ماحصل دیدار شورای انقلاب با امام خمینی آن بود که دانشگاه‌‌ها دیگر ستاد عملیاتی گروه‌‌های مختلف دانشجویی نباشند و براساس همین تصمیم به گروه‌‌ها سه روز فرصت داده شد تا دفاتر و تشکیلات خود را از دانشگاه‌‌های کشور جمع کنند،
  • ۱۳۹۹-۰۲-۰۲ - ۱۰:۴۹
  • 00
چند برش کوتاه از یک انقلاب فرهنگی
چند برش کوتاه از یک انقلاب فرهنگی

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»،  کمتر از یک سال و نیم از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود که شورای انقلاب، دیداری را در آخرین روز از فروردین‌ماه 59 با امام خمینی تدارک دید، دیداری که مقدمه شروع انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌‌های کشور است. ماحصل این دیدار آن بود که دانشگاه‌‌ها دیگر ستاد عملیاتی گروه‌‌های مختلف دانشجویی نباشند و براساس همین تصمیم به گروه‌‌ها سه روز فرصت داده شد تا دفاتر و تشکیلات خود را از دانشگاه‌‌های کشور جمع کنند، البته این تصمیم چندان به‌مذاق برخی گروه‌‌ها خوش نیامد و آنها به‌جای تخلیه دفاتر خود دست به آشوب و بلوا زدند. حضرت امام خمینی (ره)  که در ماه‌‌های اول تولد انقلاب اسلامی بار‌ها نارضایتی خود را از شرایط دانشگاه‌‌ها اعلام کرده بودند، درنهایت در پیام نوروزی خود در سال 59 به صراحت تاکید کردند: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه‌‌های سراسر ایران به‌وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غربند، تصفیه شوند و دانشگاه محیط سالمی‌ شود برای تدوین علوم عالی اسلامی.» و کمتر از یک ماه بعد، بار دیگر ایشان سخنان مهمی را در حوزه دانشگاه‌‌ها مطرح کردند که روند انقلاب فرهنگی را تسریع کرد. البته صحبت‌‌های مهم ایشان درباره لزوم اسلامی شدن دانشگاه‌‌ها درحالی در اولین روز از دومین‌ماه سال مطرح شد که در روز‌های پایانی فروردین‌ همان سال درگیری‌‌های پراکنده‌ای میان طیف‌‌ها و گروه‌‌های مختلف سیاسی در دانشگاه‌‌ها درجریان بود.

26 فروردین‌ماه 59 هاشمی رفسنجانی که آن زمان یکی از اعضای شورای انقلاب بود، برای سخنرانی به دانشگاه تبریز رفت، اما جمع دانشجویانی که برای پرسش و پاسخ از وی، جلوی ساختمان مرکزی دانشگاه گردهم آمده بودند، به آشوب کشیده شد و درنهایت رفسنجانی دانشگاه را ترک کرد، البته این کار از سوی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نیز بی‌جواب نماند و آنها ساختمان مرکزی این دانشگاه را تصرف کردند، اقدامی که با حمایت گروه‌‌های دانشجویی همراه شد.

 دانشگاه‌‌ها در سال 59؛ صحنه درگیری میان موافقان و مخالفان انقلاب فرهنگی

روز‌های ابتدایی سال 59 که زمزمه‌‌ تعطیلی دانشگاه‌‌ها به گوش می‌رسید، دانشگاه‌‌ها صحنه درگیری میان مخالفان و موافقان این ایده بود و شاید بتوان عنوان کرد که بیشتر دانشگاه‌‌های کشور این درگیری‌‌ها را تجربه کردند تا جایی که دانشگاه‌های پلی‌تکنیک و امیرکبیر فعلی، تربیت‌معلم تهران، دانشگاه مشهد، شیراز و کرمان توسط مردم و برخی دانشجویان که خواهان اجرای انقلاب فرهنگی بودند، به‌تصرف درآمد و این امر زمینه صدور بیانیه دوم و اعلام تعطیلی دانشگاه‌‌ها بعد از پایان امتحانات خردادماه را فراهم کرد.

در این بیانیه آمده بود: «تصمیم شورا درمورد برچیدن ستاد‌‌ها در دفا‌تر سیاسی گروه‌‌های مختلف شامل تمام مراکز، دفتر‌‌ها و اتاق‌‌هایی است که به‌نحوی به گروه‌‌ها مربوط شده و کتابخانه‌‌ها و دفتر‌های هنری، ورزشی و نظایر اینها را شامل می‌شود. شورا از همه مردم خواست آمادگی خود را برای اجرای این تصمیمات اعلام کرده و درعین‌حال برای آسان کردن کار تخلیه ستاد‌‌ها حول‌وحوش دانشگاه‌‌ها و موسسات آموزش عالی از تجمع خودداری کنند.» هرچند صدور این بیانیه باعث شد روند بازپس‌گیری برخی دانشگاه‌‌ها مانند شیراز به‌راحتی انجام شود، اما درگیری در دیگر دانشگاه‌‌ها ازجمله شهید بهشتی همچنان ادامه داشت و علی‌رغم آرام بودن اوضاع در دانشگاه تهران، عملا هیچ‌یک از گروه‌‌های سیاسی مستقر در این دانشگاه حاضر به تخلیه دفاتر خود نشدند و دانشگاه‌‌های کشور صحنه درگیری 10 روزه برای تعطیلی دفاتر گروه‌ها بود. بعد از صدور بیانیه دوم شورای انقلاب، نمایندگانی از طرف انجمن‌‌های دانشجویان مسلمان با بازرگان، شهید باهنر و معین‌فر از اعضای شورای انقلاب دیدار کرده و نکاتی را درباره بسته شدن دفاتر سازمان‌‌ها و گروه‌‌های سیاسی مختلف در دانشگاه‌‌ها مطرح کردند و درنهایت شهریورماه سال 62 ستاد انقلاب فرهنگی با حضور شهید باهنر، مهدی ربانی‌املشی، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش، شمس آل‌احمد، جلال‌الدین فارسی و علی شریعتمداری مسئولیت پیدا کرد تا در فرصت 30 ماهه تعطیلی مراکز آموزشی کشور با کمک افراد صاحب‌نظر با تشکیل شورایی نسبت به تعیین خط‌مشی فرهنگی آینده دانشگاه‌ها، آماده‌سازی اساتید شایسته و... به انقلاب آموزشی اسلامی در دانشگاه‌‌ها اقدام کند؛ به‌عبارت دیگر تربیت استاد و گزینش اساتید برای تدریس، گزینش دانشجو، اسلامی کردن فضای دانشگاه‌ها، تغییر در برنامه‌‌های آموزشی و سوق دادن دانشگاه‌‌ها به رفع نیاز‌های مردم ازجمله وظایف اصلی این ستاد به‌شمار می‌رفت.

  تغییر 180 درجه‌ای‌عبدالکریم سروش نسبت به سیاست‌‌های اعمال‌شده در جریان انقلاب فرهنگی

عبدالکریم سروش که این روز‌ها چهره معلوم‌الحالی برای همگان است، در بحبوبه انقلاب فرهنگی یکی از موافقان سرسخت اخراج اساتید و حتی تبدیل شدن دانشگاه‌‌ها به صحنه‌‌های درگیری بود، تا جایی که او در یکی از سخنرانی‌هایش در آن ایام گفته بود: «اگر ما از استاد خوب، متخصص و متعهد، غنی بودیم، شاید نیازی به انقلاب فرهنگی به آن صورتی که رخ داد، نبود... از این لحاظ ستاد انقلاب فرهنگی باید فکر اساسی کرده باشد. طبیعی‌ است که تکلیف تعدادی از استادان را بازسازی معلوم می‌کند. اینها استادانی هستند که ما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانیم با آنها همکاری کنیم، به‌هیچ‌نحوی با دانشگاه همگامی ندارند و به دلایل مختلف در آنها انتظار اصلاح و تغییر روحیه نمی‌رود و به این ترتیب از همکاری با آنها معذور خواهیم بود، اما بقیه استادان، ما از یک‌طرف امیدمان این است که آنها با اسلامی‌تر شدن دانشگاه، با حرکت‌شان در خط کلی انقلاب، درحقیقت رفته‌رفته از آن خواب گرانی که حکومت گذشته بر آنها تحمیل کرده بود، بیدار شوند. در مرتبه‌ دوم ما برای این استادان برنامه‌‌هایی پیش‌بینی کرده‌ایم که با معارف اسلامی آشناتر بشوند و در رتبه‌ سوم هم برنامه‌ تربیت‌مدرس که ذکر آن رفت، کار نظام‌مند و منظمی است که ما برای تامین استادان آینده‌ دانشگاه‌‌ها در پیش داریم. شما می‌دانید که استاد را هیچ‌وقت، یک‌شبه نمی‌توان تهیه کرد... استادان را خرده‌خرده می‌توان به آن حدی رساند که استاد مطلوب دانشگاه اسلامی باشند.» اما همین شخص سه دهه بعد، تغییر 180 درجه‌ای در دیدگاه‌‌های خود داد و در مصاحبه‌ای سال 86، گفت: «ستاد انقلاب فرهنگی مکلف به بستن دانشگاه‌‌ها نبود و این خطایی است که من در پار‌ه‌ای از نوشته‌‌ها می‌بینم. ستاد متشکل از هفت نفر بود و من در اغلب بحث‌‌هایی که امروزه می‌شود، می‌بینم مساله چنان مطرح می‌شود که گویی ستاد انقلاب فرهنگی یک نفر داشت، آن هم عبدالکریم سروش بود. یک وظیفه هم داشت، آن هم بیرون کردن دانشگاهیان بود. هر دو ادعا بسیار جفاکارانه و دروغ‌زنانه است. این دروغ تاریخی باید افشا شود.» البته باید به این امر توجه شود که فعالیت این ستاد در دوران بازگشایی دانشگاه‌‌ها نیز ادامه داشت تا جایی که آذرماه 64 امام خمینی، روسای سه قوه و حتی جمعی از مسئولان و اندیشمندان فرهنگی را نیز به عضویت این ستاد درآورد و بعد از آن، این ستاد ذیل عنوان شورای انقلاب فرهنگی به فعالیت پرداخت.

  روایت سردار جعفری از همراهی مجاهدین خلق با بنی‌صدر در انقلاب فرهنگی

نکته جالب درباره انقلاب فرهنگی این است که گلعلی بابایی به‌نقل از سرلشکر محمدعلی جعفری در کتاب «کالک‌‌های خاکی» درباره این مهم و فرآیند همراهی برخی گروه‌‌های سیاسی در آن زمان این‌طور می‌نویسد: «از آنجا که در راس هرم تصمیم‌گیرنده نظام برای بستن دانشگاه‌‌ها نام ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور در سمت رئیس شورای انقلاب فرهنگی قرار داشت، مجاهدین خلق با این قضیه چندان زاویه پیدا نکردند. آنها در استراتژی خود دنبال بهره‌برداری هرچه بیشتر از ظرفیت‌‌های سیاسی-اجتماعی بنی‌صدر بودند. درحقیقت رهبران این فرقه تروریستی دنبال این بودند که با کمک بنی‌صدر در رده‌‌های متنوع حاکمیت نظام نفوذ پیدا کنند و با کار‌های تشکیلاتی کلیت حکومت را به‌دست بگیرند. متاسفانه باید اعتراف کنیم که آنها در پیشبرد این استراتژی تا حد زیادی موفق بودند.»

سردار جعفری، درباره جولان دادن گروه‌‌های سیاسی در آن زمان-که قطعا یکی از دلایل اصلی وقوع انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌‌ها بود- نقل کرده است: «فضای آلوده سیاسی دانشگاه‌‌ها بهترین محل برای جولان دادن مخالفان مکتبی انقلاب بود. بحث‌‌های سیاسی داخل دانشگاه‌‌ها بسیار شدید و به دور از ‌شأن نظام اسلامی ایران بود. با مشاهده این وضعیت، عزم من برای حضور مجدد در محیط دانشگاه بیشتر شد. در همان برحه مجاهدین خلق به روند یارگیری سیاسی‌شان شدت دادند و در مهم‌ترین اقدام توانستند ابوالحسن بنی‌صدر اولین رئیس‌جمهور منتخب مردم را سمت خودشان بکشانند.»

* نویسنده: زهرا رمضانی، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰