تشکل‌های دانشگاه‌ها باید در نقش دیده‌بان محلی و منطقه‌ای ظاهر شوند،‌ مشکلات را شناسایی و راه‌حل‌ها را ارزیابی کنند و مسئولان عالی تشکل‌ها نیز به‌جهت دسترسی فوری به رسانه‌ها و مسئولان، نقش کاتالیزور را ایفا کنند.
  • ۱۳۹۹-۰۳-۰۶ - ۰۸:۳۵
  • 00
اعتراض به وقت غیزانیه و نقش جدید تشکل‌های دانشجویی

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد رضایتی، عضو شورای سردبیری طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: از چند سال پیش که در یکی از رسانه‌ها گزارشی درباره مشکلات آب مردم غیزانیه منتشر شده بود تا همین چند روز پیش، دیگر اثری از اسم این بخش و روستاهایش و مردمش نبود و انگارنه‌انگار که نقطه‌ای در این کشور هست که برای حل یک حق اولیه زندگی با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کند! اساسا هم در تهیه این گزارش‌ها تا با چاشنی اعتراضی همراه نباشد، امیدی به حل آن نیست. بارها برای تهیه گزارش مشکلات مختلف (مکتوب و ویدئویی) پیش از آنکه طاقت صبرشان طاق شود،‌ سراغ مردم رفته‌ام؛ مردمی که نه به بخش‌های قدرت متصلند و نه به اصحاب رسانه!‌ سوال مشترک همه آنها در انتهای حرف‌هایشان این بود که «حالا این حرف‌های ما اثری هم دارد؟! مشکل ما را حل می‌کند؟! اصلا این حرف‌ها به گوش بالابالایی‌ها می‌رسد؟!»

در همه مشکلاتی که در سال‌های اخیر جنجالی شد، از موضوع اعتراض کارگران هفت‌تپه و هپکو گرفته تا مشکلات مردم ماهشهر و زاهدان و حالا هم غیزانیه،‌ این موضوع خودنمایی می‌کند که انگار باب‌شده برای اینکه حرفت شنیده شود یا باید یک‌جوری و البته آن‌هم با هزارطور دم این و آن را دیدن، خودت را به مسئولان برسانی یا یک بمب اعتراضی منفجر کنی تا صدایت شنیده شود!

یک‌بار ماجرای غیزانیه را مرور کنیم: چند سال است که آبرسانی این بخش دچار مشکلات عدیده‌ای است،‌ خطوط آبرسانی قدیمی و فرسوده است؛ سایز کوچک لوله‌ها باعث‌شده امکان تکمیل ظرفیت حوضچه‌ها و مخازن ذخیره آب وجود نداشته باشد و همواره افت فشار یا اساسا بی‌آبی مردم را آزار می‌دهد. مسئولان هم که با پاسخ‌های همیشگی و کلیشه‌ای «به‌زودی این مشکل حل می‌شود»،‌ پروسه بی‌اعتمادی را تکمیل می‌کنند! حالا سال‌ها از این وعده‌ووعیدها گذشته؛ مشکل روی مشکل انبار شده؛‌ صداها شنیده نشده و طبق معمول با مراجعان به ادارات و بخشداری‌ها، برخورد چکشی صورت گرفته و کارد به استخوان رسیده! جالب اینکه مردم شیوه‌های مختلف اعتراضی را هم طی کرده‌اند. یک شیوه اعتراضی‌شان هم که خیلی جالب و دموکراتیک بود و مشابه آن در اعتراض‌های دانشجویی در دانشگاه‌ها دیده شده بود، وقتی که در پروسه انتخابات با ظرف‌های خالی از آب در صف رای حاضر شدند، فکر می‌کردند پیام روشنی هم به مسئولان، ‌هم به نمایندگان و هم به رسانه‌ها می‌دهند که اینها مشکلات ماست و فکری به حال آن کنید!‌ اما نشد که نشد تا آنکه حوادث روز سوم خرداد رخ داد. شاید آنهایی هم که جاده‌ای را بستند و سنگی هم پرت کردند با برنامه‌ریزی و سناریوچینی سراغ این شیوه اعتراض نرفتند اما گمان‌شان این بود که این‌طور صدایشان رساتر می‌شود. حالا هزینه پشت هزینه ایجاد شده؛‌ گره‌ای که شاید با چند دست جهادی باز می‌شد حالا با دندان هم باز نمی‌شود! پای ‌اما و اگرهای سیاسی و امنیتی هم به این موضوع باز شده است و کار برای مردم و دست‌اندرکاران سخت‌تر.

واقعیت این است که به‌رغم تجربه چند حادثه مشابه غیزانیه فکری برای شیوه اعتراض و بیان مطالبه نشده است و هربار روی ریل تکرار می‌افتیم. معضلی وجود دارد، فکری برای حل آن نمی‌شود، مردم چاره‌ای جز اعتراض سخت نمی‌بینند، ‌کار به زدوخورد می‌کشد، ‌‌رسانه‌های رسمی و ملی سکوت می‌کنند، در عوض رسانه‌های ضدانقلاب حداکثر سوءاستفاده را می‌کنند و تازه از اینجا به بعد برای حل مشکل چاره‌اندیشی می‌شود! برای کسی که کارد به استخوانش رسیده نمی‌توان پروتکل اعتراضی نوشت و گفت مطابق این عمل کن! به‌خصوص در مواردی که اعتراض بن‌مایه سیاسی نداشته و رنگ‌وبوی معیشتی دارد بیشتر این موضوع اهمیت پیدا می‌کند. اعتراض‌ها در طبقه متوسط و روبه‌بالا عموما جنبه فرهنگی-اجتماعی دارد و بخش معترض در اعتراض‌های خود هزینه- فایده می‌کند، اما وقتی نیازهای اساسی در میان باشد و معترض چیزی برای از دست دادن ندارد، شکل مواجهه با آن هم تغییر می‌کند و اینجاست که می‌توان نقش مهمی برای تشکل‌های دانشجویی تعریف کرد.

یک گام روبه‌جلو در این حوادث این است که گروه‌های مردمی و به‌خصوص تشکل‌های دانشجویی در سال‌های اخیر برای خود نقش تعیین و تعریف کرده‌اند؛ ‌یعنی فراتر از صدور بیانیه و مصاحبه پای در میدان عمل گذاشته و نتایج خوبی هم گرفته‌اند. شاهد مثال این ماجرا در اعتراض‌های کارگران نیشکر هفت‌تپه، هپکوی اراک،‌ ماشین‌سازی تبریز و... بود که دانشجویان با تحقیقات میدانی و گفت‌وگو با معترضان وارد شدند و سپس برای حل مشکل با مسئولان رایزنی کردند. در این ماجرا هم تشکل‌های دانشجویی بیکار ننشسته و در تعطیلات عید فطر راهی غیزانیه شدند و این امید وجود دارد که ثمرات خوبی هم در عرصه رسانه و هم در انجام اقدامات جهادی حاصل شود. اما حرف اصلی این یادداشت یک نقش‌آفرینی جدید برای تشکل‌های دانشجویی است.

آرمان‌خواهی دانشجویی،‌ عدم سهم و بهره و چشمداشت از احزاب و اصحاب قدرت امتیاز تشکل‌های دانشجویی است. درکنار اینها اما برای تشکل‌های دانشجویی امکان دسترسی به مسئولان تا عالی‌ترین سطح برقرار شده است و آنها می‌توانند طی مراتبی حرف خود را به گوش مسئولان (چه در سطح استان و چه در سطح کشور) برسانند. درواقع نقش جدیدی که تشکل‌های دانشجویی می‌توانند برای خود متصور شوند این است که حلقه واسط مردم و مسئولان پیش از بروز اعتراض‌های این‌چنینی باشند و کاری را که حالا و پس از خسارت‌های مادی و معنوی ایجادشده انجام می‌دهند؛ قبل از آنی که کار بیخ پیدا کند انجام دهند. در این نقش جدید تشکل‌های دانشجویی در استان‌ها اهمیت پیدا می‌کنند و اعضای شورای مرکزی اتحادیه‌ها در سطح کشوری باید به نقش آنها پایبندی داشته باشند. تشکل‌های دانشگاه‌ها باید در نقش دیده‌بان محلی و منطقه‌ای ظاهر شوند،‌ مشکلات را شناسایی و راه‌حل‌ها را ارزیابی کنند و مسئولان عالی تشکل‌ها نیز به‌جهت دسترسی فوری به رسانه‌ها و مسئولان، نقش کاتالیزور را ایفا کنند.

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰