به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد میرکیانی، کتابهای زیادی برای نوجوانها داشته است و توجه ویژهای هم به آنها دارد. در دوره فعالیتش در صداوسیما هم معطوف به این نسل نگاه جدیای داشته است. به سراغ او رفتیم تا برایمان از نوجوانان بگوید و چرایی ننوشتن و نساختن برنامه برای آنها. نکته مهم صحبتهایش درمورد اقتباس ادبی است، چیزی که همیشه نادیده گرفته میشود. آنچه میخوانید یادداشت شفاهی محمد میرکیانی است.
یکی از علاقهمندیهای نوجوانان در دوره نوجوانی ادبیات است، بهخصوص ادبیات داستانی که در ژانرهای مختلف به آن علاقه دارند. دوره نوجوانی، دوره خاصی است یعنی مرز بین کودکی و جوانی است، معمولا در این سن بلوغ فکری و جسمی صورت میگیرد و انتظارهای گسترده در این قشر وجود دارد. این قشر حس میکنند که در دنیای تازهای هستند.
در همه دنیا، کارهای زیادی برای این قشر صورت میگیرد و بین تلویزیون و ادبیات ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. عموما داستانهای مورد علاقه نوجوانان، بهخصوص داستانهای فانتزی و تخیلی که از ژانرهای موردعلاقهشان است و براساس همین در دنیا، برایشان برنامه و هدف میچینند و تولید دارند. مثلا داستان پینکوکیو. کتابهای چارلز دیکنز، بینوایان یا هاکلبری فین. اینها رمانهایی هستند که تبدیل به مجموعه تلویزیونی شدند. مجموعههای تلویزیونی و بهخصوص سریالها در دنیا بسیار مورد توجه قرار میگیرند. حسن اقتباس این است که یک مجموعه ادبی و مکتوب را تبدیل به یک مجموعه تلویزیونی یا تصویری میکند. آثار اقتباسی برای تلویزیون از محاسنش این است که بیش از آنکه کارگردان برای تولید مجموعه اقدام کند، تولید فکر و اندیشه آن انجام شده است؛ یعنی یک نویسنده که علاقهمند به فعالیت در حوزه نوجوان است، اثری را خلق میکند و این اثر مورد توجه این نوجوانها قرار گرفته است و حالا تبدیل به تصویر شده و طبیعتا از آن هم استقبال زیادی میشود. نکته بعدی این است کارگردانی که اقتباس را انتخاب میکند، میتواند برای تولیدش چند موضوع مختلف کتاب را مدنظر قرار دهد و همه آن را به فیلم تبدیل نکند.
نوجوانان و دنیایی که نویسندهها باید بشناسند
یکی از بهترین کارها برای نوجوانها اقتباس ادبی است، اما یک نکته وجود دارد، آنهم این است که پشت تولید اثر اقتباسی باید یک نویسنده وجود داشته باشد که دنیای نوجوانان را بشناسد و آثاری را با این ویژگی در اختیار بقیه قرار دهد. تا الان که من درخدمت شما هستم 260تا از قصههایم به اثر تلویزیونی تبدیل شدهاند. البته فقط قصههای بنده نبوده، هوشنگ مرادیکرمانی، محمدرضا بایرامی، فرهاد حسنزاده و فریدون عموزادهخلیلی ازجمله نویسندگانی هستند که برای نوجوان نوشتهاند و از آثارشان برای اقتباس استفاده شده است.
ببینید ما داریم درمورد چیزی صحبت میکنیم که وجود دارد، در دنیا برای این مساله خیلی کار میکنند. یعنی میگردند در دنیای نوجوان، کتابهای مورد علاقهشان را پیدا کرده و بعد هم آن را تبدیل به فیلم و سریال میکنند. یعنی دغدغه این نسل را میشناسند و از علاقهمندیهایشان باخبرند. یک نکته مهم در کشور ما این است که الان برای نوجوان کتاب خوبی نداریم یا نویسندههای اندکی داریم که در این حوزه مینویسند.
نوشتن برای نوجوانان ویژگیهایی دارد که از عهده خیلی از نویسندگان خارج است. اینکه نویسنده بتواند مرز بین کودکی و جوانی را تشخیص دهد، باعث بهتر نوشتنش برای نوجوانان میشود. تجربههای گرانقدری است که این نویسنده از دوران کودکی و نوجوانی خودش دارد. متاسفانه نویسندههای جوان الان خیلی دوره نوجوانی پرماجرایی نداشتند چون زندگیها محدود در یک آپارتمان شده است و اوج و فرودهایی در زندگیها دیده نمیشود. برای همین ما آثار زیادی در گروه سنی کودک داریم، در گروه سنی جوان و بزرگسال هم همین مساله را شاهد هستیم؛ اما در گروه سنی نوجوان، آثار کمی داریم. برای همین این قشر بهسمت کتابهای خارجی و ترجمه هم میروند. البته این را هم باید درنظر بگیریم که ناشران برای این قشر کمتر سرمایهگذاری میکنند. تصمیم میگیرند اثر خارجی را ترجمه کنند که برایشان هزینه کمتری دارد. خب شما همین مساله را تعمیم بدهید به بقیه جاهایی که باید برای این قشر تولید محتوا داشته باشند.
* یادداشت شفاهی از محمد میرکیانی نویسنده