اصلاح رسانه مسیر طولانی می‌طلبد، از ایده و مخاطب‌شناسی تا ساختار‌ها و روند‌ها و البته نیروی انسانی رسانه ملی نیاز به تغییرات مهم دارد و پیمودن این مسیر طولانی جز با گفت‌و‌گو ممکن نیست، «فرهیختگان» آماده شکل‌دهی به این گفت‌وگو است.
  • ۱۳۹۸-۰۷-۰۹ - ۱۸:۳۱
  • 00
راه‌حل سوم برای بهسازی صدا‌وسیما
راه‌حل سوم برای بهسازی صدا‌وسیما

به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، شاید حالا که کمی از بحث‌های دو، سه هفته قبل حول ‌‌و‌ حوش صدا‌و‌سیما گذشته و گرد‌ و ‌خاک جدل‌های قلمی و غیر‌قلمی که آغازش با یک متن خارج از عرف و با‌ انگیزه‌های سیاسی و غیر‌فنی بود خوابیده است، فرصت بهتری باشد برای نقد جهت بهسازی صداوسیما؛ صداوسیمایی که با همه افت و خیز‌ها همچنان مهم‌ترین رسانه ایرانی است و باید زبان گویا و تصویرگر امید‌ها و فرصت‌ها و چشمِ نگرانِ کاستی‌های ایران و انقلاب باشد در پنجمین دهه و در جولانگاه رسانه‌های نو‌پدیدی که مشحون از فرصت‌ها و تهدید‌ها هستند.

نقد صداوسیما در عصر پیچیدگی‌های رسانه و سیاست، سهل و ممتنع است، هم سخت است و هم آسان. آسان است چون می‌توان گوشه‌ای از ماجرا را دید و فریاد زد و پروپاگاندا و آگراندیسمان کرد و از کاه کوه ساخت و مثنوی هفتاد من کاغذ نوشت و سخت است چون زمانه، زمانه پیچیدگی‌هاست؛ خصوصا برای افرادی که در رسانه، سختی‌ها‌ی کار را دیده‌اند و رسانه به ما هو رسانه و رسانه برای گزارش کار مساله‌شان نیست و به مخاطب، علایق و سلایقش هم نظری دارند و به عمق اثر‌بخشی پیام رسانه‌ای هم فکر می‌کنند و می‌دانند که رسانه بدون مخاطب و رسانه بدون اثر‌بخشی پیامِ ارزشمند بر مخاطب هیچ است.

 ساده‌سازی در نقد ممنوع

صداوسیما ضعف‌های آشکار و نهان زیادی دارد، اما نقدش پیچیده است، پیچیده‌تر از آنکه ساده‌سازی کرد و ماجرای ناکارآمدی‌اش را به دانش‌آموزان مدارس خانی‌آباد و یاخچی‌آباد و احیانا محله طلاب مشهد تقلیل داد. شاید همین ساده‌سازی‌ها بود که عده‌ای را به این نتیجه رساند که با جدا‌کردن دخل و خرج و تولید و نمایش محصولات فرهنگی خاص از جریان بدنه و شبکه ساختن و جشنواره راه انداختن می‌توان شق‌القمر کرد، شاید از بستر چنین مواجهه‌ای با رسانه و چنین فهمی از مخاطب شبکه افق متولد شد، شبکه‌ای که دیگر نوپا نیست و می‌توان به عملکردش نمره داد و این سوال را پرسید که آیا آرمانشهری که دوستان تصویر می‌کردند حالا نمره قبولی می‌گیرد یا نه؟ گزارش‌ها درباره تعداد مخاطبان این شبکه چه می‌گوید؟ در همین سیمای ناموفق، افق در رتبه‌بندی شبکه‌ها چندم می‌شود؟ آیا افق حتی توانسته مثلا چهار میلیون رای سیاسی خاص در انتخابات سال 92 را هم پای کار خود نگه دارد یا نه؟

افق ظرفیت‌های سخت‌افزاری بزرگی دارد، نگارنده خود مدتی در این شبکه فعالیت کرده و تا حدودی با جزئیات برنامه‌سازی در آن آشناست، عوامل متعددی مانند نیروی انسانی، ساختار، امکانات، بودجه و... را می‌توان در موفقیت یا عدم موفقیت یک رسانه موثر دانست. وضعیت این پارامتر‌ها در افق بد نیست، لذا راز ناکامیابی نسبی افق را باید در همان ایده تفکیکی جست.

درواقع ایده آلترناتیوی که برخی منتقدان برای صداوسیمای فعلی ارائه می‌دهند یک دیکته نانوشته نیست، بلکه یک موجود به فعلیت رسیده است که در جدول رده‌بندی همین سیمای فشل هم به لیگ دو سقوط می‌کند. اما ریشه منازعه کجاست؟

 دوقطبی تاریخ‌گذشته پیام - سرگرمی

اگر عینک خوش‌بینی به چشم بزنیم و ‌انگیزه‌های سیاسی قوی برخی منتقدان که میان تعابیر و ادبیات دینی سترگ و ارزشمندی مانند امر به معروف و نهی از منکر و... زرورق پیچ شده است را نبینیم، آغاز نزاع را باید در تعریف مخاطب جست‌وجو کنیم. ریشه ماجرا به جدال قدیمی آنتن-ارزش برمی‌گردد، به دوقطبی منسوخ سرگرمی-پیام و وقتی ذهن در این قالب‌ها گیر کرد چنین بحث‌هایی شکل می‌گیرد، طیفی از مدیران فعلی رسانه در این دوقطبی تاریخ‌مصرف گذشته مرعوب آنتن‌ هستند و جمعی از منتقدان دیکته‌نوشته حتی اگر در نظر نگویند در عمل فاتحه‌خوانان سرگرمی هستند. اما آیا اساسا چنین دعوایی که حداکثر تا اوایل دهه 90 تاریخ‌انقضا داشته است، فی‌الحال موضوعیت دارد؟

  تصویرمان از مخاطب چیست؟

مخاطب رسانه در ایران با لحاظ‌کردن دوتحول جدی، اول در سبک زندگی و دوم در ابزارهای ارتباطی به‌طور مبنایی مخاطب متفاوتی شده است که بازی از مد افتاده بالا را به‌ هم می‌زند. چند روز پیش در مطلبی خواندم که فلان فیلم پرفروش دهه 60 با احتساب قیمت بلیت امروز سینما نزدیک به 140 میلیارد می‌فروخته است! البته نویسنده خبر احتمالا دوست ندارد به این سوال فکر کند که آیا سلیقه مخاطب امروز همان است که بود و حالا هم مردم همه عقاب‌پسندند یا نه؟

  تغییر ذائقه مخاطب متناظر با تغییرات در سبک زندگی و مدیوم رسانه

رسانه به معنای مدرنش اعصار گوناگونی را از سر گذرانده، گذر از رسانه مکتوب به رسانه شنیداری و بعد به رسانه دیداری و جلوتر به رسانه برخط یک‌سویه و حال رسانه برخط دوسویه سیر تطور رسانه در دو، سه سده اخیر است. هویت‌یابی رسانه دوسویه در اینستاگرام و توئیتر و تا حدی تلگرام، نمونه‌های عینی این تغییرات است؛ تغییراتی که در ارتباطات اجتماعی تحولات مهمی ایجاد کرده است. تبدیل مصرف‌کننده پیام (مخاطب) به تولید‌کننده و مصرف‌کننده هم‌زمان محتوا، کم‌رنگ شدن نقش محمل انتقال پیام به جهت در دسترس بودن وسایل ارتباطی برای همه و مهار رسانه‌های کلان به‌وسیله رسانه‌های خُرد، اتفاقات مهمی است که می‌توان همه آنها را ذیل مفهوم تکثر رسانه‌ای جمع‌بندی کرد، اتفاقاتی که با تغییرات اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی هم تناظر دارد.

در ساحت اجتماعی با روی کار آمدن دولت سازندگی و در پیش گرفتن سیاست تعدیل اقتصادی و حمایت از مدل توسعه سرمایه‌سالارانه، تفاوت‌های مهمی در زیست جهان جامعه ایرانی ایجاد شد، هم‌زمان با به حاشیه رفتن نسبی ارزش‌های پایه‌ای چون عدالت، مناسباتی در حوزه فرهنگ حاکم شد که نتیجه عملی‌اش شکل‌گیری یک طبقه متوسط مدرن بود، با تشدید این مولفه‌ها در دوره اصلاحات این طبقه اجتماعی فربه‌تر هم شد، بزرگ‌شدن طبقه متوسط و هژمون‌شدن فردگرایی در زندگی مردم خصوصا در شهرهای بزرگ، برخی شکاف‌ها را در جامعه ایرانی تشدید کرد، بروز عینی این شکاف‌ها در انتخابات 88 کاملا قابل رویت بود، قطبی‌شدن جامعه در سه شکاف دین-سکولاریسم، توده-نخبه و مستضعف-مرفه برای اولین‌بار در این سال عینیت یافت، شکاف‌هایی که هرچند در سال‌های آتی سعی شد به‌نوعی ترمیم شود، اما کم و بیش باقی است و همین شکاف‌ها به تکثر سیاسی و اجتماعی کم‌سابقه‌ای بدل شده است. تکثری که با تکثر رسانه‌ای بازتولید و تشدید هم می‌شود و مخاطبی را روبه‌روی رسانه ملی می‌نشاند که علایق و سلایق و ‌انگیزه‌های متفاوت و بعضا معارضی دارد.

  رسانه ملی با این تکثر چه می‌کند؟

تصور متکثر ‌بودن و طیفی ‌بودن مخاطب برای مدیران صداوسیما خیلی سخت نیست، البته برای طیفی از منتقدان را نمی‌دانم، چون در برخی نامه‌ها و اظهارنظر‌ها و واکنش‌های سیاسی جوری از مردم سخن می‌گویند و تصویری از مطالبات مردم ارائه می‌کنند که چنین تکثری در منظومه فکری‌شان دیده نمی‌شود، این فهم از مخاطب در کنشگری این طیف در انتخابات 92‌، ظهور و بروز بیشتری داشت. خاطرم هست دو روز قبل از 24 خرداد 92 در گفت‌وگو با یکی از همین دوستان، وی تاکید فراوانی داشت که دو نفر از کاندیدا‌ها غیر از حسن روحانی به دور دوم انتخابات می‌روند و البته در شامگاه 24 خرداد با ارسال پیامک‌هایی از نتایج صندوق چند روستا که شمرده شده بود، قاطعانه از عدم پیروزی روحانی می‌گفت، این در اقلیت‌ بودن و خود اکثریت ‌پنداری در آن انتخابات تمام نشد و تبدیل به فاکتور بسیاری از تشخیص‌ها و تجویز‌های اشتباه دیگر هم شد.

از این طیف منتقدان که بگذریم، برخی مدیران سیما با علم به این تکثر راه‌حل ساده و اشتباهی هم پیدا کرده‌اند، مرعوب آنتن ‌بودن و باج‌ دادن به جریان روشنفکری و ذبح جهت‌گیری‌های دینی، ملی و انقلابی به پای آنتن و مخاطب و البته تجربه نشان داده است اکثرا در جذب مخاطب هم توفیق چندانی پیدا نمی‌کنند. ساخت سریال‌هایی مانند «عروس تاریکی» یا «بوی باران» که به کرات در سیما اتفاق افتاده، حاصل این نوع نگاه است؛ نگاهی که به‌وسیله مدیران عموما کهنسال و بازنشسته حمایت هم می‌شود، تولیداتی که نه جهت‌گیری دقیقی دارند و نه کیفیت ساخت بالایی، تولیداتی که اصلا معلوم نیست برای چه ساخته شده‌اند و قرار است چه دردی را از جامعه دوا کنند؟ تولیداتی کم‌مایه که عموما پژوهش درستی هم پشتوانه‌شان نیست و شفاف نیست از چه مسیری به آنتن راه پیدا کرده‌اند.

تشدید این نگاه، اوضاع نابسامانی را ساخته که راه را برای ابتذال در نقد سیما باز می‌گذارد، آن هم توسط ایده‌ای که این تکثر را عملا به رسمیت نمی‌شناسد و مدل جایگزینش تکثیر شبکه افق به اندازه همه شبکه‌های سیماست. اما آیا راه‌حل از چاله به چاه افتادن است؟

  راه سوم، راه‌حل شدنی...

آیا نمی‌توان تکثر و زیست جدید را به رسمیت شناخت و آنتن و ارزش، پیام ملی-دینی و سرگرمی را با هم جمع زد؟

در خود همین صداوسیما‌ی خسته که امروز نقدش نقل محافل است تجربه‌های موفقی وجود داشته که نشان می‌دهد این کار شدنی است، می‌شود هم به مخاطب دهن‌کجی نکرد و سلایقش را به رسمیت شناخت و هم از ارزش‌های ملی دینی عدول نکرد و حرف حساب را به حرفه‌ای‌ترین شکل ممکن زد. «کیف انگلیسی» ضیا‌ءالدین دری، «مختارنامه» و «معصومیت از دست رفته» داوود میرباقری، «خاک سرخ» ابراهیم حاتمی‌کیا، «روزگار قریب» کیانوش عیاری، «در چشم باد» مسعود جعفری‌جوزانی، «یوسف پیامبر» مرحوم فرج‌الله سلحشور، «وضعیت سفید» حمید نعمت‌الله، «پایتخت» سیروس مقدم و... نمونه‌هایی از این دست هستند، کار‌هایی که جدی‌ترین حرف‌های انقلاب و ایران را به پیچیده‌ترین شکل ممکن و توسط حرفه‌ای‌ترین افراد می‌زد؛ کار‌هایی که در بازپخش هم هنوز مخاطب دارد، کارهایی که تولید آنها مدیرانی می‌خواهد که نه اهل تکفیر، بلکه اهل تعامل با اهل هنر باشند، صاحب ایده، گفتمان و ادبیات باشند و بتوانند در تعامل و به شکل اقناعی نه با بخشنامه و دستور آنچه به درد رسانه تراز انقلاب اسلامی می‌خورد را از دل کار دربیاورند.

اصلاح رسانه مسیر طولانی می‌طلبد، از ایده و مخاطب‌شناسی تا ساختار‌ها و روند‌ها و البته نیروی انسانی رسانه ملی نیاز به تغییرات مهم دارد و پیمودن این مسیر طولانی جز با گفت‌و‌گو ممکن نیست، «فرهیختگان» آماده شکل‌دهی به این گفت‌وگو است.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰