به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، قرار نیست حرف خودمان را بزنیم، از خرد و کلان موضوعات شهری میلنگد، نمونه همهگیرش همین ماجرای آلودگی هوا، حتی اگر سهم اندکی هم برای مدیریت شهری تهران قائل باشیم، مدیران شهری از پس همین سهم اندک هم برنیامدند و برای بهبود هوا حواله باد دادند! اما کاش ماجرا فقط همین موضوع آلودگی هوا بود، چون آن وقت میگفتیم سالهاست کسی برای هوای تهران کاری نکرده، این مدیران هم مثل قبلیها و قبلتریها، فرقی نمیکند. اما این ناکارآمدی مدیریتی خلاصه در همین یک مساله نیست و نشده و همه وجوه شهروندی را تحتالشعاع قرار داده است.
همین امروز خیابان حافظ را به سمت تقاطع جمهوری از زیرپل دوم حافظ پایین میآمدم، قطرهای از بالا روی ماشینی که از کنارش رد میشدم، ریخت، مردم همه بالا را نگاه میکردند و بعضی هم داد و بیداد که فلانی نکن این کارو، ماشینمونرو داغون کردی و... سرم را بالا گرفتم دیدم بله، یکی از نیروهای پیمانکاری شهرداری در حال رنگزدن نردههای پل دوم خیابان حافظ بود و بدون هیچ مراقبت و رعایت هیچ اصولی قلمموی آبیرنگ را روی نردهها میکشید و قطرههای رنگ از بالا روی ماشین مردمی میافتاد که پایین در ترافیک زیرپل بودند یا ماشینهایشان را جلوی مغازهشان پارک کرده بودند. هرچه هم فریاد میزدند گوش آن نیروی شهرداری بدهکار نبود و میگفت برو به بالاسریمون بگو! این طرف هم هرکه هرچه از دهانش در میآمد به صدر تا ذیل شهرداری و... میگفت. سرآخر هم یکی از کسبه به همراه دو نفر دیگر حرکت کردند تا خود را به بالای پل برسانند و تکلیف آن نیروی پیمانکار را روشن کنند که دیگر من آمدم و نمیدانم عاقبت ماجرا چه شد، فقط ردیفی از ماشینها را میدیدم که روی همه آنها لکهای رنگآبی ریخته بود و... . این را تعریف نکردم که با چنین دستاویز خردی به نقد مدیریت شهری بپردازم، این را گفتم که روشن شود از خرد تا کلان سیاستهای شهری لنگ میزند و این بین فقط اعصاب مردم است که بیشتر از قبل خرد میشود و کاری هم از دستشان برنمیآید و انگار از بهبود شرایط ناامیدند و به قول یکی از دوستان، همین که شهردار دیگری از تهران همسر دومش را با گلوله در حمام خانهاش نکشد، رضایت نسبی برقرار خواهد شد!
حناچی بیش از اندازه میترسد
چند شب پیش بود که در یکی از برنامههای تلویزیونی پیرو ماجرای آلودگی هوا از محسن هاشمی، رئیس شورای شهر دعوت شد تا به بررسی و تحلیل وضع موجود و علل ایجاد و بهبود آن بپردازد. برنامه یکطرفهای که قرار بود مسئولیتهای مدیریت شهری در حوزه کاهش آلودگی هوا بازخوانی و در همان حیطه هم مطالباتی از مدیران شهری مطرح و به آنها پاسخ داده شود. اما خب در جریان همین برنامه حرفها و نکات قابلتاملی بیان شد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست، کمااینکه پس از آن برنامه هم برخی کلیدواژهها و جملات سخنان جدید و اظهارات جدیدی را برانگیخت و بر دامنه حواشی حول مدیریت شهری اضافه کرد.
مجری برنامه پرونده ویژه ناکارآمدی مدیریتی یا به تعبیر بهتر سوءمدیریت در شهر تهران را یکی از عوامل اصلی عدم توفیق شهرداری تهران در حیطه مسئولیتهایش در کاهش آلودگی هوا عنوان و تا پایان برنامه هم بر همین مساله پافشاری کرد؛ چراکه براساس قوانین موجود در حوزه آلودگی هوا، خصوصا قانون هوای پاک، شهرداری در قیاس با سایر نهادها از میزان مسئولیت کمتری برخوردار است اما خب محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران مسئولیت حدود 25درصدی در این حوزه را متوجه مدیریت شهری دانست. پیرو همین ماجرا این بحث طرح شد که به هرحال شهرداری تهران و مجموعه مدیریت شهری اگر قرار باشد کاری کند، این مساله دور از توان و دسترس آن نیست و به قولی اگر شهردار مرد عمل باشد، میتواند در حدود اختیاراتش گره از کار شهر بگشاید.
هاشمی هم با تایید این مساله، پای جسارت در مدیریت را وسط کشید و با قیاس قالیباف شهردار دوره قبل مدیریت شهری پایتخت با پیروز حناچی شهردار فعلی تهران گفت: «اصولا جسارت در مدیریت بسیار مهم است و مدیری که بترسد از اینکه کاری انجام بدهد و دستگاههای نظارتی اذیتش کنند و کاری که معتقد است انجام بدهد، ندهد خوب نیست! حناچی بیشازاندازه میترسد. اگر یادتان باشد اتوبوسهای بیآرتی زمانی که به پایتخت وارد شد دیزلی آمد، درحالی که قانون هوای پاک این اجازه را نمیداد ولی آقای قالیباف جسارت داشت و آنها را وارد کرد. این اتوبوسها دیزلی است، خوب نیست اما از این جهت که با این اتوبوسها بخشی از مسافران جابهجا شدند، خوب بود و در واقع هماینک اجازه نمیدهند اتوبوس ساختهشده وارد کشور شود اما بخشی از این اتوبوسهای بیآرتی با جسارت آقای قالیباف ساخته و وارد شد.»
اگر جسارت بیقانونی است، من جسور نیستم!
حناچی، مدیر مورد قبولی برای شوراییها نیست. این را میتوان در تذکرات متعدد شوراییها، نامه چند ماه پیش حقشناس و خیلی دیگر از مسائل دید. با این همه اما کار خاصی هم از شورای شهر برنمیآید مگر اینکه حناچی را با همه تراژدیهایش دوست داشته باشند. بالاخره اینکه در یکسال مدیریت شورای پنجمیها پایتخت سه شهردار با سه رویکرد متفاوت تجربه کند و شهردار اول هم حالا درگیر راهروهای زندان به دلیل قتل همسر دومش باشد به اندازه کافی کارنامه مدیران اصلاحطلب شهر را سیاه کرده و به همین خاطر تغییر دوباره مدیر شهری حتما از گزینههای اصلی شوراییها نیست، اگر نه احتمالا برای آن درنگ نمیکردند!
از اینها که بگذریم، صحبتهای محسن هاشمی در آن برنامه تلویزیونی و ترسو خطابکردن حناچی از سوی شهردار تهران بیجواب نماند و فردای پخش برنامه، روزنامه همشهری، ارگان رسمی شهرداری تهران به نقل از حناچی نوشت: «در دوره پیشین مدیریت شهری تعداد قابلتوجهی اتوبوس برای سامانه بیآرتی خریداری شد که در ظاهر قدمی در جهت بهبود حملونقل عمومی و درنتیجه بهبود کیفیت هوا بود، اما درواقع نتیجهای جز افزایش آلایندگی در پی نداشت. اقدام به خرید و بهکارگیری اتوبوسها در زمان یادشده بهطور واضح و مشخص خلاف قانون بود. حال اگر قرار باشد اصرار عدهای از تصمیمگیران بر این بیقانونی فاحش را «جسارت» بدانیم، من نیز میپذیرم که فردی «جسور» نیستم. اما یقینا کسی که قانون را زیر پا میگذارد، جسور نیست؛ قانونگریز است. میثاق ما برای خدمت، قانون است و تعهد ما بر پیروی از آن. مشکلات شهر و کشور تنها درصورتی حل میشوند که راهکارها مبتنیبر قانون باشند، در غیر این صورت اگرچه در ظاهر میتوان سیاهه عملکرد را پر کرد، اما واقعیت این است که آینده شهر و شهروندانش به سرنوشتی نامعلوم سپرده میشود. ما در شهرداری تهران از اقدامات شتابزده و خلافقانون اجتناب میکنیم و به این رویکرد خود باور داریم.»
پساجسارتبازی مدیران شهری
کنش پینگپنگی رئیس پارلمان شهری با شهردار تهران بعد از واکنش حناچی هم تمام نشد و محسن هاشمی و محمد سالاری، عضو شورای شهر تهران دوباره با واژه جسارت جملهسازی کردند و بازی جسارت داشتن یا نداشتن بین مدیران شهری را ادامه دادند. محسن هاشمی در جلسه روز یکشنبه شورای شهر تهران لابهلای صحبتهای مهمی که در ارتباط با بودجه سال 99 کشور داشت، گفت که سهم شهروندان استان تهران از بودجه عمرانی که بیشترین نقش را در تولید درآمد ملی در کشور دارند، کمترین سرانه بین 31 استان کشور و کمتر از 60هزار تومان در سال است و سهم محیطزیست نیز از بودجه برای هر ایرانی هفتهزار تومان و نزدیک به صفر در سال است و طبیعی است با این بودجه نباید انتظار اقدامات مهمی را در حوزه محیطزیست داشت.
او به واکنش حناچی در ارتباط با سخنانش در برنامه پرونده ویژه هم پرداخت و گفت: «انتظار ما از شهردار تهران که در مورد قانونگرایی و اجتناب از قانونگریزی به ایشان حق میدهم، آن است که حداکثر تلاش خود را برای احیای حقوق شهروندان تهرانی در بودجه و تثبیت وظایف دولت در قبال حملونقل عمومی و محیطزیست پایتخت، به کار برند و قطعا شهروندان سایر کلانشهرها نیز که سیستم حملونقل عمومی آنها نیاز به تقویت و تجهیز دارد، از وضعیت موجود بودجه ناراضی هستند.»
البته این فقط محسن هاشمی نبود که درباره تعریف حناچی از جسارت سخن گفت، محمد سالاری، عضو شورای شهر هم در واکنش به سخنان حناچی گفت: «جناب آقای حناچی درست گفتهاید که بیقانونی فاحش را جسارت نمیدانید و حقیقتا حال این روز شهر تهران نتیجه عدول از قانون و حقوق عمومی شهر و شهروندان است و اما این را هم بدانید که قطعا میدانید داشتن جسارت برای عالیترین مقام اجرایی کلانشهر تهران آن هم در مدار قانون یکی از ضروریترین شاخصهای اولویتدار است و در این راستا استفاده از فرصت حضور در دولت و لابیگریهای موثر و مرسوم و در صورت لزوم بسیج جامعه مدنی و ظرفیت رسانهها بهمنظور مجاب کردن دولت و دستگاهها و نهادهای مسئول که به موجب فرازهای متعدد قانونی وظایف و مسئولیتهای قابلتوجهی در کمک به حل مشکلات شهر تهران و به خصوص کمک به توسعه حملونقل همگانی و کاهش آلودگی هوا دارند، ضرورتی انکارناپذیر است. جناب آقای حناچی! مطمئنا موضوع جسارت الزاما در مقابل بیقانونی تعریف نمیشود بلکه اداره کلانشهری با این حجم از گستردگی و پیچیدگی و ابرچالشهای موجود همچنان نیاز به جسارت هوشمندانه برای پرهیز از بیقانونی و پرهیز از زیر پا گذاشتن حقوق عمومی دارد.»
همهجا جسارت یعنی بیقانونی؟
از بازی جسارت و انواع آن، جسارت و رابطهاش با بیقانونی و... که بگذریم بد نیست کمی هم نگاهی به افعال و مسائل شهری بیندازیم که با هر شکلی از جسارت امکان وقوع آن بود و اگر واقع میشد خیلی از مطالبات شهروندان حالا وصول شده بود.
تعطیلی خطوط مترو
بعد از انتخاب شورایپنجمیها برای پارلمان شهری، یکی از اولین اقداماتی که صورت گرفت، تعطیلی خطوط 6 و 7 مترو تهران بود. بهانههایی هم که مطرح شد مساله ایمنی و برخی تجهیزات و... بود. وقتی این تعداد از خطوط طی چند سال ساخته شده است، آیا تجهیز آن که کار به مراتب آسانتری است، نمیتواند با سرعت و دقت بیشتری صورت گیرد؟ جسارت در تکمیل این خطوط نه بیقانونی است نه عدول از ارزشها و اهداف، فقط کمی پیگیری و دغدغهمندی میخواست تا با سرعتی بیش از سرعت لاکپشتی فعلی امکانات رفاهی شهروندان فراهم شود.
عدم تهیه و ترخیص بهموقع واگن مترو
یکی از مسائلی که به کرات درباره آن سخن گفته میشود ماجرای واگنهای مترو است. اینکه خطوط ما ظرفیت جابهجایی nمیلیون مسافر در روز را دارند اما بهخاطر کمبود و قدیمیبودن واگنها نمیتوانیم پاسخگوی نیازشان باشیم و... . چند وقت پیش که با مهدی چمران، رئیس شورای شهر سابق تهران حرف میزدیم، میگفت تعداد زیادی واگن در گمرک و در انتظار ترخیص هستند که بعد از گذشت دوسال از عمر مدیریت شهری هنوز تعدادی از آنها باقی ماندهاند. محسن هاشمی هم در ارتباط با این مساله به عدم پیگیری شهرداریها اشاره کرده بود و در یادداشتی در اینباره نوشت: «وزارت کشور، وزارت صمت، وزارت نفت و بانک مرکزی چهار رکنی هستند که باید تخصیص اعتبار از صندوق توسعه ملی را اجرایی کنند اما به دلیل گرههایی که ناشی از عدم فهم مشترک و همراهی دستگاههای مختلف و برداشتهای خشک از متن مصوبات و قوانین و عدم پیگیری مناسب شهرداریهاست پس از دو سال حتی هنوز یک دستگاه هم از این مجموعه ۱۹هزار اتوبوس به شهرها تحویل نشده و ساخت آن نیز حتی آغاز نشده است.» اینها هم حتما با کمی جسارت و پیگیری در قالب قانونی حل و فصل میشد.
دوچرخههای شهری
چند دههزار تومان ودیعه مردم، استفاده خوب و بار روانی مثبت دوچرخههای نارنجی در پایتخت، ایستگاههای متعدد و اثرگذاری در حملونقل و کیفیت هوا همه خروجیهای تصمیم بهرهبرداری از دوچرخه در سطح پایتخت بود. اما ناگهان همه این رویاپردازیها به خاطر عدم حمایت درست و کامل شهرداری و علیرغم شوآفهای مکرر و تبلیغات گسترده در ارتباط با آن از بین رفت و جز ایستگاههای خالی از دوچرخه، چیزی از این نارنجیهای پایتخت باقی نمانده است. آیا با کمی جسارت نمیشد دوچرخهها را در تهران حفظ کرد تا مردم از آن استفاده کنند و ما و مدیران شهری هم دلخوش به همان سهم حداقلی دوچرخهسواری در حملونقل شهری باشیم؟
تعلل در ایجاد محدودیت شورای معماری مناطق
کمی جسارت، سرعت و البته دغدغهمندی میتوانست و میتواند یکی از اصلیترین گلوگاههای شهرفروشی را سامان دهد. تحدید اختیارات شوراهای معماری مناطق و تصویب و اجرای آن مطالبهای است که در جهت کاهش شهرفروشی در پایتخت و منع شهرداریها برای کسب درآمد از این راه مدتهاست به راه افتاده اما هنوز راه به جایی نبرده است. این هم یکیدیگر از مسائل و مطالباتی است که با جسارت و در قالب قانون میتواند شهروندان و مطالبهگران را نسبت به مدیریت شهری امیدوار کند.
عایدی حضور در هیات دولت
وقتی قرار بود اصلاحطلبان ساکنان جدید ساختمان بهشت شوند، مکرر دیدیم قرابت فکری و جریانی شورای شهریها با دولت بهعنوان شعاری کارگشا طرح میشد. اتفاق مبارکی هم بود، بالاخره وقتی بعد از سالها تقابل و سنگاندازی این دو نهاد یعنی شهرداری و دولت در مسیر یکدیگر و عدم همیاری و کمک به هم قرار بود شهردار تهران در جلسات هیات دولت حاضر شود، خبر خوب و مهمی بود و جای امیدواری داشت. اما هرچه پیش آمدیم این خبر خوب و این امیدواری کدر شد تا جایی که دیگر امیدی به اثرگذاری این رابطه حسنه نرفت و نمیرود. به هرحال وقتی شوراییها همه بار را به دوش دولت میاندازند بهتر است ضمن یادآوری شعارها این را هم بگوییم که وقتی شهردار تهران امکان حضور در جلسات هیات دولت همسو و همفکر با مدیریت شهری را دارد، فقط با جسارت و شهامت میتواند مطالبات را وصول کند، نه با ترس. واعظی، رئیس دفتر رئیسجمهور روز گذشته در ارتباط با ماجرای ورود فوری اتوبوس به چرخه حملونقل پایتخت گفت: «تولید اتوبوس بسیار سادهتر از این موضوع است و اگر آقای شهردار به این نتیجه برسد که نیاز فوری به اتوبوس دارند میتواند درخواست خود را مطرح کند؛ چراکه امکان صدور اجازه موقت برای واردات خودرو وجود دارد.» این سخنان واعظی اینطور نشان میدهد که انگار تا به حال شهرداری تهران ضرورت ورود اتوبوس به کشور را درک نکرده و درخواستش را نداده و حالا باید منتظر درخواست او باشیم. بازهم سوال این است که با کمی جسارت این مساله زودتر از اینها قابل حل نبود؟ پیش از این سازمان برنامه و بودجه هم با ارائه گزارشی پرداخت بخشی از مطالبات شهرداری را متذکر شده بود؛ پرداختی که خروجی آن هنوز برای شهروندان ملموس نیست.
شهرداری همراه دولت روی اعصاب مردم
خلاصه اینکه مدیران شهری انگار فراموش کردهاند که دو سال از عمر چهارساله مدیریتشان بر پایتخت گذشته است و مردم همچنان چشمانتظار اقداماتی فراتر از وعده باد برای رفع آلودگی هوا و شایعاتی نظیر پولی شدن صندلیهای اتوبوس و تونلها و بزرگراهها هستند. مطالباتی که همه آنها به صورت مستقیم و سریع روی زندگی مردم اثرگذار خواهد بود و در شرایطی که تمام افعال در سطح دولتی و... در جهت عصبیتر شدن مردم در جریان است، حداقل شهرداری این مسیر را آب و جارو نکند و نمک به زخم مردم نپاشد.
* نویسنده: ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه