۲ نفر هنوز زیر ۴۰۰ هزار تن آوارند؛
صبح 27 خرداد ماه معدن شماره5 شن و ماسه شازند ریزش کرد و به دنبال ریزش این معدن، پیکر بسیاری از کارگران زیر آوارها محبوس شد تا کنون نیزبا وجود گذشت 5 روز از حادثه، هنوز خبری از پیکر برخی کارگران نیست.
  • ۱۴۰۳-۰۴-۰۲ - ۱۰:۵۳
  • 00
۲ نفر هنوز زیر ۴۰۰ هزار تن آوارند؛
روایت میدانی «فرهیختگان» از فاجعه ریزش معدن شازند
روایت میدانی «فرهیختگان» از فاجعه ریزش معدن شازند

فرهیختگان: صبح روز چهارشنبه 30 خردادماه، دو روز پس از حادثه معدن شن و ماسه شازند است. ماشین توی یکی از کوچه‌های حک علیا شهرستان شازند می‌پیچد. وسط کوچه چند مرد ایستاده‌اند و تعدادی‌شان پیراهن سیاه به تن دارند. از یکی‌شان آدرس خانه محمد بوالحسنی را می‌پرسم و می‌گوید که پدرش است.

محمد بوالحسنی 61 سال سن داشت و بازنشسته معدن بود. به قول پسر بزرگ‌ترش، اگر پدرم محتاج نبود، اصلا چرا باید در این سن کار می‌کرد؟ درست هم می‌گفت. «عمو آیت با 70 و خرده‌ای سال، پدرم با 60 خرده‌ای سال اصلا موقع کار کردن‌شان است؟ 8 تومن حقوق بازنشستگی می‌گرفت. 30 سال در معدن کار کرده بود.» 

آیت‌الله رضایی را می‌گفت. او هم بازنشسته تامین اجتماعی بود و بالای 70 سال سن داشت. برادرش می‌گوید که راننده بیابان بود‌ و 4 تومن حقوق بازنشستگی می‌گرفت. خانواده بوالحسنی و رضایی از شرایط نامناسب معیشتی این دو راننده فوت‌شده می‌گویند و در صحبت‌ها تاکید می‌کنند که شرایط بد اقتصادی و حقوق ناچیز بازنشستگی است که آنها را در سن بالا مجاب به کار دوباره در معدن کرده بود. 

بوالحسنی و رضایی دو ماهی می‌شد که در معدن شن و ماسه شماره 5 شازند مشغول به کار شده بودند و تا به آن روز هم حقوقی دریافت نکرده بودند. تعدادی از میهمانان خانه بوالحسنی که تجربه کار در همان معدن را دارند هم می‌گویند که عیدی کارگران با وجود گذشت 3 ماه از سال جدید، هنوز پرداخت نشده است. ظاهرا از حاضران در جمع هم چندتایی کارگر همان معدن هستند.

می‌گویند که کارفرما و صاحب معدن بازنشسته‌ها را به‌کار می‌گیرد تا بیمه‌شان را رد نکند. یعنی اصلا نیاز نداشته باشد کسی را بیمه کند. همکاران بوالحسنی و رضایی می‌گویند معمولا معادن منطقه بیمه همه کارگران را رد نمی‌کنند. بیمه‌ها پروژه‌ای است یعنی وقتی پروژه خوابیده است، بیمه رد نمی‌کنند.

پسر بوالحسنی هم می‌گوید که پدرش تا همین سال گذشته با وجود اینکه کارگر معدن بود اما 6 میلیون حقوق بازنشستگی‌اش بود. 5 فرزند داشت. دو بار دیسک کمرش را عمل کرده بود و وضعیت جسمی مناسبی برای کار نداشت. 

همکاران بوالحسنی و رضایی می‌گویند که در معادن منطقه پیش آمده است که ماشین بدون ترمز را در دست انداز کوه در اختیار راننده برای کار می‌گذارند. اغلب ماشین‌ها هم اسقاطی است و باید اوراق شوند. اما صاحب معدن به قیمت ارزان آنها را خریداری می‌کند و در اختیار راننده‌ها برای جابه‌جایی بار قرار می‌دهد.

معادن ناظر دارند اما ناظر تا بالا نمی‌آید و به قول کارگرها، وارد معدن نمی‌شود که اصلا خاکی شود. «اگر ایمنی در کار وجود داشت که یک روز پس از انفجار و شکافتن کوه اجازه کار و فعالیت نمی‌دادند.» یکی از کارگران این جمله را می‌گوید. 

متن کامل گزارش زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز را در روزنامه فرهیختگان بخوانید.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰