تقابل کارگزاران سازندگی و اصلاح‌طلبان رادیکال ریشه‌دار است
رادیکال‌های سال‌ها پیش جریان اصلاحات در احزابی چون مشارکت که امروز در قالب احزابی چون اتحاد ملت سیاست‌ورزی خود را پیش می‌برند از ابتدا ترجیح دادند نقاب بی‌کاندیدایی به بهانه ردصلاحیت‌ها را بر چهره زنند. از این‌رو از چندماه پیش تئوریسین‌های رادیکال اصلاح‌طلب همچون سعید حجاریان، صندوق رای را «جعبه پاندورا» خواندند!
  • ۱۳۹۸-۱۱-۳۰ - ۲۳:۲۸
  • 00
تقابل کارگزاران سازندگی و اصلاح‌طلبان رادیکال ریشه‌دار است
عمل‌گرایی علیه رادیکالیسم
عمل‌گرایی علیه رادیکالیسم

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «پوپولیسم فقط حرکت پشت‌سر مردم نیست؛ فریب دادن مردم هم هست که برخی احزاب اگر بخواهند فهرست انتخاباتی بدهند از زیر سنگ هم نامزد می‌دهند و توجیه می‌کنند که رای ندادن خیانت به اصلاحات است و اگر نخواهند فهرست انتخاباتی بدهند، نامزدهای موجود در پارلمان را هم نمی‌بینند و هر نوع رای دادن را خیانت به اصلاحات می‌دانند!» این عبارات روایت ارگان رسمی حزب کارگزاران سازندگی از هم‌خانواده‌های اصلاح‌طلبش است. آنان که رادیکالیسم را همچنان پیشروی می‌خوانند و به‌دلیل منفعت‌طلبی و هزینه‌دار بودن کنش انتخاباتی، گوشه‌نشینی را ترجیح می‌دهند به این امید که اکسیر گذر زمان شوکران عملکردشان را در دولت و مجلس از اذهان بزداید؛ کارنامه‌ای که حتی رادیکال‌های اصلاح‌طلب نیز در آن جای دفاعی باقی نمی‌بینند و بدنه اجتماعی را از آنان ناامید کرده است. از این رو است که رادیکال‌های سال‌ها پیش جریان اصلاحات در احزابی چون مشارکت که امروز در قالب احزابی چون اتحاد ملت سیاست‌ورزی خود را پیش می‌برند از ابتدا ترجیح دادند نقاب بی‌کاندیدایی به بهانه ردصلاحیت‌ها را بر چهره زنند. از این‌رو از چندماه پیش تئوریسین‌های رادیکال اصلاح‌طلب همچون سعید حجاریان، صندوق رای را «جعبه پاندورا» خواندند! جعبه‌ای که بنابر افسانه‌های یونانی از آن بلا می‌آید.در این میان اما کارگزاران و چهره‌هایی چون بهزاد نبوی معتقدند تندروی‌های سال‌های پیش نه‌تنها سودی را متوجه جریان اصلاحات نکرده، بلکه به بازکردن عرصه برای رقیب دامن زده و آنها را به حاشیه رانده است.

در همین راستا کارگزاران از مدت‌ها پیش انتقادهای تند و تیزی نسبت به عملکرد انفعالی شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان داشت و بی‌رهبری و بی‌راسی اصلاحات را فریاد می‌زد و می‌گفت جریان اصلاحات باید «سر» و سامان پیدا کند، تا آنجاکه در مردادماه 98 غلامحسین کرباسچی، دبیرکل این حزب به‌صراحت عنوان داشت که مورد احترام بودن سیدمحمد خاتمی به‌معنی رهبری وی نیست و تاکید کرد جریان اصلاحات هیچ‌گاه به‌معنای واقعی رهبر نداشته و نیازمند رهبری است که خط‌مشی و استراتژی آن را تعیین کند.

کرباسچی به‌صراحت گفت: «رهبری یعنی ورود به مسائل، مدیریت و ساماندهی آنها. رهبری یعنی اگر زمانی به مشکلی برخورد کردیم او بیاید و مشکل را حل‌وفصل کند.»

اگرچه انتقادهای کارگزارانی‌ها به مذاق هم‌جریانی‌هایشان خوش نیامد و آنها حتی بار دیگر برچسب غیراصلاح‌طلب بودن را بر بال چپ هاشمی‌رفسنجانی کوبیدند تا آنجاکه محمود صادقی توئیت کرد: «پیوند کارگزاران با اصلاح‌طلبان از ابتدا، بیش از آنکه هویتی باشد، سیاسی بود. بهترین توصیف برای این جریان همان راست مدرن برآمده از راست سنتی است. خاستگاه اصلی الیگارشی در نظام جمهوری اسلامی و بی‌اعتنا و بلکه معارض با عدالت اجتماعی که تبار اصلی اصلاح‌طلبان است.»

با نواخته شدن سوت پایان مهلت ثبت‌نام داوطلبان نمایندگی مجلس هم این انتقادها رنگ و بوی تندتری یافت. به بیانی دیگر، کارگزارانی‌ها معتقد بودند نتیجه جدی گرفته نشدن همان نقدهای چندین ماهه‌شان حال و روز امروز جریان اصلاح‌طلب شده است. در مقابل اتحادملتی‌ها معتقد بودند عبور نکردن آنها از روحانی چنان برهوت بی‌سرمایه اجتماعی را برایشان رقم زده که بخواهند و نخواهند مسیر برایشان مسدود است. از این‌رو محمدجواد روح، عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد ملت به «فرهیختگان» گفته بود (رجوع کنید به «فرهیختگان» شماره 18 آذر 98) گویی همه در کنار کشیدن اتفاق‌نظر دارند ضمن اینکه همین‌هایی هم که آمدند و ثبت‌نام کردند هم با هزار درخواست و نامه و تلفن و به‌واسطه خاتمی و به‌اصطلاح من بمیرم تو بمیری به میدان آمدند، چراکه اگر می‌دانستند امسال هم مانند قبل با تکرار خاتمی دو، سه‌میلیون در تهران رای می‌دهند، امروز بین اصلاح‌طلبان برای ثبت‌نام کردن و در لیست رفتن رقابت سنگین بود!

جالب اینکه مجید انصاری هم مشابه همین حرف را در نشست خبری خود در حزب ندای ایرانیان به زبان آورد و به‌صراحت گفت به‌رغم تاکیدات خاتمی به 110 نفر از چهره‌ها برای ثبت‌نام، تنها پنج نفر آنها ثبت‌نام کردند. شاید به همان دلیل که صادق زیباکلام هم از سال پیش گفته بود اینکه میزان سرخوردگی‌ها از فراکسیون امید مجلس بیشتر از دولت روحانی نباشد، کمتر نیست و از این‌رو خاتمی دوبار که هیچ، 20 بار هم تکرار کند فایده‌ای ندارد.مجموع این ارزیابی‌هاست که شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان را به حضور کم‌هزینه و بدون پذیرش مسئولیت در انتخابات ترغیب کرد. از این‌رو کارگزاران، شورای عالی و تصمیم‌گیران اصلاح‌طلب را به تعلل و عافیت‌طلبی متهم کرد و ارگان رسمی‌اش (روزنامه سازندگی) بعد از پایان زمان ثبت‌نام‌ها، دست‌ها را به نشانه تسلیم بالا برد و شکست سنگین انتخاباتی زودهنگام را اعلام کرد.

در همین راستا محمد قوچانی نوشت: «آقای عارف فکر کردند چون خودشان نامزد نمی‌شوند نیاز نیست در مقام رئیس شورای عالی اصلاح‌طلبان از دیگران دعوت کنند و دیگر بزرگان... این روزها آنقدر علیه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و توبه کردند و از سر بی‌خیالی و بی‌برنامگی و به‌نظرم بریدگی ما را مقابل اصولگرایان جوان رها کردند.» از این‌رو وقتی جمع‌بندی‌های نهایی در شورای عالی به حضور احزاب آری و حضور ائتلافی اصلاح‌طلبان در انتخابات نه شد –یعنی به‌عبارتی شفاف، اصلاح‌طلبان تصمیم به حضور با کمترین هزینه و مسئولیت‌پذیری در انتخابات گرفتند- حزب کارگزاران و جمع دیگری از احزاب اصلاح‌طلب ازجمله مردم‌سالاری حضور تمام‌قد خود را در انتخابات به‌صورت رسمی اعلام کردند و به ارائه فهرست انتخابات پرداختند؛ فهرستی که کارگزارانی‌ها می‌گفتند با مشارکت 6 حزب دیگر ازجمله احزاب اصلاح‌طلبی چون حزب اسلامی کار، خانه کارگر، ندای ایرانیان، اعتدال و توسعه و مجمع فرهنگیان بسته شده با این حال کارگزارانی‌ها همچنان اصرار دارند حلقه اتصال خود را با جبهه اصلاحات حفظ کنند، از این‌رو علی جمالی، رئیس ستاد انتخابات حزب کارگزاران تاکید دارد این مشارکت 6 حزبی در بستن لیست به‌خصوص 30 نفره تهران به‌معنی ائتلاف نیست، چراکه شورای عالی که مسئولیت سیاستگذاری انتخاباتی دارد به این نتیجه رسیده بود که لیست ائتلافی برای تهران ندهند، از این‌رو کارگزاران به‌صورت مستقل وارد انتخابات شدند تا به‌عبارت دیگر به قول حسین مرعشی پیروزی این لیست، پیروزی اصلاح‌طلبان و شکست آن شکست کارگزاران باشد.

کارگزارانی‌ها در لیست متبوع خود پنج کاندیدای اختصاصی و احزابی خود را قرار دادند و 25 نفر باقی لیست را از دیگر احزاب اصلاح‌طلب انتخاب کردند. اگرچه دو نماینده تهران یعنی محمدعلی وکیلی و مصطفی کواکبیان از چهره‌های شاخص غایب میان کارگزارانی‌ها که لیست خود را «یاران هاشمی» می‌خوانند، هستند. کارگزارانی‌ها می‌گویند مهم‌ترین ملاک برای قرار دادن افراد در لیست خود را تخصص، کارآمدی و سلامت اخلاقی و مالی قرار دادند و این دو کاندیدای شناخته‌شده اصلاح‌طلب در چارچوب معیارهای آنها نمی‌گنجیدند.

حمایت چراغ‌خاموش رئیس دولت اصلاحات و دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب نیز از فهرست انتخاباتی عیان است تا آنجاکه حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران به‌صراحت عنوان داشته که خاتمی به او گفته کاش کارگزاران مانند مجلس پنجم برای سراسر کشور لیست بدهد. در مقابل هشت حزب اصلاح‌طلب ازجمله مردم‌سالاری، همبستگی، خانه کارگر و... نیز به‌صورت رسمی با هم ائتلاف کردند و لیستی ائتلافی با عنوان «برای ایران» ارائه کردند؛ لیستی که در 20 کاندیدا با لیست کارگزاران مشترک است.

با این وصف محمدرضا عارف نیز که گفته بود به ارائه فهرست انتخاباتی می‌پردازد، خودکار خود را غلاف کرد و از ارائه لیست انصراف داد. یاران اصلاحات هم از دیگر لیست‌های اصلاح‌طلبان است. با این حال این کارگزارانی‌ها بودند که به‌عنوان اولین گروه از جریان اصلاح‌طلب به‌صورت تمام‌قد آستین‌ها را برای انتخابات بالا زدند؛ اقدامی که اختلافات قدیمی کارگزاران با رادیکال‌های اصلاحات را نیز نبش قبر و بار دیگر عیان کرد.

در همین راستا صادق زیباکلام در گفت‌وگو با شرق تاکید کرد دغدغه اصلی کارگزارانی‌ها اصلاح‌طلبی نیست. اسماعیل گرامی‌مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی هم به ایرنا گفت لیست کارگزاران اصلاح‌طلبانه نیست و حتی پا را فراتر گذاشت و به‌صورت تلویحی اشاره کرد که نقدها را برانگیخت، چراکه نشان داد کاندیدا داشتیم! بیانیه راهبردی کارگزارانی‌ها با عنوان حزب کارگزاران سازندگی روز چهارشنبه 23 بهمن در بیانیه‌ای راهبردی با عنوان «چرا رای می‌دهیم؟» هم به مذاق محمود صادقی خوش نیامد و در توئیتر با فرصت طلب خواندن کارگزارانی‌ها به آنها تاخت و توئیت کرد: «بیانیه کارگزاران سازندگی بار دیگر ذات فرصت‌طلبانه‌ الیگارشی مدعی اصلاح‌طلبی را آشکار کرد.»

محمدجواد روح، سردبیر هفته‌نامه صدا و عضو حزب اتحاد ملت هم در واکنش به لیست یاران هاشمی نوشته بود: «حق هر حزب سیاسی است که بنابر تحلیل خود از مجموعه شرایط و فضای سیاسی در قبال انتخابات موضع‌گیری کند. کارگزاران هم از این قاعده مستثنا نیست فقط جا دارد یادآور شویم که این حزب، از انتخابات مجلس پنجم تاکنون، هرگاه بدون ائتلاف و اتحاد با جناح چپ عمل کرده؛ شکست خورده است. مهم‌ترین آنها هم، دو شکست سردار سازندگی در سال‌های ۷۸ و ۸۴ بود. امیدواریم این‌بار، هوش هیجانی دوستان، درست عمل کرده باشد.»

اکبر منتجبی نیز در پاسخ به این اعتراض نوشت: «شما به‌عنوان یک کنشگر سیاسی مخیر به این هستید که در انتخابات شرکت بکنید یا نکنید؛ لیست بدهید یا ندهید؛ بر بوق تحریم بدمید یا ندمید؛ ناامیدی را ترویج بکنید یا نکنید؛ اما نمی‌توانید تاریخ را وارونه روایت کنید و روز را شب جا بزنید. در اینکه مردم ناامید هستند و دلخور شکی نیست اما بهتر است به‌جای آنکه سوار موج ناامیدی و دلخوری مردم شوید، برگردید و ببینید در چند سال گذشته چه در مجلس و چه در شهرداری چه کردید؟ آقای عارف، رئیس فراکسیون امید یکی از اعضای هیات‌موسس حزب مشارکت بود، چرا او و فراکسیون امید که با حمایت آقای خاتمی به مجلس راه یافتند، این‌چنین منفعل بودند در حالی که جمع قابل‌توجهی از اعضای مجلس را همراه داشتند؟ پاسخ صادقانه به این پرسش‌ها و پرسش‌های مشابه و نیز عذرخواهی از مردم، ممکن است –البته ممکن است- درصدی از اعتبار از دست‌رفته‌ شما را بازگرداند. در غیر این صورت با وارونه جلوه دادن تاریخ هیچ اتفاقی نمی‌افتد.»

روح در یادداشت اخیر خودش هم تاکید کرده اگر اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم لیست هم می‌دادند، نتیجه‌ای نمی‌گرفتند و چنین کنشی را چیزی بیشتر از یک کنش «پا در هوا» ندانسته است. او تصریح دارد ارائه لیست در این شرایط فاقد ما‌به‌ازای اجتماعی است. برخلاف انتخابات مجلس ‌دهم که یک جنبش اجتماعی حداقلی شکل گرفته بود که از دل آن، نیاز به لیست و کاندیدا بروز می‌یافت. روح تاکید کرده است: «مساله آن است که آب دریا خشکیده و قایق بر آن حرکت نمی‌کند. در این شرایط، دل به دریا زدن طیره عقل است؛ حتی اگر دریانوردی کارآزموده و جهان‌دیده و توفان‌کشیده باشد...»

بر همین اساس است که کارگزاران تاکید دارد امروز فهرست‌دادن هزینه دارد و برخی اصلاح‌طلبان چون نمی‌خواهند یا نمی‌توانند(بخوانید منافع‌شان اقتضا می‌کند) که صراحتا از تحریم انتخابات حرف بزنند و بدون ارائه لیست در انتخابات درصدد هستند صبح سوم اسفند هر نتیجه‌ای حاصل شد پیروز انتخابات باشند، به‌عبارتی اگر رای قابل‌توجهی نیاوردند عاقل اندر سفیه بگویند «دیدید گفتیم» و اگر رای قابل‌توجهی بود ندای «انا شریک» سر دهند و به‌عبارتی مجاهدان بی‌مسئولیت روز شنبه بعد از انتخابات باشند تا کارنامه عملکرد منتخبان‌شان هم بار دیگر مسیر را بر سر راه‌شان مسدود نکند و در بزنگاه شانه‌ها را از زیر بار مسئولیت خالی کنند.

 مجلس پنجم و پایان انزوای سیاسی جناح چپ

در انتخابات مجلس چهارم، جناح چپ آن زمان و اصلاح‌طلبان امروز اگرچه تمام‌قد در انتخابات ظاهر شدند ولی با بی‌رغبتی گسترده مردم روبه‌رو گشتند و حتی رئیس مجلس سوم یعنی مهدی کروبی، عضو موسس مجمع روحانیون مبارز نیز از رسیدن به کرسی‌های مجلس چهارم باز ماند. این جناح با انفعال گسترده روبه‌رو بودند. در همین راستا کمتر از دوماه مانده به انتخابات (چهارشنبه27 دی 1374)، 16 تن از معاونان هاشمی‌رفسنجانی(رئیس‌جمهور وقت)، وزرا و مدیران اجرایی دولت و شهردار وقت پایتخت عزم راسخ خود  برای انتخابات مجلس پنجم و کسب کرسی‌های پارلمان را طی بیانیه‌ای رسمی اعلام کردند.

محمد هاشمی، عطاءالله مهاجرانی، مصطفی هاشمی‌طبا و رضا امراللهی از معاونان رئیس‌جمهور، به همراه محسن نوربخش رئیس کل بانک مرکزی، غلامحسین کرباسچی شهردار وقت تهران و 10 تن از وزرای کابینه دوم هاشمی‌رفسنجانی یعنی محمدعلی نجفی وزیر آموزش‌وپرورش، بیژن زنگنه وزیر نیرو، محمدرضا نعمت‌زاده وزیر صنایع، اکبر ترکان وزیر راه‌وترابری، اسماعیل شوشتری وزیر دادگستری، مرتضی محمدخان وزیر امور اقتصادی و دارایی، عیسی کلانتری وزیر کشاورزی، سیدمحمد غرضی وزیر پست و تلگراف، غلامرضا شافعی وزیر تعاون و غلامرضا فروزش وزیر جهادسازندگی 16 نفری بودند که این بیانیه به امضای آنان منتشر شده بود. بیانیه بعدها به بیانیه اعلام موجودیت حزب کارگزاران سازندگی تعبیر شد.

با تذکر رهبری وزرا از ارائه لیست انتخاباتی منع شدند و درنهایت گروه 6 نفره کارگزارانی‌ها آستین‌ها را به صورت عیان برای رقابت انتخاباتی با جناح راست بالا زدند.کارگزاران توانستند فائزه هاشمی را با رای بالا در همان مرحله اول انتخابات و به‌عنوان نفر دوم تهران و بعد از ناطق نوری به کرسی‌های مجلس برسانند. جالب اینکه در این انتخابات تنها همین دو نفر بودند که از حوزه انتخابیه تهران توانسته بودند در همان مرحله اول پیروزی خود را در انتخابات قطعی کنند؛ پیروزی‌ای که ‌خبر از رقابت تنگاتنگ جامعه روحانیت و کارگزارانی‌های تازه به میدان آمده داشت.حجم عظیم تبلیغات انتخاباتی کارگزاران به‌گونه‌ای بود که به گفته ناطق‌نوری، جامعه روحانیت را بایکوت کرد.از این‌رو جناح راست و چپ به همراه کارگزارانی‌ها اکثریتی تقریبا برابر در مجلس پنجم به‌دست آوردند، تا آنجاکه عبدالله نوری تنها با اختلاف 11 رای کرسی ریاست مجلس را به ناطق‌نوری واگذار کرد. انتخابات مجلس پنجم و حضور انتخاباتی کارگزارانی‌های تازه نفس باعث شد جریان چپ از انزوای سیاسی خارج شده و بار دیگر بتواند به میدان سیاست باز گردد.

 پدرخواندگی جبهه دوم خرداد

با آغاز فعالیت مجلس پنجم در سال 75، جریان چپ که آن زمان کاندیدای رای‌آوری در کسوت ریاست‌جمهوری برای خود متصور نبود با همدستی کارگزارانی‌ها در صدد برآمدند تا مهر پایانی بر جبر دو دوره بودن ریاست‌جمهوری زده و امتداد دولت سازندگی را با تغییر قانون اساسی رقم زنند. در همین راستا روزنامه سلام 29 شهریور ماه سال 75 از تهیه طوماری توسط نمایندگان نزدیک به کارگزاران در مجلس خبر داد؛ طوماری به حمایت هاشمی‌رفسنجانی و درخواست تمدید دوره ریاست‌جمهوری‌اش. در همین راستا عبدالله نوری به‌صراحت اظهار داشت: «مصلحت نظام اسلامی و منافع کشور ایجاب می‌کند دوره ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی برای بار سوم تمدید شود.»

مرحوم هاشمی در صفحه 482 کتاب «سردار سازندگی» به‌صراحت ناطق‌نوری را رقیب می‌خواند و نقل کرده که در این روز روحانی برای کاندیداتوری مردد بوده و تردیدش نیز از این جهت بود که اگر جامعتین (جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین قم) از رقیب حمایت کنند، به ضرر اوست. حسن حبیبی نیز دیگر گزینه مطلوب ائتلاف کارگزارانی‌ها محسوب می‌شد.کارگزارانی‌ها و پدرمعنوی‌شان عزم‌شان جزم بود تا تبلور کشته خویش در مجلس پنجم را در انتخابات ریاست‌جمهوری ببینند. از این رو به قول محمد قوچانی زمانی که ناطق‌نوری زبان به طعن عصر هاشمی می‌گشود و تشبیه کشور به مالزی را تقبیح می‌کرد، هاشمی به پهلوی چپ خویش غلتیده بود و محمد خاتمی را جایگزین مناسب‌تری نسبت به شیخ نور می‌دید. اگرچه آداب سیاست‌ورزی و حتی اقتضائات رسیدن تیر به هدف حکم می‌کرد جایی برای احتمال چرخش سیب سیاست به نفع شیخ نور نیز گذاشته شود.

بر این اساس سیاست اعلامی و اعمالی متفاوت و حتی متناقضی پیگیری شد تا درنهایت بازی برد- برد رقم خورد. از سوی دیگر در افکار عمومی ناطق‌نوری بیش از خاتمی -که اگرچه سابقه وزارت داشت ولی چهره‌ای چندان سرشناس نبود- نماد امتداد دولت هاشمی محسوب می‌شد و همین گزاره باعث می‌شد ظرفیت‌های منفی چسبندگی وضع موجود به سبد ناطق‌نوری بریزد و مسیر دولت اصلاحات را بیش از پیش هموار سازد.

بر همین اساس کارگزاران به صورت رسمی از کاندیداتوری خاتمی حمایت کرد تا آنجا که غلامحسین کرباسچی سخنرانی بزرگ‌ترین میتینگ انتخاباتی دوم خرداد را برعهده گرفت. خطبه دوپهلوی نمازجمعه یک هفته مانده به انتخابات هاشمی‌رفسنجانی و اظهاراتش درخصوص تقلب نیز در همین راستا قابل تحلیل است؛ خطبه‌ای که پس از سال‌ها همچنان گاهی به نفع ناطق‌نوری و گاهی به نفع خاتمی تعبیر می‌شود ولی هر چه بود در برگرداندن ورق انتخابات به نفع اصلاح‌طلبان اثرگذار بود. از این روست که کارگزارانی‌ها خود را پدرخوانده جبهه دوم خرداد می‌خوانند.

 پایان ماه‌عسل کارگزاران و اصلاحات

جناح چپ که حالا بعد از شیرینی کامش در دوم خرداد خود را اصلاح‌طلب می‌خواند و دولت را ناباورانه در یدقدرت خود می‌دید حالا دیگر ابایی نداشتند که هاشمی‌رفسنجانی را آماج تخریب‌های خود قرار دهند تا آنجا که ژنرال و پدر معنوی حزب کارگزاران(اکبر هاشمی‌رفسنجانی) در انتخابات مجلس ششم در هیچ‌یک از لیست‌های اصلاح‌طلب قرار نگرفت و تخریب رادیکال‌های اصلاح‌طلب علیه او نیز به‌گونه‌ای بود که درنهایت بعد از پیروزی در رقابت انتخاباتی مجلس نیز مرحوم هاشمی‌رفسنجانی ترجیح داد از حضور در مجلس اکثریت اصلاح‌طلب ششم انصراف دهد. هاشمی حالا دیگر در مقالات روزنامه‌های بی‌شمار آن روزهای اصلاح‌طلبان هم عالیجناب سرخپوش خوانده می‌شد. سال 81 و انتخابات شورای شهر دوم را می‌توان دومین دوئل و پنجه کشیدن رسمی اصلاح‌طلبان رادیکال(از جمله حزب مشارکت) و کارگزارانی‌ها خواند.

مشارکتی‌ها که شورای شهر اول تهران را نیز به انحلال کشانده بودند در انتخابات شورای شهر دوم (سال 81) حاضر به پذیرش معاون کرباسچی در فهرست انتخاباتی خود نشدند. از این رو دبیرکل کارگزاران و شهردار پیشین پایتخت که تا سال 79 دوران محکومیت خود را سپری می‌کرد با فهرست «تهران را دوباره می‌سازیم» به عرصه انتخابات آمد تا هم بی‌ثباتی و آشفتگی عملکرد اصلاح‌طلبان شورای اول را به رخشان بکشد و هم به امید مرزبندی با آنان کسب رای کند. مشارکتی‌ها نیز با لیستی پرو پیمان به میدان آمدند، لیستی که از مصطفی تاجزاده تا سلبریتی آن وقت، حسین زمان، در آن بود ولی مردم تهران‌نشین که از تندروی‌های اصلاح‌طلبانه به ستوه آمده بودند نه به لیست شهردار حبس‌کشیده کارگزاران اعتماد کردند و نه به لیست اصلاح‌طلبان مشارکتی رغبت نشان دادند تا آنجا که در غیاب نظارت استصوابی مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور دولت خاتمی، حتی از محمود خسروی‌وفا رئیس فدراسیون جانبازان نیز رای کمتری آورد!

انتخابات ریاست‌جمهوری سال 84 نیز تیر خلاص همراهی مشارکتی‌ها با کارگزاران بود. آنها وزیر علوم مستعفی خود را به میدان رقابت‌های انتخاباتی فرستادند و حاضر به انصراف معین از انتخابات نشدند. تا آنجا که اصلاح‌طلبان همچنان معتقدند بخشی از شکست آنان در انتخابات ریاست‌جمهوری نهم متوجه تشتت آرای آنان است. آرایی که در انتخابات سال 92 به مشی کارگزاران عمل و تجمیع شد و پیروزی را به کام اصلاح‌طلبان ثبت کرد. اتفاقی که در انتخابات مجلس دهم نیز رخ داد و متعاقب آن شورای شهر پنجم را نیز یکدست اصلاح‌طلب کرد. ولی این پایان ماجرا نبود چراکه اختلافات بنیادی اصلاح‌طلبان رادیکال و کارگزاران در لحظات پیروزی و خیال جمع قدرت‌طلبان است که بروز و ظهور می‌یابد. از این رو شاهد بودیم که اصلاح‌طلبان شورای شهر نیز به بی‌ثباتی و دست‌به‌دست شدن قدرت در شهرداری و راه انداختن مسابقه صندلی‌ها و بالاتر از آن مهر خونین استاد بر کارنامه‌شان تن دادند ولی به شهرداری محسن هاشمی نه!

* نویسنده: حانیه موحدین، دبیرگروه راهبرد

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰