به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، روزی را که عزمم را جزم کردم و این افتخار نصیبم شد تا با یادگارهای هشت سال دفاع مقدس -که البته باغبانهای این باغ زرین و مقدس هستند- دیدار کنم، بهیاد دارم و برخود میبالم. ضمن اینکه خاطره آن لحظات تلخ و شیرین هیچگاه از یادم نخواهد رفت. با چند خانواده محترم این لالهها دیدن کردم. با آنها شاد شدم، گریستم، افسوس خوردم، دلتنگ شدم، حسرت خوردم و از برخی مسائل غمگین شدم. پرسانپرسان و با هر سختی که بود توانستم این عزیزان را پیدا کنم. برخی آسمانی شده و به وصال فرزند، همسر، برادر و پدر خود رسیده بودند. برخی هم تغییر اسکان داده بودند. هر چند در این راه صواب، بنیاد شهید مناطق 12 و 13 بینصیب ماند و از کوچکترین همکاری دریغ کرد اما...
چه دریادلانی! با آنکه نزدیک به چهاردهه از پرپر شدن این لالهها میگذشت، اما همین که متوجه شدند حقیری از آنان یاد کرده و پای درددلشان نشسته، با چشمانی اشکبار به گرمی از من استقبال کردند و مرا لایق همصحبتی خود دانستند. این عزیزان هنوز که هنوزاست، سالگرد تولد و شهادت دلبندشان را مانند روزهای نخست با عشق برگزار میکنند. در یکی از این دیدارها، پدر یکی از این دستهگلها، با آنکه از بیماری آلزایمر رنج میبرد، همین که به عکس فرزند دلبندش که در قاب عکس روی طاقچه مزین شده بود خیره شد، اشک از چشمانش سرازیر شد. زبان از گفتن این لحظهها قاصر است، اما فقط باید دید و شنید تا باور داشت.
* عکاس: کامیار خطیبی