به گزارش «فرهیختگان»، بدیهی است که در هر دورهای شکل و نوع تربیت کودکان و نوجوانان دچار تغییراتی شده و این روال در آینده هم ادامه خواهد داشت. مفاهیم اخلاقی و تربیتی اما عنصر ثابت این دورهها بودند، هرچند این مفاهیم هم فراز و فرودهایی داشتهاند. یکی از مفاهیمی که عضو ثابت مسائل تربیتی و رفتاری خانواده و فرد بوده، مفهوم عاشورا، امام حسین(ع) و کربلا بوده است. این سه کلمه درواقع یک منظومه فکری ساخته که در طول قرنها وجود داشته است و بعد از این هم خواهد بود. اما مساله مهم راههای انتقال این مفاهیم به نسلهای تازه است. طبیعی است که کودکان دهه 90 با بچههای دهه 60 تفاوت دارند؛ پس منطقی است که شیوههای تربیتی هر دهه هم تفاوت داشته باشند. رسانهها در دهه اخیر تغییراتی کرده و ابزارهای جدیدتری به بازار آمدهاند. ابزارهایی که هرکدام ظرفیتهای بیشتر و بهتری دارند و میتوانند به مربیان و خانوادهها کمک بکنند، هرچند میزان و نوع استفاده از این ابزارها هم باید مدیریت شوند.
به این بهانه با محمد سرشار، مدیر شبکه پویا همصحبت شدیم تا ابزار و کانالهای رساندن مفاهیم دینی و بهطور خاص عاشورایی به کودکان و نوجوانان را بررسی کنیم.
راههای انتقال مفاهیم عاشورایی و امام حسینی به کودک و نوجوان در دهههای مختلف متفاوت بوده و ابزارهای رسانهای نیز همزمان متفاوت شدهاند. با توجه به این تغییرات چگونه باید این مفاهیم را از نظر فرم و محتوا به کودک و نوجوان منتقل کرد؟
واقعه عاشورا واقعه بسیار بزرگی است که در طول تاریخ هم بشر براساس میزان فهم و درک خود توانسته به بخشها و ابعادی از این حماسه اشراف یابد و در زندگی خود از آن استفاده کند. این مساله درباره بحث تربیت کودک و نوجوان و بهرهگیری آنها از مسائل حسینی نیز مطرح است. یعنی در دوره زمانی به تناسب نیازهای مخاطب یک تلاشی باید انجام شود تا درک و فهم متناسبی از آن واقعه ارائه شود.
در چنین شرایطی وظیفه مربیان و والدین این است که احوال فرزندان خود را درنظر بگیرند و براساس نیازهایی که دارند متوجه میشوند باید به چه ابعادی از واقعه کربلا بیشتر پرداخته شود و به چه نوعی جلو رفت. بعد از اینکه نیازهای مخاطب خود را شناسایی کردیم وارد عرصه تربیت میشویم. عرصهای از تربیت وجود دارد که حرکت از میل متربی (تربیتشده) به مقصد مربی نیاز است. ما در اینجا نیاز را میشناسیم و باید گرایشهای مخاطب خود را نیز بشناسیم یعنی آن مبدا میل را بشناسیم، اینکه به چه شیوه از روایت این واقعه کودک و نوجوان ما گرایش بیشتری دارد.
ممکن است در یک دوره تاریخی به شعر بیشتر علاقه نشان دهد، ممکن است در دوره دیگری داستان و رمان را دوست داشته باشد و در دوره دیگری به سریال و فیلم سینمایی علاقه نشان دهد و یا حتی در دوره ما به بازیهای رایانهای علاقه نشان دهد. اینها مبدا میل میشود. باید بهعنوان مربی این ارتباط بین گرایشهای مخاطب و نیاز از ابعادی که باید از واقعه کربلا شناسایی شود، برقرار کنیم که تمام هنرمندی مربیان بزرگ در طول تاریخ همین بوده است. در یک دورهای فردی همانند محتشم وقتی میبیند که شعر رواج زیادی دارد با سرودن شعر، مخاطبان خود را از مبدا میل به مقصد نیاز منتقل میکند.
در یک دورهای هم فردی همانند آقای میرباقری وقتی میبیند سریالهای تلویزیونی پرطرفدار هستند از قالب فیلم و سریال استفاده میکند. این قاعده کلی است که درباره اتفاقات بزرگ تاریخی میتوانیم استفاده کنیم و برداشت تربیتی را از آنها داشته باشیم.
عدهای اعتقاد دارند همین که کودکان و نوجوانان مشکی میپوشند و یا به آیینها و مظاهر ماه محرم توجه دارند، کفایت میکند و اگر با همین روحیه بزرگ شوند، کافی است امام حسینی بمانند. نظر و تحلیل شما درباره این نگاه چیست؟
این امر دو وجه عرفانی و تکلیفی نسبت به بزرگترها دارد. در بحث عرفانی نکته مهم این است که سفره کرم این بزرگواران اهلبیت آنقدر وسیع است که مشهور است کسی اگر گردی از این راه بر سر و تن او نشسته باشد، مشمول عنایت و شفاعت این بزرگواران قرار میگیرد و دست او را میگیرند و هدایت میکنند. این بحث معنوی است و شکی در این امر وجود ندارد و همه امیدوار هستیم به این مرحله برسیم.
یک بحثی بهعنوان خود و تکلیف خود بهعنوان مربیان و والدین و... داریم. اینکه باید تلاش خود را در این زمینه انجام دهیم. اگر سعی نداشته باشیم خداوند میفرماید تا تلاش از سمت مربیان نباشد ممکن است عنایات شامل حال ما نشود. لذا نباید این دو بحث را با هم خلط کرد.
از نظر ما بهعنوان مربی در ردههای سنی مختلف کارهای متفاوتی را میتوان انجام داد. در رده سنی خردسال اولین مساله این است که کودکان خیر و شر را بشناسند، طیب و خبیث را بشناسند، توجه به اوقات داشته باشند. در این حد برای خردسال کفایت میکند. لذا توصیه میشود در ایام محرم در خانه سیاهی بزنیم یا ایستگاه صلواتی بنا کنیم که اطعام و احسانی اتفاق افتد یا در مراسمهای عزاداری شرکت کنیم. همه این موارد از باب توجه دادن خردسالان به اوقات است که بدانند ایام محرم با بقیه سال متفاوت است و به یک دلایلی که ممکن است همه ابعاد آن را متوجه نشوند بزرگترها به این ایام توجه بیشتری دارند.
رده سنی که بالاتر میرود میزان درک مخاطب بیشتر میشود. اینجا بحث خیرگزینی و شرگزینی مطرح میشود، بحث اینکه انتخابهای مختلف نتایج متفاوتی دارد، مطرح است. لذا اگر انتخاب کنیم در جبهه خیر باشیم به یک خروجی میرسیم و اگر در جبهه شر قرار بگیریم به خروجی دیگری میرسیم و نتیجه دیگری پیدا میشود؛ این مساله دوم است.
این مفاهیم را باید چطور منتقل کرد؟
در هر رده سنی میل مخاطب باید شناسایی شود و گرایش او را بشناسیم. خود ما در حوزه هنری کودک و نوجوان واقعه عاشورا را برای رده سنی کودک در قالب انیمیشن روایت کردیم. سنی که بچهها متوجه میشوند انتخابهای مختلف نتایج مختلفی دارد و پیامدها با هم فرق میکند، دقیقا چهار قسمت انیمیشن تولید کردیم که درباره چهار شخصیت مهم واقعه عاشورا بود.
فرد خوبی که تصمیم میگیرد خوب بماند، فرد خوبی که تصمیم میگیرد بد شود، فرد بدی که تصمیم میگیرد خوب شود و فرد بدی که تصمیم میگیرد بد بماند و نتایج این چهار انتخاب را نمایش دادیم. در هر رده سنی این مسائل با هم متفاوت است و گرایش مخاطب نقشی کلیدی دارد.
یعنی اصل بر مخاطب است و نمیتوان و نباید یک نسخه کلی برای همه ردهها و در دورههای مختلف نوشت؟
بله، درواقع دو بال «مخاطبشناسی» و «نیاز» داریم. این دو را باید با هم تلفیق کنیم و اگر این دو با هم هماهنگ نباشند پرواز اتفاق نمیافتد. در هر رده سنی آن ذائقه مخاطب چه در ردههای سنی و چه در دورههای تاریخی مختلف متفاوت است. بهعبارت دیگر گرایش نوجوان دهه شصتی با گرایش نوجوان دهه هفتادی با گرایش نوجوان دهه هشتادی متفاوت است و از طرف دیگر کودک دهه 90 با نوجوان دهه 90 با خردسال دهه 90 گرایشهای متفاوتی دارند. این پیچیدگی کار تربیت را نشان میدهد. مربی همانند پزشک حاذق وضعیت متربی را بررسی میکند و براساس اقلام فرهنگی و محتواهای رسانهای و... شبیه داروها برای او نسخه خاص میپیچد. این مربی یک زمانی پدر و مادر است و این نسخه که میپیچد فقط برای فرزندان خود اوست. مربی یک زمانی معلم کلاس برای 30-20 دانشآموز این نسخه را میپیچد. یک زمانی هم در رسانه ملی برای میلیونها مخاطب است. این تفاوتی است که این مساله در ردههای مختلف سنی دارد.
با توجه به صحبتهای شما و در مقام ارزشگذاری امر مذموم و بدی نیست اینکه حتی اگر یک بازی رایانهای بتواند مفاهیم عاشورایی را به بچهها منتقل کند؟
خیر، هرکدام به سهم خود میتوانند این کار را انجام دهند. خطرناک نیست ولی باید دقت کنیم که هر قالب رسانهای همانند ظرف است. عمق محتوایی که منتقل میکند با قالب دیگر متفاوت است. عمق محتوایی که یک سریال میتواند منتقل کند با یک فیلم سینمایی و نماهنگ و بازی رایانهای و یا کتاب و... متفاوت است. خطا موقعی اتفاق میافتد که توقعی که از کتاب داریم از نماهنگ داشته باشیم، توقعی که از یک سریال داریم از بازی رایانهای داشته باشیم.البته در هر عرصهای افراط و تفریط وجود دارد و طبیعتا و بهمرور زمان قالبها و تجربیاتی ماندگار میشود که توانسته باشد استاندارد درستی را رعایت کند و براساس آن جلو برود.
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار