به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، «خواهیم دید چه اتفاقی خواهد افتاد؟» این تکهکلامی است که دونالد ترامپ در موضوعات حساس بینالمللی بارها و بارها از آن کمک گرفته است تا جواب مشخصی به سوال خبرنگاران ندهد. بخشی از این پاسخ شاید در چارچوب تئوری «مرد دیوانه» قابل تفسیر باشد، اما بخش دیگر آن به سیاست خارجی پاندولی و زیکزاکی دولت او بازمیگردد. ترامپ تا به حال ناکامترین رئیسجمهوری آمریکا در حوزه سیاست خارجی بوده و عملا تمام متحدان آمریکا را سرخورده کرده است. جدا از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس که چارهای جز تبعیت از دستورات آمریکا ندارند، اروپا دیگر متحد دیرینه آمریکا نیز در تلاطم تصمیمات ترامپ گرفتار شده و برای رهایی از این وضعیت حتی صحبت از تشکیل یک ارتش اروپایی مجزا کرده است. در حوزه داخلی هم وضعیت او متفاوت نیست.
او نخستین رئیسجمهوری استیضاحشدهای است که برای پیروزی مجدد در انتخابات شرکت میکند. نشریه هیل روز گذشته نوشت از دوران جرالد فورد که برای دور دوم انتخابات در رقابتها شرکت کرده و شکست خورده بود، ترامپ پایینترین میزان محبوبیت را در آمریکا داشته است. از طرف دیگر میزان مخالفت عمومی با ترامپ در سومین سال حضور وی در کاخ سفید 53.9درصد بود، یعنی او تنها رئیسجمهوری است که میزان نامحبوبیتیاش بیش از 50 درصد است. این درحالی است که کارشناسان امور سیاسی معتقدند محبوبیت ترامپ احتمالا از این ارقام هم که موسسه گالوپ اعلام کرده، کمتر است.
ترامپ با این وضعیت، در حال حاضر تحت شدیدترین فشارهای داخلی و بینالملی است. در داخل آمریکا، بخشی از دموکراتها با استیضاح ترامپ در مجلس سنا در حال بازی با حیثیت او هستند و بخش دیگرشان نیز در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، برایش تیغ کشیدهاند. در عرصه بینالملل فعالیتهای هستهای مجدد ایران و شکست مذاکرات با کرهشمالی فشارها بر او و راهبرد فشار حداکثریاش را افزایش داده است. در غرب آسیا نیز جنایت فرودگاه بغداد، هزینه سنگینی برای آمریکا در پی داشته و جدا از کشتههای عینالاسد که حداقل 34 سرباز ضربه مغزی شدهاند؛ پارلمان عراق حکم به اخراج آمریکاییها داده است و گروههای مقاومت اعلام کردهاند از آمریکا انتقام خواهند گرفت. برآیند این وضعیت نشان میدهد ترامپ در هیچیک از مولفههای اثرگذار سیاست خارجی خود موفق عمل نکرده است.
او و تیم سیاست خارجی دولتش اما در کلام، خود را پیروز میدان میدانند و مدعی ایجاد یک بازدارندگی سهجانبه (سیاسی، اقتصادی و نظامی) علیه ایران شدهاند. سیاست خارجی ترامپ در غرب آسیا قفل شده است و او تنها در صحبتهایش میتواند از موفقیت خود سخن بگوید. در چنین شرایطی، بخشی از گفتوگوی اخیر محمدجواد ظریف با نشریه آلمانی اشپیگل، پیرامون مذاکره با آمریکا، فرصت خوب و پاس گل قابلاعتنایی برای ترامپ بود تا او با یک توئیت انگلیسی و فارسی آنچه را درخواست مذاکره ایران با آمریکا میداند، رد کند. سیاستهای ترامپ در غرب آسیا، به بنبست کشیده شده و او در چنین شرایطی برای نشان دادن موفقیتِ(!) سیاستهایش به هر ابزاری چنگ میزند. در چنین شرایطی انتظار میرود، تیم سیاست خارجی ایران به جای ادبیات منفعلانه، به بیان واقعیتهای سیاست خارجی بپردازد؛ واقعیتهایی که منجر به شهادت سپهبد قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس شد. در این گزارش به بررسی وضعیت شکننده دونالد ترامپ در حوزه داخلی و بینالمللی و همچنین ناکامی او در سیاست فشار حداکثری علیه ایران پرداخته شده است.
استیضاح در سنا
از هفته گذشته پرونده استیضاح (محاکمه) دونالد ترامپ در سنای آمریکا آغاز شد. ترامپ پیش از شروع فرآیند استیضاح در سنا، بهقدری از این اتفاق ناراحت بود که عبارات بسیار «حرامزاده» را درباره خودش به کار برد. او شاید به مدد 53 سناتور جمهوریخواه از بند استیضاح جان سالم به در ببرد اما دموکراتها میخواهند ترامپ را بیحیثیت کنند تا در انتخابات 2020، مهر پایان بر حضورش در کاخ سفید بزنند. دموکراتها در پروسه استیضاح ترامپ، هر چه میخواستند گفتند و هر کار که میخواستند کردند، اما در رایگیریها موفقیتی کسب نکردند. برخلاف ظاهر بیروح ترامپ، درون او خشم و خشونت بیوصفی از استیضاحش جاری است. ترامپ آنگونه که آدام شیف، رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان آمریکا در جلسات استیضاح در مجلس سنا گفته، «سناتورهای جمهوریخواه را در صورت رای به برکناریاش تنبیه خواهد کرد و سر آنها را خواهد برید.»
تهدید ترامپ به بریدن سر سناتورهای جمهوریخواه نشان میدهد رئیسجمهور آمریکا به آخر خط رسیده است و چیزی برای از دست دادن ندارد، بنابراین باید با برای بقا بجنگد. ترامپ که به دلیل افشاگری یک مامور اطلاعاتی در حال محاکمه است، این نگرانی را دارد که در روزهای آتی بار دیگر با افشاگریهای جدیدی از سوی نهادهای اطلاعاتی آمریکا و رسانهها روبهرو شود. وضعیت ترامپ در بین افکار عمومی نیز تعریفی ندارد بر اساس نظرسنجی امرسون، در روزهای ۲۱ تا ۲۳ژانویه (یکم تا سوم بهمن)، ۵۱درصد مردم آمریکاخواهان عزل او هستند. در مجموع او در داخل آمریکا با فشار سنگین افکار عمومی و آنچه در سنا میگذرد، مواجه است. این فشار علاوهبر ترامپ، دولت او را نیز احاطه کرده است تا جایی که مایک پمپئو اواخر هفته گذشته در پاسخ به سوال یک خبرنگار درباره «پرونده اوکراین» در دفتر کارش بر سر او فریاد کشیده است.
بازنده در انتخابات 2020
وضعیت دونالد ترامپ در نظرسنجیها و در میان طرفهای سیاسی در سطحی نیست که بشود آن را خوب یا حتی بد نامید. او وضعیتش را به حد بحرانی رسانده است. دموکراتها که در سال 2016 علیرغم داشتن چهارمیلیون رای بیشتر، نتیجه را به رقیب خود واگذار کردند حالا دیگر از انتخابات 2020 تفسیری در حد رقابت ندارند. دموکراتها و دیگر جریانات سیاسی آمریکا و اقشار این کشور ترامپ را مانند 2016 دیگر رقیب نمیبینند و او را علنا دشمن تلقی میکنند. هیلاری کلینتون رقیب اصلی ترامپ در انتخابات 2016 هفتهگذشته اولویت آمریکا و جهان را «برکناری ترامپ از قدرت» اعلام کرده بود. این وضعیت نشان میدهد دموکراتها که حالا در میانه نبرد استیضاح با ترامپ قرار دارند، با اقدامات سیاسی خود نشان دادهاند دیگر حتی برای بیش از یکسال نیز تحمل ادامه یافتن قدرت ترامپ را ندارند، چه رسد به تمدید چهار ساله آن. ترامپ وضعیت خود را در کاخ سفید تحکیم کرده اما در عرصه سیاسی و در میان افکار عمومی جایگاه خود را متزلزل کرده و حالا فشار سیاسی و افکار عمومی به دنبال متزلزل کردن قدرت ترامپ در کاخ سفید است.
نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد کفه ترازو در میان افکار عمومی به نفع دشمنان ترامپ است. نظرسنجی دانشگاه «مانموث» در بازه زمانی ۱۶ تا ۲۰ ژانویه (۲۶ تا ۳۰ دی) نشان میدهد ۵۵درصد افکار عمومی آمریکا از ترامپ بهعنوان رئیسجمهوری نامحبوب یاد میکنند. در نظرسنجی شبکه «سیانان» که در روز ۲۲ ژانویه (۲ بهمن) برگزار شد و به پیشبینی انتخابات 2020 مربوط بود، ترامپ به ترتیب از بایدن، سندرز، وارن، بوتجیج، مایک بلومبرگ شهردار پیشین نیویورک و ایمی کلوبوچار سناتور مینهسوتا، به ترتیب ۹، ۷، ۵، ۴، ۹ و ۳ درصد عقب مانده بود. درصورتی که ترامپ با هریک از 6 نامزد اصلی دموکراتها در انتخابات روبهرو شود، در آرای عمومی بازنده خواهد بود.
مخفیکاری در عینالاسد
آمریکا دقیقا تا الان به زخمی شدن 34 نظامی خود در حمله موشکی ایران به عینالاسد اعتراف کرده است. رئیسجمهور و وزیر دفاع آمریکا در روزهای ابتدایی مدعی شده بودند حملات ایران هیچگونه تلفاتی نداشته است. با این حال 9 روز پس از حمله ایران، در روز 27 دی زخمی شدن 11 سرباز را در عینالاسد تایید کردند. مقامات پنتاگون در واکنش به رسانهها اعلام کردند خود آنها نیز روز قبل متوجه این تعداد تلفات شدهاند. آنچه مشخص نیست این مساله است که چرا این 11 نفر پس از گذشت یک هفته از حملات دچار مصدومیت شدهاند و چرا این تعداد در دوهفته پس از حمله به 34 تن افزایش یافته است؟ در حالی که اگر آنها واقعا دچار ضربه مغزی شده باشند، از همان دقایق ابتدایی اثرات آن با فریادهای قطعنشدنی از سر درد مشخص میشود. این پنهانکاری باعث شده است ترامپ که پس از حملات ایران در توئیتی وضعیت را خوب خوانده بود و در کنفرانس خبری خود نیز مدعی صدمه ندیدن سربازان آمریکایی شده بود، بهشدت از سوی سیاستمداران، رسانهها و مردم آمریکا تحت فشار قرار بگیرد. ترامپ برای توجیه پنهانکاریاش به خبرنگاران گفته بود این افراد تنها سردرد گرفتهاند.
یک پزشک آمریکایی که در عراق به ارتش آمریکا خدمت کرده است با رد ادعای ترامپ گفته بود هیچکس به خاطر سردرد به درمانگاه لاند استول در آلمان فرستاده نمیشود. درباره تعداد کشتهها دولت ترامپ همچنان پنهانکاری میکند ولی افشای بخشی از مصدومان حمله ایران، باعث شده نامزدهای دموکرات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نیز از فرصت پنهانکاری ترامپ برای ضربه زدن به او استفاده کنند. سناتور الیزابت وارن در این باره در صفحه توئیتر خود نوشت: «ترامپ به درگیری با ایران دامن زد و سپس سربازان مصدوم شده ما را پنهان کرد و کماهمیت نشان داد. این وحشتناک است.» جو بایدن نیز در صفحه توئیتر خود نوشت: «نظامیان آمریکایی که در حمله موشکی ایران آسیب دیدهاند برای مصدومیت ملایم مغزی تحت معاینه قرار دارند، اما برای ترامپ این فقط سردرد است. ما به رئیسجمهوری نیاز داریم تا به نظامیان ما احترام بگذارد.»
درگیریهای توافقی
ترامپ تقریبا اغلب رویهها و حتی توافقات دولتهای پیشین بهخصوص دولت باراک اوباما را کنار گذاشته است. او از توافقاتی خارج شد که اغلب آنها پس از چندین سال، به توافق نهایی منجر شده بودند. توافق اتمی با ایران پس از 12سال مذاکره و پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک پس از هفتسال مذاکره به دست آمده بودند تنها دو نمونه از توافقاتی است که ترامپ از آنها خارج شده است. مشکل البته تنها در خروجهای رئیسجمهور آمریکا نیست بلکه او به دنبال تصمیم بر خروج از یک توافق، ادعا میکند که به دنبال مذاکره با توافقی بهتر از توافق قبلی خواهد رفت. این ادعاهای ترامپ اما تاکنون با موفقیتی نهایی روبهرو نشده است. پیمان نفتا و جنگ تجاری با چین گرچه در مراحل ابتدایی به توافقاتی منجر شده است اما به دلیل حلوفصل نشدن اختلافات کلی در تنظیم توافقات اولیه کارشناسان این توافقات را مانند آتشبس و نه یک توافق میدانند. ترامپ برخلاف آنچه تصور میکرد در سه سال گذشته در هیچپروندهای به موفقیت دست پیدا نکرده است.
شاید تنها موفقیت او را بتوان خروج از پیمانها و نابودی میراث گذشتگانش دانست. مقامات سابق و کارشناسان بینالمللی، اقدامات او را باعث انزوای آمریکا و دور کردن متحدان این کشور از آمریکا دانستهاند. بهعنوان نمونه عربستان و امارات به جای آمریکا، متمایل به روسیه و چین شدهاند. رفتارهای ترامپ نهتنها به آمریکا منفعتی نرسانده که منافع دو قدرت بزرگ یعنی چین و روسیه را تضمین کرده است تا جایی که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه از گفتوگو با روسیه و افزایش تعاملات با این کشور سخن گفته بود.
نحوه مواجهه ترامپ با ایران
18اردیبهشت 98 در سالگرد خروج آمریکا از برجام، ایران در شرایطی که آمریکا قصد داشت تحریمهای جدیدی علیه تهران اعمال کند، از «توقف اجرای برخی تعهداتش ذیل برجام» خبر داد. یکسال قبل، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا پس از تغییر در تیم سیاست خارجیاش، در اردیبهشت 97، بهطور رسمی از توافق هستهای سال 2015 خارج شد و اعلام کرد که تحریمهای تعلیقشده بر اساس توافق هستهای در یک بازه 6ماهه بازخواهد گشت. ترامپ این تصمیم را بر اساس راهبرد ادعایی «فشار حداکثری» علیه تهران در دستور کار قرار داد تا در مذاکره مجدد، ایران علاوهبر پذیرش محدودیتهای مادامالعمر هستهای، محدودیتهای موشکی و منطقهای را نیز بپذیرد. او البته برای مذاکره با ایران هم پیششرطهای 12گانهای از هستهای تا منطقهای قرار داده و از ایران خواسته بود نیروهای تحت فرمانش را از سوریه خارج کند. آمریکا این شروط غیرقابلانجام را پیش پای تهران قرار داده بود تا رسما اعلام کند به هیچوجه حاضر به مذاکره نیست و هدف اصلیاش آنگونه که جان بولتون، مشاور وقت امنیت ملیاش گفته بود سرنگونی حکومت ایران است.
راهبرد فشار حداکثری دولت ترامپ، منتقدان جدی در بین مقامات سابق آمریکا و تحلیلگران بینالمللی داشت. آنها با اشاره به تناقضات و تنشهای داخلی آمریکا در مواجهه با ایران، از احتمال به بنبست خوردن فشار حداکثری علیه ایران میگفتند چراکه مطالبات حداکثری آمریکا از ایران، با هدف تغییر حکومت تهران تفسیر میشد و ایران هیچگاه حاضر نمیشد با دست خود حکومتش را سرنگون کند. این اتفاق، در سالگرد خروج آمریکا اتفاق افتاد و ایران نهتنها حاضر به مذاکره نشد که فرآیند کاهش تعهدات برجامی خود و توسعه غنیسازیاش را در بازههای 60روزه آغاز کرد. اما همهچیز به مساله هستهای محدود نشد و ایران در منطقه به صورت فعالتری وارد عمل شد. به اعتقاد کارشناسان غربی، ایران زمینه افزایش اقداماتش در منطقه را فراهم کرد. حضور در سوریه یکی از این نمونهها بود که برخلاف خواست آمریکا، ایران فعالتر در آن به ایفای نقش پرداخت و کار تا جایی پیش رفت که صهیونیستها از بیم اقدامات ایران، چندین بار اهداف مشخصی در سوریه را هدف قرار دادند. همچنین گروههایی که بهنوعی متحد ایران در منطقه بهشمار میروند، فعالانهتر به میدان آمدند و ضربات سنگینی به متحدان آمریکا در منطقه زدند. یکی از این اقدامات، حمله موشکی و پهپادی انصارالله یمن به آرامکوی عربستان سعودی بود. انفجار در بدنه چند کشتی نفتکش در خلیجفارس و تنگه هرمز در کنار این اتفاقات، حکایت از شکست راهبرد دونالد ترامپ داشت، با این حال دولت آمریکا در برابر انتقادات به شیوه سیاست خارجی ترامپ، مدعی تغییر رفتار ایران به دلیل کاهش منابع درآمدیاش شده بودند.
در میانه این ادعاها، ایران در خردادماه یک پهپاد آمریکایی را که وارد حریم سرزمینی ایران شده بود، هدف قرار داد تا عملا نشان دهد نهتنها سیاست فشار حداکثری نتیجه نداده و ایران رفتارش تغییر نکرده است بلکه آمادگی این را دارد که به شکل تهاجمی با آمریکاییها وارد منازعه شود. تقریبا هیچیک از تصمیمسازان کاخ سفید گمان نمیکردند سیاست ترامپ منجر به شکلگیری یک فرآیند پیشبینینشده تنش بین دوطرف شود. به همین دلیل هم پس از پاسخهای ایران و متحدانش در منطقه، دولت آمریکا خواستار مذاکره حتی بدون هیچ پیششرطی با ایران شد. اما ایران اعلام کرد که به هیچ عنوان بدون بازگشت آمریکا به تعهدات برجامیاش، با این کشور مذاکره نخواهد کرد. در هفته و ماههای پس از سقوط پهپاد آمریکایی، هر دوطرف بهگونهای از احتمال مذاکره سخن میگفتند اما همه میدانستند راهبرد دولت ترامپ، نهتنها هیچ یک از اهداف ۱۲گانه وزارت خارجه آمریکا را محقق نکرده که رفتار ایران را تحریکآمیزتر، برنامه هستهای تهران را گستردهتر و پشتیبانی از مقاومت را افزایش داده است.
ترامپ گمان میکرد میتواند ایران را با فشار پای میز مذاکره بیاورد، اما نهتنها این اتفاق نیفتاد که عملا مسیر مذاکره با ایران نیز مسدود شد. در این بین اما یک اتفاق، همه احتمالات گذشته را تبدیل به ناممکن کرد. ترامپ درست در روزهایی که حسن روحانی برای مذاکره جدید از عبارت «اهلا و سهلا» استفاده کرد، در عراق فرمانده نیروی قدس سپاه را در یک عملیات تروریستی هدف قرار داد. این اقدام او پیام روشن واشنگتن به تهران درباره مذاکره بود. اینکه او بر چه مبنایی چنین تصمیمی گرفته و چقدر این تصمیم پشتوانه راهبردی داشته، اهمیت کمتری از پیامی دارد که به سراسر جهان مخابره شده است. سیاست خارجی ترامپ آنقدر به هم ریخته و بیبرنامه است که کسی نتواند واقعیت اقدام او را درک کند اما واضح است که اقدام تروریستی دولت ترامپ، معنایی جز کنار گذاشتن مذاکره و حتی دیپلماسی در برابر ایران ندارد. دولت او در حالی که قبلا از ایران میخواست فشار اقتصادی را با فشار اقتصادی و نه اقدام نظامی پاسخ دهد، در مواجهه با ایران از ابزار نظامی بهره برده و عملا مسیر هرگونه دیپلماسی را بسته است.
حالا با ترور سپهبد قاسم سلیمانی کارشناسان غربی معتقدند ترامپ نهتنها امکان مذاکره با ایران را ندارد بلکه باید منتظر افزایش تنشهای منطقهای نیز باشد. بر همین اساس کنگره آمریکا مباحثی درباره حیطه اختیارات رئیسجمهور برای اجرای عملیات نظامی در خاک کشوری دیگر را دنبال کرده است. در مجموع میتوان گفت برخلاف سیاست ترامپ برای مذاکره با ایران، دولت آمریکا مسیر مذاکره و حتی دیپلماسی را بسته است. به اعتقاد کارشناسان این جنایت آمریکا، دستور کار مذاکره احتمالی را از روی میز ایران، به بایگانی منتقل کرده است.