«فرهیختگان» به بهانه اسناد تازه منتشر شده نیو‌یورک تایمز بررسی کرد
برای شاه و ارباب آمریکایی او هیچ اهمیتی نداشت که قیمت بقای سلطنت پهلوی چقدر است. هرگاه لازم باشد کودتایی انجام می‌دهند که شاید 10هزار کشته داشته باشد، فقط به این خاطر که منافع آنها به خطر نیفتد.
  • ۱۳۹۸-۱۰-۱۰ - ۰۹:۴۳
  • 00
«فرهیختگان» به بهانه اسناد تازه منتشر شده نیو‌یورک تایمز بررسی کرد
دموکرات‌ها فرمان حمله داده بودند
دموکرات‌ها فرمان حمله داده بودند

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، اخیرا روزنامه آمریکایی نیویورک‌تایمز اسناد تازه‌ای را در ارتباط با تلاش‌های آمریکا برای حفظ بقای رژیم پهلوی منتشر کرده است. این اسناد که به تازگی از سوی چیس‌بانک منهتن منتشر شده مربوط به پروژه عقاب - پروژه‌ای که ماموریت آن آوردن محمدرضا پهلوی به آمریکا پس از فرار از ایران بود- است که تاکنون در اختیار دانشگاه ییل بوده است. دیوید راکفلر، سرمایه‌دار سرشناس آمریکایی آن زمان رئیس چیس‌بانک و نفر اول پروژه عقاب بود. از این جهت مدیر پروژه عقاب، وقتی اسناد را به مسئولان دانشگاه تحویل می‌داد درخواست کرد به‌منظور حفظ آبروی راکفلر، این اسناد تا زمان مرگ او منتشر نشود. مدیر این پروژه افشای این اسناد را از آن جهت خجالت‌آور می‌دانست که حاوی اطلاعاتی در رابطه با عملکرد راکفلر و همراهانش در جریان تلاش برای حفظ حکومت پهلوی و پس از آن زمینه‌سازی برای ورود شاه به آمریکا بود.

نیویورک‌تایمز تاکید دارد اسناد گزارش تازه منتشرشده‌اش حکایت از آن دارد که راکفلر امیدوار بود حکومتی شبیه حکومت سقوط‌کرده پهلوی بر سر کار بیاید. تا آنجا که مطابق این اسناد در ابتدای انقلاب اسلامی ایران هنری کسینجر در توصیه‌ای به دیوید راکفلر می‌گوید یک گزینه محتمل می‌تواند «یک عملیات ضدانقلابی بناپارتی باشد که عوامل طرفدار غرب را در کنار افراد باقی‌مانده در ارتش گرد هم بیاورد.» عباراتی که نیویورک‌تایمز مدعی است براساس آن جیمی‌کارتر صدور مجوز برای ورود محمدرضا پهلوی به آمریکا را 10 ماه عقب انداخته؛ یعنی زمانی که کاملا امیدش از براندازی انقلاب نوپای اسلامی ایران ناامید شد و تلاش‌های همه‌جانبه‌اش ناکام ماند. اگرچه همچنان ایالات متحده سعی دارد وانمود کند به دلیل بیماری محمدرضا پهلوی و روند معالجه او این اقدام توسط کاخ سفید رخ داده است؛ ادعایی که اقدامات بیش از 40ساله آمریکا علیه ملت ایران، حتی تلاش حداقلی برای اثبات نادرستی‌اش را کاری عبث می‌کند.از سوی دیگر بخشی از اسناد محرمانه دیوید راکفلر که توسط نیویورک‌تایمز منتشر شده بار دیگر اثبات می‌کند آمریکا نسخه سرکوب حداکثری و وحشیانه مردم ایران را در دستور کار خود و دست‌نشانده‌اش یعنی محمدرضا پهلوی قرار داده بود. این درحالی است که سال‌ها از سوی غرب تلاش شده جیمی کارتر، آنچنان‌که خود نیز مدعی بود مدافع حقوق بشر خوانده شود. حالا انتشار این اسناد محرمانه باردیگر حقوق بی‌بشر آمریکایی را به اثبات می‌رساند.

در همین راستا به اظهارات رابرت هایزر، ژنرال آمریکایی که در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی برای حفظ حکومت پهلوی و سرکوب انقلابیون با دستور مستقیم کارتر به ایران آمده بود، اشاره می‌شود. پس از پیروزی انقلاب رابرت هایزر در یک ناهار کاری در کلوب کسینجر در نیویورک، به سایر مدیران پروژه عقاب می‌گوید که در زمان حضورش در تهران به رهبران ارتش گفته تا جایی که نیاز است آدم بکشند و تصریح کرده: «اگر جمعیت پراکنده نشد، سینه‌هایشان را هدف قرار دهید.» عبارتی که هایزر در کتاب خاطرات خود نیز به صورت پرتکرار و صریح به آن اشاره کرده است. به‌عنوان نمونه رابرت هایزر نوشته است: «به‌نظر من، روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی کرده و از گاز اشک‏‌آور استفاده کنند. اگر این روش موثر نبود، لوله تفنگ‌‏ها باید پایین می‌آمد تا شکی باقی نماند که نیروها شوخی ندارند.» آمریکا ژنرال چهارستاره خود را وارد تهران کرده بود تا با داشتن اختیارات تام به قول خودش اوضاع ایران را سامان داده و نگرانی‌ها درخصوص احتمال پیروزی آیت‌الله خمینی و انقلاب اسلامی ایران را پایان دهد. تا آنجا که به قول رابرت هایزر، او با دستور رئیس‌جمهور آمریکا وارد ایران شده بود تا تمام تلاشش را برای کمک به بختیار به کار گیرد. اطمینان از موفقیت‌آمیز بودن عملیات هایزر تا آنجا بود که مطابق آنچه در کتاب خاطراتش نقل کرده وقتی 14 دی 57 وارد تهران شد، همه نظامیانی که به استقبال او آمده بودند «اطمینان داشتند که دولت آمریکا می‌تواند به اوضاع فاجعه‌آمیز ایران سروسامان دهد.» اطمینانی که بارها در خاطرات هایزر نیز به مقامات ارتش شاه تکرار شده بود.با وجود اسناد تازه منتشرشده و اسنادی که پیش از این نیز منتشر شده بود، طبیعی است نیویورک‌تایمز و رسانه‌های غربی سعی داشته باشند این اسناد را به‌گونه‌ای مطرح کند تا ماهیت رسانه‌ای خود را نیز آشکار کرده و با فضاسازی از اهمیت اسناد منتشرشده کاسته و در مقابل با اظهاراتی بی‌پایه، اسناد را به حاشیه براند.

در همین راستا به‌عنوان مثال بی‌بی‌سی‌فارسی اسناد را جدید نمی‌خواند و از سوی دیگر سعی دارد با مکانیسم ماله، تلاش آمریکا و کمک همه‌جانبه‌اش برای بقای حکومت پهلوی و دخالت همه‌جانبه در امور ایران را کتمان کند.گزارش نیویورک‌تایمز نیز تلاش می‌کند راهبرد انکار را در پیش گرفته و قدرت انقلابیون را انکار و ماجرا را به دعوای میان دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکایی تقلیل دهد تا از این طریق بحث را از مسیر اصلی منحرف کند. این رسانه آمریکایی حتی در این مسیر فضاحت آمریکایی‌ها در ماجرای گروگان‌های لانه جاسوسی‌شان در ایران را نیز در همین راستا تفسیر می‌کند؛ اگرچه گویی به ذهن فراموشکار جهانیان امیدوار است تا 5 اردیبهشت 1359 و پروژه شکست‌خورده پنجه‌عقاب آمریکایی‌ها آن‌هم به‌وسیله شن‌های بیابان‌های طبس را به رویشان نیاورند. رسانه منسوب به خاندان آل‌سعود، ایران اینتر‌نشنال نیز با این تیتر که «فرماندهان ارتش شاه درخواست آمریکا برای به گلوله بستن معترضان را نپذیرفتند» سعی در شنیده نشدن واقعیت و تطهیر پهلوی دارد. اگرچه در اصل اسناد بانک‌چیس منهتن به نقل از هایزر آمده که «من از دست ارتشی‌ها به خشم آمده و صدایم را بلند کردم... اما آنها برای کشتن معترضان دل و جرات نداشتند.» دل و جراتی که هایزر بعد از آن به آنها با لطایف‌الحیلی القا می‌کند. در همین راستا رابرت هایزر که با ورود به تهران در عمل زمام امور کل ارتش را به دست گرفته بود، در گام‌های نخست مانور نمایش قدرت را تجویز می‌کند. نسخه‌ای که درنهایت به رژه نیروهای گارد سلطنتی در سوم بهمن منجر شد، مانوری که هایزر آن را بخشی از طرحش برای نشان دادن عزم نیروها می‌خواند.

در سند سری لانه جاسوسی در این خصوص آمده است: «دیروز تیپ گارد سلطنتی، مهارت‌های نظامی و خشونت خود را که بسیار مورد تبلیغ بود به نمایش گذاشت.» فرماندهان ارشد نظامی به صراحت اعلام کرده بودند به دستور شاه مامور به اطاعت محض از هایزر هستند و از این‌رو وی در راستای ماموریت خود جلسات مختلفی با افسران ارشد شاه برگزار کرد؛ جلساتی که مرکب از ارتشبد عباس قره‌باغی، ارتشبد طوفانیان، سپهبد ربیعی فرمانده نیروی هوایی، سپهبد بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی و دریادار حبیب‌اللهی فرمانده نیروی دریایی بود و به گروه پنج موسوم شد. رابرت هایزر در کتاب خاطرات خود ابایی نداشته که به صراحت از میدان خونی که به دستور او توسط فرماندهان ارتش وقت به راه افتاده، سخن بگوید. تا جایی که حتی زمانی که فرماندهان ارتش با خروج شاه از ایران کار حکومت شاهنشاهی را تمام‌شده می‌دانستند و فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند، رابرت هایزر تاکید می‌کند -در این‌گونه مواقع- سعی می‌کردم از ابزار شوک استفاده کنم و به آنها می‌گفتم شما یک فراری ترسو هستید که به کشورش خیانت می‌کند و هنوز به بلوغ فکری نرسیده‌اید! از سوی دیگر ناگفته پیداست که در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی بدنه ارتش نیز به سیل خروشان انقلابیون تحت‌رهبری حضرت روح‌الله موسوی خمینی پیوسته بود.

در همین راستا می‌توان به خاطرات پنجم بهمن 1357 رابرت هایزر اشاره کرد. در این روز ربیعی، فرمانده نیروی هوایی به دیدار رابرت هایزر می‌رود. در گزارش اوضاع پایگاه هوایی خاتمی تاکید می‌کند که تعدادی از همافران انقلابی را دستگیر کرده‌اند و مظنونان نیز محاکمه خواهند شد. اقدامی که به‌قول هایزر یک قمار بود چراکه رای تنبیهی دادگاه همه همافران را به شورش می‌کشاند. از سوی دیگر هایزر از راهپیمایی همافران ارتش در تهران و در حمایت از امام خمینی نوشته است که تعدادی از افسران ارتش نیز در آن حضور داشتند ولی به‌قول هایزر به گفته «ژنرال ربیعی همه آنها بازداشت شده‌اند و اقداماتی برای سرکوب چنین شیطنت‌هایی اتخاذ خواهد شد.» هایزر تاکید دارد این اتفاقات در جایی رخ داده که آنها انتظار کمترین ناآرامی را در آن نداشتند.

  آخرین گزینه آمریکا برای حفظ شاه

اوایل 1356 محمدرضا پهلوی که شرایط کشور را از هر جهت نابسامان می‌دید، از دولت آمریکا درخواست کرد برای تاسیس یک سیستم کنترل فرماندهی در ارتش به او کمک کنند. هایزر در کتاب خاطراتش نوشته است که شاه طی چند ملاقات نگرانی‌اش نسبت به شرایط کشور را بیان کرد و از او خواست به شاه کمک کند. نگرانی محمدرضا پهلوی ابعاد مختلف داشت، او از ناحیه روسیه، ‌افغانستان و عراق احساس خطر می‌کرد و قصد داشت با تقویت ارتش خود را در برابر خطرات احتمالی حفظ کند. در آن برهه شاه پیش‌بینی نمی‌کرد بزرگ‌ترین خطر از ناحیه داخل متوجه اوست و به‌زودی حکومت او توسط مردم سرنگون می‌شود. به هر حال پس از درخواست کتبی شاه از کارتر و حضور هایزر در ایران، آمریکا متعهد شد برای حفظ پهلوی یک سیستم امنیتی قوی طراحی و سپس آن را در ایران اجرا کند. هایزر در خاطراتش نوشته است: «در راستای کمک به تدوین طرح عملیات‌ها و نظریه عملیاتی شاه، گروهی از افسران را برای جمع‌آوری اطلاعات به ایران اعزام کردم. وقتی اطلاعات مورد نیاز را به دست آوردم، نشستم و شخصا دکترین و طرحی را که عقیده داشتم برای نیروهای نظامی ایران مناسب است، به صورت دست‌نویس نوشتم.» وقتی دست‌نوشته هایزر به دست شاه رسید، او طرح را کاملا تایید کرد: «شاه گزارش را به‌کلی و بدون تغییر پذیرفت و از من به خاطر دقت ویژه‌ام تشکر کرد.» این شواهد نشان می‌دهد آمریکا به‌منظور حفظ رژیم پهلوی و تامین منافع خود در منطقه، از مدت‌ها قبل یک سیستم امنیتی قوی برای ایران طراحی کرده بود و خود را برای مواجهه با خطرات احتمالی آماده می‌کرد. علاوه‌بر این، این آخرین حضور ژنرال آمریکایی در ایران نبود و ماه‌ها بعد ماموریت سختی برعهده او گذاشته شد.

کنفرانس گوادلوپ که با حضور مدیران ارشد نظامی و سیاسی غرب برگزار شد، از طرفی به رایزنی با رهبر و چهره‌های اثرگذار انقلاب و از طرف دیگر حفظ حکومت پهلوی و تلاش برای انحراف انقلاب منتج شد. همزمان با این کنفرانس کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، ژنرال رابرت هایزر را برای انجام عملیات و ماموریتی ویژه به تهران فرستاد. ژنرال هایزر، معاون فرمانده نیروهای ناتو در اروپا بود که یک ماه مانده تا پیروزی انقلاب به‌عنوان مسئول نجات شاه وارد تهران شد. محمدرضا پهلوی که پس از کودتای 28 مرداد در خاطراتش به صراحت تاج و تخت خود را مدیون رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد، حالا هم به حامیان آمریکایی‌اش دلخوش بود و پیام کارتر مبنی‌بر خروج موقت از ایران را توسط ژنرال هایزر دریافت کرد. درواقع راهبرد آمریکا این بود که موقتا شاه را از ایران خارج کند و پس از تدارک امور او را به تاج و تختش بازگرداند، کاری که در کودتای 28 مرداد انجام داد. هایزر در کتاب خاطراتش در این‌باره نوشته است تا زمانی که یک دولت غیرنظامی وجود داشت، کارتر احساس می‌کرد کاملا ضروری است ارتش ترغیب شود تا بعد از خروج شاه تمام توان خود را بر حمایت از این دولت متمرکز کند. کارتر برای تحقق این راهبرد در پی آن بود که یک فرستاده ویژه را راهی تهران کند و در میان نیروهای خود به دنبال یک چهره ارشد نظامی با تجربه دیپلماتیک و اطلاعات وسیع از ایران می‌گشت تا بتواند اعتماد رهبران نظامی ایران را جلب کند.

رابرت هایزر ماموریت داشت انسجام ارتش شاهنشاهی را حفظ کرده و ارتش را به حمایت از دولت مستقر ترغیب کند. علاوه‌بر این سپردن مسئولیت ارتش به چنین فردی خط و نشان برای مخالفان بود و حضور او با افزایش احتمال کشتارهای گسترده همراه بود که این پیام می‌توانست منجر به عقب‌نشینی نیروهای مخالف شاه شود. از طرف دیگر هایزر مسئول بود که زمینه را برای کودتای نظامی فراهم آورد تا اگر به هر ترتیب دولت بختیار چنانکه تصور می‌کردند نتوانست به ثبات برسد، با کودتا مسیر انقلاب را متوقف کنند. اقداماتی که به صورت همزمان پیگیری می‌شد و با توجه به اوج‌گیری انقلاب، کودتا در نگاه کاخ سفید غیرقابل چشم‌پوشی بود تا آنجا که ژنرال الکساندر هیگ ماموریت هایزر را انجام یک کودتای نظامی از طرف کاخ سفید خوانده است.

  ما شکست خوردیم! تو باید به ایران بروی!

الکساندر هیگ، وزیر امور خارجه اسبق ایالات متحده در مقدمه کتاب خاطرات رابرت هایزر نوشته است که در ژانویه 1979، زمانی که او فرمانده ناتو بود، یکی از مقامات وزارت دفاع آمریکا تماس گرفت و با توجه به اوضاع نابسامان ایران درباره فرستادن هایزر به تهران ابراز تمایل کرد. او معتقد است هدف کاخ‌سفید از طرح این درخواست «به راه انداختن کودتای نظامی» در ایران بود. او اضافه کرده با شعله‌ور شدن آتش انقلاب و قرار گرفتن شاه پهلوی در آستانه اخراج از ایران، در آمریکا «نظر غالب این بود که منافع آمریکا با خطر روبه رشدی مواجه شده است.» او در یادداشت مختصر خود اعتراف کرده که اشتباه اصلی و اساسی آمریکا درباره ایران این بود که تلاش کردند شاه را به‌عنوان ژاندارم منطقه حفظ کنند و پروژه مدرن‌سازی ایران را با او پیش ببرند. هایزر هم نوشته است که هیگ با او تماس گرفت و ماموریت تازه را این‌طور به او ابلاغ کرد: «ما شکست خوردیم! تو باید به ایران بروی.» درواقع طبق این روایت مقامات آمریکا از همان ابتدا سست شدن بنیاد شاهنشاهی و خلع محمدرضا را شکست تلقی می‌کردند. در مدت چند ماه آنها تمام راه‌های موجود برای حفظ سلطنت را رفته و شکست خورده بودند و اکنون لازم بود که آخرین گزینه را اجرا کنند؛ ‌اقدام نظامی و مقابله سخت با مردم. اگرچه در تمام این مدت راهبردهای سیاسی هم در دستور کار قرار داشت و حتی هیاتی مامور شد با نزدیکان امام و رهبران نهضت دیدار کند و حتی ترتیب ملاقات یک هیات آمریکایی با امام خمینی نیز داده شد. بنابراین هدف آمریکا از اعزام هایزر به تهران و حضور فعال سیاسی در میدان تحولات تهران از همان ابتدا مشخص بود و بر مبنای شواهد قطعی تاریخ، موضوع موافقت با انقلاب اسلامی یا عدم همراهی آمریکا با محمدرضا پهلوی و گمانه‌هایی نظیر اینها به کلی منتفی است.

     دستور تیر ارتش شاهنشاهی، به فرمان ژنرال آمریکایی

همان‌گونه که اشاره شد ماموریت ژنرال هایزر در دست گرفتن کنترل ارتش به‌منظور مقابله با انقلاب اسلامی مردم بود، از این جهت شاه به فرماندهان ارتش امر کرده بود که از فرامین او اطاعت کنند. هایزر در خاطرات خود درباره اطاعت‌پذیری فرماندهان ارتش از او نقل کرده است: «[با فرماندهان]در حال صحبت بودیم که هواپیماهای اف-۱۴ غرش‌کنان از بالای سرمان رد شدند. از ژنرال ربیعی پرسیدم: چه کار می‏‌کنید؟ گفت: به درخواست شما، در حال نمایش قدرت هستیم و نشان می‏‌دهیم که تجهیزات هنوز در داخل کشور است.»

پس از فرار شاه در 26 دی ماه 1357، زمزمه بازگشت امام خمینی به کشور به سرعت مطرح شد، به نحوی که از ابتدای بهمن ماه مردم هر روز در انتظار بازگشت ایشان بودند. با این حال دولت بختیار و نماینده نظامی آمریکا(ژنرال هایزر) می‌دانستند که در شرایط فعلی اگر امام به کشور بازگردد کار سلطنت تمام است و هیچ سدی را یارای مقابله با سیل خروشان انقلاب اسلامی نخواهد بود. از این رو تمام تلاش خود را به‌منظور ممانعت از ورود امام به کار گرفتند. به گفته رابرت هایزر یکی از تصمیمات اساسی درخصوص بازگشت امام «اعلام آماده باش قرمز به ارتش بود که این کار همه نیروها را در آماده باش کامل قرار می‌داد و آنها را برای هر اتفاق ممکنی آماده می‌کرد.» اقدام دیگر تشدید بیش از پیش حکومت نظامی بود.

هایزر در خاطرات 6 بهمن 57 خود نوشته که از طریق سولیوان(سفیر آمریکا در ایران) با خبر شده که امام خمینی تصمیم دارد امروز (6 بهمن) برنگردد؛ «او حالا قصد داشت یکشنبه (8 بهمن) به کشور باز گردد.» هایزر نوشته که از خوشحالی این مهلت دو روزه فریاد کشیده است. با این حال خروش انقلابیون را چنان می‌بیند که تاکید می‌کند به نظرش «واشنگتن باید قبل از هر حادثه مهمی مثل سقوط دولت بختیار یا درگیری نظامی» وی را از ایران خارج کند تا رد پایش از طراحی اقدامات علیه مردم پاک شود. در آن شب بختیار جلسه گروه 5 نفره(فرماندهان ارتش) را به رهبری هایزر برگزار می‌کند. جلسه‌ای‌که در آن تصمیمات نهایی برای ورود امام قرار است در آن گرفته شود. رابرت هایزر در کتاب خاطرات خود تاکید کرده که دو گزینه پیش رو داشتند یکی مذاکرات مسالمت‌آمیز بختیار با امام خمینی برای به تعویق انداختن بازگشت ایشان به ایران و دیگر بستن فرودگاه.

وی در ادامه تاکید می‌کند: «به علاوه می‌توانستیم به [امام] خمینی اجازه دهیم آزادانه وارد کشور شود و بعد از ورود وی با اوضاع دست‌وپنجه نرم کنیم. ارتش کنترل اوضاع را در فرودگاه مهرآباد و از آنجا تا میدان شهیاد(میدان آزادی) در دست می‌گرفت و سپس او را تحویل طرفدارانش می‌داد... اگر در ادامه مسیر وی جمعیت به‌هم می‌ریخت و غیرقابل کنترل می‌شد هم به خودشان مربوط بود و نتیجه کار برای ما صرفا یک «حادثه» تلقی می‌شد!» طرحی که نشان از راه انداختن میدان خونی از پیش تعیین شده داشت. در همان روز راهپیمایی گسترده‌ای برگزار شد و ارتش مردم را به رگبار بسته بود. اقدامی که هایزر در تعریف آن در خاطرات خود نوشته: «نیروها تلاش کرده بودند تا جمعیت را تحت کنترل درآورند و تیراندازی هوایی کرده بودند. این کار بی‌تاثیر بود؛ از این رو لوله‌ تفنگ‌هایشان را پایین آورده و به سوی جمعیت شلیک کرده بودند.» شلیک‌ها به حدی بوده که هایزر اوضاع تهران را بدتر از همیشه می‌خواند و از صدای تفنگ‌هایی می‌گوید که تا شب نیز ادامه داشته است.8 بهمن ماه 1357 زمانی که اعلام شد قرار است هواپیمای حامل امام در فرودگاه مهرآباد بر زمین بنشیند، جمعیت زیادی از مردم به طرف فرودگاه حرکت کردند اما با مسیرهای بسته منتهی به فرودگاه مواجه شدند. ژنرال قره‌باغی در این رابطه در کتاب خود (اعترافات ژنرال) نوشته است وقتی مردم با این صحنه مواجه شدند، خشمگین شده و به تدریج در میدان 24 اسفند(میدان انقلاب اسلامی) تجمع کردند و جمعیت عظیمی را گرد آوردند.

با شعله‌ور شدن آتش خشم مردم، ژنرال آمریکایی چاره را تنها در کشتار مردم دید و دستور داد که به سمت مردم تیراندازی کنند. او در کتاب خاطرتش هم بر این موضوع صحه گذاشته و می‌نویسد: «به نظر من روش درست این بود که روی سر راهپیمایان تیراندازی هوایی و از گاز اشک‌آور استفاده کنند. اگر این روش موثر نبود لوله تفنگ باید پایین می‌آمد تا شکی باقی نماند که نیروهای نظامی شوخی ندارند.» او همچنین نوشته است که قره‌باغی به‌عنوان فرمانده ارتش پس از تماس با بختیار دستور آتش به طرف مردم را صادر کرد. علاوه‌بر اینها هایزر نقل کرده که دستورات نظامی او مو ‌به ‌مو اجرا می‌شد و تاکید می‌کند: «آنان [نیروهای تحت فرمان فرماندهان ارتش]حاضر بودند که به سوی برادران ایرانی و مسلمان خود نیز تیراندازی کنند. آنها نشان داده بودند که هر کاری لازم باشد انجام خواهند داد!»

     دفاع از شاه تا آخرین نفس

هایزر در کتاب خاطرات خود از طراحی قبلی یک کودتا با حضور فرماندهان نظامی نوشته است و از ماموریت مخفی‌ای می‌گوید که تا روزهای آخر رژیم به جز چند نفر کسی از آن خبر ندارد: «اگر حکومت غیرنظامی شکست بخورد، کودتا از هر شق دیگری بهتر است. مخالفان را باید آگاه کنیم که همیشه امکان عمل وجود دارد و عنصر قدرت ارتش بیشتر کارت‌های برنده را در دست دارد. می‌تواند با مشکلات با قدرت برخورد کند، اعتصابات را بشکند و کنترل کشور را به دست گیرد. این کار را حتی اگر با خونریزی همراه باشد، انجام می‌دهد.»

بر این اساس طرح کودتای کورتاژ از همان ابتدای ورود هایزر در دستورکار آمریکا بوده و قرار بود ضربه نهایی آنها بر پیکر انقلاب باشد. هنگامی که کنترل ارتش به دست هایزر افتاد، او با جمع کردن فرماندهان ارشد نظامی، مجموعه‌ای موسوم به گروه5 را تشکیل داد و ابعاد کودتا را برای آنها تشریح کرد. به این ترتیب ارتشبد قره‌باغی، ارتشبد طوفانیان، سپهبد ربیعی، سپهبد بدره‌ای و دریادار حبیب‌اللهی از ابتدا در جریان کودتا بودند. در اسناد مربوط به لانه جاسوسی آمده است که یک روز پس از فرار شاه، هایزر در مکاتبه با وزارت دفاع آمریکا اعلام می‌کند ارتش ایران برای کودتا آماده است. در کتاب خاطرات او نیز آمده است: «گروه5 هر روز کارآیی بیشتری پیدا می‌کنند و قره‌باغی نیز نقش رهبری بیشتری ایفا می‌کند... ما داریم به جایی می‌رسیم که بتوانیم کودتای نظامی کنیم... در صورتی که دولت قانونی[بختیار] رو به سقوط برود، اقدام می‌شود.» او همچنین اضافه می‌کند که در جواب طرف مقابل که پرسیده بود میزان خونریزی چقدر است، «گفتم به نظرم بالاست... شاید مرگ ده‌ها هزار تن بتواند جان یک میلیون را نجات دهد.»

این اظهارات حاکی از آن است که برای شاه و ارباب آمریکایی او هیچ اهمیتی نداشت که قیمت بقای سلطنت پهلوی چقدر است. هرگاه لازم باشد کودتایی انجام می‌دهند که شاید 10هزار کشته داشته باشد، فقط به این خاطر که منافع آنها به خطر نیفتد.با صدور فرمان امام مبنی‌بر پیوستن نیروهای ارتش به مردم، به‌تدریج غالب آنها به انقلابیون ملحق شدند و به جز برخی فرماندهان ارشد و هسته اصلی ارتش شاهنشاهی بدنه اصلی ارتش خود را از صف سلطنت‌طلبان جدا کردند. از این جهت نقشه کودتا نقش بر آب شده و بر بسیاری مسجل شد که کار سلطنت تمام است. با این حال روز 21 بهمن‌ماه حکومت نظامی اعلام شده و عملا کودتای آمریکایی کورتاژ آغاز شد. اما بار دیگر با صدرو فرمان امام، ‌مردم به خیابان‌ها ریختند و نسخه شاه و آمریکا را که تا واپسین دقایق برای حفظ سلطنت پهلوی تلاش کرده بود، یکجا پیچیدند.

 

 
 
 
مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰