اگر در روسیه و رژیمصهیونیستی با نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و روی کارآمدن ترامپ، عروسی گرفتهاند، اما در اروپا رختهای سیاه بر تن کردهاند. در چین نیز وضعیت بینابینی حاکم است. برای پکن که سیاستهای تقابلجویانه دموکراتها را دیده، ترامپ ترسناکتر از رقیبش نیست؛ چه اینکه برخی در چین معتقدند جنگ تجاری ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش بیشتر به واشنگتن آسیب رساند تا پکن.
ایران نیز تقریباً نگاهی مشابه با چین دارد؛ هرچند ارزیابیاش تیرهتر است. برای چین و ایران که از آمریکا استقلال دارند، ترامپ چالشهایی دارد و برای اروپا که در امنیت به واشنگتن متکی است، او چالش متفاوتی است.
نکات
درباره نوع مواجهه کشورهای اروپایی با ترامپ نکاتی وجود دارد که در ادامه به آنها پرداخته شده است:
1- دولت ترامپ به دنبال کاهش قدرت دولتهای اروپایی در داخل آمریکاست. نمونه آن درگیریاش با حزب کارگر بود که بنابر سنتهای قدیمی برای حمایت از حزب دموکرات، داوطلبانی را به آمریکا اعزام کرده بود.
2- قدرتهای اروپایی به ویژه انگلیس و فرانسه برای روی کارآمدن ترامپ از مدتی قبل دست به اصلاحات در دولت زدند. در انگلیس پس از مدتها حزب کارگر روی کارآمد و در فرانسه نیز تلاش شد وزن انتخاباتی احزاب راستگرای افراطی کاهش یابد. در انگلیس این پروژه به دلیل نظام دو حزبی این کشور به طور کامل انجام شد اما در فرانسه، به دلیل برتری احزاب چپ بر حزب راست میانه به رهبری «امانوئل مکرون» رئیسجمهور این کشور با چالش مواجه شد. روی کارآمد حزب کارگر در انگلیس، یک آمادگی از سمت لندن برای همکاری بیشتر با چین نیز تلقی میشود که برای مقابله با یکجانبهگرایی ترامپ لازم است. آرایش دولت انگلیس نشاندهنده مقاومت در برابر ترامپ است.
3- اروپا در ماههای اخیر، همگرایی زیادی از خود نشان داده است حتی در انگلیس که از اتحادیه خارج شده است. این مسئله نشاندهنده ادراک عمیق از تهدید آمریکا برای قاره سبز است.
4- تهدید بزرگ برای اروپاییها جنگ تجاری است که ترامپ آن را افزایش خواهد داد. او به دنبال اقتصاد ملیگرایانه و حفاظت از تولید در داخل آمریکاست که توسط واردات کالاهای چینی و اروپایی تهدید میشود.
5- وضع تعرفه روی کالاهای وارداتی از چین و اروپا، باعث میشود شرکتهای تولیدکننده، کارخانههای خود را به داخل آمریکا و یا محیط پیرامونی این کشور در مکزیک منتقل کنند. آمریکاییها به هرگونه نزدیکی جغرافیایی این کارخانهها به خاک خود رضایت دارند. حضور کارخانه در مکزیک کنترل بیشتری به آمریکاییها داده و کنترل چین و اروپا را بر شرکتهایشان تضعیف میکند.
6- وضع تعرفه بر کالاهای وارداتی توسط دولت ترامپ میتواند به افزایش درآمد دولت فدرال منجر شود، درحالیکه هزینه افزایش قیمت را مصرفکنندگان میپردازند، دولت ثروتمندتر خواهد شد. این اقدام میتواند در راستای تأمین مالی طرحهای بزرگ و فناورانه باشد که ترامپ امیدوار است با اتکا بر آنها، آمریکا قدرتمند شود.
7- پیشبینی میشود در صورت وقوع جنگ تجاری، ۷ درصد به اقتصاد جهان ضربهزده شود که به اندازه مجموع اقتصاد دو کشور فرانسه و آلمان است. ترامپ قصد دارد با دورنمای هراس از چنین وضعیتی رقبای خود را به عقبنشینی وادار کند.
8- آمریکاییها فضایی را که در کنارشان چین و روسیه رشد کرده باشند میپذیرند، اما خیزش اروپا را نه، زیرا در این صورت نه تنها هژمونی جهانی را از دست دادهاند، بلکه دیگر رهبر جهان غرب نیز نخواهند بود. حفظ رهبری آمریکا بر جهان غرب از چند مسیر ایجاد میشود؛ نخست پررنگ کردن نیاز امنیتی قاره سبز به آمریکا که جنگ اوکراین این کار را انجام داده است، دوم تحقیر این قاره که ترامپ و بایدن هرکدام بهنوعی آن را انجام دادهاند بهویژه ضدیت هردو با انگلیس، سوم با اعمال حاکمیت بر اروپا با مجبور کردن دولتهایش به افزایش خریدهای نظامی و دادن فضای بیشتر به نیروهای آمریکایی برای استقرار در این قاره. کشورهایی که پول دارند تجهیزات میخرند و دیگر کشورها با فضا دادن به آمریکا، ضعف مالی خود را جبران میکنند.
9- اوکراینیها درصدد ترتیب دادن اقدامات متنوعیاند. یک اقدام آنها تهدید به ساخت سلاح هستهای است. مهم نیست نتیجه چه باشد و این بمب آیا به سرعت قابل ساخت خواهد بود یا نه، اما کییف وارد باشگاه هستهایها میشود. کییف امیدوار است این تهدید مانع پیشروی روسیه شده، ترامپ را مجبور به استمرار کمکها کرده و اروپا را در پشتیبانی از اوکراین محکمتر کند.
10- دولت ترامپ تحت فشار لابیهای شرکتهای نفتی خواهد بود که موافق حذف یا تضعیف شدید روسیه در بازارهای انرژی هستند. این اقدام در راستای سیاستهای کلی اقتصادی ترامپ هم قرار دارد. افزایش تولید انرژی در آمریکا از طریق ذخایر غیرمتعارف نفتی و گازی، میتواند علاوه بر ایجاد خودکفایی، بازار جهانی را به صادرات این کشور وابسته سازد.
11- اروپاییها تقریباً یک دهه است که با سیاست آمریکا برای تمرکز بر شرق آسیا آشنایند که معنای آن کاهش توجه به اروپا خواهد بود. از سوی دیگر، آنها یکبار ترامپ را تجربه کردهاند. به همین دلیل ترامپ نیز کار سختی در برابر قاره سبز پیشروی خود دارد و نمیتواند امیدوار باشد آنها خیلی زود سپر بیندازند.
12- احتمالاً اروپاییها اگر با مشکل بزرگی در برابر ترامپ مواجه شوند، تا دو سال آینده و برگزاری انتخابات میاندورهای آماده خواهند شد تا کمکهای سنگینی را روانه حزب دموکرات آمریکا کنند.
13- جنگ تجاری ترامپ علیه چین و اروپا در دوره نخست وی به نزدیکی این دو مجموعه به یکدیگر انجامید. اگر ترامپ نتواند بازی خود را به خوبی انجام دهد، ضمن از دست دادن اروپا، با دشمنان قدرتمندتری روبهرو میشود که با قاره سبز ترکیب شدهاند.
14- ترامپ با نشان دادن ضدیت خود با ناتو به فکر کسب درآمد است. نگرانی دولتها از خروج و یا کاهش تعهد آمریکا به ناتو باعث میشود آنها ناگزیر در یک مسیر قرار گیرند؛ افزایش بودجه نظامی. این افزایش بودجه نیز ناگزیر باعث خرید سلاح از آمریکا خواهد شد. بسیاری از تسلیحات را یا آمریکا تولید میکند و یا قیمت نمونه آمریکایی ارزانتر از دیگر تولیدکنندگان غربی است.
15- ترامپ میخواهد نشان دهد دشمن اتحادیه اروپاست، نه کشورهای اروپایی تا بتواند با دولتهای اروپایی روابط دوجانبه برقرار کند.
16- یک هدف مهم ترامپ، ایجاد گسست در روابط کشورهای اروپایی است. او میکوشد با ایجاد رعب، دولتهای اروپایی را وادار کند از قول و قرارهای خود با یکدیگر دست کشیده و از مسیرهای پنهان به دنبال پایهریزی روابط با دولت جدید باشند تا از انتقام و ضربه ترامپ در امان بمانند. این نوع از پیگیری روابط با دامن زدن به سوءظن در میان کشورهای اروپایی، آنها را نسبت به یکدیگر بی اعتماد میکند تا راحتتر طعمه ترامپ شوند.
17- اتحادیه اروپا راهی جز اتحاد بیشتر ندارد زیرا پایان اتحادیه به معنای پایان اروپا و تقسیم قاره خواهد بود.
18- فشارهای ترامپ بر اروپا همهجانبه خواهد بود. در حوزه نظامی و امنیتی مسئله ناتو و جنگ اوکراین، اقتصادی بحث جنگ تجاری و تعرفهها و در حوزه اجتماعی حمایت از راستهای افراطی. این حجم از فشار برای ایجاد دستاوردهای کلان است و انگیزه بزرگی را نیز در اروپا برای مقابله با آمریکا بر میانگیزد.
متن کامل گزارش سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهانشهر را در روزنامه فرهیختگان بخوانید