به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، فیلم بیصدا حلزون به کارگردانی بهرنگ دزفولیزاده، در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد و به بهانه همین حضور، به سراغ دزفولیزاده رفتیم تا از فیلم جدیدش و موضوع و روایتی که در این فیلم دارد، برایمان بگوید.
قدری درباره داستان فیلم برای ما صحبت کنید و اینکه درخصوص چه موضوعی است؟
قصه فیلم من درباره مادری است که برای تصمیمگیری بر سر یک دوراهی قرار گرفته؛ یک دوراهی که بین احساسات و منطق، چه کاری درست است. این مادر در قصه کمشنواست و یک فرزند ناشنوا هم دارد و همسری که ایشان هم کمشنواست. به خاطر یک عمل جراحی که قرار است روی پسر خانواده انجام شود، بین زن و همسر اختلاف وجود دارد که این عمل انجام شود یا خیر. تم فیلم درباره خودخواهی آدمهاست و در واقع هر دو نفر جای بچه فیلم تصمیم میگیرند و مسیر داستان ادامه مییابد. یک داستان مرموز هم کنار این اتفاق وجود دارد که مربوط به شغل زن فیلم یعنی کار در آتلیه عکاسی است و ارتباطی که از طریق صاحب آتلیه در فضای داستان ایجاد میشود. قصه، یک پازل بههم ریختهای را نمایش میدهد و در پایان به قطعات آن، در کنار هم شکل داده میشود.
برای قصهای که بهطور مشخص با آدمهای خاصی از جامعه سر و کار دارد، باید تدابیر خاصی هم برای انتخاب بازیگر وجود داشته باشد. شما در این رابطه چه ایدههایی داشتید و چطور به نتیجهگیری رسیدید؟
در انتخاب بازیگر، برای اینکه بتوانیم به این انتخابها برسیم، مخصوصا در چند نقشی که در ارتباط با جامعه ناشنوایان بود، یک پروسه چهار ماهه را طی کردیم. آنهایی که قرار بود نقش ناشنوایان را بازی کنند، کار را سختتر میکرد ولی من تصمیم گرفتم از بازیگرانی استفاده کنم که حرکت دادن دستهایشان در فیلمهای دیگر و تکلیف آنها با بدن خود مشخصتر بود؛ یعنی در بازی معمولا از دستها استفاده میکردند و چون زبان اشاره به شکلی به این امر مرتبط است و یک بازیگر باید با دستهای خود راحت باشد و بتواند راحت آنها را حرکت دهد یکی از اتفاقها و ملاکها در انتخاب بازیگران این بود که از بازیگرانی که تکلیفشان با جسم و دستهای خود و میمیک صورت، مشخصتر است استفاده کنیم. به تبع برای اینکه پیشخوانی در ارتباط با جامعه ناشنوایان باشد و به شکلی بخواهیم این را بهعنوان نماینده نسل ناشنوایان نشان دهیم، به سراغ چهرههای مطرح سینما رفتیم.
خود شما چطور شد که به فکر تولید این فیلم با این موضوع افتادید و مساله ناشنوایان برایتان دغدغه شد؟
قبلا هم چند فیلم درباره موضوع معلولیت ساخته بودم که فیلمهای کوتاه و مستند بود ولی اینکه چرا به این موضوع رسیدم؛ به این دلیل بود که بعد از طی شدن یک تایم طولانی برای فیلمنامهای که درباره یک آتلیه عکاسی بود و حوادثی که در آنجا رخ میداد، وقتی به این قصه توسط نویسنده فیلمنامه رسیدیم، احساس کردم این قصه میتواند به یک نحوی مسئولیت اجتماعی برای من داشته باشد و میتوانم از این طریق دنیای ناشنوایان را که نسبت به دنیای بقیه مردم مهجور واقع شده، به شکلی در تصویر از دریچه سینما نشان دهم و به زندگی آنها نزدیکتر شوم و از این طریق بتوانم فضایی را ایجاد کنم که باعث شود وقتی یک ناشنوا را میبینیم خیلی راحت از کنار آن عبور نکنیم.
فیلمسازی درباره طیفهایی مثل ناشنوایان و نابینایان، مناسب تلویزیون است یا سینما؟ به نظر میرسد که زمان استاندارد یک فیلم سینمایی، مانع کار کردن در چنین حوزههایی بشود؟
سوال خیلی خوبی بود چون این امری است که مدتها در ذهن من میچرخد و به یک مجموعه فکر میکنم. در واقع میخواهم خودم به شکلی مجموعه سریال نمایش خانگی از زندگی ناشنوایان بسازم با قصههایی که در این مدت تحقیق کردم و با آنها درگیر شدم و فکر میکنم پرداختن به این موضوع خیلی نیاز است چون باید بتوانیم به دنیا و خلوت و زیست آنها دست پیدا کنیم. با ساخت یک فیلم سینمایی محدودیتهایی دارم و براساس درامی که وجود دارد به خاطر جذابیت آن اتفاق سینمایی و فیلمنامه، نمیتوانم و به من اجازه نمیدهد تمام موضوعات آنها را مطرح کنم.
برای ساخت این فیلم الگویی در سینما داشتید؟
با توجه به اینکه خانم پوران درخشنده 20 سال پیش در دو فیلم مهمی که داشتند، «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختی»، طلایهدار این اتفاق هستند، سعی کردم با دیدن فیلمهای خانم درخشنده و فیلمهایی که در حوزه ناشنوایان در ایران ساخته شده بود و همینطور فیلمهای مختلفی که در جهان ساخته شده قدری تسلط بیشتری در ساخت فیلمم داشته باشم.
قبل از ساختن فیلم، چقدر به معضلات و دغدغههای این قشر از جامعه مسلط شدید؟ چقدر با دغدغههای آنها آشنا شدید و ارتباط گرفتید تا فیلم حالت مصنوعی و شعاری پیدا نکند؟
بعد از اینکه فیلمنامه شکل گرفت و یک جلسه که وارد کانون ناشنوایان شدم، در ابتدا احساس کردم درام قصه میتواند به زیست و شخصیت این آدمها خیلی نزدیک شود و تلاش کردم بهعنوان کارگردان در مورد این عزیزان تحقیق کنم و شرایط مختلف جامعه آنها را بررسی کردم. چند ماهی با یک دوربین فیلمبرداری با این آدمها در کانونها و انجمنها گفتوگو میکردم و آنها از زندگی خود و از مشکلاتشان در جامعه میگفتند. همه اینها را جمعبندی کردم و دیدم در چرخدنده قصه و در فضای قصه کدام میتواند قرار بگیرد و براساس آن فضایی ایجاد میکردیم که به زندگی آنها نزدیک شویم. حتی به خاطر دارم فیلمنامه را بازنویسیهای متعددی کردیم و وقتی کسی که مشاور زبان اشاره ما بود و فیلمنامه را خواند، پرسید شما در خانواده خود آدم ناشنوا دارید که نسبت به ناشنوایان این میزان شناخت پیدا کردید؟ گفتم من خیلی تحقیق کردم و سعی کردم به آنها نزدیک شوم و در این مسیر از خودشان در راستای داستان کمک گرفتم تا مسیر اشتباهی را طی نکنم.
چطور به این تقسیمبندی رسیدید که برای بعضی نقشها از بازیگر ناشنوا استفاده کنید و برای بعضی نقشهای دیگر از هنرپیشههای حرفهای؟
هم کودک فیلم واقعا ناشنواست و هم براساس فیلمنامه و موقعیتهایی که برای بازیگران دیگر در قصه ایجاد کردیم. اگر بازیگری در فیلم ناشنواست، این مطابق فیلمنامه است؛ یعنی در فیلمنامه نوشته شده که فلان شخصیت ناشنواست و برای آن نقش در فیلم از بازیگر ناشنوا استفاده کردیم.
آیا آنطور که ممکن است به نظر برسد، برای تولید فیلمی راجعبه ناشنوایان چالشهای زیادی سر راه یک فیلمساز قرار ندارد و کار او راحت و به دور از سوءتفاهمات است؟
اتفاقا چالشهایی وجود داشت. شرایطی که در انتخاب بازیگر داشتیم، شرایطی که در ارتباط برقرار کردن با دنیای ناشنوایان داشتیم، پیدا کردن آن لوکیشنها و فضایی که در ارتباط با ناشنوایان باشد؛ چون من بهعنوان عکاس در سینما فعال بودم و دوست نداشتم در لوکیشنهای تکراری فیلمهای دیگر کار کنم. اینها عمده چالشهای ما بود و اینکه پیشداوریهایی که شاید خود ناشنوایان و کانونها و انجمنها نسبت به این فیلم داشتند. این مورد آخر هم خیلی جدی بود چون با توجه به اینکه در این مدت هم یکسری برنامههایی پخش شد و اعتماد آنها نسبت به اتفاقاتی که پیرامونشان در تلویزیون میافتد و واقعیت خودشان نیست را از بین برد. آنها معترض بودند برای همین اعتماد کردن برایشان سخت بود. همینطور زاویه دوربینی که شما باید در فیلمی که درباره ناشنوایان میسازید انتخاب کنید و اینکه زبان اشاره که یکی از مهمترین چیزهاست. در واقع چالشهای مختلف گونههای مختلفی دارد و سعی کردم از هرگونهای که برای ناشنوایان اهمیت دارد، استفاده کنم. آن زاویه دوربینی که قرار میدادیم تا پلان را بگیریم تا زبان اشاره و دستها و چهرههایی که باید دیده شود قدری کار ما را مشکل میکرد.
در بحث انتخاب سرمایهگذار و تهیهکننده برای این فیلم دچار مشکل نشدید؟
کلا پروسهای که من طی کردم تا این فیلم ساخته شود فکر کنم پنج سال پیرم کرد. از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم با سرمایهگذاری کار کنم که دغدغه فرهنگی و دانش فرهنگی داشته باشد و اینکه این نوع موضوع و این نوع شرایط و این نوع آدمها را درک کند و دوست داشته باشد. با چند سرمایهگذار به نتیجه نرسیدیم چون آن منبعی که مبلغ از آن تهیه شده بود برای من زیاد مطمئن و شفاف نبود. اعتقاد من این است که وقتی نانی را سر سفره میآورم باید حلال باشد یا از جای درستی تامین شده باشد. سرمایهگذارهایی بودند که این شفافیت در آنها دیده نمیشد و باز هم گشتیم و درنهایت به یک سرمایهگذار خوب رسیدیم. در مورد تهیهکننده هم به دنبال تهیهکنندهای بودیم که بعد از ساخت فیلم درگیر پخش آن نباشیم و فرصت بیشتری برای اکران بگذاریم و انرژی داشته باشیم. برای همین به گزینههای مختلفی رسیدیم. من دو سه گزینه در ذهن داشتم که با اولین گزینهای که در ذهنم بود با توجه به شرایطی که ایشان وقت داشت و میتوانست پروانه ساخت برای فیلم بگیرد، وارد مذاکره شدیم و به نتیجه رسیدیم که آقای شایسته باشد.