آنچه می‌خوانید، تنها بخش کوتاهی از آثاری است که درمورد حاج‌قاسم سلیمانی منتشر شده است.
  • ۱۳۹۹-۰۴-۱۹ - ۱۲:۴۸
  • 00
چند پیشنهاد برای خواندن در مورد سردار شهید
چند پیشنهاد برای خواندن در مورد سردار شهید

به گزارش «فرهیختگان»،  خواندن کتاب‌هایی به روایت یا درباره سردار حاج‌قاسم سلیمانی، بعد از شهادت ‌ایشان با استقبال زیادی همراه بود. هنرمندان ایرانی به کمک انواع مختلفی از زبان هنر می‌توانند به این آثار رجوع کنند تا از میان همین خاطرات، بخش‌های درخشانی از زندگی این سردار شهید را بازنمایی کنند. آنچه می‌خوانید، تنها بخش کوتاهی از آثاری است که درمورد حاج‌قاسم سلیمانی منتشر شده است.

روزی روزگاری قاسم سلیمانی
‌مجموعه 16 جلدی «روزی روزگاری قاسم سلیمانی» که تاکنون دو جلد آن توزیع شده، یکی از آن منابع گرانسنگ شناخت شهید سلیمانی است. هدف از تهیه و انتشار این مجموعه طبق گفته دست‌اندرکارانش نشان دادن چگونگی هدایت نیروهای تحت امر شهید سلیمانی در میدان جنگ و در سخت‌ترین شرایط است. در این کتاب‌ها می‌خوانیم که چگونه این فرمانده جوان در نبود همکاری مسئولان منطقه، تیپ درجه‌دومی را به لشکری قدرتمند و خط‌شکن تبدیل کرده و چگونه رزمندگان ثارالله را از خطوط مستحکم دفاعی دشمن در تمام جبهه‌ها و در جبهه شرق بصره عبور داده است و درنهایت به این پرسش پاسخ می‌دهد چرا افراد لشکرش، پس از 30 سال هنوز مرید او هستند و تا پای جان بر سر پیمان‌شان ایستاده‌اند. آن‌‌طور که عباس میرزایی، مصاحبه‌کننده و تدوینگر این مجموعه در مقدمه کتاب آورده، ‌مراحل مختلف تحقیق، مصاحبه، تدوین، تهیه مدارک و اسناد کتاب‌های آماده چاپ مجموعه «روزی روزگاری قاسم سلیمانی» 12 سال طول کشیده است. جلسات تاریخ شفاهی شهید سلیمانی طبق گفته میرزایی از زمستان 91 در تهران آغاز شد و تا زمستان سال بعد ادامه داشته است. در این جلسات به‌مناسبت موضوع بحث، رئیس ستاد، معاون عملیاتی فرماندهی و تنی چند از فرمانده گردان‌ها نیز حضور داشتند. تاکنون دو کتاب «هجوم به تهاجم» شامل دوره زمانی بهمن 1360 تا اردیبهشت 1361 و «نبرد سیدجابر» مربوط به دوره تاریخی اردیبهشت 1361 تا تیر1361 توزیع شده ‌است.

کتاب هجوم به تهاجم
‌این کتاب اتفاقات بعد از آزادسازی بستان را روایت می‌کند. در این کتاب، سردار سرلشکر سلیمانی شرح می‌دهد که با چه ‌انگیزه‌ای تیپ ثارالله را تشکیل داد و چگونه در نبرد دشت عباس، کمر سرخ و 202 را از چنگ دشمن بیرون آورد. در کنار مقدمه، 17 فصل دیگر شاکله این کتاب را تشکیل می‌دهند که عناوینی مانند «قاسم سلیمانی در خط پدافندی»، «تشکیل تیپ ثارالله»، «ماموریت و شناسایی»، «حمله در شب سال نو»، «پیروزی» و... دیده می‌شوند. یکی از مهم‌ترین و جذاب‌ترین ویژگی‌های این کتاب اطلاعات گاه دست‌اولی است که به مخاطب داده می‌شود. این بخش را بخوانید و از خودتان بپرسید که چقدر از این داده‌ها را پیش از این می‌دانستید؛ «قاسم سلیمانی از عشایر طایفه سلیمانی است. به روایت تاریخ جد سلیمانی‌ها، امیر محبت، فرزند امیرکمال از عشایر خمسه فارس و از سرداران سپاه نادرشاه افشار بود. متولد سال ۱۳۳۷ (تاریخ شناسنامه ۱۳۳۵) قنات ملک از توابع بافت. وی ابتدا در سازمان آب کار می‌کرد. تابستان 58 عضو سپاه کرمان شد و به‌دلیل آمادگی جسمانی که در اثر ورزش پرورش‌‌اندام به‌دست آورده بود، عضو واحد آموزش و مربی پادگان آموزشی قدس کرمان شد. اولین‌بار هنگام آموزش بر اثر تیراندازی سهوی یکی از نیروهای آموزشی مجروح شد. سپس در عملیات کرخه‌کور، از ناحیه دست جراحت دید. در عملیات طریق‌القدس، فرمانده دو گردان از رزمندگان کرمانی بود که شب اول عملیات بر اثر شلیک خمپاره دشمن به‌شدت صدمه دید. ابتدا به بیمارستان نادری اهواز و پس از آن به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد. هنوز کاملا بهبود نیافته بود که به جبهه و نزد حسن باقری که در عملیات طریق‌القدس با وی آشنا شده بود، برگشت. باقری او را به جبهه شوش فرستاد. مدتی با عنوان معاون مسئول خط در جبهه شوش ماند. همزمان با تشکیل تیپ‌های جدید سپاه، باقری وی را به مقر گلف فراخواند. خطی در ارتفاعات چاه نفت تحویل سلیمانی شد تا به اتفاق دیگر رزمندگان کرمانی عملیات فتح‌المبین را در جبهه دشت عباس انجام دهد.» ‌مبدأ تاریخی این کتاب بعدازظهر سه‌شنبه 17 آذرماه سال 1360 است که بعد از نبرد طریق‌القدس، افراد باقیمانده از گردان‌های شهید سلیمانی، اهواز را به‌سوی کرمان ترک کردند. شهید سلیمانی که در نخستین ساعات عملیات طریق‌القدس به‌شدت مجروح شده بود، پس از بهبودی نسبی و در‌حالی‌که هنوز تا سلامت کامل فاصله زیادی داشته، دی‌ماه سال 60 به اهواز رفته است.

‌‌نبرد سیدجابر
‌براساس آنچه عباس میرزایی در مقدمه کتاب «نبرد سیدجابر» آورده است؛ «این کتاب دوره‌ای از فرماندهی سردار سلیمانی بر تیپ ثارالله را روایت می‌کند که او را برای حضور در عملیات بیت‌المقدس از دوکوهه به دارخوین و سپس حمیدیه آورد و در نبردی سخت و نابرابر در جبهه کرخه‌کور، لشکرهای ۵ مکانیزه و 6 زرهی دشمن را زمین‌گیر کرد تا قرارگاه‌های فتح و نصر، فارغ از رویارویی با تانک‌های این دو لشکر قدرتمند، از کارون عبور کنند. همچنین شرح می‌دهد رزمندگان تیپ ثارالله چگونه تحت امر وی، در آوردگاه کوشک، تانک‌های عراقی را به آتش کشیدند. پایه و اساس این کتاب نیز از اسناد مدارک و نوارهای مرکز اسناد و تحقیقات سپاه و تاریخ شفاهی سردار حاج‌قاسم سلیمانی و فرماندهان و رزمندگان حاضر در خطوط پدافندی و عملیات‌هاست. ارادتمند در کتاب اول از این مجموعه غفلت کردم و از روایت افرادی که دستورهای سلیمانی را با جان و دل اجرا کردند و به شهادت رسیدند، بهره نبردم. باوجود اینکه نوارهای صوتی مصاحبه‌های بسیاری از آن شهدا را در دست داشتم و انتقاد به‌جای خانواده گرامی این شهدا را می‌پذیرم، به جبران مافات، در این کتاب و کتاب‌های بعدی مجموعه، تا جایی که چارچوب کلی ذکرشده در مقدمه کتاب اول صدمه نبیند، از روایت شهدای عملیات استفاده می‌کنم.»
‌کتاب نبرد سیدجابر، در 13 فصل نگاشته شده و فصل‌هایی مانند «پس از فتح‌المبین»، «سازمان رزم تیپ ثارالله»، «نبرد در شب»، «عملیات کوشک» و... فاصله سه‌ماهه بین اردیبهشت تا تیر سال 1360 را روایت می‌کند. دو بخش پایانی کتاب به منابع و اسناد و ضمایم و تصاویر لشکر ثارالله و دیگر رزمنده‌ها اختصاص داده شده است. ‌‌این کتاب هرچند یک دوره زمانی سه‌ماهه را روایت می‌کند، اما حجم اتفاقاتی که در این بازه زمانی می‌افتد، آنقدر زیاد و سرعت تحولات آنقدر تند است که 360 صفحه برای بیانش اختصاص یافته است. گفته می‌شود یکی از دلایلی که عناوین بعدی این مجموعه منتشر نشد، رضایت شهید سلیمانی از آنها بود. شهید سلیمانی معتقد بود در این دو کتاب از او ستایش شده و علاقه‌ای نداشت که این روند ادامه یابد. حالا باید منتظر ماند و دید عناوین بعدی که آماده هم هستند، چه زمانی منتشر خواهند شد. در پشت جلد این کتاب این نقل‌قول از شهید قاسم سلیمانی آمده است: «همچنین افرادی داشتیم که با سر و جان کار کردند. خب بعضی‌ها با سر و جان کار کردند، ولی واقعا خسته شدند. برادرمون تجلی هم خیلی کار کرد. خیلی زحمت کشید. ایشون گفت آقا خسته شدم. برادر من خسته شدم. احتیاج به استراحت دارم. ما قبول می‌کنیم. همه شما خسته شدید. واقعا این را قبول دارم. به حدی رسیده که خودم هم بریده‌ام، ولی الان در حالتی هستیم که اگر پدرم هم بمیرد نمی‌روم. اگر مادرم هم بمیرد نمی‌روم.»

«حاج‌قاسم»
‌خاطرات کتاب «حاج‌قاسم» را علی‌اکبر مزدآبادی گردآوری کرده است. این کتاب فقط شامل خاطراتی کوتاه از حضور شهید حاج‌قاسم سلیمانی در هشت سال دفاع مقدس است. گردآورنده این کتاب در مقدمه آورده است: «این کتاب بنا نداشته به‌جز خاطرات سال‌های دفاع مقدس وارد مقطع دیگری از حیات جهادی ایشان شود. حاج‌قاسم سلیمانی در زمان هشت سال دفاع مقدس، همرزم خاکی و بی‌ادعای حاج‌همت، مهدی باکری و علی هاشمی بود. غربی‌ها خصوصا یانکی‌ها درست همین چهره حاج‌قاسم را نمی‌شناسند و از همین‌رو فرزند کویر برایشان مرموز و رعب‌انگیز است.» ‌آنچه می‌خوانید، بخشی از این کتاب است:‌ «من شوق و علاقه زیادی به طرح‌ها و مسائل نظامی داشتم و علاقه‌مند حضور در جبهه بودم و درست به‌دلیل همین علاقه بود که با یک ماموریت 15روزه وارد جبهه شدم و دیگر تا آخر جنگ بازنگشتم. بهترین عملیاتی که در آن شرکت کردم، فتح‌المبین بود که آن زمان برای اولین‌بار به ما ماموریت داده شد تیپ تشکیل بدهیم و من که مجروح هم بودم، معاونت فرماندهی محور در جبهه شوش و دشت‌عباس را به‌عهده گرفتم. این عملیات ازنظر بازدهی برای من بسیار شیرین و خاطره‌انگیز است، زیرا با اینکه ازنظر سلاح بسیار در مضیقه بودیم، اما به‌همت رزمندگان اسلام توانستیم حدود 3000 عراقی را به اسارت درآوریم. عملیات والفجر8 نیز گذشته از پیروزی‌ای که به‌دنبال داشت، ازلحاظ آماده‌سازی و سختی‌هایی که بچه‌ها متحمل شدند، بسیار لذتبخش بود. در این عملیات نقشی اساسی به لشکر ثارالله کرمان داده شده بود.»

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰