نزدیک به سه ماه از آغاز به کار دولت مسعود پزشکیان میگذرد؛ سه ماهی که شاید جزء خاصترین ایام پس از انقلاب اسلامی بوده باشد. چند ساعت پس از تحلیف رئیسجمهور ایران، برای نخستینبار در تاریخ انقلاب یکی از رهبران مقاومت در تهران ترور شد و این اتفاق تلخ آغاز تندترین تحولات در منطقه بود. رژیم جعلی جوخه ترور را به لبنان کشاند و سید عزیز مقاومت را از ما گرفت. رویدادهایی که باعث واکنش غرورآمیز ایران در وعده صادق 2 شد و... مروری بر اتفاقات نشان میدهد تاریخ به سریعترین وجه خودش در حال ورقخوردن است و سطح منازعه بینالمللی آنقدر بالاست که همه رویدادهای داخلی را تحتالشعاع قرار داده است.
البته در این وضعیت طبعاً امر سیاست تعطیلبردار نیست، دولت جدید در حال سروشکل گرفتن است تا خود را آماده مسیر دشواری کند که در پیش دارد. رهبر انقلاب با علم به چشمانداز حساس پیش رو از همان بدو تشکیل دولت بر دو موضوع تأکید داشتند؛ اول تلاش همه برای موفقیت دولت و حداکثر همراهی با آن در حدی که از بن دندان به دنبال موفقیت دولت باشند و دوم حرکتِ بدون انحراف دولت در مسیر گفتمان انقلاب و مطالبات مردم، دو گزارهای که لازم و ملزوم همدیگرند و بهنوعی یکدیگر را کامل میکنند.
در ابتدای امر به نظر میرسد هر دو گزاره خیلی واضحاند و همه معنای آن را میدانند؛ اما آنچه در برخی موارد اتفاق افتاد نشان میدهد این دو گزاره در نظر و عمل نیاز به تدقیق دارد. از یک سو به نظر میرسد طیفی از سیاسیون منتقد دولت در همین سه ماه بدون درک موقعیت، از همین حالا فقط به انتخابات 1407 فکر میکنند و از سوی دیگر بخشی از بدنه حامیان دولت از فرط سهمخواهی از درک شرایط عاجزند که هر دوی این نگاهها با فهم ملی از مسائل در تناقض است. در این یادداشت بیشتر به بخش اول این دوگانه خطرناک میپردازیم و بخش دوم در مطلبی دیگر ارائه میشود.
اینجا شاید یک سؤال پیش بیایید، آیا همراهی با دولت به معنای تعطیلی نقد و سلب هویت گروههای منتقد است؟ اگر کسی چنین گزارهای را باور داشته باشد؛ یعنی بدیهیات سیاستورزی را هم نمیداند که پذیرش تکثر گروههای سیاسی داخل یک نظام سیاسی است. در همین سه ماه، بارها اقدامات و انتصابات دولت در همین رسانه به بوته نقد و نظر گذاشته شده، حتماً مطالبه رفتار در چهارچوب گفتمان انقلاب عین همراهی با دولت است، یا مثلاً اکنون که فصل بررسی بودجه سال آینده است آیا اگر گروه یا جریانی بخواهد باهدف ترمیم ایده دولت نقدی کارشناسی کند با دولت همراهی نکرده است؟ بههیچوجه. هیچ دلسوزی با ایجاد نظم دبستانی در سپهر سیاسی کشور موافق نیست.
اما تبدیل نقد کارشناسی به یک پروژه سیاسی مختصاتی دارد که هر اهلفنی آن را میفهمد. این پروژه سیاسی مختصاتی دارد که بهوضوح در رویکرد برخی جریانهای سیاسی قابلمشاهده است. گسیل لشکرهای سایبری برای اجرای پروژههای تخریبی، هلهلهکردن بر سر افزایش قیمت ارز باوجود شرایط خاص منطقهای، شخمزدن کارپوشههای اداری و مانور رسانهای روی نامههای ماههای گذشته، تلاش برای مقصر جلو دادن دولت نوپا در ترور فرماندهان مقاومت با اطلاعات کاملاً غلط، حمله به دیدارهای رئیسجمهور در دانشگاه درحالیکه از جهت حضور دانشجویان شبیه دیدار رئیسجمهورهای سابق بوده است و... از جمله مواردی است که یک جریان سیاسی در همین مدت کوتاه انجام داد. رفتاری که بهوضوح یک پروژه سیاسی است و البته به نظر میرسد این جریان در تلاش برای تبدیل کردن خود به دِگر وضع موجود عجله زیادی دارد، عموم مردم این رفتار را میفهمند و حتماً به آن واکنش منفی خواهند داشت.
این رفتارها را با هر منطقی نگاه کنیم قابلپذیرش نیست، دوستانی که خیلی داعیه ولایتمداری دارند، میتوانند توضیح دهند این کنشها با باور به موفقیت دولت از بن دندان چگونه قابلجمع است؟