بحران سوریه آنقدری طول کشیده که خود به دورههای بزرگ، مدتدار و متفاوت قابل تقسیم است. در ادامه، به روندهای موجود در این بحران پرداخته شده که در دوره کنونی به تشدید اوضاع کمک کردهاند.
۱- خورده شدن طبقه نظام حاکم
بحران سوریه بهتدریج باعث خوردگی و از بین رفتن طبقه طرفدار نظام حاکم شد. اگر در بحران ۲۰۱۱ سوریه، اسلامگرایان رادیکال پرچم مخالفت با حکومت را بلند کردند و سکولارهای طبقه متوسط که طرفدار نظام حاکم بودند، از هراس آنها بیش از پیش بر حمایت خود از حکومت افزودند، به تدریج تحریمها و مشکلات اقتصادی این طبقه را فرسوده کرده تا آنها مسیر بیتفاوتی درپیش گیرند.
علاوه بر مباحث ایدئولوژیک مبتنیبر دین، مذهب و سبک زندگی، سوریها از منظر ملیگرایی نیز مخالف سیطره ترکیهاند. دمشق میتوانند با اتکا بر چنین مسائلی، طرفداران خود را بازیابی و احیا کند.
۲- ضربهای که بسیج مردمی خورد
جنگی که به بهانه تحولات بهار عربی علیه سوریه به راه افتاد، باعث شد تا استعدادهایی در این کشور کشف و شکوفا شوند. شکلگیری بسیج مردمی در قالب «قوات دفاع وطنی» یکی از این ثمرات بود. در ادامه اما متولیان امور به جای تقویت این نیرو، همان سیاستهای ارتش و حزب بعث را بر آن حاکم کردند تا ظرفیتهای سازمانی و استعدادهای فردی این نیرو منجمد شوند.
بیمهری و فشار ناعدالتی باعث شد برخی از این استعدادها به مخالفان بپیوندند.
۳- فرسایش مفهوم ملیت و سوری بودن
مفهوم ملیت و حکومت ملی در سوریه به دلیل ایجاد ساختارهای جزیرهای در این کشور دچار فرسایش شده است. اگر دو دهه قبل، این جریانات سوری بودند که با یکدیگر درگیری داشتند، امروز دیگر دعوا بر سر نظام حکومتی در کل کشور نیست.
تکهتکه شدن سوریه تنها در تقسیم کشور میان نظام سوریه، کردها و انواع و اقسام گروهها و ائتلافهای تروریستی صورت نگرفته است، بلکه عمیقتر از آن، کشور میان شاخههای گوناگون طرفدار نظام، گروههای متفاوتی از کردها و تروریستها تقسیم شده است.
۴- تفاوت «حکومتهای محلی» با «حکومتهای محلی شده»
در سوریه باید میان «حکومتهای محلی» در معنای سنتی با «حکومتهای محلی شده» فاصلهگذاری ایجاد کرد. بهعنوان مثال، کشوری مانند آلمان از اتحاد حکومتهای محلی بسیار قدیمی تشکیل شد. آمریکا و تا حدودی هند نیز این وضعیت را داشتند. در سوریه اما حکومتهای محلی چندان از واقعیتهای تاریخی ریشه نمیگیرند، بلکه به معنای دقیقتر در سوریه ما با «حکومتهای محلیشده» مواجهیم
اگر در کشوری با حکومتهای محلی میتوان ثبات و خط و ربطی یافت، در کشوری با «حکومتهای محلی شده» میزان سیالیت و سردرگمی بالاست.
۵- پررنگ شدن هویتهای فروملی
هنگامی که بحران سوریه آغاز شد، اوج گرفت و فرونشست، دروزیها در جنوب عمدتاً ساکت بودند. با اینحال آنها ماههاست در زمان آرامش این کشور برای شورش آماده شدهاند. آنها در جریان بحران 2011 بهعنوان گروهی سوری سکوت پیشه کرده و وارد دعوای کشورشان نشدند اما این بحران با فرسایش مفهوم ملیت، باعث پررنگتر شدن هویتهای فروملی شد.
راهکارهایی برای حفظ سوریه
حفظ سوریه در شرایط کنونی نیازمند تصمیمات دقیق است. در این کشور اتفاقاتی رخ داده که در دوره قبلی بحران رخ ندادند. در این زمینه نکاتی وجود دارد:
۱- حمله از سمت عراق تنها راه باقیمانده
تنها امکان مؤثر حمله به تروریستها از سمت عراق و مرزهای شرقی سوریه است تا بتوان مناطق ازدسترفته در غرب این کشور را آزاد کرد. عراقیها به لحاظ نیرو و تجهیزات مشکلی ندارند اما از نظر پوشش هوایی از ضعفهایی رنج میبرند. در این خصوص بیشتر از اقدامات رژیمصهیونیستی تحرکات آمریکا باید مدیریت و کنترل شود.
۲- ضرورت باز شدن همزمان دو بال مقاومت
مقاومت لبنان در صورت ورود تروریستها به عمق استراتژیک این گروه در غرب سوریه راهی جز ورود به بحران این کشور ندارد. با این حال در صورت از دست رفتن حمص و تهدید دمشق این کار بسیار دشوار خواهد بود. از این رو همزمان با حمله مقاومت لبنان به تروریستها از سمت غرب ورود نیروهای مقاومت عراقی از شرق ضروری است.
۳- انداختن رژیمصهیونیستی به وسط میدان
رژیمصهیونیستی میخواهد از بحران سوریه در وهله اول برای تنفس خود و در وهله دوم در صورت تداوم، برای تغییر نقشه منطقه استفاده کند. به همین دلیل، پیش از هر چیز باید مجدداً رژیمصهیونیستی را به صحنه ضربه دیگری انداخت. اجرای عملیات وعده صادق ۳ و برنامهریزی برای واکنشهای زنجیرهای در قالب عملیاتهای دیگر علیه رژیمصهیونیستی نقش مهمی در این مسیر دارند.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی پژوهشگر حوزه بینالملل را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.