به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، آنچـه در پــی مـیآیــد، ادامه مجمــوعه مباحــث مطــرحشده از سوی دکتر علیاکبر ولایتی در مجموعه برنامـــههـــای «ایران» در سیمای جمهوری اسلامی ایران با موضوع تبیین تاریخ علم در اسلام و ایران است:
سقوط اصفهان، پایتخت سلطنت صفویه، در سال 1135ق، و فروپاشی این سلسله تاثیرات ناخوشایند دیرپایی بر تاریخ سیاسی ایران برجای گذارد. نادرشاه افشار گرچه کوشید کشتی توفانزده این سرزمین را به ساحل آرامشی برساند، اما به سبب نبود یک ساختار منظم و دیوانی کارآمد شبیه دوران صفوی، نهتنها تلاشهای نادرشاه و خلف او، کریمخان زند، در احیای دولت ایران عقیم ماند و از سوی وارثان سلطنت ایشان پیگیری نشد بلکه به هرج و مرجی انجامید که در تاریخ ایران کمتر مشاهده شده بود.
سرانجام، در این وضعیت نابسامان، به پیروی از الگوی دوران افشار و زند، یکی دیگر از واحدهای ایلی و طایفهای ایران به نام قاجار فعال شد و قدرت را در سراسر پهنه ایران بهدست گرفت. ساختار منسجم ایلی این خاندان نهایتا قادر شد ساختار دیوانی عهد صفوی را احیا و از توانمندیهای آن بهره برد و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایرانیان را بازیابی کند و آن را بار دیگر توانمند سازد.اما همین ساختار بهزودی معایب خود را نمایان کرد. دولت قاجار، هم به سبب طویل بودن دوران فرمانروایی، و هم به سبب همزمانی با تحولات بسیار مهم خارجی و داخلی و رفتار و عملکرد خاص این دولت در برابر آن تحولات، نقشی بسیار مهم- فارغ از خوبی یا بدی آن- در مقدرات امروز ایرانیان داشته است.
هنگامی که آغامحمدخان در ایران سرگرم نبرد و ستیز با جانشینان کریمخان زند و دیگر مدعیان تاج و تخت بود، تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی در اروپا بهگونهای ریشه دوانده و درحال تکوین بود که تاثیرات خود را در سراسر جهان و ازجمله ایران طی سالها و دهههای آینده باقی گذاشت. اوضاع و احوال اروپا و سیاستها و روابط بین دولتهای بزرگ آنچنان بود که ایران را خواهناخواه در این سیاستها و روابط، داخل کرد؛ بهگونهای که به سبب نبود دولتهای مقتدر در ایران، سرنوشت این کشور به سیاست دولتهای بزرگ و روابط آنان وابسته شد. باید توجه داشت که هر کشوری برای اتخاذ سیاستی مناسب در برابر کشورهای دیگر، باید شناخت کافی از طرف مقابل داشته باشد و اتخاذ سیاست درستتر به میزان شناختی که از آن کشورها وجود دارد، وابسته است.
پس توجه به این مطلب لازم است که اولیای امور ایران در اوایل دوران قاجار ادراک اندکی از اوضاع اروپا داشتند. درست است که روابط ایران و اروپا از قرنها پیش بهصورتی ضعیف آغاز شده بود و در عصر صفوی این ارتباط افزایش یافته بود؛ اما یورش غلجائیان شورشی به پایتخت صفویان و جنگهای داخلی ایران بعد از صفویه باعث شد که این رابطه بهشدت سست شود و اساسا یکطرفه شود؛ به این معنا که اروپاییان گرچه نمیتوانستند با ارسال سفرای موثر به دربار پادشاهان بزرگ و کوچک ایران از اوضاع ایران درک کافی بیابند، اما از طریق دو کمپانی هند شرقی انگلیس و هند شرقی هلند (VOC) و نیز مبلغان مسیحی مستقر در مراکز شهری بزرگ ایران و همچنین، از طریق گزارشهای جهانگردان اروپایی که بعضا اطبایی هم در میان آنها بودند، توانستند به کنه جامعه ایرانی و رفتار و منش آن دست یابند و زمینهای برای گسترش استعمار به این نقطه از آسیا بچینند. گزارشهای بازمانده از این چند گروه شاهدی متقن بر دقت این اشخاص حقیقی و حقوقی در ثبت و ضبط رفتار و سکنه ایرانیان و واکنشهای ایشان به حوادث است.
قدیمیترین سند از حضور پزشکان خارجی در ایران دوران قاجار، برخلاف باور معمول، نه مربوط به دوران فتحعلیشاه و ورود هیاتهای رسمی دول اروپایی بلکه مربوط به زمان آغامحمدخان قاجار است و آن سند، یادداشتهای گیوم آنتواناولیویه1 (1814– 1756م) فرانسوی در سفرنامه 6جلدیاش است. سفرنامه اولیویه یکی از ارزشمندترین متون مربوط به تاریخ ایران در مقطع حساس تغییر سلطنت از آغامحمدخان قاجار به فتحعلیشاه است؛ اهمیت این سفرنامه به حدی است که بلافاصله پس از بازگشت اولیویه از ایران و سفر وی به نواحی شرقی (عثمانی و مصر) به زبان آلمانی هم ترجمه شده و در اتریش به چاپ رسیده است. اولیویه افزون بر عضویت در هیاتمدیره (دیرکتوار) فرانسه و شرکت در مسائل سیاسی پزشک نیز بود. شغل وی این امکان را برایش فراهم میکرد که افزون بر محافل سیاسی و دیپلماسی ایران، بهراحتی با مردم و اشخاص معمولی کشور تماس داشته باشد.
-1Guillaume Antoine Olivier