به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، دامنه چالش فراگیر کرونا، چندی است به بازار نفت هم کشیده شده و بحرانی جدید را رقم زده است. بحرانی که قیمت نفتخام آمریکا را در هفته گذشته به مرز منفی 40دلار رساند و محافل سیاسی و اقتصادی و رسانهای را در نوعی شوک فروبرد. اتفاقی بیسابقه در بازار انرژی که اگرچه دامن همه تولیدکنندگان را گرفته است، اما هیچیک از آنها حال و روز ایالات متحده را تجربه نمیکنند و بشکههای نفت تولید شده را با قیمتهایی بالاتر از اینها به فروش میرسانند.
هرچه هست با توجه به نقش تعیینکننده نفت و کارتلهای نفتی بر ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا حالا این سوال بهطور مشخص مطرح است چشمانداز این تحولات در آینده سیاسی ایالات متحده چگونه خواهد بود. در این ارتباط با علیاصغر زرگر، کارشناس انرژی و استاد روابط بینالملل دانشگاه آزاد اسلامی به گفتوگو نشستیم. زرگر معتقد است با توجه به کاهش تولید و افت شدید درآمدهای نفتی، حجم قابل توجهی از پرسنل و نیرویکار باید تعدیل شوند و این باعث افزایش میزان بیکاری در آمریکا میشود. از سویی سرمایههایی که تا پیش از این به صنعت نفت آمریکا سرازیر میشد از این پس وارد چرخه اقتصادی ایالاتمتحده نخواهند شد و همین موضوع دولت را از مالیاتهایی عظیم بیبهره خواهد گذاشت. چالشهایی که اگر ترامپ با توجه به فرصت 6ماهه باقیمانده تا انتخابات ریاستجمهوری موفق به مهار آنها نشود کار سختی را برای پیروزی درپیش خواهد داشت. بهویژه درشرایطی که نقطهعطف تبلیغات ترامپ همواره مواردی چون کاهش بیکاری، تقویت اقتصاد آمریکا، زدن حرف اول در دنیا و... بوده و ازقضا حالا همه این تصویرسازیها و تبلیغات منهدم شده است.
متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
جایگاه نفت در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا چیست و این مولفه چقدر در مناسبات حاکمیتی این کشور تعیینکننده است؟
تا همین اواخر یعنی یکی، دو سال پیش معمولا کارتلهای نفتی خصوصا بورسهای نفت، تحت تسلط آمریکاییها بود. به این صورت که آمریکاییها خیلی راحت میتوانستند از طریق بورسهای نفتی، خریدوفروش نفت و از طریق شرکتهای نفتی که درنقاط مختلف دنیا تحت سیطره آنها بود در عرصه قیمت، عرضه و تقاضا تاثیرگذار باشند. بنابراین هر زمانی که اراده میکردند، میتوانستند قیمت نفت را کاهش دهند و نفت را ارزان بخرند و ذخایر استراتژیکی خود را پرکنند و هر زمانی که مطمئن بودند ذخایر استراتژیک آنها بهاندازه کافی رسیده است از طریق بحرانسازی و درگیری دردنیا خصوصا درمنطقه خلیجفارس، قیمت نفت را بالا برده و به این واسطه منفعت خوبی از نفت ببرند.
بخش مهمی از مالیاتها در اقتصاد آمریکا از شرکتهای بزرگ نفتی است. این شرکتهای بزرگ و بعضا فراملی نفتی که در آمریکا مستقر هستند، عمدتا در تمام بورسهای دنیا نیز حضور دارند و نقش مهمی در مناسبات مالی و اقتصادی دنیا ایفا میکنند. بههمینواسطه اقتصاد آمریکا از طریق مالیاتهای عظیم این شرکتها که گردش مالی بالایی هم دارند، بهرههای فراوانی میبرد.
این کارتلهای نفتی علاوهبر اقتصاد آمریکا روی نظام سیاسی این کشور و حلقه آنگلوساکسونی که بر ساختار سیاسی آن حاکم است نیز تسلط دارد و بر مناسبات سیاسی ایالات متحده نیز تا حد زیادی تاثیرگذار است. بهگونهای که نمایندگان مجلس سنا و اعضای کنگره و همچنین کسانی که وارد رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری میشوند معمولا باید منافع این شرکتهای بزرگ را تامین کنند.
بخش مهمی از سرمایههایی که به آمریکا سرازیر میشد نیز در حوزه نفت و منابع نفتی سرمایهگذاری میشد که این سرمایهگذاریها هم شرکتهای مستقر در آمریکا را دربر میگرفت و هم شرکتهای چندملیتی در نقاط مختلف جهان ازجمله در عربستان (نظیر آرامکو)، کویت و... را شامل میشد.
آمریکاییها با استراتژی استقلال انرژی میخواستند خوداتکا باشند
به هر ترتیب آمریکاییها برای حفظ این سرمایههای عظیم نفتی درسراسر دنیا خصوصا منطقه خلیجفارس حضور داشتند و از این حضور، منافع بازرگانی و اقتصادی و استراتژیک میبردند. برهمیناساس تا چند سال پیش منافع امنیتی آمریکا حول محور دسترسی اطمینانبخش به منابع نفتی و همچنین کنترل شیرهای نفت تعریف میشد. استراتژیای که این امکان را برای آمریکاییها فراهم میآورد تا سیاستهای انرژی سایر کشورها را تحت کنترل خود داشته باشند. بنابراین شرکتها و کارتلهای بزرگ نفتی چه در ساختار سیاسی آمریکا و چه در منافع مادی اقتصادی این کشور نقش مهمی داشتند و اهمیت حفظ امنیت آن هم با حضور آمریکا در منطقه خلیجفارس روشن بود.
اما از دو سال پیش آمریکاییها سعی کردند همانند کشورهای تولیدکننده، خودشان تولیدکننده و صادرکننده نفت شوند. مصرف آمریکا در آن مقطع 16-15 میلیون بشکه در روز بود که حدود 8-7 میلیون آن را خود تولید کرده و بقیه را از کشورهای دیگر همانند عربستان تامین میکرد. منتها آنها بعدا توانستند نفت را با قیمت متناسبی بین 35 تا 40دلار تولید کنند تاجاییکه حدود یکسال پیش آمریکاییها اعلام کردند ما دیگر نیاز به نفت خاورمیانه نداریم و خودمان هم صادرکننده نفت هستیم و روزانه تا سه میلیون بشکه میتوانیم صادر کنیم.
درواقع آمریکا با استراتژی استقلالانرژی رسما اعلام کرد که هم میخواهد تولیدکننده باشد و هم صادرکننده و همانند دیگر کشورهای نفتی خوداتکا شود. بهگونهای که هم بتواند نفت موردنیاز خود را در داخل تامین کند و هم اگر نیاز باشد براساس مزیت نسبی و ارزانی، طلای سیاه را از خارج وارد کند و درعینحال صادرکننده نیز باشد تا درصورت افزایش قیمت، از این مسیر بهره اقتصادی ببرد.
آمریکا رودست خورد!
این سیاست در بحران فعلی عملا بهضرر آمریکا تمام شد. یعنی همان بلایی که سر عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیجفارس، ونزوئلا، روسیه و... بهعنوان صادرکننده نفت آمد، بر سر آمریکا هم آمد. بحران کرونا موجب شد توریسم بهطورکلی متوقف شود و هواپیماها زمینگیر شده و شهرها خاموش شوند و اتومبیلها رفتوآمد نکنند، صنایع انرژیبر برای مدت محدودی خاموش شوند و بهتولید خود ادامه ندهند. با این اتفاقات عرضه بهحدی در بازار زیاد شد که تقاضایی برای آن وجود نداشت. خصوصا زمانی که تانکرهای ذخیره پر شد.
چاههای نفت بهگونهای است که اگر شیرهای بالای چاه را موقتا ببندید روی فشار آنها تاثیرگذار است و وقتی شیرها را باز کنید نمیتوانید به آن فشار قبلی برگردید. چون بهطور خودکار درحال تولید هستند. بهخاطر همین آمریکاییها گفتند ما یک مبلغی هم میدهیم و بیایید ببرید. درحقیقت نفت را خیرات کردند تا ناچار نشوند در چاههای نفت و شیرهای آن را ببندند و بتوانند بعد از این بحران از ذخایر نفتی خود استفاده کنند.
آمریکا عملا رودست خورد. آمریکا یک زمانی مثل دلال بود. تصور کنید یک دلال میوه که باغستانی در اختیار ندارد تا محصول آن را بفروشد و کاسبی کند، صرفا با مانور بر عرضهوتقاضا بازار را بهنفع خود مدیریت میکند. آمریکا دلالی بود که بهراحتی میتوانست قیمتها را بالاوپایین کند. یک زمانی نفت نخرد تا قیمتها افت پیدا کند و یک زمانی بخرد و قیمتها را بالا ببرد. ولی درواقع الان مثل خیلی از کشورهای دیگر دارای نفت مازاد برای عرضه شده و بنابراین همان بازی عرضه و تقاضایی را که در بازار برای عربستان و ایران و روسیه و... عملیاتی میکرد، امروز همان عوامل برای نفت آمریکا ایفای نقش میکند و آنها نیز خود گرفتار همین بازی شدهاند. بهعبارت دیگر آمریکا امروز از یک کشور بزرگ دلال نفت که دستاندرکار صادرات و فروش و واردات نفت بود تبدیل به فروشندهای شده که خودش هم میخواهد بشکههای نفت را صادر کند اما چون تقاضایی وجود ندارد، ناچار نفت را بهقیمت منفی عرضه میکند.
تبعات اجتماعی و اقتصادی قیمت منفی نفت، ترامپ را دستپاچه کرده
تبعات این تحولات برای دولت ایالات متحده چیست؟
این تحولات درمجموع از دوجهت روی آمریکا تاثیرگذار است. یکی اینکه با توجه به افت درآمدها حجم قابل توجهی از پرسنل و نیروی کار باید تعدیل شوند و این باعث افزایش میزان بیکاری در آمریکا میشود. موضوع دوم این است که با توجه به آنکه بخش مربوط به صنایع نظامی و کارتلهای تسلیحاتی آمریکا روی همه باز نیست، آنچه در بورسهای بزرگ برای سرمایهگذاری وجود دارد، حوزه نفت و صنایع مادر عظیم است. همانطورکه گفته شد بخش نفت روی مسائل مالی، اقتصادی و سیاسی آمریکا تاثیر بسزایی دارد و بههمینواسطه سرمایههای عظیمی را جذب کرده است. سرمایههایی که حتی زمانی که نفت بالای 90دلار شده بود در آلاسکا و نقاط دوردست نیز جذب میشد. در شرایط فعلی این سرمایهها هم به رکود کشیده شده است. درحقیقت این سرمایهها در شرایط کنونی نه دیگر وارد آمریکا میشوند و نه بهسمت منابع نفتی میروند. لذا دستپاچگی ترامپ و شعار بازگشت اقتصادی آمریکا بهشرایط قبل از این دو منظر قابل تحلیل است.
این تبعات میتواند بر انتخابات آمریکا هم تاثیرگذار باشد؟
همهچیز دراینباره درحد گمانهزنی است. در بحرانها هرکسی از ظن خود موضوعاتی را مطرح میکند. در خود آمریکا در بخش بهداشت و غلبهبر کنترل بحران کرونا، ترامپ واقعا بد عمل کرده است. بنابراین همین عملکرد دست مخالفان او و دموکراتها را مقداری باز گذاشته تا راحت بتوانند با دامن زدن به انتقادات، بهرهبرداری سیاسی کنند. ولی درهرصورت اگر بحران فرو بنشیند و ترامپ موفق شود بر چالش کرونا فائق آید و آسیبهای اقتصادی آن را مهار کرده و اقتصاد آمریکا را بهگونهای به گردش دربیاورد، این موضوع به نقطه قوت او در انتخابات تبدیل خواهد شد.
حتی بحرانهای ساختگی آمریکا هم نمیتواند بازار را تکان دهد
بههرحال نظام حاکم بر آمریکا یک سیستم لیبرال و لیبرال سرمایهداری است و در این نظام برای بخش خصوصی، حل چالشهای مالی و اقتصادی بسیار حائز اهمیت است. ترامپ اگر بتواند خصوصا بخش خردهپایی را که شدیدا آسیبدیده و بیشترین بیکاری هم در آن رقم خورده به جایگاه قبل برگرداند، میتواند ادعا کند که در مهار بحران موفق بوده است. در غیر این صورت جایگاه او بسیار آسیبپذیر خواهد بود و بهویژه اگر دوماه دیگر هم این وضع ادامه پیدا کند، سرنوشت انتخابات ریاستجمهوری بسیار مبهم خواهد شد. بههرترتیب در ساختارهای اقتصادی آمریکا مسائلی چون بیکاری، بیمههای اجتماعی، مالیاتها و... نقشی تعیینکننده دارند و بنابراین با استمرار این بحران ترامپ در این بخشها بسیار آسیبپذیر میشود. ضمن آنکه او در این شرایط بهدلیل تمرکز بر داخل، از بهرهبرداری از ظرفیت سیاست خارجی نیز ناکام خواهد ماند.
اگرچه این نکته را نباید از نظر دور داشت که ترامپ شخصیتی غیرقابل پیشبینی است و ممکن است یک بحران شدید در خارج از آمریکا ایجاد کند تا بتواند بحرانهای داخلی را تا حدی تحتالشعاع قرار دهد. این موضوع مسبوقبهسابقه است و آمریکاییها در مقاطعی که روند تحولات بازار نفت را درجهت خلاف منافع خود میدیدند یک بحران ساختگی (نظیر آسیب به چند کشتی نفتکش) در نقاط نفتخیز نظیر تنگههرمز ایجاد میکردند تا از آن درجهت منافع خود بهرهبرداری کنند. بااینحال در شرایط کنونی آنقدر نفت در بازار وجود دارد که حتی تنگههرمز هم از اهمیت افتاده، یعنی در شرایط فعلی بحرانهای ساختگی از این جنس نیز خیلی اهمیتی ندارند و حتی اگر جنگ محدودی در یکجایی از دنیا رخ دهد، باز هم آنقدر نفت در دنیا وجود دارد که چندان نمیتوان برای افزایش قیمت روی آن مانور داد. درحقیقت در هر سناریویی بر بستر مساله نفت، عرضه و تقاضا تعیینکننده است و این یعنی تا زمانی که چرخ اقتصاد دنیا به چرخش درنیاید و هواپیماها پرواز نکنند و توریسم رونق نگیرد، وضع به همین منوال خواهد بود.
دنیای پساکرونا دنیای ملیگرایی اقتصادی خواهد بود
درواقع از نظر شما مجموعه این تحولات ناشی از تاثیری است که کرونا بر بازارهای نفت گذاشته. فکر میکنید بحران کرونا چه تبعات دیگری را برای کشورها بهدنبال خواهد داشت؟
درمجموع دنیای پساکرونا دنیای لاغرتر و ضعیفتر و از نظر اقتصادی هم بسیار بیثباتتر خواهد بود. این تقریبا پیشبینی همه مدیران اجرایی و اساتید دانشگاهها است. بعد از کرونا خیلی از کشورها به این مساله پی خواهند برد که باید بهنوعی، خودکفایی داشت و میزان تعرفه را مدتی بالا برد و آسیبهای داخلی را باخودکفایی، خودگردانی و ملیگرایی اقتصادی جبران کرد.
درباره تحریمهای آمریکا در قبال ایران دیدید که اگر جهانیشدن آنقدر پیش نرفته بود، آمریکا نمیتوانست دنیا را از نظر اقتصادی و مالی علیه ایران بسیج و تحریم همهجانبه علیه ایران اعمال کند. فرض کنید ژاپن خودکفا میبود و حتی چین و روسیه خودکفایی کامل داشتند. درآنصورت میتوانستند بگویند از تحریمهای بانکی آمریکا تبعیت نمیکنیم. البته این جهانی شدن به نظر من خیلی سریع از بین نخواهد رفت و بعد از مدتی دنیا به تعاملات بینالمللی و جریان جهانی شدن برمیگردد، ولی برای مدتی کشورها پی بردند که باید بهنحوی خودکفا شوند.
یعنی شما معتقدید ممکن است پروژه جهانی شدن برای مدتی تضعیف شود، ولی دوباره بهروال سابق برمیگردد.
بله، مدتی طول خواهد کشید، ولی درهرصورت جهان دوباره بهروال قبل برمیگردد.
آمریکا امکانی برای افزایش ذخایر استراتژیک ندارد
ترامپ اخیرا در اظهارنظری تصریح کرد که برای مهار این چالش افزایش ذخایر استراتژیک آمریکا را در دستورکار قرار خواهد داد و با توجه به کاهش قیمت نفت، انبارها را پر خواهد کرد و حتی بودجه لازم را از کنگره خواهد گرفت. این استراتژی چقدر قابلیت تحقق دارد؟
اگر آمریکاییها امکانی برای افزایش ذخایر استراتژیک در دریا و تانکرهای بزرگ و چاههایی که قبلا به آن تزریق میکردند و... داشتند حتما تا حالا این کار را میکردند و اجازه نمیدادند قیمت نفت به زیر صفر برسد! به بیان دقیقتر اگر چنین امکانی وجود داشت آمریکاییها به عربستان و روسیه متوسل نمیشدند تا آنها نیز تولید خود را کاهش دهند، ذخایر آمریکا پر شده که این کار را میکنند.
بههرصورت اکنون اوپک به توافق رسیده و روسیه هم توافق کرده که حدودا بین 9.5تا 10.5 میلیون بشکه را بهصورت پلکانی یا از اواسط اردیبهشت کم کنند، بهطوریکه تعادل بین عرضه و تقاضا ایجاد شود، ولی همه اینها بستگی به چرخه تولید دارد و اینکه تقاضا بالا برود. درمجموع وقتی این چرخه از حرکت باز ایستد، خصوصا با توجه به خطرات کرونا که هنوز دامنگیر کشورهاست و ترسی که بابت آن وجود دارد، سه چهار ماهی طول خواهد کشید که دوباره چرخ صنعت توریسم و... به حرکت درآید. ترس ناشی از کرونا باعث میشود این چرخ خیلی محتاطانه به حرکت درآید.
شما میفرمایید چندماهی طول میکشد که ما دوباره بهروال قبلی مصرف نفت برگردیم و تا زمانی که بهروال قبلی مصرف نفت برنگردیم و این چرخه نچرخد، بحران نفتی ادامه خواهد داشت. نتیجه منطقی فرمایش شما باتوجه به زمان 6ماهه مانده به انتخابات آمریکا، این است که ترامپ زمان بسیار محدودی را برای مهار بحران در اختیار خواهد داشت.
بله، انتخابات در ماه نوامبر برگزار میشود و زمان زیادی باقی نمانده است، لذا تلفیقی از دو بحران کرونا و نفت مناسبات سیاسی داخل هیاتحاکمه آمریکا را بسیار پیچیده کرده و کار را برای ترامپ کاملا سخت خواهد کرد. درهرصورت این بحرانی است که در آمریکا دستکم در 45روز تا دوماه دیگر حل نخواهد شد.
تصویری که ترامپ از آمریکای تحترهبری خود تبلیغ میکرد منهدم شده
تا مردم ترسشان بریزد و اثرات کوتاهمدت کرونا مهار شود و این 10 تا 20میلیون بیکار ساماندهی شوند و سرمایهها بهروال عادی خود برگردد، چندماهی زمان میبرد. تازه بعد از آن چالش کسری بودجه و پولهایی که هزینه شده اثرات منفی خود را نشان خواهند داد. همه اینها درحالی است که نقطه عطف تبلیغات ترامپ در این بود که آمریکا را بهعنوان یک کشور درجه یک که میتواند در سطح بینالملل بر همه مشکلات فائق شود و حرف اول را بزند، معرفی کند؛ کشوری که میتواند چینیها را نقره داغ کند و اروپا را به کنترل خود دربیاورد و همه کشورهایی را که علیه منافع ایالات متحده عمل میکنند، تنبیه کند. او همچنین روی این موضوع مانور میداد که بیکاری را کاهش داده و اقتصاد آمریکا روی روال صعودی است.
همه این تصویرسازیها و تبلیغات منهدم شده و ترامپ دیگر نمیتواند ادعا کند که ما رهبری دنیا را برعهده داریم، هرکسی را که بخواهیم میتوانیم تنبیه کنیم، نیازی به همکاری در سطح بینالملل نداریم و حرف اول و آخر را هم ما میزنیم. نمیتواند بگوید بیکاری مهار شده است. بیش از 20میلیون نفر در روزهای اخیر در آمریکا خواستار بیمه شدند. این تصویری کلی است و تا این تصویر بخواهد تغییر کند چندماه طول میکشد و زمان بهسرعت بهضرر ترامپ درحال سپری شدن است.
ایران از بحران نفتی آسیب چندانی نمیبیند
چالش نفتی کنونی و افت یکباره قیمت نفت قبلا هم سابقه داشته است؟
بله، منتها در آن زمان چرخ صنعت میچرخید و درواقع رکود نبود. این بحران نفتی حدودا در اواخر جنگ ایران و عراق شروع شد و چندسال ادامه داشت. در آن مقطع قیمت نفت به 9دلار کاهش یافت. ما سهماهه نفت را به ژاپن میفروختیم، مثل اینکه نفت را مجانی میدادیم و از بهره پولمان استفاده میکردیم. در این حد بیارزش شده بود. این کاهش وجود داشت، ولی در آن زمان اروپاییها، چینیها و کشورهای درحال توسعه از فرصت کمال استفاده را کردند. خصوصا اروپا بعد از دورانی از رکود با نفت ارزان توانست اقتصاد خود را تقویت کند و صنایع خود را گسترش دهد، البته آمریکاییها هم از این نفت ارزان بسیار بهره بردند، ولی امروز با کاهش قیمت نفت آمریکاییها نیز مثل روسیه، عربستان، ونزوئلا و سایر تولیدکنندگان نفت ضربه میخورند.
البته حساب ایران در این میان قدری سواست. ایران چون نفت چندانی صادر نمیکرد و درآمدی جزئی از این مسیر نصیب آن میشد، آسیب چندانی را در این بحران متحمل نمیشود. درآمد ایران از فروش نفت حتی برای پیشبرد پروژهها هم یاری نمیکرد و فقط میتوانست برای یارانهها و مسائل بحرانی مانند سیل مصرف شود. این درحالی است که برای آمریکا، روسیه، عربستان، کشورهای حوزه خلیجفارس و... کاهش درآمدهای نفتی بسیار مهم است و از این امر ضربه میخورند.
آیا همانطور که در بحران نفتی قبلی خیلی از کشورها بهدلیل خرید نفت ارزان منفعت بردند، اینک نیز این افت شدید قیمت نفت میتواند به بازسازی اقتصادی برخی کشورها منجر شود؟
دو کشور یعنی چین و هند در این میان منفعت میبرند. اینها میتوانند از نفت ارزان و مجانی درحد هزینه حملونقل استفاده ببرند.
حتی واردکنندگان بزرگ نفت هم از این بحران منفعت چندانی نمیبرند
چرا فقط این دو کشور هستند؟
این دو تقاضای بسیار بالایی داشتند و هر سال درصد تقاضای آنها یکی دو درصد بالاتر هم میرفت، چون کشورهای بسیار پیشرو در توسعه محسوب میشوند، مصرفشان بالاست. اگر چه هند، چین و برخی دیگر از کشورها مثل آلمان، ژاپن و... در این روزها تلاش میکنند بیشترین نفت را خریداری کنند، اما اینها هم آنطور که باید نفع نخواهند برد.
از چه نظر؟
این کشورها اگرچه میتوانند ذخایر خود را پر کنند و تولید هم انجام دهند، اما الان باتوجه به بسته بودن مرزها این تولید را میخواهند چه کار کنند؟ بهعنوان نمونه مرز روسیه با اروپا بسته است، مبادلات اروپا با چین و... نیز عملا متوقف شده است. باقی کشورها نیز تقریبا وضعیتی مشابه دارند. در چنین شرایطی آنها با این تولید میخواهد چه کار کنند؟ جز اینکه انبار کنند و بابت این انبار کردن هزینه بپردازند راه دیگری باقی نمیماند.
بنابراین باید گفت آن بهرهمندی از نفت ارزان درصورتی بود که تعاملات بینالمللی مثل زمان قبل در جریان میبود و مبادلات اقتصادی بهراحتی انجام میشد. درآنصورت این وضعیت برای برخی کشورهای توسعهیافته میتوانست مزیت نسبی داشته باشد، بهگونهای که نفت ارزان را در صنایع انرژیبر استفاده کنند و هزینه تولید را نیز کاهش دهند و با تولید ارزانقیمت، رقابت شدیدی را در بازارهای بینالمللی راه بیندازند.
الان که مرزها بستهاند و هواپیماها زمینگیر شدهاند، جز در موادغذایی و مایحتاج ضروری رونقی وجود ندارد. بنابراین، این بحران به همه آسیبزده است. حتی وقتی مرزها باز شوند، کشورها برای اینکه آسیبهای پدیدآمده را تاحدی برطرف کنند، حتیالمقدور به خودکفایی و اعمال دیوارهای بلند تعرفه میپردازند؛ بنابراین هیچکشوری سود بلندمدتی از این نفت ارزان نمیبرد.
* نویسنده: محمد جعفری، روزنامهنگار