از برکت دهه فجر انقلاب اسلامی، برای اهل هنر فضای امنی برای اظهارنظر و عقیده فراهم شده است ولی آنچه تلویزیون نشان می‌دهد انگار خلاف آن چیزی است که درواقع رخ می‌دهد.
  • ۱۳۹۸-۱۱-۲۴ - ۱۰:۲۵
  • 00
دعوا با پاپابزرگ‌های سینما بالا گرفت

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، معین احمدیان، دبیرگروه فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: 1- هر آنچه در جشنواره فیلم فجر اتفاق افتاد، همانی نیست که بر قاب تلویزیون نقش بست. چه بخواهیم و چه نخواهیم تلویزیون ما متخصص این است که حواس‌ها را از آنچه اتفاق می‌افتد، پرت کند؛ این‌بار هم با همان شکل مبتذلی که در سانسور مراسم اختتامیه در پیش گرفت و راه را برای هوچی‌گری در فضای مجازی هموار کرد. اختتامیه جشنواره سی‌و‌هشتم فیلم فجر بار دیگر دعوای سینمای پاپابزرگ‌ها با سینما و فیلمسازانی بود که تلاش دارند سینما از آنچه هست جلوتر برود. سینمای پاپابزرگ‌ها به سن‌و‌سال فیلمساز یا حتی داورها بستگی ندارد. سینمای پاپابزرگ‌ها، سینمای حفظ وضع موجود و سینمای فیلم‌های جشنواره‌ای و «هنر و تجربه‌ای» است. سینمایی که این مدل از کارگردانی مهدویان برای «درخت گردو» را دوست دارد و به فیلمش جایزه می‌دهد؛ فیلمی که خود مهدویان درباره‌اش گفته برای جشنواره‌های خارجی ساختم. طبیعی است در مختصات سینمای پاپابزرگ‌ها، فیلم‌هایی که در فرم و سوژه، پرداختی جسورانه دارند، هیچ جایگاهی نداشته باشند و عجیب نیست که سینمای پاپابزرگ‌ها در دولت محافظه‌کارها قوت بیشتری هم بگیرد. دولتی که در حوزه فرهنگ، فاقد عمق راهبرد است و نگاهش به اهل هنر، سیاسی‌تر از هر دولتی باشد، طرف سینمای پاپابزرگ‌هاست. ماحصل چنین نگاهی هم ترس و واکنش سیاسی نسبت به هر شکل اعتراضی است. برای همین تعجبی ندارد، بازیگری که جشنواره فجر را تحریم کرده، در میان کاندیداهای جشنواره قرار بگیرد و از آن طرف فیلم‌هایی که از فساد در نظام اقتصادی کشور حرف می‌زنند، در هیچ رشته‌ای حتی کاندیدا هم نشوند.

  اما اختتامیه جشنواره فیلم فجر نقطه پایان نبرد سینمای نو با سینمای پاپابزرگ‌ها نیست. سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر نقطه امیدهای زیادی داشت. مهم‌ترینش ظهور و قوت فیلم‌اولی‌ها بود که نوید ورود نسل جدیدی از فیلمسازها را برای سینمای ایران می‌دهد. «شنای پروانه» اولین فیلم بلند محمد کارت در همین جشنواره رونمایی شد و هرچند داوران بازی قهرمانش را دوست نداشتند و جواد عزتی را حتی به‌عنوان کاندیدای بازیگری انتخاب نکردند، ولی مردم هم فیلمش را دوست داشتند و هم قهرمانش را. محمد کارت به اقتضای فرصت زیسته‌اش بین گنده‌لات‌های جنوب شهری، داستان عصر اسارت آدم‌های امروز در دنیای جدیدی از متظاهران و گنده‌لات‌های فضای مجازی ترسیم  را کرد. کارت ثابت کرد برای فیلم خوب ساختن باید از نزدیک نسبت به آن چیزی که تعریف می‌کنی، آشنا باشی. کاری که چندسال پیش سعید روستایی در «ابد و یک روز» کرده بود و به‌خوبی از تجربه مستندسازی‌اش برای فیلم‌هایش استفاده کرد. البته نقطه قوت فیلم محمد کارت نسبت به فیلم روستایی، قهرمانش بود که وسط خنجر از پشت زدن‌های گنده‌لات‌های عصر جدید، قهرمانی از بین همان مردم جنوب شهر را نشان داد که پایان شنای پروانه را رقم می‌زد.

برادران ارک، فیلمسازانی از خطه آذربایجان هستند که با فیلم «پوست» در جشنواره فیلم فجر خوش درخشیدند و نشان دادند که ادبیات فولکلور و افسانه‌های خرده‌فرهنگ‌های ایران، واجد ظرفیت‌های کشف نشده‌ای است که با رنگ‌و‌لعاب سینمایی می‌تواند مفاهیم انسانی همچون جدال خیر‌ و‌ شر را تصویر کند. علاوه‌بر این فیلم، «آتابای» تازه‌ترین اثر نیکی کریمی هم به زبان آذری ساخته شده بود که به نسبت فیلم‌های قبلی این کارگردان، بهتر ظاهر شد و مورد توجه مخاطبان جشنواره قرار گرفت. البته که نمی‌توان نقش هادی حجازی‌فر را در قوت ‌یافتن این اثر انکار کرد. امیرعباس ربیعی، کارگردان «لباس‌شخصی» یکی دیگر از پدیده‌های امسال جشنواره فیلم فجر بود. اتفاق مثبت فیلم این بود که بستر روایت لباس‌شخصی در میان تاریخ ناگفته دهه 60 انتخاب شده و نوید ادامه جریان فیلمسازی است که چندسال قبل با «ماجرای نیمروز» شروع شد. ضمن اینکه ربیعی به ‌لحاظ فرمی هم تلاش کرده فیلم جاسوسی قابل‌قبولی بسازد که در روند داستان، بارها به مخاطبش رودست می‌زند.  فیلم‌هایی مثل «کشتارگاه» و «روز بلوا» اشارات مستقیمی به فساد، رشوه و پولشویی در نظام اقتصادی کشور داشتند و می‌توانند نقطه آغاز جریان جدیدی در سینمای ایران برای سال‌های پیش ‌رو باشند. می‌توان امیدوار بود که سینمای ایران از پوسته محافظه‌کاری خارج شود و سراغ قصه‌هایی واقعی برود که در این سال‌ها فقط در دادگاه‌ها و فضای رسانه‌ای شنیده می‌شوند. جشنواره امسال نشان داد سینما و هنرمند ایرانی نمی‌خواهد نسبت به آنچه در جامعه در‌ حال رخ دادن است، بی‌تفاوت باشد؛ اگرچه تعداد آثاری که به دغدغه‌های امروز مردم ایران پرداختند، کم بود ولی می‌توان به سال‌های بعد و سینماگرانی امیدوار بود که از شعار و ژست‌های تحریم جشنواره فاصله بگیرند و با وام‌گرفتن از واقعیت‌های جامعه ایرانی فیلم بسازند. همچون قول معروف حاتمی‌کیا که در نشست خبری «خروج» و در واکنش به اینکه چرا نسبت به وقایعی مثل اعتراضات آبان‌ماه و سقوط هواپیمای اوکراینی واکنش نشان نداد، گفت: «من فیلمم را می‌سازم و آنچه را می‌خواهم بگویم در فیلمم می‌گویم. حرف من با فیلمم است. اینکه با اینستاگرام و چند عکس حرفی بزنی، هنر نیست.»

حرف آخر اینکه وا اسفا بر مدیران تلویزیونی که بعد از نزدیک به 40 سال از برگزاری جشنواره‌های فجر انقلاب، همچنان هیچ‌گونه تدبیر و برنامه‌ریزی جدی برای این مهم‌ترین رویداد فرهنگی کشور ندارند. گو اینکه قرار نیست مدیران ساختمان شیشه‌ای، ظرفیت دستگاه عظیم جشنواره فجر که زاده انقلاب اسلامی است را فهم کنند و انگار سینما و عرصه‌های دیگر هنر را همچون رقیبی برای سازمان عریض و طویل خودشان می‌بینند. حداقل کاری که رسانه ملی می‌توانست انجام دهد این بود که از کانال جشنواره فجر با مردم و اهالی هنر ارتباط بگیرد، اما مدیران سازمان ترجیح دادند نه‌تنها شور و حرارتی که در این ایام بین مردم وجود دارد را تصویر نکنند، بلکه در حد همان برنامه‌های تکراری سال‌های قبل باقی بماند و حتی سنگ هم جلوی پای برنامه‌سازان سینمایی انداختند و برنامه‌های سینمایی هم برخلاف سال‌های قبل، به‌صورت ضبطی پخش شد. از برکت دهه فجر انقلاب اسلامی، برای اهل هنر فضای امنی برای اظهارنظر و عقیده فراهم شده است ولی آنچه تلویزیون نشان می‌دهد انگار خلاف آن چیزی است که درواقع رخ می‌دهد؛ شاید فکر کنید سانسورهای مبتذل و ناشیانه پوشش اختتامیه جشنواره فیلم فجر، مهم‌ترین محل اشکال به تدبیر مدیران تلویزیون باشد آن هم رویدادی که دوربین‌های فراوانی در‌حال ضبط آن هستند، اما از آن بدتر هم هست و اینکه شنیده می‌شود صداوسیما از دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر برای پوشش اختتامیه‌اش درخواست پول کرده و بدتر از همه اینکه این شکل برخوردها با جشنواره‌های فجر هر‌ساله تکرار می‌شود و انگار تبدیل به یک رویه عادی برای مدیران تلویزیون شده است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰