به گزارش «فرهیختگان»، «گذشت زمان یا همهچیز را ثابت میکند یا یک چیزهایی را حل میکند.» درباره برنامه جامع اقدام هستهای، گذشت زمان نتوانست همهچیز را ثابت کند، اما همان چیزهایی که ثابت شده، قابل توجه هستند. پنج سال پیش 23 تیرماه، ایران و 1+5 در پرونده هستهای به توافق نهایی دست پیدا کردند. در آن روز برجام قرار بود خیلی کارها برای ایران بکند. برجام آفتابی تابان بود که همه مشکلات از آب خوردن مردم تا ازدواج جوانان و چرخیدن چرخ کارخانهها را قرار بود حل کند. برجام توانست در کوتاهمدت یک چیزهایی را حل کند، اما در بلندمدت خیلی چیزها را ثابت کرد. در رد و تایید برجام در این سالها کم سخن گفته نشده و بهطور حتم این تقابل تا سالها ادامه خواهد داشت. فارغ از این دو دیدگاه، در یک بررسی واقعبینانه، میتوان برجام را توافقی با منافع کوتاهمدت و تبعات بلندمدت دانست. با درصد و اعداد و رقم نمیتوان اثبات کرد کدام عامل به چه میزان در این وضعیت دخیل بودند، اما میتوان گفت تصور رفع دشمنی با آمریکا از راه دیپلماسی و اعتماد به غرب و وعدههایش، بزرگترین خسارت ایران در برجام بود. بهعبارت دیگر، ایران با اعتماد به وعدههای غرب، در حوزه نرمافزاری در مذاکرات شکست خورد. در این گزارش به بررسی توافق هستهای برجام در کوتاهمدت و بلندمدت پرداخته شده است.
سازوکار مذاکرات
دال مرکزی وعدههای حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 92، سیاست خارجی و بهویژه پرونده هستهای ایران بود. او به مردم وعده داده بود میتوان کاری کرد که تحریمها رفع شود و هم چرخ سانتریفیوژها و هم چرخ کارخانهها با یکدیگر بچرخد. او باور داشت که میتوان چنین کاری کرد و بر همین اساس در نخستین اقدام، ایده انتقال پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه را پیگیری کرد چراکه در عرصه بینالملل، نام و ترکیب اعضای شورای عالی امنیت ملی، حکایت از غلبه ماهیت امنیتی بر دیپلماتیک داشت. این تغییر بیش از داخل، این پیام را به بازیگران بینالمللی مخابره میکرد که پرونده هستهای برای تهران دیگر جنبه امنیتی ندارد و بر همین اساس ایران تلاش دارد این پرونده را در حوزه دیپلماسی و حقوقی پیگیری کند. این تغییر علاوهبر کاستن از جنبه امنیتی، پرونده هستهای را تبدیل به یک موضوع تخصصی و از موازیکاریهای نامعمول در نهادهای غیردیپلماتیک، جلوگیری میکرد. جدا از این مزیتها، پرونده هستهای دراختیار محمدجواد ظریف؛ یعنی فردی قرار میگرفت که تجربه مذاکرات را در سابقه خود داشت و گفته میشد به واسطه سالها حضور در آمریکا، با رفتار و سیاست خارجی آمریکاییها آشنایی کافی را دارد. به واسطه این تغییر در ایران، سطح مذاکرات در طرفهای دیگر نیز ارتقا پیدا کرد. پیش از این و در دولت اصلاحات، ایران حاضر به گفتوگوی مستقیم با آمریکا نبود و به نمایندگی از این کشور با وزرای خارجه تروئیکای اروپایی(بریتانیا، فرانسه و آلمان) مذاکره میکرد. این سه کشور عملا توانی برای توافق با تهران بدون جلب رضایت آمریکا نداشتند. در دولت نهم، ایران با مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به نمایندگی از 1+5 مذاکره میکرد. مهرماه سال 88 بهواسطه حضور اوباما در کاخ سفید، مذاکرات هستهای از حالت دوجانبه خارج شد و مذاکرات از سطح نماینده ایران و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به نمایندگی از گروه 1+5 به مذاکرات ایران و نمایندگان کشورهای عضو گروه 1+5 در سطح معاونان وزیر امورخارجه ارتقا یافت، اما با تغییر در هیات دیپلماتیک ایران، 1+5 نیز بهجای معاون وزیر، ماموریت مذاکرات هستهای را به وزرای خارجه خود سپرد. ارتقای سطح مذاکرات، بسیاری از هماهنگیها را کنار زد تا همه طرفها بتوانند در زمان کوتاهتری به توافق دست یابند.
برد - برد نشد اما توافق شد
بینتیجه بودن مذاکرات با معاونان وزارت امورخارجه 1+5، ایران و آمریکا را به پای میز مذاکرات محرمانه در عمان برد. در این مذاکرات که تقریبا در دو سال پایانی دولت دهم برگزار شد، هر دو طرف تلاش کردند تا واقعیتر و به دور از هیاهو برای دستیابی به توافقی- تنها در مساله هستهای–مذاکره کنند. از این مذاکرات نتیجهای حاصل نشد تا دولت در ایران تغییر کرد. روند مذاکرات در دولت بهشدت سرعت گرفت چراکه دو طرف شناخت دقیقی از یکدیگر در این باره داشتند. غربیها از اظهارات مقامات ایران و کاهش قدرت اقتصادی تهران، متوجه این مساله شدند که تهران به پای میز مذاکره خواهد آمد و مقامات ایرانی نیز با توجه به ناکامیهای آمریکا در جنگهای منطقه و ناتوانی در ایجاد آسیب بزرگ به برنامه هستهای ایران و جهش توانمندیهای هستهای همچون غنیسازی 20 درصد، متوجه شدند واشنگتن نیز راهی جز نشستن دور میز مذاکره ندارد. به همین دلیل در بازهای کمتر از 100 روز از تشکیل دولت، در سوم آذرماه 92، ایران و 1+5 در ژنو به یک توافق موقت دست پیدا کردند. مذاکرات فشرده و طولانیمدت طرفین گاهی تا آستانه فروپاشی پیش رفت اما در آخرین لحظات حفظ شد تا درنهایت در 23 تیرماه 94، پس از ۱۷ روز مذاکره در وین، ایران و 1+5 به یک توافق جامع و نهایی دست پیدا کردند.
در این توافق از آنچه ایران آن را در حوزه فنی خط قرمز میدانست، به وضوح عدول شده بود؛ تعهدات طرفین پایاپای نبود و براساس آن ایران نهتنها موظف به انجام کامل تعهداتش میشد بلکه این تعهدات نیز باید از سوی آژانس راستیآزمایی میشد و پس از آن، تعهدات طرف غربی در 16 ژانویه(26 دی ماه) آغاز میشد. با وجود اختلاف در سطح دادهها و ستاندهها، ایران توانست در بخشهایی از فرصت بهوجودآمده به واسطه برجام، استفاده کند. هدفگذاریهای ایران بسیار وسیعتر از آنچه در متن برجام گنجانده شده، بود. این اهداف عبارت بودند از:
1- خرید زمان برای بلوغ توان اقتصادی
براساس پیشبینی پژوهشگران و مقامات، ایران تنها 10 تا 15 سال زمان نیاز داشت تا بتواند قدرت خود را به سطحی برساند که دیگر تحتتاثیر فشارهای اقتصادی آمریکا قرار نگیرد. نمونه این رخداد در مواجهه آمریکا و هندوستان شکل گرفت. هندیها در سال 1988 سلاح هستهای خود را در شرایطی امتحان کردند که زیرساختهای لازم برای توسعه را فراهم کرده بودند. همین مساله نیز باعث شد تا تحریمهای آمریکا خللی در روند رو به رشد این کشور ایجاد نکند. درنهایت نیز آمریکا در سال 2001 بهناچار معاهده استراتژیک همکاری با هند را امضا کرد.
2- استفاده از فضای کاهش تنشها در فضای بینالمللی
توافق هستهای با 1+5 زمانی نهایی شد که ایران در سوریه درگیر یک نبرد تعیینکننده بود. اگر در سوریه و سپس در عراق ایران شکست میخورد، داعش برای تصرف ولایت خراسان، حمله به ایران را نیز آغاز میکرد. تهران بنا داشت با استفاده از توجه بینالمللی به مساله داعش، اختلافات منطقهای را در سایه اجماعی بینالمللی حلوفصل کند. از همین رو و در همان ماههای ابتدایی توافق یعنی در مهر 94 توانست با هوشمندی سردار شهیدقاسم سلیمانی، روسیه را برای پشتیبانی هوایی وارد نبرد سوریه کند. ایران در صف مبارزه در کنار بازیگران بینالمللی همانند اروپا و آمریکا یک فرصت برای هماهنگی منافع با این کشورها بهوجود آورد و بهعنوان یک بازیگر موثر و توانمند در منطقه بازیگری کرد.
3- پذیرش جهانی ایران
از نظر ادراکی همانقدر که این مذاکرات از نظر برخی تحمیل نظر قدرتهای جهانی بر ایران بود و از منظری دیگر نشانگر ارتقای سطح تهران در منازعات و معاملات جهانی بهعنوان طرفی تاثیرگذار بود. در این مذاکرات تهران برخی از محدودیتها را پذیرفته بود، اما درمقابل امتیازاتی نیز گرفته بود. با این ادراک، ایران در قامت بازیگری بزرگ در سطح بینالمللی هویت پیدا کرد.
4- شکست سیاست امنیتیسازی
شاید یکی از مهمترین اثرات برجام، شکست سیاست امنیتیسازی ایران بود. اولین حوزه تاثیر این سیاست بر افکار عمومی و ذهنیت مقامات کشورهای جهان بود و منجر به تخریب وجهه تهران حتی نزد کشورهای دوست و همپیمان شده بود. برخی از این کشورها همچون ونزوئلا هم با تاثیرپذیری از این سیاست، حاضر به همکاری با ایران نبودند. برجام با دادن نقش به ایران و اعتمادزایی، خلل بزرگی در سیاست امنیتیسازی غرب ایجاد کرد.
5- فروپاشی ائتلافهای ضدایرانی
هدف دیگر تهران، از هم گسستن ائتلافهای منطقهای ضدایرانی بود. در این مسیر با بیاعتمادی متقابل بین آمریکا و برخی از متحدان منطقهای آن، ائتلافهای منطقهای دچار بیثباتی شد و بازیگران موجود باتوجه به تغییرات صورتگرفته در سیاستهای بلندمدت خود تجدیدنظر کردند. این کشورها به سمت ائتلافسازی با دیگر قدرتهای جهانی همانند روسیه یا چین رفتند یا سعی در احیای نفوذ متحدان قدیمیتر خود در منطقه مانند بریتانیا کردند، اما حاصلی به دست نیاوردند.
6- همکاری آمریکا با ایران
یکی از جمعبندیهای تیم هدایتکننده مذاکرات هستهای و مغزهای متفکر پشتپرده آن، امکان همکاری تهران و آمریکا بود. آنها معتقد بودند با افول قدرت هژمونیک آمریکا، این کشور به عدمتواناییاش در مهار ایران پی برده و بر دورهای از همکاریها در دوران پساهژمونیک تمرکز خواهد کرد. براساس این دیدگاه، مذاکره آمریکا با ایران در سایه مخالفتهای رژیم صهیونیستی، امارات و عربستان سعودی، نشانههایی از تجدیدنظر منطقهای آمریکا برای کاهش حضورش در خاورمیانه و تمرکزش بر شرق آسیا بود. بر این اساس آمریکا تنشها را با ایران کاهش داده و در سطوحی با تهران دست به همکاری میزد.
چرا شکست؟
جدا از کسانی که علاقه وافری به انزوای بینالمللی ایران دارند، دیگران معتقدند که توافق هستهای با 1+5 مجموعهای از دادهها و ستاندههاست. در اینکه ایران نتوانست در دوره حیات برجام، به اندازه دادههایش، دستاورد داشته باشد، شکی نیست. پس از خروج آمریکا نیز تقریبا چیزی از این توافق به دست نیاورد. بررسی اینکه چرا این توافق با سالها پشتوانه فکری، نتوانست به اهداف ترسیمشده دست پیدا کند و درنهایت به یک ایده شکستخورده منجر شد، خالی از لطف نیست.
مشکل در نرمافزار
اهدافی را که دولت در قالب برجام به دنبال تحقق آن بود، همپوشانی بسیاری با اهداف کلی نظام داشت اما برخی از مفروضات تیم مذاکرهکننده ایران، با واقعیات همخوانی نداشت و برخی نیز تحت اثر فضای مذاکرات دچار تغییر شد. آنها درک درستی از ابزاری که چنین موقعیتی را برای مذاکره ایجاد کرده بود –یعنی توانمندی هستهای- نداشتند و به همین دلیل نتوانستند از آن بهخوبی استفاده کنند. علاوهبر این، اعتماد بیش از اندازه به طرف غربی و بهکار بردن جملاتی همچون «امضای کری تضمین است» نشان میداد که تیم مذاکرهکننده چشم خود را روی حقایق بستهاند. چراکه ماهها قبل از اینکه عباس عراقچی، معاون وزیر امورخارجه چنین جملهای را بر زبان راند، در دیماه 93، 47 سناتور آمریکایی در نامهای به رهبر ایران، نوشتند که هرگونه توافق هستهای با ایران پس از پایان دوره ریاستجمهوری باراک اوباما معتبر نخواهد بود. با این حال جواد ظریف و تیم مذاکرهکنندهاش که اشراف کاملی به سازوکار قانونگذاری آمریکا داشت و میدانست هر چیزی که توسط کنگره تصویب نشود تنها یک توافق اجرایی است و رئیسجمهور بعدی میتواند آن را زیرپا بگذارد، یک ماه بعد از توافق برجام در شورای راهبردی روابط خارجی در پاسخ سوالی، امکان خروج آمریکا از برجام را بهصورت کلی رد کرد.
یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام ظریف در گفتوگو با یکی از نمایندههای وقت مجلس به حدود ۲۰ فکت از رفتارهای داخلی آمریکا اشاره کرده و گفته «اگر به جای ترامپ خانم کلینتون هم رأی آورده بود آمریکا از برجام خارج میشد.» کمی غیرمنطقی است که باور کنیم ظریف و تیم سیاست خارجی و حقوقی او، به سازوکار قانونگذاری در آمریکا آگاه نبودهاند و چنین اشتباه بزرگی کردهاند. آنها در امکان خروج آمریکا از برجام شکی نداشتند، اما با اشتباه محاسباتی و اعتماد به غرب، این احتمال را نزدیک به صفر میدانستند. این اشکال که بیش از سختافزار در نرمافزار دستگاه سیاست خارجی ایران اثر گذاشته بود، این توافق را به خسارتی بزرگ برای ایران تبدیل کرد. درباره اینکه چرا برجام بهعنوان ابزاری کارآمد تبدیل به خسارت شد، باید به این نکات اشاره کرد:
1- امید به درگیر کردن اقتصاد غرب
تیم مذاکرهکننده هستهای تصور میکرد با درگیر کردن اقتصاد اروپا و آمریکا با اقتصاد ایران و بستن قرارداد با شرکتهای اروپایی و سفارش هواپیما از بوئینگ آمریکا، میتواند پشتوانهای محکم برای حفظ برجام ایجاد کند. اشتباه آنها این بود که باور نمیکردند آمریکا از سود قرارداد فروش چند ده فروند بوئینگ به ایران چشمپوشی کند و نهتنها این قرارداد را لغو که به تمامی شرکتهای اروپایی برای خروج از بازار ایران اولتیماتوم بدهد. در شورای راهبردی روابط خارجی، وزیر امور خارجه همین توافقات را ضمانت برجام میدانست. او گفته بود که «ما باید روابط اقتصادیمان آنچنان بههم تنیده باشد که برای کسی صرف نکند زیر توافق بزند، لذا اینکه بنده مجبور میشوم درمقابل بعضی فشارها مقاومت کنم و ما قبول کنیم این ارتباطات ایجاد شود برای این است که این خود ضامن توافق است؛ هم ضامن اجرای ماست و هم ضامن اجرای طرف مقابل.» اما در عمل چه اتفاقی افتاد؟ آمریکا از برجام خارج شد و بهدنبال آن تمام شرکتهای اروپایی نیز از بازار ایران رفتند.
2- آرزوی احیای روابط با غرب
دولت حسن روحانی امیدوار بود بتواند یک همکاری طولانیمدت را با غربیها آغاز کند. او با خوشبینی به غرب، گمان میکرد بهبهانه نبرد با داعش، میتواند اذهان دولتهای غربی را متوجه همکاری با خود کند. این اتفاق نیفتاد و بعد از پایان جنگ، دولت با تشدید درگیری با غرب مواجه شد. واشنگتن حتی قهرمانان جبهه مقاومت علیه داعش را بارها مورد حمله قرار داد تا احیای روابط با غرب درحد همان آرزو باقی بماند. دولت روحانی باید با کیاست این مدت را کوتاه تلقی میکرد، اما بهدلیل خوشبینی در این فکر بود که میتواند از این طریق دست به همکاری گسترده با غرب بزند.
3- همکاری با ایران حتی در افول
دولت روحانی و تیم مذاکرهکننده بهخوبی به افول قدرت آمریکا در نطقه و جهان پی برده بود، اما اشتباهش در این بود که گمان میکرد آمریکا با درک از افول موقعیت خود، تهران را بهعنوان همکار منطقهای انتخاب خواهد کرد. اما آمریکای درحال افول، براساس طراحی خود، تلاش کرد همچون پانعربها، ایران را نیز بهعنوان یکی از موانع قدرت خود در منطقه هدف قرار دهد.
4- بزرگ و بزک کردن برجام
دولت روحانی بیش از اندازه توافق ایران و 1+5 را بزرگ فرض کرد. این توافق گرچه باعث ارتقای سطح ایران در حوزه بینالمللی شد، اما باید با درک چندوجهی از آن، کاهش نفوذ منطقهای ایران را که بهدلیل مبارزه با آمریکا بهدست آمده بود نیز مورد توجه قرار میداد. دولت روحانی جایگاه برجام را تا جایی بالا برد که از آن به «آفتاب تابان» یاد میکرد و مدعی بود حتی «آب خوردن» مردم و ازدواج جوانها نیز به این توافق مرتبط است. این درحالی بود که برجام در واقعیت ابزاری برای دستیابی به موفقیت بود، اما بزرگ کردن بیش از حد آن، بیش از نتیجه ناکامی بهبار آورد.
5- پشت پا به شرکای قبلی
در برجام، دولت بهقدری به همکاری با شرکتهای اروپایی امیدوار بود که همسایگان و شرکای آسیاییاش را بهصورت کامل فراموش و آنها را با تحقیر از ایران اخراج کرد. در حوزه نفت، وزیر نفت در همان ابتدا یک شرکت چینی را اخراج کرد. اخراج این شرکت درحالی بود که ایران برای افزایش تعاملات با چین، امکان ورود چینیها به ایران بدون روادید را صادر کرده بود، اما با شرکتهای چینی چنین رفتاری صورت میگرفت. هرچند این شرکتها، مبلغی بسیار بیشتر از شرکتهای اروپایی طلب میکردند، اما جز آنها هیچشرکتی حاضر به همکاری با ایران در دوره تحریم نبود. دولت در مواجهه با همسایگان نیز همین رفتار را کرد و تعامل با همسایگان در محدودترین حالت قرار داشت و تمام تمرکزش روی شرکای اروپایی بود. در اینکه اروپاییها در برخی فناوریها قابلقیاس با کشورهای منطقه و چین نیستند، شکی نیست، ولی دولت باید با پرهیز از دیپلماسی عجولانه، تعامل با چین و روسیه و کشورهای منطقه را وسعت میبخشید تا در شرایط فعلی با دست بازتر بتوان با این کشورها همکاری و تحریمها را کماثرتر کرد. برجام باید تعاملات ایران را با دنیا گستردهتر میکرد، اما تنها به اروپا و غرب محدود شد تا پس از خروج آمریکا، ایران همچون تاجری ورشکسته تنها نظارهگر این میدان باشد.
6- برجامهای 2 و 3
در همان نخستین ماههای اجرای برجام، دولت حسن روحانی از کارشکنی غرب در اجرای توافق هستهای سخن میگفت و از ایجاد موانع ابراز ناخرسندی میکرد. با این حال اما در نهاد ریاستجمهوری برخی بهدنبال برجامهای دیگر بودند. روحانی درحالیکه اجرای برجام در هالهای از ابهام بود، از برجامهای بعدی سخن میگفت و این پیام را بهطرف غربی میداد که آماده توافق در سایر موضوعات نیز هست. این البته به پس از برجام مربوط نیست و در همان دوران مذاکرات هستهای هم تیم مذاکرهکننده درحالیکه چنین اختیاری نداشت، اما قول این را بهطرف آمریکایی داد که درمورد مسائل دیگر هم صحبت خواهند کرد.
7- نه چرخ سانتریفیوژ، نه کارخانه
بیش از برجام، نرمافزاری که منتج به چنین توافقی شد، برای منافع ملی ایران خطرناک بوده، هست و خواهد بود. اگر برجام وجود نداشت، تصور خوشبینانه امکان تعامل با غرب و رفع کدورتها، ایران را در یک دام مشابه برجام میانداخت. این تفکر محصول مشاورههای افرادی است که در دوره ریاست حسن روحانی بر مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام، در قامت مشاور به او مشورت میدادند. روحانی در دوره اصلاحات سابقه چندین و چند بدقولی و بدعهدی در مذاکره با طرف غربی را داشت و میدانست مساله اصلی ایران و غرب، فناوری هستهای نیست، با این حال برای رایآوری در انتخابات ریاستجمهوری، برنامه هستهای را به رفراندوم گذاشت. روحانی بهخوبی میدانست اختلاف آمریکا و ایران، مساله هستهای نیست و تهران بهدنبال تغییر در نظم بینالمللی است، با این حال وعده چرخیدن توامان چرخ کارخانه و سانتریفیوژها را با هم داد. آمریکا روند چرخیدن چرخ کارخانهها را مختل کرده و بهدنبال متوقف کردن چرخیدن سانتریفیوژها بود، اما مغز غربگرای او و تیم مشاورهدهندهاش، انتخابات را تبدیل به منازعهای در سیاست خارجی و رفراندوم هستهای کرد. با رای آوردن روحانی، غرب به این نتیجه رسید که اکثریت مردم ایران به هر قیمت حاضر به مصالحه هستند. دولت نیز در گفتههای خود این گزاره را تثبیت کرد. گره زدن سرنوشت دولت به سرنوشت مذاکرات و اساسا تبدیل دولت ایران به دولتی شبهمستعجل که ادامه حیاتش منوط به رسیدن به توافق با غرب است، وزن ایران برای مذاکرات را کاهش داد و بهتبع آن بهمنافع ملی آسیب زد. تیم مذاکرهکننده ایران درحالیکه ابزارهای قابلتوجهی برای استفاده در مذاکرات داشت بهدلیل این فضا و نیاز دولت روحانی برای رسیدن به توافق، محدودیتهای بیشتری را پذیرفت و امتیازات کمتری را از غرب بهدست آورد.
8- تعلیق و شکست دستاوردهای برجام
برجام در دوران حیاتش، تا حد زیادی موفق به شکست سیاست امنیتیسازی ایران در افکار جهانی شد. در اصل بزرگترین دستاورد برجام همین موضوع است، اما درنظر نگرفتن میزان دشمنی آمریکا با ایران باعث شد با تشدید تنشها در منطقه که به درگیریهای متعدد و مستقیم نظامی بین ایران و آمریکا نیز منجر شد، این موفقیت برجام را در آستانه شکست قرار دهد. علاوهبر این، مذاکرات گرچه باعث گسستن ائتلاف میان آمریکا و کشورهای منطقه شد، اما همان قدرتها ضمن بازگرداندن آمریکا به منطقه و برجسته کردن مساله ایران برای واشنگتن، خود نیز بهطور علنیتری وارد مقابله با ایران شدند. ائتلاف رژیمصهیونیستی با کشورهای عربی خلیجفارس نشانگر این مساله است. تهران همانگونه که توانست ریسک مذاکرات پرمخاطره با آمریکا را بپذیرد، میتوانست با افزایش روابط با همسایگان، وزن نسبی ائتلافهای منطقهای ایجادشده پس از برجام را کاهش دهد تا تهران، در پسابرجام با ائتلافهایی جدید روبهرو نشود.
* نویسنده: صادق امامی - سیدمهدی طالبی،گروه جهانشهر