هرچند ده‌نمکی به جای شنیدن دلایل انتقادات از دادستان، سعی در محتوایی کردن و دوگانه‌سازی انقلابی- ضدانقلابی دارد، ولی روشن است که دلایل انتقاد از این سریال (و البته روزهای ابدی) اساسا مربوط به محتوا نمی‌شود و اصلا سریال به لحاظ فرمی شکل نگرفته که بخواهد از منظر محتوایی بررسی شود.
  • ۱۳۹۹-۱۱-۲۷ - ۱۰:۰۶
  • 40
سقوط آزاد با «دادستان»

علی مرادخانی، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: یکی از گزاره‌هایی که در جشنواره فیلم فجر سی‌ونهم به تثبیت رسید آن بود که تولیدات سینمایی که با مضامین انقلابی روی پرده نقره‌ای رفتند، فارغ از آن که دوست‌شان داشته باشیم یا نه و فارغ از محتوا و مسائل این‌چنینی همگی در یک موضوع متفق بودند و آن « اهمیت فرم» بود. سینماگرانی که در جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی تعریف می‌شوند، بر خلاف پیشینیان خود حالا به فرم اهمیت می‌دهند و دست‌کم تلاش می‌کنند که داستان بگویند و از قواعد درام و اکشن به درستی پیروی کنند. این یعنی اگر حتی مصلحت را دوست نداشته باشیم نمی‌توانیم چشم روی قدرت کارگردانی آن ببندیم و اگر حتی منصور را در حوزه فیلمنامه دارای اشکال می‌بینیم، باز هم نمی‌توانیم بر «سینما» بودن آن چشم بپوشیم.

اگر این قواعد نانوشته اما مبنایی جوانان تازه شکوفاشده‌‌ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باشد، در میان پیشینیان و نسل‌های قبلی این تفکر اما اوضاع طور دیگری است. ما با حجم انبوهی از سینماگران طرف هستیم که مدام درحال گفت‌وگو با رسانه‌های متبوع در مذمت تولیدات سینما و تلویزیون هستند و با ادبیاتی تندوتیز این دو را خالی از محتوای ارزشی می‌دانند و گهگاه موضع‌گیری تندی هم نسبت به جوانانی دارند که در ابتدای این یادداشت به آنها اشاره شد. این چهره‌ها اما وقتی به مرحله تولید و بروز در منظر مخاطب می‌رسند شرایط دیدنی است، آثار تولیدشده‌ ایشان عموما اصول ابتدایی فرم را هم رعایت نمی‌کنند، در داستان گفتن لکنت دارند و بر مبنای محتواهایی بنا شده‌اند که عموما به‌طور کاملا روشن و صریحی در میان دیالوگ‌ها خودنمایی می‌کنند. تولیداتی که به لحاظ هزینه و بودجه به آثار درجه یک سینما و تلویزیون پهلو می‌زنند اما به لحاظ جذب مخاطب گاهی از تولیدات استانی سیما هم جا می‌مانند؛ تازه اگر به پخش تلویزیونی یا اکران سینمایی برسد و گوشه آرشیو نهادهای تولیدکننده خاک نخورد!

داستان روزهای ابدی و دادستان که این شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شود، دقیقا همین است. تولیداتی که حتی در نام هم محتوازده هستند (نام اولیه سریال روزهای ابدی «نفوذ» بود!) و در دیالوگ‌ها هم به گل‌درشت‌ترین نحو ممکن سعی دارند مفاهیم خود را به‌طور مستقیم به مخاطب ارائه کنند. بی‌آنکه حتی مخاطب بداند دقیقا قرار است کدام داستان را دنبال کند، کدام درام و شخصیت‌پردازی قرار است شخصیت‌ها را با او همراه کند و اصلا به کدام ‌انگیزه‌ای باید آن را تماشا کرد. مخاطبی که طبعا داستان عدالتخواهانه را دوست می‌دارد اما در مواجهه با این اثر، به جای آنکه داستانی با محوریت عدالتخواهی ببیند، با مشتی دیالوگ روبه‌رو است که مشابه برخی پست‌های اینستاگرامی و توئیتری عدالتخواهی را داد می‌کشد و موقعیت‌هایی که به غایت از واقعیت به دور است و گاهی خنده‌دار؛ مثلا تصویر کاریکاتوری و شعارزده‌ای که از فضاهای دانشگاهی و فعالیت‌های دانشجویی در سریال ترسیم شده را تماشا کنید. کدام جمع دانشجویی حتی شباهت به جمع‌های دانشجویی دادستان دارد؟ و خب طبیعی است شکست چنین اثری حتی در پرمخاطب‌ترین شبکه‌های سیما.

هرچند ده‌نمکی به جای شنیدن دلایل انتقادات از دادستان، سعی در محتوایی کردن و دوگانه‌سازی انقلابی- ضدانقلابی دارد، ولی روشن است که دلایل انتقاد از این سریال (و البته روزهای ابدی) اساسا مربوط به محتوا نمی‌شود و اصلا سریال به لحاظ فرمی شکل نگرفته که بخواهد از منظر محتوایی بررسی شود.

فضاسازی‌های رسانه‌ای و دوگانه‌های کاذب هر چند راه مناسبی برای فرار از انتقادات در کوتاه‌مدت هستند، اما نمی‌توانند ضعف‌های فنی و بی‌شمار کار را بپوشانند و این یعنی سقوط آزاد کارگردانی که روزگاری می‌گفتند جزء جریان‌سازهای سینمای کشور است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰