به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، احسان زیورعالم، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: سال 1398 با همه پستی و بلندیهایش رو به پایان است؛ اما این پایان چندان برای تئاتر خوشایند نیست. در ایامی که به سبب نزدیکی نوروز، تعداد آثار کمدی و مفرح بیشتر میشود و سالندارها به سبب نزدیکی بهار تلاش میکنند بیشترین سهم گیشه خود را به آثار پرمخاطب اختصاص دهند – با تاکید بر اینکه در ایام نوروز فروش نمایشها افزایش نسبی مییابند - به نظر میرسد نمیتوان چشمانداز روشنی برای روزهای آخر سال تئاتری داشت و حتی درمورد سال 1399 تا امروز نیز یک ابهام وجود دارد.تعطیلات پیاپی به سبب آلودگی، بلایای طبیعی و درنهایت پرونده بیماری کرونا، شرایط را برای سالندارهای خصوصی سخت کرده است.
طبق گفته برخی سالندارها تعطیلات سطح درآمدی سالنها را به قدری کاهش داده است که آنها توان مالی برای پرداخت اجارهبهای ماه اسفند را ندارند. مهمتر آنکه شرایط پیشآمده برنامه اجرایی نمایشها را حداقل تا خرداد 1399 دچار اختلال کرده است. برای مثال، درحالی که تماشاخانه مستقل برنامه اجرایی خود را به شکل منظمی چیده بود؛ با تعطیلی یکهفتهای اخیر مشخص نیست به چه شیوهای باید زمان ازدسترفته برای نمایشها را جبران کند. این وضعیت زمانی بغرنج میشود که سه نمایش «است»، «مشق شب» و «دریملند» همزمان در این سالن روی صحنه میروند و عملا فرصت خالی برای نمایشهای آتی وجود ندارد.وضعیت در دیگر تماشاخانهها نیز به این نحو پیش میرود. عموم تماشاخانهداران در سایه فقدان حمایتهای دولتی مجبور به واسپاری زمان و مکان خود به نمایشهای بیشتر بودهاند که این مهم با اعتراضات همیشگی همراه بوده است. کاهش کیفیت آثار و برهمریختگی برنامهریزیهای سالنها به سبب توالی اجراها، شرایطی بوده که همواره موردانتقاد هنرمندان و مخاطبان بوده است. اما امروز آنچه همواره اعتراض میشد تبدیلشدنش به یک تروما نزدیک است؛ وضعیتی که معیشت سطح قابلتوجهی از هنرمندان تئاتر را تحتالشعاع قرار میدهد.
برای مثال در تئاترشهر یا ایرانشهر که همهچیز براساس یک برنامهریزی سالیانه تدارک دیده شده است و تمدید یک نمایش در یکی از سالنهای این مجموعهها مستلزم کنارهگیری نمایش بعدی است، عملا نمایشهای کنونی فرصت دیگری برای جبران نخواهند یافت. در این سالنها نمایشهایی هماکنون در انتظار اجرا هستند که هزینه تولیدشان به مراتب بیشتر از آثار دو ماه دیگر زمستان است. این وضعیت برای نمایش تازه محمد رحمانیان بغرنجتر هم میشود. گروه بازیگری پرستاره او و حضور در تماشاخانه شهرزاد همهچیز را برای یک فاجعه مالی در پایان اسفند مهیا میکند. این روزها همه از بایستگی کمک دولت میگویند، اینکه دولت خسارتی به هنرمندان پرداخت کند. از یکسو بودجه مصوب سال 1398 تئاتر هنوز به شکل کامل پرداخت نشده و از سوی دیگر کلیات بودجه سال 1399 در مجلس شورای اسلامی رای نیاورده است. به زبان ساده وضعیت مالی تئاتر کشور در وضعیت «قوز بالا قوز» قرار گرفته است. هرگونه تعهد از سوی دولت برای جبران خسارت واردشده به نمایشها منجر به افزایش بدهیها میشود. هماکنون از بدهی سنگین دولت در حوزه تئاتر گفته میشود. هرچند رقم بدهی تئاتر در برابر بسیاری از ارقام اقتصادی حکم پول خُرد را دارد؛ اما برای تئاتری که به بیپولی عادت کرده است رقم پنجمیلیارد هم عظیم به نظر میرسد.
ولی راهحل چنین وضعیتی چیست؟ آیا اداره کل هنرهای نمایشی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – که عملا بیشتر ارکان خود را موظف به تعطیلی کرده است – میتواند خسارت واردشده را جبران کند؟ آیا میتوان با پرداخت هزینه خسارت بخشی از جامعه هنری را از شکست تجاری و وضعیت بد معیشتی نجات داد؟ اگر دولت در این شرایط حامی شود، درمورد دیگر هنرمندان متضرر در رویدادهای دیگر چه تصمیمی باید اتخاذ کرد؟
به نظر میرسد دولت باید درباره بودجه سال 99 خود در حوزه تئاتر تجدیدنظر کند. بخش مهمی از بودجه سال آینده به تولید تئاتر اختصاص دارد. بهتر است دولت در این بخش توجه ویژه خود را معطوف به حمایت از سالندارها و تزریق پول به آنها برای تهیهکنندگی آثار کند. به عبارتی با اختصاص بودجه تولید در سالنها برحسب درجهبندی کیفی و هنری، علاوهبر بهرهمند کردن عموم هنرمندان از کمکهزینهها، به نوعی گیشه ازمیانرفته را احیا کند. در این سیستم هنرمندان نیز نیاز به تامین بودجه کف فروش سالنها را کمتر احساس خواهند کرد. به زبان ساده، دولت میتواند برای مدتی در اجارهبهای سالنها شریک باشد و این شراکت در گرو تولید نمایش باشد. این وضعیت میتواند تلاشی برای تبدیل شدن سالنهای خصوصی به کمپانیهای تولید تئاتر باشد.گام بعدی کوچک کردن جشنوارههای پیشرو و تزریق مالی آنها به تولید تئاتر است. اساسا جشنوارهها – منهای رویکرد مرورمحور- به آثاری یکبار مصرف اختصاص مییابد. بهتر است در یک تجمیع بودجه جشنوارهها هزینه تولید در استانها شود. برخلاف تهران که شرایط رسانهای از وضعیت خطیر آینده میگوید، در استانها شرایط به بحران نزدیکتر است.
کمکهزینه در استانها کفاف سادهترین مسائل تولید یک تئاتر را هم نمیدهد، این درحالی است که بلیت نمایشها در استانها بهشدت ارزان است و زمان اجرای یک اثر نیز به قدری نیست که بتواند هزینههای آنها را تامین کند، درنتیجه تمام امید یک گروه به حضور در یک جشنواره ملی یا بینالمللی است.همچنین دولت نیازمند کاهش هزینههای جاری خود و تخصیص آن به جمعیت عظیمتری از افراد است. اصولا برنامههای مناسبتی و جشنوارهای دایره محدودی از افراد را دربرمیگیرد. همچنین تجربه نشان داده است به سبب محدود بودن افراد اجرایی در جشنوارهها بیشتر بودجه صرف امور ستادی میشود. پس با حذف این برنامهها، بخش مهمی از هزینههای تشریفاتی و ستادی نیز میتواند صرف تولید شود. به عبارتی میتوان با مدیریت صحیح اندک منابع موجود، بودجه تئاتر را در سراسر کشور صرف منسجم کردن گروههای تئاتری، ایجاد شرایط تعاونیمحور برای تولید درآمد، انگیزه برای بالا بردن کیفیت و تمرکز بر تولید آثار مطلوب مخاطب و درنهایت سرمایهگذاری در امر تولید کرد؛ راهی که نتیجه آن میتواند برونرفت از وضعیت عجیب قابلپیشبینی سال 1399 باشد.