این خبر را دادند که در بسیاری از ردههای شغلی شما ما اصلا پدیده استخدامی نداریم. کسانی که در فرستنده در بخش دکل کار میکنند، خیلی محدود و تخصصی هستند. این بحث باعث ایجاد حاشیه شد، به این معنی که شغلهایی در تلویزیون داریم که معادل آن در بیرون از تلویزیون نیست.
آخرین برنامهای که ساختید برای چه سالی بود؟
برای شبکه پنج تلویزیون، مسابقه «فامیلی» را کار کردم. دو، سه طرح دادیم که تا الان انجام نشده ولی ارتباط خود را با دانشگاه حفظ کردم و همین الان هم در دانشگاه صداوسیما به صورت استاد مدعو کارگردانی را تدریس میکنم. ما در سازمان صداوسیما افرادی داشتیم که برنامه میساختند اما خواسته یا ناخواسته، تعمدی یا غیرتعمدی، بسیاری از برنامهها که مهم و برند بودند تعطیل شدند و سازمان نتوانست از برند خود حمایت کند. ایجاد برند به راحتی اتفاق نمیافتد. تلویزیون چون تبلیغات برنامههایش را بهخوبی انجام نمیدهد برنامهها هم خوب معرفی نمیشوند. من هم برنامههایی داشتم که اگر حفظ میکردیم الان برای خود میتوانستند هم عصای محکم برای مردم و تلویزیون باشند و هم عامل ارتباط مردم با تلویزیون باشند.
تغییر مدیرها، تغییر برنامهها؟
منظورتان مسابقات تلویزیونی است؟
بله، من از سال 70 به بعد، از سمت کارهای نمایشی کمکم در کار مسابقات و جشنها و جشنوارهها آمدم که عامل مستقیمی برای ارتباط مردم با تلویزیون است. حتی برخی کشورهای مطرح یا اطراف خودمان یک پکیج در سبد فرهنگیشان حضور در برنامههای تلویزیونی است و برایشان خیلی جدی است و به شکلی با مردم مشارکت مستقیم دارند. تلویزیون خیلی راحت میتواند ارتباط خود را از طریق مسابقات ارزیابی کند. از مسابقات ورزشی در نظر بگیرید تا مسابقات میدانی و استودیویی و... به همین خاطر علاقه داشتم برنامههایی کار کنم که حضور مردم در آنها باشد و خودش عاملی است که شما مردم را مستقیم میبینید تا دریابید برنامه موفق است یا خیر. یکی از کارهایی که کار کردم ولی ادامه پیدا نکرد و دلم میسوزد، مسابقهای به نام «مسابقه 101» بود که ابتدا از مهران مدیری دعوت کردم. این ماجرا مربوط به سال 86 میشود. مدیری گرفتار شد و درنهایت از ممدوح دعوت کردم. ممدوح بهدلیل سوابق مطلوبی که در زمینه کارهای علمی داشت و صدایش روی مستندهای علمی بود، بسیار در آن برنامه درخشید چون مسابقه علمی بود و خیلی مهم است مردم مجری در ارتباط با آن کار را قبول داشته باشند. یکی از عوامل مهم برای انتخاب مجری سازگاری شخصیت با وظیفهای است که در برنامه دارد. ممدوح هم چون در برنامههای مستند صحبت کرده بود صدایش پشتوانه خیلی خوبی برای قبول کردن محتوا از جانب مردم شد و این مسابقه به قدری موفق شد که 100 شرکت و سازمان و نهاد مستقیم به درخواست مردم در این مسابقه شرکت میکردند. به قدری موفق شد که مدیران تلویزیون همزمان با سیامین سال پیروزی انقلاب تقاضا کردند تعداد آن را 303 نفر کنید. آن مسابقه در واقع یک مسابقه بینالمللی بود و در اصطلاح تقلیدی بود ولی ما به آن ماهیت ایرانی دادیم و در مسابقات خارجی به این صورت نبود که سازمانها و گروهی بیایند. این مورد توجه پورمحمدی قرار گرفت. در سال 89 هم خواست این را ادامه دهیم اما همزمان با تغییر مدیریتها توجه به این برنامه کم شد چون اصلی در صداوسیما بود که هر مدیری میآید باید کار جدید کند و کار قبلی حساب نمیشود و میگویند برای کار قبلی است. مدیریت جدید خواست از من کار جدید انجام دهم و کار جدید هم به من دادند. زینالعابدین که مدیر شبکه یک هست به من گفت این مسابقه برای پورمحمدی بود، برای ما کار جدید انجام دهید. ما مسابقه جدید به نام «کلید» را شروع کردیم که البته ربطی به کلید روحانی ندارد چون قبل از انتخاب ایشان بود. در زمان مدیریت زینالعابدین هم 200 برنامه مسابقه کلید را در گروه اجتماعی انجام دادیم ولی بعد از آمدن کریمی آن کار تعطیل شد. با وجود اینکه کارها تقلیدی بود ولی محتوا کاملا ایرانی بود و حتی خیلی قبلتر از این اپلیکیشنها تکنولوژیای بهکار گرفتیم که 100 شرکتکننده میتوانستند سه گزینه برای رای داشته باشند و همزمان جوابها در کامپیوتر باشد، الان میخواهند اپلیکیشنی بسازند که چقدر پول میگیرند و چقدر زمان میبرد، ما بیسروصدا در تیم خود این کار را انجام دادیم. در مسابقه 303 هم این کار را کردیم.
یادم است دکورش هم سنگین و سخت بود.
خوشحالم که مسابقه را به یاد دارید. 200 قسمت در دو سری ساخته شد. برای سری دوم 70 قسمت ساخته شد با وجود اینکه دکور زیباتر شد ولی بهخاطر تغییر مدیریت تعطیل شد. ممدوح هم مشکل بیماری خانم خود را داشت و نتوانست بیاید و اشتباه بزرگی بود که مجری را عوض کردیم و روشنپژوه و خانم هاشمی و بهمن هاشمی را آوردم. البته با توجه به اینکه تلویزیون تا سال 97 مسابقات را از نظر ارزشی «ج» برآورد میکرد و بودجههایشان کم بود، خود مسابقه هم از نظر مالی در شرایط خاصی قرار گرفت. از سال 97 به بعد چون همه کارهای ما افراطی است یکباره شنیدم که مسابقات وارد درجه «الف» شدند و مجریها با قیمتهای بالا دعوت میشوند و دکورها هزینههای بالایی دارد ولی متاسفانه فوت کوزهگری در آن برنامهها دیده نمیشود.
مسابقات و سرگرمی؛ نقش اصلی یا فرعی؟
بارها در سالهای اخیر گفتهایم که مسابقه نباید برای رسانه صرفا حکم پرکردن وقت را داشته باشد. سرگرمی برای مردم مهم است، مسابقه برای مردم مهم است. بارها نوشتهایم که مسابقه یکی از وجوهی است که مردم خود را در رسانه شریک میدانند پس هر میزانی مسابقهها تعداد بیشتری داشته باشند مردمی که از صداوسیما فاصله گرفته بودند و همچنان هم رابطه خوبی با آن ندارند میتوانند خود را شریک و سهیم رسانه ملی بدانند و وجه سرگرمی مهم است و الزاما قرار نیست فقط آموزش دهید و هزینههای سنگین هم بکنید.
تلویزیون فهمید مسابقه مهم است اما فوت کوزهگری را برخی برنامهسازان ندارند. ارتباط نزدیک مردم با تلویزیون در مسابقات جلوه میکند. اما اصل همزادپنداری و اصل مشارکت مهم است و یکباره میبینید مسابقهای ساخته میشود که عملیات میدانی در آن انجام میشود اما شما که در خانه نشستهاید، به دو دلیل نمیتوانید با آن همزادپنداری و مشارکت کنید که یکی از آنها این است که آدمهای مسابقه هویتپردازی نشدهاند که برای ما مهم باشند.
یعنی شرکتکنندهها نمیتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند یا بازیها کاراکتر مشخص و ملموسی ندارند؟
در این مسابقات بسیار ضدهویت عمل میکنند و بلد نیستند هویتپردازی کنند یا نمیخواهند. یعنی به برنامهسازان القا کردند که هیچکسی را معروف نکنید و نهایتش این است که به هر دلیلی که آنها میگویند، هویتپردازی نمیشود و خود مسابقات هیچ نوع ارتباطی با تماشاگر ندارد. همان سالها من مسابقه «ستارهها» را کار کردم که آقای ایرج نوذری کار میکرد. مسابقه «تلاش» را برای شبکه یک کار کردم که آقای مصطفی عزیزی، تهیهکننده آن بود و من کارگردان بودم و چند مسابقه دیگر کار کردم.
یعنی بومیسازی شده بود؟
بله، مسابقه تلاش همان مسابقه میلیونر بود اما از سوژه تا شکل اجرایی متفاوت بود و یکبار هم اعتراض نشد و همه نیز ارتباط برقرار کردند و برنامه ما نیز به همان دلیل که گفتم؛ تلویزیون برند خود را حمایت نمیکند، بعد از 70 قسمت تعطیل شد که بهدلیل تغییر مدیریت بود. یک مشکلی هم برای آقای نوذری پیش آمد که ایشان را ممنوعالکار کردند و گفتند مجری را عوض کنید و من گفتم درست نیست چون عامل ستون برنامه است و اگر بخواهید عوض کنید، مسابقه خراب میشود. درنهایت تعطیل کردیم. از سال 97 به بعد مسابقات با اعتراض روبهرو میشود که چرا آنها تقلیدی هستند چون هیچکسی دوست ندارد یک برنامه صرف تقلیدی در ایران ببیند، اگر کار تقلیدی میکنید یا این کار را نکنید یا اگر میکنید، بهترش را انجام دهید و حداقل استاندارد نمونه خارجیاش را حفظ کنید. مسابقهای را تقلید میکنیم و ضعیفتر انجام میدهیم و مردم در شبکههای خارجی اصل آن برنامه را میبینند و به این نتیجه میرسند که ما نمیتوانیم! این «ما نمیتوانیم» یک حرکت میشود و در برابر آن در کارهایی تاثیرگذار است که جوانان میخواهند انجام دهند. بنابراین مسابقه تقلیدی اگر خوب انجام شده و بومی شود و بعد تکنیکها همتراز کار خارجی باشد یا از آن بهتر، 100درصد کسی اعتراض نمیکند.
یعنی تقلید ذاتا کار بدی نیست؟
اگر به آن شرایطی که عنوان کردم توجه شود، بد نیست. مثلا بازی مافیا در کشورهای مختلف بوده و الان در فضای مجازی و شبکه نمایش خانگی هم این کار را انجام میدهند. قبل از آن در شبکه آموزش این کار انجام میشد که چون درجه «ج» داشت، آن بودجهای را که در شبکه نمایش خانگی میشود، هزینه نمیکرد. اگر دست من بود میگفتم تمام شبکهها این بازی را برگزار کنند، چراکه بسیار کنش و واکنش دراماتیک دارد، بسیار پیام دارد، وقتی میگوییم چه کسی مافیا است و بعد بازیگرانی که در این بازی هستند میتوانند روحیه اینها را درک کنند که ممکن است برای حفظ خود یک شهر را به تاراج بدهند. این قابلتعمیم با وضعیت مملکت است که میبینیم همه میخواهند دستوپا بزنند و روی آب بمانند و دستها را به هم نمیگیرند تا خود را روی آب نگه دارند بلکه حتی پا روی سر هم میگذارند که بالا بیایند. این آموزنده است و کسی نگفته این بازی تقلیدی است، چون کار خود را خوب انجام میدهد. یکی از دلایلی که مسابقات ما تاثیرگذار نیست، این است که امر کارگردانی تلویزیونی که یک آدم ماهر جای چشم تماشاگر باشد و از دید تماشاگر فضایی بسازد که مردم برنامه را ببینند، وجود ندارد.
یعنی درصدد حذف کارگردان تلویزیونی هستند؟ بهخاطر مسائل مالی یا بهخاطر اینکه کسی را ندارند، میخواهند این جایگاه را حذف کنند؟
به هر دو دلیلش اتفاق میافتد. مثال فوتبالی بزنم؛ اگر ما فوتبال نداشتیم نمیتوانستیم در عرصه ضبط فوتبال این میزان قوی شویم. کارگردانهای تلویزیونی ما در فوتبال خیلی موفق هستند. در عرصه جهانی موفق هستند و شروع آن در بازیهای مقدماتی سال 98 میلادی بود. یک روز مدیریت من را خواست و گفت در مسابقه ایران-عربستان یک آبرویی از ما رفته است و CNN گزارشی پخش کرده که 8 دقیقه توپ گم شده بود. 8 دقیقه کارگردانی و عوامل نتوانسته بودند توپ را در تصویر فینال این مسابقه نشان دهند. آن زمان ماهواره به این صورت نبود که مردم روی کار مسلط باشند. در حد مدیریت ما را خواستند و گفتند باید به این وضعیت شکل داده شود. ما شروع کردیم و مسابقه ایران-چین، ایران-قطر و ایران-کویت را کارگردانی کردیم. یکبار مدیر شبکه سه به من گفت آبروی ما را خریدید و 66 کشور الان این را پخش میکنند. برای اولینبار کامپیوتر را برای اعلام نتایج آوردیم.
یعنی تعویضها، اسامی بازیکنها و... را نمایش میدادید و روی تصویر حک میکردید؟
بله و از همانجا کار تکنیکی مسابقات راه افتاد و الان ما حرف برای گفتن داریم. در موسیقی این جایگاه وجود ندارد، موسیقی ارکستر سمفونیک اگر یک روزی بخواهد در ایران انجام دهد کارگردان آن همانند رهبر ارکستر باید مسلط باشد. در تئاتر هم کار نکردیم و عقب افتادیم.
دلایل بیتوجهی به تلهتئاترها و سریالهای جذاب
حکایت تلهتئاترها هم بسیار عجیب است. زمانی این تئاترهای تلویزیونی هم برای مردم جذاب بود، هم مخاطب زیادی داشت. همان زمان نوجوان بودیم اما بهواسطه آن نمایشها با متنهای معروف و نویسندههای بزرگ آشنا میشدیم. یکی از خلأها در صداوسیما همین نبود تلهتئاترهای تازه و جذاب است. تلویزیون از یکجایی تصمیم گرفت کمیسازی را به جای کیفیسازی بیاورد یعنی 10 سریال متوسط بسازد ولی 5 سریال خوب نسازد و اصالت به نگاه آماری باشد. چرا این اتفاق افتاده و همچنان میافتد؟
تلهتئاتر یک محتوا و فرمت خاص است، همانطور که بازیگر سه ماه تمرین کرده و باید زنده بازی کند، باید ضبط هم همینطور باشد. یک تئاتری که در طی 10 روز ضبط کردیم و در یک محیط سیار 360درجه کار شد، به جایی رساندند که بعدها تئاترهایی آمدند که 40 روز وقت ضبط میگرفتند. تلویزیون توان مالی نداشت که 3 ماه پول بدهد و یک ماه در استودیو بیایند و نتیجه 80 دقیقه برنامه شود. البته مشکلاتی با تئاتر ایجاد شد و این جنبه فرهنگیاش بود که تئاتر ظرفیتی پیدا کرد که مخاطبانش فرهیخته بودند و انتظارات خاصی داشتند و مسئولان هم روی متنها و آثار خارجی حساس شدند و این امر سبب شد این حوزه ضربه بخورد. هریک از این ساختارها را بیان کنیم در آن مشکل خاصی وجود دارد. یک زمانی بود وقتی شبکه یک برنامهای داشت، شبکه دو دقت داشت که برای حمایت از آن برنامه تداخل برنامه جذاب نداشته باشند و مردم را بهسمت آن برنامه در شبکه یک هدایت میکردند و شب که چراغ خانهها روشن بود و ماهواره هم نبود، مطمئن بودید همه پای تلویزیون هستند و برای مردم عامل اتحاد بود تا سوژههای مشترک ایجاد شود و مردم درباره آن فکر کرده بودند و روز بعد درباره آن سریال صحبت میشد.
وقتی تعداد کانالها افزایش یافت به جای هماهنگی بیشتر یک نوع رقابتی که اصلا دلیلی نداشت در داخل اینچنین باشد، ایجاد شد. سازمان از آن زمان این مدیریت را نداشت و نکته مهم این است که به صادرات هم بیتوجهی میشود. ترکیه الان دومین جایگاه را در صدور برنامه دارد. ما یک برنامهای را که بگوییم مستقیم از کشور دیگر پخش میشود، نداریم؛ فقط یکبار شنیدم یکی از دوستان میگفت در مالزی کانالی سریال آشپزباشی را پخش میکرد. بعد که پیگیر شدم میگفتند با کیفیت بد و از روی دیویدی بوده است. همه چون میخواهند معروف شوند، آمادگی دارند برای تلویزیون کار کنند و بهمحض معروفیت، تلویزیون دیگر پول آنها را ندارد که از آنها حمایت کند و وارد بخش خصوصی میشوند. درنتیجه تلویزیون اگر بخواهد هم نمیتواند کارهایی با بازیگران خوب و یکپارچه داشته باشد چون بودجه آن را ندارد. شبکههای مجازی و نمایش خانگی قیمتها را بالا بردند و تلویزیون وقتی بازیگر خوب نداشته باشد نمیتواند کار خوبی کند. نمیتوانید بازیگر خوب را برای متن بد بیاورید. بازیگر ضعیف هم التماس میکند و میآید. به یاد دارم آقای انتظامی را خواستم برای سریال «خیرالله صندوقچه اسرار» دعوت کنم که البته بعد آقای نصیریان به جای ایشان آمد...
اولین سریالی بود که زوج مهین ترابی و کاویانی در آن حضور داشتند.
بله، بعدها مرحوم رسام از ترکیب آقای کاویانی و خانم مهین ترابی برای سریال «همسران» استفاده کردند. بحث این بود که آقای انتظامی یک متنی آوردند و آن زمان دستمزد ایشان 80 هزارتومان بود که خیلی در آن زمان بالا بود. آقای انتظامی گفتند دستمزد من 800 هزارتومان است و شما میتوانید این مبلغ را پرداخت کنید؟ گفتیم کل بودجه ما به این مقدار نمیرسد. آقای انتظامی گفت من میدانم، به این خاطر به شما میگویم که شما پول بازیگری به من نمیدهید بلکه پول خراب شدن خود را دریافت میکنم. بنابراین وقتی متن ضعیف باشد و پول کم باشد، عوامل خوب هم نمیآیند و مرتب کارهای کوچک و ضعیف شکل میگیرد. تلویزیون باید برای کارهایی دورخیز میکرد که وجه تفاهم ما و سایر ملل باشد و کارهای جهانی میساخت و همانها را برای صادرات کار میکرد. ترکیه چطور زیباییهای کشور خود را در این سریالها به نمایش میگذارد؟
یعنی خود مدیران تلویزیون هم میدانند و کاری نمیکنند؟
اینها را در تلویزیون نمیگویند. مدیران ما میدانند و این گناه بزرگی است که نمیگویند چون پست آنها در خطر میافتد. وقتی شما یک مدیر دارید که 6 مشاور پشت آن هستند، فقط میخواهند غلط از هم بگیرند. من و شما هم بودیم اعتمادبهنفس خود را از دست میدادیم و سعی میکردیم کاری کنیم که زیر پای ما را خالی نکنند. تلویزیون فضای تمرین و تجربه دارد. برنامههای ما جدا ضبط نمیشود و پایلوت نمیسازیم بعد همه نگاه کنند. دوستان، خبرنگاران و منتقدان و تحلیلگران دعوت نمیشوند که ایرادات را دربیاورند و بعد برنامه روی آنتن برود. کارهای تقلیدی خطر کمتری دارد و مدیران به این سمت گرایش دارند. در نظام برنامهسازی اگر یک طرح ایرانی ببرید بابت آن چیزی پرداخت نمیکنند. میگویند طرح، وظیفه شماست که بیاورید؛ هرکسی میخواهد برنامه بسازد باید طرح را نیز بیاورد. تلویزیون عاملی است که این طرح ایرانی را تجربه و خطا کند؟ خیر. واحدی داریم که استانداردسازی کند؟ این کار را نمیکند. اگر هم انجام دهد، سازمانی درست میکنیم که مدیر داشته باشد ولی از درون کارایی نداشته باشد. یک زمانی هم ما برنامهسازان تسلیم میشویم و میگوییم نمیشود کاری کرد ولی وقتی با شما صحبت میکنم میبینم میتوان کار کرد. آدمها را داریم و متخصص وجود دارد و سوژهها را هم داریم، فقط یکی باید ترس را کنار بگذارد. نمیشود رویکرد ما سریالی باشد که زیباییهای ایران را به خارج از کشور نشان دهد؟