غرب آسیا در اولویت‌های سیاست خارجی جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا قرار ندارد اما لیبرال‌های مداخله‌گرا تلاش می‌کنند حضور واشنگتن در منطقه را گسترش دهند
اینکه بایدن در غرب آسیا چه سیاستی را دنبال خواهد کرد، به‌روشنی از سوی بایدن اعلام نشده است، اما برآیند اظهارات او و تیم سیاست خارجی‌اش نشان می‌دهد که خاورمیانه همچنان یک منطقه اصلی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود، هرچند احتمالا برای تیم جدید در کاخ سفید اولویت اصلی نیست.
  • ۱۳۹۹-۱۲-۰۴ - ۰۹:۰۴
  • 10
غرب آسیا در اولویت‌های سیاست خارجی جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا قرار ندارد اما لیبرال‌های مداخله‌گرا تلاش می‌کنند حضور واشنگتن در منطقه را گسترش دهند
بایدن گرفتار دام ترامپ؟
بایدن گرفتار دام ترامپ؟

 دونالد ترامپ برخلاف اسناد امنیت ملی آمریکا که اولویت اصلی خود را تقابل با چین و روسیه عنوان کرده بود، اصلی‌ترین تقابل سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را در مواجهه با ایران طرح‌ریزی کرد. او با جابه‌جایی سامانه‌های پاتریوت از کشورهای عربی و تاکید بر اینکه کشورهای عربی باید یک ناتوی عربی برای تقابل با ایران تشکیل دهند، سعی کرد تا نشان دهد منطقه غرب آسیا دیگر اهمیت سابق خود را برای آمریکا ندارد و این کشور حاضر نیست در این منطقه هزینه کند، اما خریدهای تسلیحاتی کشورهای عربی و حضور جنگ‌طلبانی همچون مایک پمپئو وزیر خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی در دولت، باعث شد ترامپ بدون توجه به اولویت‌های اسناد امنیت ملی، بیشترین درگیری را در غرب آسیا و به‌ویژه با ایران داشته باشد. او را به این جمع‌بندی رسانده بودند که می‌توان با فشار حداکثری ایران را تسلیم کرد و خاورمیانه‌ای یکدست و مطلوب را تشکیل داد، اما این آرزو در نوامبر 2020 و پس از شکست او در انتخابات بر باد رفت. با کنار رفتن ترامپ، دولت بایدن که سیاست خارجی آن در اختیار عناصری از دولت اوباماست، بر سر کار آمده است. اینکه بایدن در غرب آسیا چه سیاستی را دنبال خواهد کرد، به‌روشنی از سوی بایدن اعلام نشده است، اما برآیند اظهارات او و تیم سیاست خارجی‌اش نشان می‌دهد که خاورمیانه همچنان یک منطقه اصلی برای سیاست خارجی آمریکا خواهد بود، هرچند احتمالا برای تیم جدید در کاخ سفید اولویت اصلی نیست. بخشی از این وضعیت ناشی از موضوعاتی است که در آمریکا توجه به آن ضرورت بیشتری دارد. اصلی‌ترین موضوع در هفته‌های گذشته در واشنگتن، مهار ویروس کرونا، سروسامان دادن به اقتصاد و همچنین کاستن از دوقطبی شدید اجتماعی بود که ترامپ آن را رقم زد. به‌عبارت ساده‌تر، ترامپ با شعار «اول آمریکا» کاری کرد که بیش از هر اقدامی، دولت جدید آمریکا باید در داخل کشور اقدام به آواربرداری کند و سپس به اولویت‌های سیاست خارجی فکر کرند. در سیاست خارجی نیز اوضاع متفاوت از وضع داخلی نیست. دولت آمریکا در گام نخست نیاز به ترمیم روابط کشورش با اروپا، آسیا و آمریکای لاتین دارد تا یکبار دیگر بتواند متحدانش را درکنار خود جمع کند. پس از آن باید بر رقبایش -که در چهارسال ترامپ قدرتمندتر شده‌اند- تمرکز کند. بعد از این وضعیت، باید نیم‌نگاهی به غرب آسیا نیز داشته باشد. آمریکا به‌طور حتم این منطقه را فراموش نخواهد کرد، اما این به آن معنا نیست که دولت بایدن بخواهد به غرب آسیا ضریب خاصی بدهد. آمریکا به‌خوبی آگاه است که پس از احیای روابط با اروپا و سایر متحدان زخم‌خورده این کشور در دوره ترامپ، باید سراغ چینی‌ها برود. مساله چین تبدیل به مساله حیاتی برای آمریکا شده و از همین رو نیز آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا مواجهه دولت ترامپ با چین را درست و منطقی دانسته است.

 تلاش برای دخالت دادن آمریکا در جهان

در دولت ترامپ هم قرار نبود آمریکا در غرب آسیا حضوری جدی‌ داشته باشد، اما نقش‌آفرینی برخی جنگ‌طلبان باعث شد واشنگتن نه‌تنها نتواند مداخلاتش در منطقه را کاهش دهد که خود را به آستانه درگیری نظامی با ایران نیز بکشاند. این دام نه‌فقط برای ترامپ فاقد فهم در سیاست خارجی و امور بین‌الملل که برای بایدن باتجربه نیز پهن شده است. اگر در دولت ترامپ، پمپئو و بولتون نقش تعیین‌کننده‌ای در افزایش تقابل با ایران در غرب آسیا را ایفا می‌کردند، در دولت بایدن به‌نظر می‌رسد جدا از تمایلات گلوبالیستی وزیر خارجه آمریکا، خانواده کاگان‌ها در این تصمیم اثرگذار باشند؛ به‌ویژه اینکه همسر رابرت کاگان، ویکتوریا نولاند سومین مقام بلندپایه وزارت امور خارجه آمریکا شده و این وضعیت دست کاگان برای اثرگذاری بر دیپلماسی آمریکا را بازتر کرده است. یک‌سال پیش از انتخاب بلینکن به‌عنوان وزیر خارجه، او در مقاله‌ای مشترک با رابرت کاگان در واشنگتن‌پست، همچنان تجاوز نظامی به عراق را اقدامی درست دانسته بود، اما دلیل ناکامی آمریکا از این تجاوز را استراتژی غلط و برنامه‌ریزی ناکافی برای آینده خوانده بود. بلینکن و کاگان در این مقاله نوشته بودند مشکلی که در سیاست ما در سوریه وجود داشت، این بود که ما نیروی بیشتری را به‌کار نگرفتیم. در همین مقاله به‌شدت با عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از سوریه مخالفت شده است. کاگان در تازه‌ترین یادداشتی که برای شماره اخیر فارین‌افرز نوشته تلاش کرده است تا با تاکید بر مداخلات جهانی آمریکا، این سوال را پاسخ دهد که چرا باید آمریکایی‌ها رهبری جهانی خود را بپذیرند؟ او برای اینکه نشان دهد آمریکا درحال‌حاضر حضور نظامی قدرتمندی در جهان- همچون سابق - ندارد، نوشته: «در دهه 1950، در زمان دولت آیزنهاور ایالات متحده 170 میلیون نفر جمعیت داشت و تقریبا یک‌میلیون سرباز در خارج از کشور مستقر کرد. امروز اما از 330 میلیون نفر جمعیت، تقریبا 200 هزار سرباز آمریکایی در خارج از کشور مستقر هستند.» او به تقابل با شوروی در جنگ سرد و امکان تداوم آن با چین نیز اشاره کرده و نوشته: «در اواخر اوج جنگ سرد، در زمان رئیس‌جمهور رونالد ریگان، ایالات متحده 6 درصد از تولید ناخالص داخلی را برای دفاع هزینه کرد و صنایع تسلیحاتی واشنگتن سلاح‌هایی را به همان مقدار و با کیفیت تولید کرد که شوروی به‌راحتی نتوانست آن را ادامه دهد. [بنابراین] چینی‌ها می‌توانند خود را در شرایط مشابهی ببینند. آنها در درازمدت، در برابر آمریکای تحریک شده و متحدانش، ممکن است به‌همان سرنوشت سایر رقبای ایالات متحده دچار شوند.»کاگان در بخشی دیگر از این یادداشت نوشته است که «حقیقت کثیف این است که در دنیای واقعی، تنها امید به حفظ لیبرالیسم در داخل و خارج کشور، حفظ یک نظم جهانی مناسب برای لیبرالیسم است و تنها قدرتی که می‌تواند چنین نظمی را حفظ کند، ایالات متحده است... در تلاش برای حفظ این نظم، ایالات متحده قدرت خود را تحمل کرده و خواهد کرد، بعضا غیرمنطقی و بی‌اثر، با هزینه‌های غیرقابل‌پیش‌بینی و پیامدهای مبهم اخلاقی؛ معنای قدرت داشتن این است.» او در پایان یادداشت خود چنین نتیجه‌گیری کرده که «زمان آن فرارسیده است که به آمریکایی‌ها بگوییم هیچ‌گریزی از مسئولیت جهانی نیست. آنها باید فراتر از حفاظت از وطن فکر کنند. آنها باید بدانند که هدف ناتو  و اتحادهای دیگر نه فقط دفاع در برابر تهدیدهای مستقیم علیه منافع ایالات متحده، بلکه دفاع در برابر خراب شدن نظمی است که به بهترین نحو در خدمت منافع آن است. باید صادقانه به آنها گفت که وظیفه حفظ نظم جهانی پایان‌ناپذیر و پرهزینه است.» او با اشاره به اینکه مردم آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که رهبران این کشور برای اهداف شیطانی و «جهانی» خود به منافع آمریکا خیانت می‌کنند، نوشته: «پادزهر این امر تلاش برای توضیح دوباره این است که چرا نظم جهانی که آنها ایجاد کردند هنوز مهم است.» کاگان توضیح این را که چرا آمریکا باید به رهبری جهانی‌اش ادامه بدهد، وظیفه جو بایدن و دولتش دانسته است. در این گزارش به بررسی رفتار دولت بایدن در غرب آسیا پرداخته می‌شود.

پایان بن‌سلمان در عربستان

از دیدار فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا با عبدالعزیز پادشاه عربستان در سال 1945، عربستان سعودی و ایالات‌متحده یک اتحاد استراتژیک طولانی‌مدت را تجربه کرده‌اند. در این روابط بعضا تنش‌هایی هم تجربه شده اما هیچ‌گاه تغییر اساسی نکرده است. این یک همکاری قوی استراتژیک در منطقه و جهان است. در دولت اوباما، آمریکا توجه چندانی به مطالبات طرف سعودی در مذاکره با ایران نداشت اما از سال 2017 با روی کار آمدن دونالد ترامپ، همه‌چیز متفاوت شد. رئیس‌جمهور آمریکا، ریاض را مقصد نخستین سفر خارجی‌اش انتخاب کرد و در خلال این سفر نیز قرارداد 110 میلیارد دلاری فروش سلاح به عربستان را با طرف سعودی امضا کرد.

 عربستان در دولت اوباما، مجوز حمله به یمن را اخذ کرد اما در دولت ترامپ با شکل‌گیری روابط ویژه بین محمد بن‌سلمان، ولیعهد سعودی و جرد کوشنر، داماد ترامپ، ولیعهد سعودی آزادی بی‌قید و شرطی را به دست آورده بود و بدون هیچ نگرانی از عواقب جنایت‌هایش، بمباران یمن در مناطق مسکونی را در دستورکار خود قرار داد و حتی توانست به‌راحتی در کشور ثالث، جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار سعودی را قطعه قطعه کند و از عواقب آن در امان بماند. حالا با پایان ترامپ، به نظر نمی‌رسد دموکرات‌ها اجازه تکرار 4 سال ترامپ را به ولیعهد جوان و بی‌تجربه سعودی بدهند. مواضع انتخاباتی بایدن درباره سعودی‌ها، برخی تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که نباید انتظار تغییر قابل‌توجهی در روابط عربستان و ایالات‌متحده در دوره بایدن را داشت اما روابط واشنگتن و ریاض رو به وخامت خواهد گذاشت. دولت بایدن به‌صراحت اعلام کرده که قصد دارد روابط با عربستان را مورد ارزیابی مجدد قرار دهد. تا اینجا مشخص شده که در ارزیابی جدید دولت آمریکا، برخلاف دولت ترامپ، ولیعهد جوان سعودی جایگاهی ندارد و اگر قرار بر گفت‌وگو باشد، بایدن به ارتباط «همتا با همتا» معتقد است و با پادشاه عربستان کار خواهد کرد. نخستین مواجهه رسمی دولت بایدن با ریاض در هفته نخست ریاست‌جمهوی او اتفاق افتاد و آمریکا فروش عمده تسلیحات به برخی کشورها (ازجمله عربستان سعودی) را که در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ توافق شده بود، موقتا به تعویق انداخت. جو بایدن همچنین روز پنجشنبه، ۴ فوریه -۱۶ بهمن که به وزارت خارجه آمریکا رفته بود، اعلام کرد که دولتش پشتیبانی نظامی از جنگ یمن را متوقف می‌کند. صرف‌نظر از اهداف آمریکا برای توقف پشتیبانی از تجاوزات سعودی در یمن، این اقدام بیش از پیش موضع ولیعهد سعودی را که اصلی‌ترین عامل این تجاوز بود، تضعیف می‌کند. جدا از موضوع یمن و فروش تسلیحات، واشنگتن مسائل حقوق بشری را در مواجهه با عربستان سعودی در دستورکار خود قرار خواهد داد. این مساله برای آمریکا به‌قدری حائز اهمیت است که آنتونی بلینکن، وزیرخارجه آمریکا در تماس تلفنی با شاهزاده فیصل بن‌فرحان، همتای سعودی‌اش، یکی از اولویت‌های محوری دولت جدید آمریکا را برای وزیر خارجه عربستان مسائل حقوق بشری توصیف کرده بود. اما مساله مهم‌تر از این دو، شیوه مواجهه آمریکا با ولیعهد عربستان است. در پس تمامی اقدامات نقض حقوق بشر، قلدری منطقه‌ای و تجاوزات هوایی ویرانگر در یمن، محمد بن‌سلمان قرار دارد. گفته می‌شود یکی از برنامه‌های بایدن، برکناری محمد بن‌سلمان از ولیعهدی است. آمریکا به‌دنبال کاستن از نقش خود در غرب آسیاست اما تجربه 4 سال گذشته به‌خوبی نشان داده است که پادشاهی بن‌سلمان چیزی بیش از دردسر برای آمریکا نیست و این کشور ناچار است به‌دلیل جاه‌طلبی‌های وسیع‌تر از اندازه ریاض، دائم در منطقه بماند و از اژدهای زرد چینی‌ها غافل شود. بن‌سلمان جدا از ماجراجویی‌های منطقه‌ای‌، در داخل نیز دیکتاتوری خون‌آشام است که اگر بر تخت پادشاهی بنشیند، تمام مخالفانش را قلع و قمع می‌کند. دموکرات‌ها اما تمایلی به ابقای او در قدرت ندارند و بر همین اساس بایدن مقامات اطلاعاتی آمریکا را موظف کرده ظرف روزهای آینده گزارشی را به کنگره تقدیم کنند که در آن به نقش ولیعهد عربستان در قتل جمال خاشقچی، روزنامه‌نگار واشنگتن‌پست اشاره شده است.

ماه عسل نیمه‌تمام اماراتی‌ها

علاوه‌بر عربستان سعودی، امارات نیز از دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ برای ماجراجویی‌های منطقه‌ای خود به‌ویژه در یمن و لیبی و بخش‌هایی از آفریقا بهره برد اما بااین‌حال بهترین فصل در سیاست خارجی امارات‌متحده عربی به آخرین ماه‌های حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید بازمی‌گردد. به‌دنبال عادی‌سازی روابط امارات با رژیم‌صهیونیستی، واشنگتن به بهانه «مهار تهدیدهای روزافزون ایران و دفاع در برابر آن» مجوز فروش 50 جنگنده «اف-۳۵» و مهمات نظامی به ارزش بیش از ۲۳ میلیارد دلار را به امارات صادر کرد. این جنگنده‌ها که از آنها به‌عنوان هواپیماهای جنگی شناساگریز (پنهان‌کار) یاد می‌شود، برای نخستین‌بار بود که به یک کشور عربی فروخته می‌شد. دونالد ترامپ حتی در آخرین ساعات حضورش در کاخ سفید، تعرفه‌های 10درصدی واردات آلومینیوم از امارات را لغو کرده بود. طبیعی بود که نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا باعث رضایت ابوظبی نشد. مقامات اماراتی مانند همتایان خود در عربستان سعودی، بحرین و رژیم صهیونیستی از اکثر برنامه‌های‌ سیاست خارجی رئیس‌جمهور ترامپ در خاورمیانه همچون تلاش برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران، پرهیز از انتقاد از سوابق حقوق بشری دولت‌های دوست ایالات‌متحده و افزایش فروش سلاح به بازیگران منطقه‌ای مانند امارات‌متحده عربی حمایت کرده‌اند. اما این ماه عسل شیوخ اماراتی با آمریکا، با روی کار آمدن دولت جو بایدن، به پایان رسید. هرچند آمریکا روابط مستحکم خود با امارات را ادامه خواهد داد اما این بدان معنا نیست که ابوظبی فرصت ماجراجویی‌هایی مثل گذشته را داشته باشد.

تصمیم بایدن آن هم در کمتر از یک هفته بعد از شروع به‌کار دولتش برای لغو امتیاز حذف تعرفه آلومینیوم امارات به‌دلیل تعارض آن با «امنیت ملی» نخستین نشانه از روابط متفاوت از گذشته دو کشور بود. دولت آمریکا همچنین فروش جنگنده‌های اف-۳۵ به امارات‌متحده عربی را به‌منظور «بررسی دوباره» تصمیمی که در زمان ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ گرفته شده بود، متوقف کرد. اما همه‌چیز به این دو امتیاز محدود نمی‌شود و اماراتی‌ها هم همانند سعودی‌ها، دیگر حمایت‌های سابق برای تداوم تجاوزات به یمن را نخواهند داشت. دولت آمریکا چندی قبل اعلام کرده بود که قصد دارد به پشتیبانی خود از تجاوزات عربستان سعودی و امارات در یمن، که با یک فاجعه انسانی روبه‌رو است، پایان دهد. با این رویکرد آمریکا، اماراتی‌ها که امکان موفقیتی در صحنه میدانی یمن را ندارند، درحال برچیدن یکی از پایگاه‌های فرامرزی خود برای تجاوز به یمن هستند. ابوظبی سال ۲۰۱۹ و هم‌زمان با تشدید جنگ لفظی میان آمریکا و ایران، اعلام کرد که این پایگاه را رها می‌کند و از جنگ یمن خارج می‌شود. عکس‌های ماهواره‌ای از Planet Labs Inc که توسط آسوشیتدپرس تجزیه و تحلیل شده، نشان می‌دهد امارات‌متحده عربی پس از عقب‌نشینی از یمن، بخش‌هایی از پایگاه نظامی را که در بندر آساب کشور اریتره شرقی آفریقا احداث کرده بود، درحال از بین بردن‌شان است. امارات با هزینه چند میلیون‌ دلاری، بندر آساب را لایروبی کرد و باند پرواز سه هزار و ۵۰۰ متری‌اش را بهبود بخشید تا امکان پرواز هواپیماهای سنگین پشتیبانی و ترابری در آن فراهم شود. ابوظبی سپتامبر 2015 از این مرکز که به‌مدت 30 سال اجاره شده، به‌عنوان پایگاه حمل‌ونقل تسلیحات سنگین و انتقال نیروهای سودانی به یمن، استفاده کرد. تازه‌ترین عکس‌های ماهواره‌ای نشان می‌دهد که امارات شروع به حمل تجهیزات و تخریب سازه‌های تازه‌ساخته‌شده کرده است. تصاویر ماهواره‌ای از این بندر در اوایل ژانویه سال جاری نشان می‌دهد که وسایل نقلیه و سایر تجهیزات نظامی و غیرنظامی منتظر بارگیری در کشتی بوده‌اند.

 براساس اطلاعات به‌دست‌آمده، این کشتی پنجم فوریه بندر را ترک کرده است. پیش‌تر تصاویر ماهواره‌ای نشان داده بودند که کارگران پس از تخریب سازه‌های کنار بندر آساب، تجهیزات درون این سازه‌ها را به شمال پادگان منتقل کرده‌اند. تصاویر همچنین از تخریب آشیانه‌های هواپیماهای بدون سرنشین نیز حکایت دارند. اماراتی‌ها همچنین کانکس، سایبان هواپیما و حصارکشی در تاسیسات 9 کیلومتری (3.5 مایل مربع) ساخته‌اند که در ابتدا در دهه 1930 توسط قدرت استعماری ایتالیا ساخته شده بود. رایان بول، تحلیلگر شرکت اطلاعات خصوصی استراتفور در تگزاس در این زمینه گفته که «اماراتی‌ها آرزوهای استراتژیک خود را کاهش می‌دهند و از مکان‌هایی که در آن حضور داشتند، خارج می‌شوند.»

گرفتاری اردوغان  در پرونده‌های نظامی

بین کشورهای غرب آسیا، شاید بتوان گفت روابط آمریکا و ترکیه دارای یک پیچیدگی طولانی و آن‌طور که «ماکس هافمن» در بروکینگز نوشته «بدون هیچ دوره طلایی» بوده است. او با این حال سال‌های اخیر را استثنایی بد خوانده که دو کشور با مجموعه‌ای انباشته از بحران‌ها، چارچوب ناکارآمد برای رابطه و ادراکات متفاوت مواجه بودند. تقابل‌های آمریکا و ترکیه در دولت ترامپ پس از آنکه آنکارا اقدام به خرید سامانه دفاع موشکی S-400 کرد، افزایش یافت. به‌جز این موضوع که با اعمال تحریم‌هایی ازسوی آمریکا علیه ترکیه همراه شد، دو کشور درگیر 4بحران دیگر نیز هستند؛ کردهای سوریه، بحران مدیترانه شرقی، پرونده قضایی علیه هالک بانک ترکیه (مربوط به تحریم‌های آمریکا علیه ایران) و تضعیف دموکراسی در ترکیه. با وجود این اختلافات، ترامپ در بسیاری از موارد از اعمال مجازات علیه آنکارا خودداری کرد ولی تقریبا بعید است که جو بایدن به رویکرد ترامپ ادامه دهد. چندین مورد از اختلاف‌نظرها درنهایت ممکن است در سال2021 منجر به گسست عمیق در روابط دو کشور شود. درحقیقت ترکیه چند درگیری نظامی در سوریه، عراق و لیبی -و درگیری با یونان، قبرس، مصر و فرانسه بر سر مرزهای دریایی مدیترانه شرقی و منابع انرژی بالقوه- دارد. برخلاف روابط ترکیه با اروپا، روابط ایالات‌متحده و ترکیه اساسا یک موضوع تک‌پرونده‌ای است: یک مشارکت امنیتی که در چارچوب جنگ سرد برقرار شد. یکی از موضوعات کلیدی در روابط دو کشور، سامانه‌های دفاع هوایی روسی S-400 است که به گفته بسیاری می‌تواند روابط استراتژیک را همچنان تهدید ‌کند. از نظر ترکیه این خرید انگیزه ژئوپلیتیکی نیز دارد. این روابط و روابط ترکیه و روسیه، به‌ویژه در سوریه، تقویت شده است. به‌طور گسترده‌تر، در زمانی که ایالات‌متحده چین را به‌عنوان یک رقیب سیستمی تلقی می‌کند و روابط با روسیه ناآرام‌تر خواهد شد، ائتلاف حاکم در ترکیه مانند گذشته غرب‌محور نیست. آنکارا به‌دنبال خودمختاری استراتژیک با تکیه بر استقلال است. ترکیه در بیان خودمختاری استراتژیک خود در برابر چین یا روسیه علاقه چندانی به منازعه ندارد. تلاش برای کاهش وابستگی به غرب با افزایش وابستگی و آسیب‌پذیری ترکیه به چین و روسیه به اوج خود رسیده است.

اما دولت بایدن حاضر به تحمل این وضعیت نیست. برای دولت جدید بایدن -که بر تقویت اتحادها، نهادها و نظم بین‌المللی لیبرال تاکید دارد- به‌نظر می‌رسد که تنظیم مجدد روابط به این معنی است که ترکیه باید مسیر روابط خود را با روسیه و چین تغییر دهد، به‌ویژه با کنار گذاشتن سیستم‌های S-400 به ناتو و غرب برگردد اما اردوغان به‌هیچ‌وجه مسیر خود را در مقابل روسیه و چین تغییر نخواهد داد. به‌عبارت دیگر، با ادامه داغ شدن رقابت قدرت‌های بزرگ، ایالات‌متحده انتظار دارد انسجام بیشتری در بلوک غرب داشته باشد، درحالی که ترکیه معتقد است بهترین شرط این است که نوعی تعادل بین قدرت‌های مختلف برقرار کند. هرچند رجب طیب اردوغان پس از هفته‌ها روابط سخت با ایالات‌متحده گفته که می‌خواهد رابطه «برد-برد» با واشنگتن داشته باشد اما به‌نظر نمی‌رسد که تضاد منافع دو کشور به‌ویژه در سوریه، به چنین رابطه‌ای کمک کند. یکی از اصلی‌ترین اختلافات دو کشور در بحران سوریه و عمدتا مساله کردها خودنمایی می‌کند. این مساله به‌قدری برای ترکیه حائز اهمیت است که تونی بلینکن، در بخشی از اولین سخنان خود به‌عنوان وزیر پیشنهادی جو بایدن گفت:‌ «تمام حسرت من به‌عنوان مشاور باراک اوباما در سیاست خارجی این است که در سال۲۰۱۱ حل بحران سوریه و کمک به مخالفان این کشور را اولویت خود قرار ندادیم و کمک کردیم ترکیه، ایران و روسیه در این کشور بیش از همیشه قدرت بگیرند.»‌ بر همین مبنا نیز اردوغان در ماه‌های گذشته پروژه عادی‌سازی روابط با رژیم‌صهیونیستی را در دستورکار قرار داده است و پس از اینکه آنکارا دوسال در سرزمین‌های اشغالی سفیر نداشت، مشاورش یعنی «اوفوک اولوتاش» را به‌عنوان سفیر ترکیه در تل‌آویو منصوب کرد. البته شاید این تقویت ارتباط بتواند به اردوغان کمک کند اما به‌طور حتم این کمک به‌معنای مجوز دسترسی برای قتل‌عام کردهای سوریه و عراق نخواهد بود.

نتانیاهو و حاصل تخریب بایدن

دولت بایدن در شرایطی روی کار آمده که بیش از پیش رژیم صهیونیستی درگیر خلأ سیاسی شده است. پس از شکست یک عملیات نظامی و تحمیل آتش‌بس به رژیم صهیونیستی، کابینه رژیم صهیونیستی به دلیل بالا گرفتن انتقادات نسبت به عقب‌نشینی نتانیاهو در جنگ، منحل شد تا سلسله انتخابات‌های پارلمانی در سرزمین‌های اشغالی برگزار شود. پس از 3 انتخابات ناکام، قرار است چهارمین انتخابات در فروردین‌ماه برگزار شود. بنیامین نتانیاهو در انتخابات‌های پیشین بر حمایت دونالد ترامپ بسیار تکیه کرده بود و حتی در تبلیغات انتخاباتی‌اش، از عکس ترامپ در کنار خودش استفاده می‌کرد. اگر چه حالا او برای پیروزی در انتخابات و رهایی از زندان، نیاز به حمایت جو بایدن دارد اما تحولات میدانی چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. هر چند آمریکا در کلان وظیفه خود را تامین امنیت رژیم صهیونیستی و حمایت از آن می‌داند اما این بدان معنا نیست که مواضع و دیدگاه‌های افراطی نتانیاهو را نیز قبول دارد. به‌طور حتم در دولت بایدن هم روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با تل‌آویو به‌طور ویژه دنبال می‌شود ولی اینکه آنها با چه رژیمی قرار است کار کنند، کمی متفاوت از این حمایت‌ها خواهد بود. یکی از گزاره‌هایی که می‌تواند به‌خوبی بیانگر نسبت دولت بایدن و نتانیاهو باشد، به تماس تلفنی رئیس‌جمهور آمریکا مربوط است.

در سال 2017 دونالد ترامپ 3 روز پس از اینکه قدرت را در دست گرفت، تلفنی با نتانیاهو گفت‌وگو کرد اما این گفت‌وگو در دولت بایدن نزدیک به یک ماه بعد انجام گرفت. هر چند کاخ سفید مدعی است این تاخیر به دلیل بی‌محلی به نتانیاهو نبوده است اما در واقعیت متفاوت از آن چیزی است که کاخ سفید گفته است.

 دراین‌باره واشنگتن پست در گزارشی به چرایی این تاخیر اشاره کرد و نوشت: «نتانیاهو سابقه دخالت در سیاست آمریکا از طریق اتحاد با حزب جمهوری‌خواه و حمایت از نامزدهای این حزب را دارد.» این روزنامه با اشاره به اینکه سال گذشته زمانی که «دونالد ترامپ» مبارزات انتخاباتی خود را آغاز کرد، نتانیاهو برای تصویب طرح ترامپ برای صلح در خاورمیانه به واشنگتن سفر کرد و خاطرنشان کرد که نتانیاهو به هنگام اجرای فرآیند انتقال قدرت در آمریکا طی اقدامی برای خنثی کردن سیاست‌های دولت بایدن، ساخت واحدهای مسکونی در کرانه غربی را تصویب کرد. واشنگتن پست اضافه کرد: «نتانیاهو همچنین در یک سخنرانی تلاش‌های بایدن برای بازگشت به توافق هسته‌ای با ایران را رد کرد. این نقش‌آفرینی مخرب باعث شده تا بایدن آن‌طور که باید با او همراه نباشد. نتانیاهو تلاش می‌کند با کشاندن پای آمریکا به بحران‌های منطقه‌ای، جا پای خود را محکم‌تر کند، بایدن به دلیل گرفتاری‌های داخلی تلاش می‌کند به این دام نیفتد. نتانیاهو از مخالفان سرسخت توافق هسته‌ای با ایران است ولی دولت بایدن ظاهرا قصد دارد این توافق را احیا و دامنه آن را وسیع‌تر کند. دموکرات‌ها از نتانیاهو به دلیل همین مخالفت‌ها کینه‌ای دیرینه دارند. سال 2015 نتانیاهو در میانه مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5، با وجود اینکه نانسی پلوسی نماینده ارشد حزب دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا، سخنرانی برنامه‌ریزی‌شده او را در کنگره به ضرر مذاکرات اتمی با ایران خوانده بود، در 13 اسفند 93 به کنگره رفت و علیه توافق و خطرات ایران هسته‌ای سخنرانی کرد اما مساله بایدن با نتانیاهو تنها برنامه هسته‌ای ایران و احتمال بازگشت آمریکا به این توافق نیست. دموکرات‌ها از سال‌ها قبل به دنبال یک راهکار دو دولتی برای پرونده فلسطین بوده‌اند اما نتانیاهو که طراح اصلی معامله قرن بوده است، به چیزی جز شهرک‌سازی و گسترش درگیری‌ها فکر نمی‌کند. بر همین اساس بایدن تلاش کرده تا با حفظ فاصله‌اش با نتانیاهو سیاست دو دولتی را برای حل بحران فلسطین در دستور کار قرار دهد. دولت بایدن هنوز سیاستی بر خلاف مواضع دولت پیشین آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی نداشته و تاکید کرده که برخی تصمیمات دولت ترامپ مانند به رسمیت شناختن اورشلیم به‌عنوان پایتخت اسرائیل و ادامه استقرار سفارت آمریکا در اورشلیم را ادامه خواهد داد اما سیاستمداران و رسانه‌های صهیونیستی با توجه به مخالفت‌های پیشین بایدن با ساخت‌وسازهای غیرقانونی در شرق اورشلیم و کرانه باختری، احتمال بروز تنش بین دو دولت بر سر این موضوع را مطرح کرده‌اند.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰