لازم است هر مدرسه عالی علوم‌انسانی رو به‌سوی دانش و نظم تمدنی ایرانی- اسلامی داشته باشد. چنین مدرسه‌ای با ایده بازاندیشی حکمرانی، بازاندیشی علوم‌انسانی و بازاندیشی نظم تمدنی و به جهت فعال‌سازی نظام نهادی دانشی شروع به‌کار تواند کرد.
  • ۱۳۹۸-۰۸-۰۲ - ۰۵:۳۵
  • 10
مدرسه، پیوند شهر و دانش
مدرسه، پیوند شهر و دانش

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، تعداد موسسات آموزش عالی (نهادهای دانشی) در ایران از بسیاری از کشورها -مثل روسیه، کانادا، ژاپن، آلمان، استرالیا، آرژانتین، مصر، ترکیه و عربستان- که جمعیت یا وسعت سرزمینی بیشتری از ما دارند، بیشتر است. ما می‌پنداریم هرچه بر تعداد این موسسات بیفزاییم مسیر پیشرفت و توسعه کشور هموارتر می‌شود. این پندار تماما بی‌وجه نیست اما توفیق نهادهای دانشی در پیشرفت کشور، شرایط و الزاماتی دارد. حضور این موسسات در کشور ما همچون سیاهی‌لشکرانِ نبرد پیشرفت و توسعه بوده که شاید بودن‌شان را بتوان با تکنیک‌های «جلوه‌های ویژه جهت چاپ مدارک تحصیلات عالیه» و «گزارش‌های صوری مدیران» جایگزین کرد؛ اما آیا اگر بهترین جلوه‌های ویژه بصری بدون حضور «یکی مرد جنگی» روی پرده سینما رود، مخاطب را راضی خواهد کرد؟ به‌راستی موسسات علمی چه نقشی در پیشرفت و توسعه داشته‌اند؟

نخستین‌ بار افلاطون در محلی که به یاد مردی جنگی ملقب به «آکادموس» نام گرفته بود، «آکادمی» را در کنار شهر آتن بنا نهاد. آکادمی محل بحث و پژوهش‌هایی قرار گرفت که سرآغاز تفکر فلسفی است. آکادمی براساس یک سیر آموزشی سختگیرانه قصد داشت برای سامان شهر، فیلسوف‌شاه تربیت کند. بعدها قدیمی‌ترین دانشگاه‌های جهان (بلونیا، پاریس، ناپل، تولوز، آکسفورد، کمریج و...) در نظام نهادهای دانشی شارلمانی تاسیس شدند. این نظام آموزشی سه کارکرد برای جامعه داشت: اولا ذیل نهادهای دینی و اندیشه‌های الهیاتی-اسکولاستیکی به تربیت «رهبران الهی» می‌پرداخت، ثانیا در بستر نهادهای سیاسی، تحت‌عنوان مطالعات حقوقی به پژوهش و تربیت کارگزار حکومت مشغول بود و ثالثا در مدارس هنرهای آزاد، علم و هنرهای آزاد را ترویج و گسترش می‌داد. سال‌ها بعد با قدرت گرفتن علوم طبیعی و برخی مخالفت‌های کلیسا برای ورود این علوم به مدارس دینی، این آکادمی‌های سلطنتی بودند که بستر رشد دانش تجربی را فراهم کرده و منشأ تحولات شدند؛ برای مثال پس از تاسیس آکادمی سلطنتی انگلستان، نیوتون ظهور کرد و 170 سال پس از آن، انقلاب صنعتی در این کشور به بار نشست.

دانش و فعالیت نهادهای دانشی نه‌تنها تغییراتی را در نظم اجتماعی-‌ اقتصادی به‌همراه داشته –مانند نمونه آکادمی‌های سلطنتی و انقلاب صنعتی- بلکه همواره متاثر از تحولات تاریخی تمدنی بوده است؛ اندیشمندان به اقتضای نظم تمدنی جدید، به نهادهای دانشی جدیدی توجه کرده‌اند. با شروع جنبش روشنگری، ایده‌های بازنگری در دانشگاه‌های سنتی و طرح نظام نهادهای دانشی هم‌هنگام با رشد اندیشه‌ها، مکاتب و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیکی از طرف متفکرانی همچون ویلهلم فون همبولت –با طرح دانشگاه برای تربیت انسان خودمختار و کنشگر و پژوهش‌هایی در جست‌وجوی حقیقت- گاسپار مونژ -با طرح دانشگاه ناپلئونی برای تربیت نیروی متخصص و پژوهش‌های کاربردی- و جان هنری نیومن –با طرح دانشگاه برای تربیت جنتلمن و انجام پژوهش‌های مقید به هنجارهای علمی- منشأ اثر شد و بعد از آن نیز اقتصاددانانی همچون شومپیتر، ساخارپولس و شولتز و جامعه‌شناسانی چون پارسونز، ریسمن، بوردیو و مرتون از کارکرد و نقش دانشگاه‌های مدرن بحث کردند. ایشان کارکرد دانش یا درواقع ماموریت نهاد دانش را در مناسبت با جامعه خود، کشف و تبیین کردند. از طرف دیگر تحول دانش، قرین ظهور نهادهای دانشی است، به‌نحوی که بسط و توسعه آن در گرو تحقق این نهادهاست. نه‌فقط دانش سنتی که بر سنت‌های اخلاقی و الهیات سیاسی استوار بود -که قرین مدارس کلیسایی و حوزه‌های علمیه بوده- و نه‌فقط دانش تجربی، ریاضیاتی و انسان‌محور جدید –که قرین دانشگاه، مراکز پژوهشی و آکادمی‌ها بوده- بلکه حتی دانش بازارمحور، جهانی‌شده و کامپیوتریزه معاصر نیز در قالب نهادهای دانشی ظهور یافته، تطور پیدا کرده و سنت تاریخی خود را حفظ کرده و مسائلش را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده است. ظهور نهادهای دانشی معاصر مانند Open University، E-University، Market University، Corporate University، Enterprise University، Digital University، Phoenix University و شرکت‌های تحلیل بزرگ ‌داده‌های جهانی همچون گوگل، آی‌بی‌ام و اوراکل، قرین ظهور مباحث لیوتار، دریدا، ریدینگز پیرامون وضعیت دانش پست‌مدرن بوده‌اند.

این تمام ماجرا نیست. بعدها فیلسوفانی همچون گادامر، گرامشی، هابرماس، بلوم، دریدا و فوکو از جایگاه دانش و نهادهای دانشی در مدرنیته و زندگی و سیاست معاصر حرف‌های بیشتری زدند. در نگاه آنها دانشی که در ارتباط تنگاتنگ با سازمان دانش است، در نسبت با نظم تمدنی -که با تعابیری همچون سنت، نظام جهانی، زیست‌جهان یا گفتمان طرح‌شده- شکل گرفته است لذا دانش خاص دوران سنت، دوران مدرن و دوران پست‌مدرن معنادار خواهد بود. هم‌هنگام که به پرتوافکنی سیاست و نظم تمدنی بر دانش و معنادهی به انواع دانش توجه می‌کنیم باید به تلاش حکومت‌های کنونی در ورود دانش جدید و نهادهای دانشی به همه عرصه‌های اجتماعی برای توسعه کشورشان نیز توجه کنیم؛ آموزش‌عالی‌ای که به گفته کلاک کر -ریاست دانشگاه کالیفرنیا و نظریه‌پرداز حوزه آموزش عالی- در قالب ابردانشگاه (multiversity) یا دانشگاه‌های جامع به تمام بخش‌های جامعه ورود می‌کند و سیاست، اجتماع، اقتصاد و صنعت و تکنولوژی را می‌سازد. بنابراین نظم تمدنی (سیاست)، دانش و نهاد دانش در پیوند ارگانیک با یکدیگر شکل گرفته و تطور یافته‌اند.

دانش جدید در ایران نیز با تاسیس مدارس (عمومی و تخصصی)، مراکز تربیت معلم (دانشسراها)، دانشگاه‌ها، کالج‌ها، فرهنگستان‌ها، انجمن‌های علمی، پژوهشکده‌ها، بنیادهای علمی و فرهنگی، مراکز پژوهشی، قطب‌های علمی، دایره‌المعارف‌نویسی‌ها، اندیشکده‌ها، پارک‌های علم و فناوری و...  پای در راه تربیت نیروی انسانی و پژوهش، ساخت ملت و ایجاد مشروعیت برای دولت جدید ایران و معنابخشی به زندگی و هویت جمعی نهاده است. شاید در تاریخ 150 سال ورود دانش جدید بارقه‌های امیدی از این ماموریت‌ها در برخی نهادهای دانشی پدید آمده باشد، اما مساله اساسی این است که دانش جدید در ایران معاصر ساخت نهادی پیدا نکرده است (تبدیل به نهاد نشده است)؛ نه می‌داند از گذشته کدام صورت‌های تربیت، طرح پرسش‌های پژوهشی، عناصر هویت‌ساز ملی و ویژگی‌های مشروعیت‌ساز حاکمیت و معنابخش به زندگی شروع کرده و به وضعیت کنونی خود رسیده است و نه می‌داند به کدام‌سو خواهد رفت یا باید برود. نهادهای دانشی در ایران گم شده‌اند و اساسا تاریخ و جغرافیا ندارند. آنها درون یک نظم تمدنی شکل نگرفته‌اند. آیا می‌توان امید داشت که یک نهاد دانشی (تو بخوان یکی مرد جنگی) اولا با شناخت وضعیت سیاسی، تمدنی و تاریخی ایران و جهان، ثانیا درک موقعیت دانش مدرن و پست‌مدرن جهانی و معارف سنتی و دینی ایرانی، ثالثا با توجه به نقش و کارکردهای مورد نیاز نظام نهادهای اجتماعی، طرحی بیفکند و نظام آموزشی و پژوهشی‌ای دراندازد که آغاز پایان تاریخ گمگشتگی نهادهای دانشی شود؟

از زمان آتن یونانی و مجاورت آکادمی افلاطون با آن، تا آتن آمریکایی کنونی (لقب شهر بوستون) که در مجاورت آن «ام‌آی‌تی» و «هاروارد» سکونتگاه اندیشمندان بزرگ جهان شده‌اند (رسالت دانشگاه هاروارد)، دانش همواره به کمک نهادهای دانشی عامل، خادم و مامور به ساخت جامعه خود در شهر، دولت و جهان بوده است. دانش نه‌تنها در نهاد دانش بلکه در قلب مراکز، سیستم‌ها و اکوسیستم‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بالنده شده و هم تاریخ و راه خود را پیدا کرده و هم تاریخ‌ساز شده است. به‌نظر راقم این سطور، هر مدرسه عالی علوم‌انسانی با نگاه اجمالی به وضع سیاست، باید بر چنین قصدی باشد. تاسیس نهادهای دانشی با نگاه اجمالی به سیاست، یک آغاز است؛ آغازی برای مشارکت در ساخت آینده جهان. نهاد دانش و دانش در ایران باید بتواند سیاست بسازد و تاریخ آینده را رقم بزند.

توسعه حکومت‌ها به حضور دانش در همه عرصه‌های اجتماعی نیاز دارد و دانش نیز در قالب نهاد دانش این حضور فراگیر را ایجاد می‌کند. تحول حکمرانی در شهرها، دولت‌ها و جهان در ماموریت نهادهای جامعه ازجمله نهادهای دانشی موجود و نهادهای دانشی جدید بازتاب می‌یابد. از یک طرف نهادهای دانشی پرنفوذ جهان همچون موسسه رند، خودش را پیروز جنگ غرب با شوروی دانسته، ماموریت سهل و ممتنع خود را تلاش برای ساخت جهانی ایمن‌تر، سالم‌تر و مرفه‌تر قرار داده است؛ یا اندیشکده هریتیج که به حمایت‌ از ترامپ شناخته ‌می‌شد، ماموریت خود را تدوین و ترویج سیاست‌های عمومی مبتنی‌بر حفظ و بازتعریف ارزش‌های بنیانگذاران آمریکا یعنی آزادی می‌داند و از طرف دیگر نهادهای دانشی آوانگارد که در دوران معاصر پش از کامل‌شدن نظام نهادهای دانشی -دانشگاه جامع، انجمن، آکادمی، پژوهشکده‌، پارک و اندیشکده و...- شکل گرفته‌اند، همگی ماموریت خود را حضور حداکثری در ساخت آینده جهان می‌دانند: بنیاد ملی علوم ایالات ‌متحده (NSF) و آکادمی علوم و انسانیات اتحادیه اروپا (ALLEA)؛ نسل جدید اندیشکده‌‌ها مثل «مراکز تحقیقات علوم‌اجتماعی» یا «آزمایشگاه علوم‌اجتماعی» (Social Sciences Lab) که با هدف توسعه‌ روش‌های تحلیلی کمی بزرگ‌داده‌ها یا ایجاد نزدیکی میان علوم‌اجتماعی، علوم‌انسانی و علوم مهندسی تشکیل شده‌اند؛ «آزمایشگاه خط‌مشی» (Policy Lab) که با هدف خلق راه‌حل‌های بدیل برای تحول اجتماعی تاسیس شدند؛ «مرکز رشد نوآوری اجتماعی» (Social Innovation Incubator)؛ «مرکز رشد نوآوری اجتماعی» (Social Innovation Incubator)؛ «پارک علوم‌اجتماعی» (Social Science Park) مانند «پارک علوم‌اجتماعی دانشگاه کاردیف» (SPARK) یا «پارک هالستیک» (HASSP) در شهر گوتنبرگ یا «پارک دانشگاه بارسلونا»، «موسسه مطالعات پیشرفته» (Institute for Advanced Study) که تحقیقات میان‌رشته‌ای، آوانگارد و غیرمعمول در حوزه علوم‌اجتماعی و انسانی در آنها صورت می‌پذیرد و فارغ از نیازهای روزمره، به فردا فکر می‌کند.

بنابراین لازم است هر مدرسه عالی علوم‌انسانی رو به‌سوی دانش و نظم تمدنی ایرانی- اسلامی داشته باشد. چنین مدرسه‌ای با ایده بازاندیشی حکمرانی، بازاندیشی علوم‌انسانی و بازاندیشی نظم تمدنی و به جهت فعال‌سازی نظام نهادی دانشی شروع به‌کار تواند کرد. نهادهای دانشی عامل شکل‌گیری دانش هستند، دانشی که آماده آزمودن خود برای تحول جهان باشد. امروزه نهادهای دانشی و دانش آینده در همین بسترها درون شهرهای مهم جهان شکل می‌گیرند: در بوستون با دانشگاه هاروارد و ‌ام‌آی‌تی، در لندن با دانشگاه‌هایی همچون یوسی‌ال، کالج سلطنتی لندن، کی‌سی‌ال، منچستر و ال‌اس‌ای رتبه اول شهرهای دانشگاهی از نگاه دانشجویان در سال 2019 دارد و در دو شهر کوچک کنار لندن -آکسفورد و کمبریج- حضور دارند؛ در سن‌خوزه که مجاورت سانفرانسیسکو بوده و نه به‌نام خودش بلکه به‌نام مرکز دره سیلیکون -قطب شرکت‌های دانش‌بنیاد جهان- پیوند خورده؛ در پاریس با چندین دانشگاه مطرح جهانی ازجمله 13 دانشگاه با نام پاریس (از پاریس یک تا پاریس 13)، ای‌ان‌اس و سوربون شناخته می‌شود؛ در توکیو که نه‌تنها دانشگاه‌های ژاپنی و دانشجویانی از سراسر جهان دارد، بلکه مقر دانشگاه سازمان‌ملل است؛ در تورنتو که طبق رسالت دانشگاهش -دانشگاه تورنتو- دانشگاه، ساخت شهرش را به‌عهده گرفته و به ثمر رسانده است و در ملبورن که شهرش به امید دانشگاهش خود را مهد پرورش رهبران آینده جهان می‌داند. نه‌فقط پیشرفت شهرها و حکومت‌ها بلکه پیشرفت کل جهان معاصر به دانش و نهادی دانشی بسته است. مدرنیته با روشنگری آغاز شد و پست‌مدرنیته به گفته کاستلز جهان اطلاعات است و اقتصاد و صنعت آن دانش‌بنیاد هستند و اگر نهادهای دانشی برجسته در دنیای معاصر تاسیس نشوند، آیا اساسا راه دیگری برای سامان‌دادن به شهرها و دولت‌ها وجود دارد؟

ما نیز برآنیم که در یک مدرسه عالی علوم‌انسانی، مجری و مروج نوآوری در حوزه پژوهش‌های میان‌رشته‌ای و بنیادی در راستای تحول ساختار تحول دانش در جهت تحول نظم تمدنی از مسیر حل نوآورانه مسائل با رویکردهای فراشته‌ای، فرابخشی، فرامقیاسی در گفت‌وگو با الهیات سیاسی- اسلامی باشیم. فرارشته‌ای‌بودن به‌معنای به تعلیق بردن مرز و نظم رشته‌ها و حل نوآورانه مسائل به‌معنای همکاری در تحقیقات میان‌رشته‌ای با مدیران، تصمیم‌سازان و فعالان بخش‌های مختلف عمومی، اقتصادی و صنعتی است. پس با همت این ایده را دنبال خواهیم کرد و امید که با حمایت مخاطبان، دشواری طرحی که در پیش است، هموار شود.

* نویسنده: مهدی مظفری‌نیا، مدیرعامل موسسه پگاه روزگار نو

 

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰