به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، محمد رضایتی، عضوشواری سردبیری طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
ماجرای پخش غیرزنده چند برنامه تلویزیونی در روزهای اخیر خبرساز شده است. هرچند در فضای مجازی اعلام میشود که این برنامهها تعطیل شدهاند، اما بنا به آنچه مدیر روابطعمومی صداوسیما اعلام کرده، قرار است دو برنامه «عصرانه» و «جهانآرا» از شبکه افق، «ثریا»، « فرمول یک» و «آفتاب شرقی» از شبکه یک سیما و «پرونده ویژه» از شبکه3 سیما بهصورت ضبطی پخش شود. حرف و حدیثها درباره برخی برنامههای یادشده آنجایی شدت گرفت که چند نقلقول حاشیهساز در آنتن زنده از سوی کارشناس میهمان و مجری، حساسیتها را افزایش داد؛ حتی به نظر میرسد انتقاد مجری برنامه فرمول یک از این اظهارات موجب غیرزنده شدن این برنامه شده است.
با این حال در روزهای گذشته علت اصلی تغییر وضعیت این برنامهها به فشارهای دولت ربط داده شده است. این احتمال را البته به دلایل زیر نمیشود رد کرد که مدل مطلوب صداوسیما برای دولت یک مدل روابطعمومیطور است.اولا فضای دولت در افکار عمومی نهتنها وضع مطلوبی ندارد، بلکه نابسامان است و نشانهاش هم همین کلیپهای طنزی است که در فضای مجازی دستبهدست میشود و هر روز یا اظهارات مقامات ارشد دولتی در ایام انتخابات را گلچینشده پخش میکنند یا اظهاراتی چون «بلد نیستم»، «صبح جمعه فهمیدم» و... را دستمایه طنز قرار میدهند. این فضا باعث شده نزدیکان آشنای دولت از هیچ فرصتی برای برساختن فضای گلخانهای دولت در صداوسیما (بخوانید یکطرفه بودن و پاسخگو نبودن) غفلت نکنند.بنابراین از اتمسفر دولت و انتظاراتش از صداوسیما میتوان حدس زد که صداوسیمای مطلوب دولت یا نوع تعامل با رسانهها چیزی شبیه مدل سال72 و سالهای ریاست محمد هاشمی بر این سازمان باشد. برای شرح این نمونه یک خاطره از احمد توکلی کفایت میکند.
توکلی، رقیب انتخاباتی مرحوم هاشمیرفسنجانی درباره انتخابات آن سال میگوید: «وقتی نخستین نطق تبلیغاتی تلویزیونی من پخش شد، انتقادات من به عملکرد دولت، کارگزاران دولتی را عصبانی کرد. آقای کرباسچی علیه نطق تلویزیونی من بیانیه داد و آقای محمد هاشمی، رئیس وقت صداوسیما این بیانیه را از تلویزیون پخش کرد. این کار او غیرقانونی بود. با این رفتار حدس میزدم نطق دوم تبلیغاتی من به مشکل بخورد، زیرا در نطق دوم انتقادات من به دولت آقای هاشمی و شخص ایشان صریح و بیپروا شده بود. ساعت 2 بعدازظهر روزی که قرار بود شبش نطق دوم من از تلویزیون پخش شود، آقای محمد هاشمی فاکسی به ستاد من فرستاد که در آن نوشته شده بود نطق انتخاباتی شما خلاف مصالح ملی است! و صداوسیما از پخش این نطق معذور است، لذا باید تغییراتی در این نطق ایجاد شود. من در پاسخ، فاکسی برای رئیس صداوسیما فرستادم و نوشتم تشخیص محتوای برنامه تبلیغاتی تلویزیونی نامزدها برعهده شما نیست و شما یک عضو از کمیسیون تبلیغات هستید که تنها وظیفهتان تنظیم برنامه و توزیع وقت برابر میان نامزدهاست، نه نظارت بر محتوای نطق انتخاباتی آنها. اما محمد هاشمی زیر بار نرفت و تاکید داشت این نطق را بهدلیل غیرقانونی بودن پخش نخواهد کرد. به آقای ابوالفضل موسویتبریزی، دادستان کل کشور و عضو کمیسیون تبلیغات انتخابات تلفن کردم و موضوع را گفتم. ایشان هم حق را به من میداد، اما عذر میآورد و میگفت آقای محمد هاشمی سرخود چنین تصمیمی گرفته است.»
مرحوم هاشمیرفسنجانی نیز در خاطرات خود میگوید: «وزیر کشور اطلاع داد نطق آقای توکلی برای تلویزیون اشکال مقرراتی دارد و کسب تکلیف کرد! گفتم سعی کنند حل و پخش شود. در راه خانه از تلویزیون ماشین دیدم که وزارت کشور اعلان کرده نطق با قانون منطبق نیست و برای اصلاح پخش نمیشود.»
اما بهنظر میرسد ماجرای ضبطی شدن این برنامهها دارای یک فرامتن هم باشد که میتوان برای درک آن به فضای ایجادشده پس از بامداد 13 دی رجوع کرد و آن را شرح داد. یک سوال مهم درباره ترور حاجقاسم سلیمانی آنهم با این شیوه و پذیرش رسمی ترور از سوی رئیس دولت آمریکا این است که چرا آمریکاییها که مدتهاست به اذعان خودشان نقشه ترور حاج قاسم را داشتند، چنین جراتی را پیدا کردند؟ آیا پیشتر حاجقاسم در تیررس ارتش تروریست آمریکا نبود؟ پاسخ روشن است؛ هیاتحاکمه آمریکایی احساس کرد پس از حوادث بنزینی و افزایش نارضایتیها از شیوه اجرای این طرح، انسجام ملی آسیب دیده و حالا نوبت ضربه زدن به بازوی اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی است! البته که این محاسبات با تشییع میلیونی سردار قلبها در عراق و شهرهای ایران به هم ریخت. نشانه مهم این تغییر وضع به نفع جمهوری اسلامی، عقبنشینی آشکار ترامپ پس از سیلی در عینالاسد بود. او که از هدف قرار دادن 52 نقطه فرهنگی در ایران گفته بود، عاجزانه از تعامل و صلح سخن میگفت؛ تغییر موازنهای که اگر آن تشییع میلیونی رخ نمیداد، محاسبات طرف آمریکایی را نیز تغییر میداد.
در این فضای اجتماعی ترمیمشده، آنچه از برخی برنامهها منتشر شد، حتما قابلنقد و حتی مردود است. کدام عقل سلیمی میپذیرد که در شرایط اوج انسجام داخلی و حضیض ذلت جبهه معارض- از آمریکا گرفته تا میلیشیای داخلیاش- بر طبل دوقطبیسازیهای جعلی کوبیده شود؟! این موضوع را حتی خانم مجری نیز بهدرستی فهمیده و با اظهارات پسینی خود سعی در ترمیم آن داشت که در فضای شبکههای اجتماعی نیز با استقبال مواجه شد. جالب اینکه دیگر چهره جنجالی این روزها که همچنان بر موضع قبلی خود تاکید میکند، حاضر به عذرخواهی نیست و حتی در تریبونهای دیگر همان اظهارات را با شیوههای دیگر مطرح میکند!
نکته قابل ذکر دیگر در فضای این روزها، مباحثی است که در قالب توئیتها و پستهای اینستاگرامی در دفاع از آزادی بیان مطرح میشود. اولا نگارنده با محدودسازی و بیمایهسازی رسانهها موافقتی ندارد، اما سوال مهم این است که آیا قلمهایی که این روزها در تقبیح ضبطی شدن این برنامهها، سوگمندانه عزای ذبح شدن آزادی بیان را فریاد میزنند، واقعا مسالهشان آزادی است؟ اگر چنین است که سلمنا، اما گزارههایی هست که نشان میدهد چنین نیست! سلک و سلوک یک طرف ماجرا یعنی دولت نشان میدهد که در عمل پایبندی به این موضوع وجود ندارد، اما در سوی دیگر هم بهنظر میرسد مساله اصلی، آزادی بیان نیست.
ادعای پایبندی به آزادی بیان آنجایی صادقانه و قابلپذیرش در افکار عمومی به نظر میآید که چنین موهبتی را برای همگان بخواهیم نه اینکه فریاد بزنیم چرا من «آزاد» نیستم؟ از سوی دیگر نگاهی به برخی برنامهها هم نشان میدهد چنین التزامی به آزادی نبوده است! نشانهاش تریبونهای صرفا یکسویه و واضحتر از آن سکوت و عدم ورود به موارد مشابه قبلی است. این عملکرد باعث میشود مخاطبی که این روزها فریاد «وای آزادی» را میشنود، در ذهنش آن را باور نکند.علاوهبر این، نقدی کلی به این دست برنامهها وجود دارد که در فلسفه شکلگیری آن نهفته است. بخشیانگاری مردم و ایجاد برنامه و رسانه صرفا برای گروهی از جامعه که فقط با سلیقه خود آن را جبهه انقلاب نامگذاری کنیم، نقد دیگری است .