آراز مطلبزاده،روزنامهنگار: اگر بگوییم که سینما در ایران رو به زوال است، ادعایی پربیراه بهنظر نمیرسد و قابل بررسی و بحث است، باید این را هم اذعان کنیم که «نقد سینما» در ایران قطعا درحال احتضار است و این احتضار سالبهسال بیش از پیش در برابر چشمان سینمادوستان عیانتر و علنیتر میشود و دیگر قابل استتار نیست. بررسی و راستیآزمایی این ادعا چندان کار سختی نیست؛ کافی است نگاهی گذرا به آنچه این روزها تحتعنوان نقد فیلم به ما ارائه میشود، بیندازیم تا فورا بر ما آشکار شود که در ایران آنچه تحتعنوان پوشالی و جعلی نقد سینما به خورد مخاطب داده میشود چیزی نیست جز پروموشنهای دروغین با آمیزهای از شارلاتانیسم، ثناگوییهای اغراقآمیز و تمجیدهای مضحک در شبکههای اجتماعی. این عینیترین و کاملترین تصویر از وضعیت نقد در سینمای ایران است. به یک معنا با گسترش شبکههای اجتماعی اعم از پیجهای اینستاگرامی و کانالهای تلگرامی گویی ما با نسلی از بهاصطلاع منتقدان سینمایی و فصل جدیدی از نقد سینما در ایران مواجه هستیم که اولا تمام محتوای تالیفی خود را حداکثر در 200کلمه ارائه میدهند و ثانیا در آن 200کلمه هم عملا هیچ خبری از یک مواجهه موشکافانه با اثر که بررسی روابط علی-معلولی ساختار فیلمنامه، ردیابی نشانهشناسانه، کامیابی در رسیدن به فرم روایی و... را در پی داشته باشد، نیست. چراکه اولا پرداخت اصولی و تخصصی به یک اثر و در یک کلام نقد سینما بهمعنی حقیقی کلمه در 200کلمه ممکن نیست و ثانیا اینکه بخش قابلتوجهی از این منتقدان کثیرالعده حاضر در فضای مجازی نه از دانش سینمایی حداقلی برخوردارند و نه برخاسته از یک خاستگاه هویتی مشخص هستند که برای آنها جهانبینی به بار آورد و فهم سینمایی-انسانی-اخلاقیشان به مسائل را شکل دهد. این بهاصطلاح منتقدان تازه از راه رسیده قادر به دیالوگ برقرار کردن با اثر نیستند و با نقد حقیقی که عبارت است از ساختشکنی اثر، بررسی مفصلبندی آن و تبیین کارکرد اجزا و عناصر آن، فاصلهای بسیار دور و دراز دارند. به زبان سادهتر، در آنها هیچ اندوخته خودآگاه-ناخودآگاه وجود ندارد که برآمده از زیست فردی-اجتماعی باشد، ابزارهای حسیشان را تربیت کند، آن ابزارها را با طراوت نگه دارد و مواجهه اننقادی با اثر سینمایی را ممکن سازد. لذا امروزه آنچه ما با آن مواجه هستیم بهمعنی حقیقی کلمه چیزی نیست جز کالاپنداری هنر! و علیالظاهر رسالت منتقد نیز چیزی نیست جز ایفای نقش بازاریاب برای تبلیغ این کالا. آبشخور هر دو هم سرمایهسالاری است که بدون سر سوزن فهم هنری، هنرمند و منتقد را تحت گفتمان سرمایهداری تعریف کرده و رسالتشان را نیز به چرخاندن چرخهای سرمایهداری تقلیل داده است. بخشی از جوانب فاجعهبار و مفتضحانه این وضعیت همین یکماه پیش نمود پیدا کرد. در سیونهمین جشنواره فیلم فجر بر ما محرز شد که ساحت نقد تا چهحد آلوده به چه اغراض غیرسینمایی گشته است. با چشمان خود دیدیم که این بهاصطلاح منتقدان «مجازی» یا به زبان بهتر، «مزاجی» که مطابق مزاج سفارشدهنده واژه درکنار یکدیگر میچینند، چنان مدیحهسرایانه صفاتی از قبیل «درخشان»، «ماندگار»، «آوانگارد» و «تاریخساز» را درباره چند فیلم مشخص بهکار میبردند که شاید سازندگان آن فیلمها به وقت مواجه شدن با این تمجیدها در خلوت از خود بپرسند: «آیا این یادداشتها درباره فیلمهای ما حرف میزنند؟»، «احیانا اشتباهی نشده؟» و «آیا اینها واقعا فیلم ما را تماشا کردهاند؟» این وضعیت رقتبار به سینما خلاصه نمیشود. اگر به همین پیجها و کانالها در فضای مجازی رجوع کنیم با حجم انبوهی از پستهای اینستاگرامی درباره یک سریال متوسط پخششده در شبکه نمایش خانگی مواجه خواهیم شد که هر هفته چند ساعت بعد از انتشار قسمت جدید منتشر میشوند. از غلطهای فاحش نگارشی و گاهی املایی که بگذریم، نکته قابلتوجه در این بهاصطلاح نقدها، میزان استفاده غلط و نابهجا از اصطلاحات نامربوط و گاهی عیجب از قبیل «ساختار تمیز»، «فرم دقیق»، «بازی بهاندازه»، «کارگردانی منظم» و... است. بهطوری که بهنظر میرسد نویسندگان این سطور چندان فهم و شناخت دقیقی از معنی اصطلاحاتی که بهکار میبرند، ندارند. بهطوری که اگر از آنها پرسیده شود منظورتان از ابداع این اصطلاح «فرم دقیق!» چیست، احتمالا نباید انتظار پاسخ درخوری را داشت! چراکه هدف صرفا تمجید از اثری است که سفارش تمجیدشدنش داده شده است.
از طرف دیگر وضعیت نشریات سینمایی هم اصلا مطلوب نیست. بخش قابلتوجهی از آنها با عواملی ازجمله ناتوانی در تامین پول کاغذ، عدم بازده مالی یا ترس از توقیف و توبیخ بهسمت اتخاذ رویکردهای محافظهکارانهتر قدم برداشتهاند و از سیاستهای اولیه خود دورتر شدهاند. از فضای نقد فیلم بهسمت مرور فیلمها و مصاحبههای آرام و بدون چالش رفتهاند و گویی این رویه کجدار و مریز را بیشتر بهصلاح خود میدانند. بخشی از آنها هم عملا تعطیل شدهاند یا با خروج یک یا چند چهره تاثیرگذار و مهم، نشریه در آستانه تعطیلی قرار گرفته است. مهمترین گواه این مدعا تقدیر تراژیکی است که این روزها درحال رقم خوردن برای «ماهنامه فیلم» است. «ماهنامه فیلم» فارغ از نقدهایی که بر آن وارد است، منزلتی مهم و غیرقابل انکار در تاریخ سینمای ایران دارد؛ ماهنامهای که قریب به چهاردهه برای این سرزمین توامان هم فیلمساز و هم منتقد تربیتکرده، اکنون درحال فروپاشی است. اگرچه چند سالی میشد که این مسیر انحطاط بنا به دلالیل متعددی که قابل بحث است، آغاز شده بود اما اکنون این مسیر گویا به پایان خود رسیده است و علیالظاهر در سال هزارو چهارصد هجریشمسی در «ماهنامه فیلم» نه خبری از مسعود مهرابی خواهد بود و نه نشانی از «عباس یاری» و «هوشنگ گلمکانی»! ظاهرا عمر ماهنامهای که قریب به چهاردهه در تبوتاب رخدادهای مهم سیاسی و اجتماعی مختلف از جنگ و بمباران گرفته تا تحریم ماهبهماه همراه با سینمادوستان ایرانی موی سپید کرده بود در اسفند سال هزاروسیصدونودونه به پایان میرسد. اگرچه خبرها حاکی از انتشار ماهنامهای جدید توسط عباس یاری و هوشنگ گلمکانی تحتعنوان مجله «فیلم امروز» است اما بسیار بعید بهنظر میرسد این ماهنامه بتواند خون تازهای بر پیکر نحیف و فرتوت نقد سینما در مطبوعات تخصصی سینمایی تزریق کند؛ چراکه احتمالا این ماهنامه متکی بر سیاستهای اخیر «ماهنامه فیلم» خواهد بود.
ناگفته پیداست که اهمیت «ماهنامه فیلم» از بابت سیاستهای محافظهکارانه اخیرش نبود، بلکه از بابت دوام و ماندگاری 40سالهاش بود و نقش بیبدیلش در همگانیکردن نقد فیلم بین عموم جوانان ایرانی و تربیت چند نسل فیلمساز و منتقد. در اینجا قصد ورود به مبحث نقد مجله فیلم را نداریم که فرصت دیگری میطلبد اما در همین حد باید گفت که متاسفانه نزدیکی بیش از حد مجله فیلم به اهالی سینمای ایران و شکلگیری نوعی از رفاقتهای محفلی عملا این مجله را از نقد سینما دور کرد و مجله را بهسمت نوعی محافظهکاری سوق داد که تا آخر عمرش این محافظهکاری ادامه داشت. به زبان دیگر، این اواخر مجله فیلم بیشتر کارکردی نوستالژیک برای مخاطبان قدیمیاش داشت تا جنبه تخصصی در حوزه نقد سینما! با این حال میتوان اذعان کرد پایان مجله فیلم بهعنوان قدیمیترین و دیرپاترین مجله تخصصی سینما با نزیک به 600شماره چاپشده به یک معنا تصویری تمامنما از وضعیت اسفبار مطبوعات سینمایی و نقد سینما است. وضعیت اسفباری که با ابتذال موجود در نقدهای سینمایی اینترنت که جملگی محصول انتفاع سرمایه است، گره خورده و خبر از قطع کامل علائم حیاتی نقد سینما در روزهای آینده میدهد.